سرنوشت نوزادی که در زیر آوار زلزله در سوریه بدنیا آمد، چه شد؟
رأی دهید
اکنون عفرا ششماهه است، کودکی سالم و شادمان.
عمه و شوهرعمهاش او را در کنار هفت فرزند دیگر خود در شهر جندیرس در نزدیکی مرز ترکیه بزرگ کردهاند.
خلیل السوادی، شوهرعمه عفرا در حالی که کودک را در تخت آویزش تاب میدهد میگوید: «او هنوز خیلی کوچک است اما بهخصوص لبخندش مرا به یاد خواهرش و پدرش میاندازد. آنها هم در زلزله جان خود را از دست دادند. آنها بیشتر اوقات پیش ما بودند. نگهداری عفرا هیچ زحمتی برای ما ندارد.»
عفرای نوزاد تنها عضو خانواده بود که زنده ماند، پدرش و چهار خواهر و برادر دیگرش هم جان باختند.
خلیل میگوید: «من شاهد بودم که خانه فروریخت. همسرم جیغ میزد وای برادرم، برادرم!».
خلیل بهخوبی لحظه بیرون آوردن عفرا از زیر آوار را بهخاطر دارد: «سقف روی آنها افتاده بود. یک نفر مرا صدا زد و گفت جسد زنی را زیر آوار پیدا کرده است. تا رسیدم شروع کردم به کنار زدن خاک و آوار و ناگهان صدایی شنیدم. صدای عفرای نوزاد بود که هنوز به بند ناف مادرش وصل بود. ما مصمم بودیم او را هر طورشده نجات دهیم او تنها بازمانده خانوادهاش بود».
فیلم دردناکی از عملیات نجات نوزاد در شبکههای اجتماعی منتشر و بازنشر و پربیننده شد. نوزاد را به بیمارستان رساندند و همان زمان نام آیه را بر او گذاشتند که در زبان عربی به معنای نشانه و معجزه است.
این شش ماه اما آسان سپری نشده است. وقتی عفرا در بیمارستان بود خلیل و همسرش برای ترخیص او از بیمارستان ناچار شدند اثبات کنند بستگان نزدیک او هستند. «من احساس میکردم نمیخواهند نوزاد را به ما بسپارند».
ناچار شدند آزمایش دیانای بدهد. «ابتدا فقط نمونه خون گرفتند اما پس از یک هفته دوباره ما را خبر کردند و نمونههایی از خون و موی همسرم گرفتند. حدود ده روز طول کشید تا نتیجه آزمایشها را به ما خبر دهند».
آنها بهقدری به ماجرای عفرا علاقمند شده بودند که خلیل و خانوادهاش نگران بودند که در مدت زمانی که منتظر جواب آزمایشهای دیانای هستند نوزاد ربوده شود. آنها تا میتوانستند در بیمارستان میماندند همه مراقبتهای لازم را در نظر داشتند. خلیل میگوید: «نیروهای پلیس و ارتش به ما در محافظت از او کمک میکردند. تعداد زیادی از افراد این نیروها در اتاق کناری عفرا حضور داشتند و شبانهروز از او مراقبت میکردند».
وقتی نتایج آزمایش دیانای مشخص شد تائید کردند که خویشاوند خونی هستیم و ما توانستیم دختر کوچولو را از بیمارستان مرخص کنیم.
خلیل میگوید: «اکنون او یکی از فرزندان من است، دیگر طاقت دوریاش را ندارم».
«وقتی او بزرگ شود به او خواهم گفت چه اتفاقی افتاده و تصویر مادر و پدر و خواهر و برادرانش را به او نشان خواهم داد. یک روز بعد از فاجعه آنها را در نزدیکی روستایی به نام حاجاسکندر دفن کردیم. جایی که نیروهای امدادی گورهای فراوانی برای قربانیان آماده کرده بودند».
هلا همزمان با مادر افرا باردار بود و سه روز پس از تولد افرا نوزاد خود را بهدنیا آورد. نوزاد هلا هم دختر است. آنها نام او را عطا گذاشتند که نام خواهر دیگرشان است که در زلزله جان خود را از دست داد.
خانه آنها در جیندریس چنان آسیب دیده بود که نمیتوانستند دیگر در آنجا زندگی کنند. خلیل میگوید: «تَرَکها و شکافهای عمیقی بر سقف و دیوارها افتاده بود. من خانه و اتومبیلم را از دست دادم. درست مثل اینکه دوباره از صفر شروع کنم. دیگر حتی نمیتوانستم بچههایم را به مدرسه بفرستم».
آنها حدود دو ماه در چادری در اردوگاه زندگی کردند که شرایط دشواری بود، «هوا خیلی گرم بود و دو نوزاد داشتیم که باید از آنها مراقبت میکردیم».
گروهی پیشنهاد کمک و انتقال آنها به امارات متحده عربی یا بریتانیا را دادهاند اما خلیل این پیشنهادات را رد کرده است.
«راستش را بخواهید هنوز میترسم اگر به خارج از کشور برویم عفرا را از ما بگیرند». او خاطرنشان کرد که «در جندریس خانوادههایی هستند که در شرایطی بسیار بدتر از ما زندگی میکنند».
بنابر آمار سازمان ملل در کل بیش از ۵۰٬۰۰۰ نفر در زلزله سوریه و ترکیه جان خود را از دست دادند. حداقل ۴۵۰۰ نفر از آنها از شمالغربی سوریه بودند که در این منطقه بیش از ۵۰٬۰۰۰ خانواده بیخانمان شدند.
ارسال کمک به چهارمیلیون نفر در منطقه آسیبدیده از زلزله در سوریه دشوارتر است چون بیشتر ساکنان این منطقه بر اثر جنگ دوازدهساله این کشور سالهاست بیخانمان و آواره هستند.