مستند کامل «لاله‌ها بیدارند»؛ به یاد کیان پیرفلک - کاری از فرزان دلجو

ایران وایر: روز ۲۱خرداد۱۴۰۲، باید شمع‌های تولد ده سالگی‌ خود را فوت می‌کرد، اما حالا احتمالا کیک تولد را سر مزارش می‌برند. مزار کودکی که یادش با عبارت «خدای رنگین‌کمان‌»، دیدن قایقی آبی دست‌ساز و ربات‌ها، و البته تصویر تلخ  تکه یخ‌هایی که مادرش روی بدن بی‌جان کودک ریخته بود، گره خورده است. اگر  روز ۲۵آبان۱۴۰۱، خودرو پدر کیان هدف گلوله ماموران جمهوری اسلامی قرار نگرفته بود، او می‌توانست مثل هر سال  شمع‌های تولد را کنار مادرش ماه‌منیر، پدرش میثم و برادر کوچکترش فوت کند. ایران‌وایر امروز به‌مناسبت سالروز تولد کیان، برای اولین بار فیلم مستندگونه «لاله‌ها بیدارند» را، درباره زندگی و کشته شدن کیان پیرفلک  منتشر می‌کند.

«فرزان دلجو»، نویسنده و کارگردان مستند «لاله‌ها بیدارند» به ایران وایر گفته است که این اثر را برای رساندن معنای واقعی «حکومت بچه کش» ساخته است.

دیدار با سازنده «لاله‌ها بیدارند»؛ درباره کیان پیرفلک، شوالیه‌ای با زبان مولانا
جهان تا به چشم خود نبیند، کودک‌کشی جمهوری اسلامی را باور نمی‌کند. شاید به همین دلیل یکی از حساس‌ترین مسوولیت‌ها در جریان اعتراضات ایران بر دوش عکاسان و فیلم‌سازان بود که تا حد ممکن از حاصل دست‌رنج شهروندخبرنگاران مستندهایی خلق کردند تا جهان عمق قساوت و ستم جمهوری اسلامی را ببیند.

«فرزان دلجو»، نویسنده و کارگردان فیلم مستندگونه «لاله‌ها بیدارند» است که روایت کشته شدن «کیان پیرفلک» را به تصویر کشید. او می‌گوید این اثر برای رساندن معنی واقعی ترکیب «حکومت بچه‌کش» ساخته است.

او می‌گوید گفت‌وگو با «زینب (ماه‌منیر) مولایی‌راد»، مادر کیان پیرفلک بسیار سخت و سنگین بوده است.

«لاله‌ها بیدارند» عنوان فیلمی مستندگونه است که روز ۲۱ خرداد ۱۴۰۲، هم‌زمان با تولد ۱۰ سالگی کیان برای نخستین بار از «ایران‌وایر» پخش خواهد شد. گفت‌وگو با فروزان دلجو را در زیر می‌خوانید:
Watch on youtube

بر اساس گزارش‌های مستند، بیش‌ از ۷۰ کودک زیر ۱۸ سال در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» توسط نیروهای سرکوب‌گر کشته شدند. پنج کودک در میان کشته‌شدگان هستند که دهه اول زندگی خود را به پایان نرسانده و توسط جمهوری اسلامی جان خود را از دست داده‌اند. کیان پیرفلک چه ویژگی خاصی داشت که شما ساخت مستندگونه‌ای از روایت کشته‌ شدن او را از این میان برگزیدید؟

درست است، اشاره کردید به کودکانی که دهه نخست زندگی خود را به پایان نرسانده بودند ولی زندگی آن‌ها به پایان رسید. اما دهه دوم خیلی از بچه‌های ایران، این لاله‌های پرپر، جوانان زیبا، رعنا، دختر، پسر، زن و مرد در طول ماه‌های گذشته به عناوین گوناگون قربانی شدند.

هرکدام از این کودکان، کودکان ایران، قصه‌ای دارند؛ فرق نمی‌کند ۱۰ساله، ۱۷ ساله یا ۲۵ ساله بوده باشند یا مثل «نوید افکاری»، سنی بالاتر و یا مانند برادرش «وحید» که بیش از سه سال در انفرادی است؛ قصه‌های پرغصه‌ای که باید کتاب‌ها در مورد آن‌ها نوشته شود و در ادبیات، شعر، و سینما ماندگار بمانند، چرا که در قلب مردم ایران ماندگار هستند. شوالیه‌های بسیاری در ایران داشتیم که در طول این چند ماه گذشته جان باختند و پرپر شدند. شوالیه کوچک ما این‌بار کیان پیرفلک بود.

در مورد تک‌تک این کودکان باید حرف زده و فیلم ساخته شود. البته قصد دارم زندگی تک‌تک این کودکان را مستندگونه به ثبت برسانم. کیان، این شوالیه کوچک به این دلیل اول انتخاب شد، چون متفاوت بود. همه متفاوت هستند ولی تجسم کنید یک کودک ۹ ساله خدا را قدر «مولانا» دید؛ خدای رنگین‌کمان. شاید این جمله را از معلم یا کتاب درسی یاد گرفته بود ولی یک کودک ۹ ساله حرف مولانا را زد؛ کودکی که آرزوهای بزرگ دارد، می‌خواهد دانشمند «ناسا» شود و به مریخ سفر کند، با چه عشقی وسیله درست می‌کند.

در یک خانواده چهار نفره، پدر و مادر و دو فرزند در کلبه عشق خود در حال زندگی هستند. امروز هم کیان هست اما زیر خاک. مادر کیان از کار بی‌کار و پدرش به دلیل اصابت گلوله، از کار افتاده شده است و قادر به کار کردن نیست. این خانواده چهار نفره، حالا سه نفر شده‌اند و البته کیان هم‌چنان حضور دارد. این بازمانده‌ها چه طور و با چه امیدی زندگی کنند؟ به همین دلیل برای اپیزود اول لاله‌ها بیدارند سراغ ناله‌های ماه‌منیر مولایی‌راد رفتیم.

چه‌طور یک کودک که مقابل چشمان مادر حرف می‌زد، نفس می‌کشید، آرزو و هدف داشت، در لحظه‌ای سینه‌اش پر از خون شد و دست مادر سراسر خون طفل ‌۹ ساله‌ خود. خانواده پیرفلک یکی از سمبل‌‌های خشونت و ظلم و ستم تاریخی حکومتی است که ۴۴ سال بر مملکت ما حکم‌رانی می‌کند. باید به هر کدام از کودکانی که قربانی ستم، ظلم و گلوله شده، مجروح و کشته شده‌اند یا در زندان هستند و یا اعدام شده‌اند، پرداخت و اثری برای ماندگاری آن‌ها به ثبت رساند که در تاریخ باقی بماند و آیندگان در کنار «کاوه آهنگر»،‌ بچه‌های نسل جدید را به عنوان سند تاریخی دفاع از مملکت و آب و خاک خود داشته باشند.

کشته شدن کیان پیرفلک به چند دلیل دردآور و نمادین بود؛ نحوه کشته شدن او به عنوان یک کودک، این که به پدرش گفته بود همین یک بار به حرف پلیس‌ها گوش کن و به آن‌ها اعتماد کن و دست آخر این که مادر برای جلوگیری از دزدیده شدن پیکر بی‌جان فرزند خود، از همسایگان طلب یخ کرده بود تا بتواند او را دور از چشم ماموران امنیتی و در خانه نگه دارد تا بدن کیان را ندزدند، چون در آن روزها نیروهای امنیتی پیکر کشته شدگان را می‌دزدیدند.

بله، تجسم کنید مادری که همیشه پتوی روی کودک خود می‌کشد که بدن او را گرم نگه دارد، با دست‌های خود باید یخ بریزد روی تن عریان کودک ۹ ساله خود. این عمق فاجعه را باید دید. کدام نویسنده‌ای، کدام شکسپیری، کدام چخوفی می‌تواند این درد را منعکس کند؟ آفرین به خانم مولایی که به او هم گفتم شما امروز سمبل مادران داغ دیده و مادران جهان هستید به دلیل این استقامت و ایستادگی که از پا نیفتاده و هم‌چنان حق‌طلبی می‌کنید.

اشاره کردید به ساخت فیلم از سایر کودکان کشته شده در جریان اعتراضات زن، زندگی،‌ آزادی، شما برای برقراری ارتباط با خانواده یا نزدیکان این کودکان چه سختی‌هایی داشتید؟ پیش‌بینی می‌کنید چه مشکلاتی پیش روی خود خواهید داشت؟

بیش از دو سال است که در تلویزیون «تودی» کمپینی راه‌اندازی کرده‌ایم با عنوان «کمک یک نفر به یک نفر» که طی ارتباط با مردم ایران و به ویژه با افراد آسیب دیده در اعتراضات اخیر، تلاش داشتیم این ارتباط با آن‌ها موجب پدید آمدن مشکل برای این افراد نشود. ارتباط را خیلی حساب شده برقرار کردیم تا کسی درگیر مشکل نشود.

در نظر داشتید چه پیامی از ساختن داستان کشته شدن کیان به دنیا یا مخاطب فارسی زبان مخابره کنید؟

پیش از این که بخواهیم کیان را به دنیا بشناسانیم، می‌خواهیم تا جای ممکن ماهیت حکومتی که امروز بر ایران حکم‌رانی می‌کند را به دنیا نشان دهیم. می‌خواهیم دنیا بیشتر بداند فجایعی در کشور ما رخ می‌دهد که این حکومت را با عنوان حکومت بچه‌کش معرفی کرده است. این عنوان خوبی هم برای آن‌ها است. جهان نسبت به بچه حساسیت خاصی دارد؛ به ویژه بچه‌ای مثل کیان پیرفلک که دارای خصوصیت‌های خاص خود است؛ نوع تفکر، نوع زندگی و شوق زندگی او.

به گفته مادرش، با دست‌های کوچولو و تپل‌ خود درخت می‌کارد یا اختراع می‌کند و با وسایل اولیه ربات می‌سازد. این کارها بخش مهمی از زندگی این کودک بودند. بخش دیگر زندگی این کودک، نحوه به قتل رسیدن او است که بسیار ناجوانمردانه و بی‌گناه در نهایت معصومیت در مقابل چشمان مادرش پرپر و بدن او پر خون می‌شود. بدتر از آن این که پیکرش را بر می‌دارند و به رخت‌خوابش می‌برند و یخ روی او می‌ریزند که قصه کمی نیست برای دنیا تا سایر ملت‌ها بدانند بر کشور ما، مردم ما و جوانان و کودکان ما چه می‌گذرد که توسط حکومت امروز امروز اشغال شده است.

پیش‌تر هم در کارنامه سینمایی خود تجریه ساخت پنج فیلم را داشته‌اید؛ از جمله «ماهی‌ها در خاک می‌میرند» و «علف‌های هرز» که یکی از درخشان‌ترین آثار شما به گفته منتقدین است. بسیاری گفته‌اند که فیلم‌های شما پیام داشته و جوانان را برای انقلاب ۱۳۵۷ تحریک می‌کرده‌اند؛ مثل اشعار «احمد شاملو» و ترانه‌های «داریوش»، «فرهاد» و «فریدون فروغی». فکر می‌کنید ساختن مستندگونه از زندگی کودکان کشته شده در ایران توسط نیروهای امنیتی و سرکوب‌گر چه‌قدر می‌تواند در زنده نگه داشتن اعتراضات نقش داشته باشد و علیه فراموشی جامعه را تحریک کند؟

برخی این مساله را با من مطرح کرده‌اند که فیلم‌های من شاید انگیزه‌ای شد برای شورش کور سال ۱۳۵۷، ولی این‌گونه نبود. برخی روشن‌فکران در گذشته فکر می‌کردند اگر فیلم یا کتاب آن‌ها توقیف شود، محبوب می‌شوند که اتفاقا این اتفاق می‌افتاد. شماری از هنرمندان دوست داشتند اثر آن‌ها دچار توقیف یا سانسور شود، چون نوعی ژست روشن‌فکرانه بود. ما با تولیدات هنری خود در واقع انگار زنگوله‌ای تکان می‌دادیم که صدای برخی جوانان معترض را هم بشنوید ولی تعدادی انگشت‌‌شمار با بی‌خردی خود این صداها را نمی‌شنیدند. ما می‌گفتیم این جوانان هم هستند، این‌ها را هم بازی بدهید. اما در مورد این که لاله‌ها بیدارند چه اثری در ادامه جنبش خواهد داشت، می‌خواهیم بگوییم این خون‌ها پایمال نمی‌شوند.

اگر این دوران، آخرین قسمت از فیلم یا سریال سرنوشت جمهوری اسلامی نباشد، بی‌تردید آخرین فصل این سریال است، چون کسی قدرت مقاومت در برابر این نسل ندارد. این نسل آتش زیر خاکستر است. همه دیکتاتورها به یک‌باره سقوط کرده‌اند. مردم ایران داخل و خارج کشور به دو چیز نیاز دارند که اگر کنار هم قرار بگیرند، باطل‌السحر همه مشکلات آن‌ها و رهایی از این حکومت ستمگرند. این دو چیز یکی اتحاد ملی داخل و خارج است که نشان دادیم می‌توانیم چنین اتحادی داشته باشیم و دیگری اعتماد ملی است که نبود آن به اتحاد ملی خلل وارد می‌کند. ما اعتماد ملی‌ خود را از دست داده‌ایم. سعی کنیم اعتماد ملی را جلب کنیم تا اتحاد ملی شکل بگیرد.

حکومت در تلاش برای ساختن هویت برای مردم ایران است. نقش هنرمندان، سینماگران، روزنامه‌نگاران و شهروندخبرنگاران با ثبت واقعیت زندگی مردم ایران چه‌قدر می‌تواند برای شکست حکومت در این زمینه اثرگذار باشد؟

فرهنگ، ادبیات و سینما در ایران به دلیل ممنوعیت‌هایی که جمهوری اسلامی برای هنرمندان ایجاد کرده، بسیار گرفتار محدودیت است. به همین دلیل نمی‌توانیم از فیلم‌سازان درون کشور توقع زیادی داشته باشیم، چون یا ممنوع از کار شده یا ممنوع‌الخروج می‌شوند؛ مگر این که بتوانند از ایران خارج شده و در بیرون از مرزها به کار خود ادامه بدهند. این وظیفه نخست بر شانه هنرمندان خارج از کشور است که صدای مردم ایران را به دنیا برسانند. ولی یک مقدار تنبلی کرده‌ایم.

ما برای نخستین بار شاهد تظاهرات چند صد هزار نفری ایرانیان در خارج از ایران و برای همراهی با مردم داخل کشور با شعار جاودانه و تاریخی زن، زندگی، آزادی بودیم اما به گونه‌ای آتش زیر خاکستر شدیم. مردم درون ایران چاره‌ای ندارند، آن‌ها منتظر فرصت هستند ولی این فرصت را مردم بیرون ایران در هر لحظه از زندگی خود دارند که به اشکال مختلف صدای رسای تک‌تک هم‌وطنان درون کشور باشند. وظیفه امروز ما سنگین‌تر است و امیدوارم فرهیختگان ما در خارج از کشور دست از مبارزه نکشند. تنها صلاح حکومت ایران، شکنجه کردن و بازداشت است.

خانم «آذر نفیسی»، نویسنده شهیر ایرانی طی گفت‌وگویی با «رادیو فردا» گفته بود ادبیات پاسدار خاطره است و این روزها را پیش‌بینی کرده بود. آیا سینما هم می‌تواند پاسدار خوبی برای این روزها باشد و آیا این روزها را پیش‌بینی کرده بود؟ اگر نه، سینمای ایران تاریخ اجتماعی پنج ساله آینده را پیش‌بینی می‌کند؟

نه، سینمای ایران پیش‌بینی نکرده بود. حتی متاسفانه تعداد معدودی از هنرمندان،‌ روشن‌فکران و نویسندگان به نام ما شاید از فرط ناآگاهی با شورش سال ۱۳۵۷ هم‌صدا بودند. ولی آینده ایران تا ۱۰۰ سال آینده خوراک دارد؛ فیلم‌نامه و قصه دارد. این ۴۴ سال شاید ۴۰۰ سال دست‌مایه فجایعی باشد که حکومت انجام داده است. هر فردی قصه‌ای دارد. قصه بچه‌های ایران و خانواده‌‌های عزیز از دست داده و زندان رفته را نگاه کنیم که دل هر بیننده‌ای را به درد می‌آورد. آینده سینمای ایران سرشار از فیلم‌نامه‌ها و آثاری در مورد این ۴۴ سال گذشته است که طی آن تاریخ کشور را هم عوض کردند.

آیا سینما می‌تواند از خاطرات سیاه و تلخ این روزهای ایران پاسداری کند؟

سینمای آینده ایران بی‌نصیب نخواهد ماند از قصه‌های این سال‌ها؛ قصه‌های عشق، جدایی، فراق، تنهایی، هجرت، خودکشی و شکنجه‌های داخل زندان‌ها. مساله این است که آیا ملت ایران که در حال ساختن آینده تازه‌ای برای خود است، از هر نویسنده، فیلم‌ساز و روشن‌فکری می‌پذیرد که بر موج جدید سوار شود یا خیر؟

اشاره کردید که دلیل ساخت فیلم لاله‌ها بیدارند برای شما نشان دادن هویت واقعی حکومت جمهوری اسلامی به دنیا است. اگر الان این امکان برای شما فراهم باشد که در داخل ایران حضور داشته باشید، چه سوژه‌ای برای ساخت فیلم و رسیدن به هدف خود انتخاب می‌کنید؟

متاسفانه امروز لنز دوربین را بر هر کجای ایران که بچرخانیم، قصه تلخ و دردناکی است. فقط کافی است دوربین برود زندان «اوین» و در سلول‌ها و شکنجه‌گاه‌های آن، صبح اعدام‌ها، کودکان شش هفت ساله‌ای که دستفروشی می‌کنند تا خرج خانواده را بدهند و… متاسفانه فیلم‌سازان درون کشور امروز این اجازه را ندارند یا مایل به انجام این کار نیستند، چون اگر چنین اقدامی انجام دهند، آخرین کار آن‌ها خواهد بود.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.