آخوند از قدرت فوق انسانی حضرت علی می گوید

عجب خدا رحم کرد وگرنه زمین دو شقه میشد بجان والده این اخوند دوزاری جبرئیل بدو بدو اومد و گفت علی جان مادرت ارام باش .

آخوند انسانی است تَنبل، تَن پَرور و البته بی دانش که کتابی در دست دارد، آن را مقدس خوانده و بر این باور است که تمامی علم و دانش و معرفت و درس های مورد نیاز زندگیِ انسان، به صورت یکجا در آن کتاب وجود دارد و آدمی هیچ نیازی به خواندن دیگر کتاب ها و کسب دیگر دانش ها ندارد. روحانی از نَمَدِ دین برای خود کلاهی گَرم و نَرم می دوزد و از راه بهشت فروشی و روضه خوانی و تشویق مردم به قبولِ شرایطِ سختِ زندگانی شان در این دنیایِ فانی و وعده کاخ و زندگانی های آنچنانی به ایشان دادن در جهانی موهوم و خیالی، خود در رفاه و آسودگی کامل به سَر می برد و از دسترنجِ مردمان خورده و پَروار گشته ولی به تبلیغِ مزایایِ ساده زیستی و فقر و نداری در جامعه می پردازد و ملتی را به گمراهی و نادانی می کشاند.

آنوقت همین آدم بربر واستاد کتک خوردن زنش,فاطمه را تماشا کرد.اخه اشغال گنچیشکی گفتن ,,مناری گفتن ,,ای خاک فاضلاب برسر پامنبرهات

آنوقت همین آدم بربر واستاد کتک خوردن زنش,فاطمه را تماشا کرد.اخه اشغال گنچیشکی گفتن ,,مناری گفتن ,,ای خاک فاضلاب برسر پامنبرهات

آخوند انسانی است تَنبل، تَن پَرور و البته بی دانش که کتابی در دست دارد، آن را مقدس خوانده و بر این باور است که تمامی علم و دانش و معرفت و درس های مورد نیاز زندگیِ انسان، به صورت یکجا در آن کتاب وجود دارد و آدمی هیچ نیازی به خواندن دیگر کتاب ها و کسب دیگر دانش ها ندارد. روحانی از نَمَدِ دین برای خود کلاهی گَرم و نَرم می دوزد و از راه بهشت فروشی و روضه خوانی و تشویق مردم به قبولِ شرایطِ سختِ زندگانی شان در این دنیایِ فانی و وعده کاخ و زندگانی های آنچنانی به ایشان دادن در جهانی موهوم و خیالی، خود در رفاه و آسودگی کامل به سَر می برد و از دسترنجِ مردمان خورده و پَروار گشته ولی به تبلیغِ مزایایِ ساده زیستی و فقر و نداری در جامعه می پردازد و ملتی را به گمراهی و نادانی می کشاند.

عجب خدا رحم کرد وگرنه زمین دو شقه میشد بجان والده این اخوند دوزاری جبرئیل بدو بدو اومد و گفت علی جان مادرت ارام باش .

عجب خدا رحم کرد وگرنه زمین دو شقه میشد بجان والده این اخوند دوزاری جبرئیل بدو بدو اومد و گفت علی جان مادرت ارام باش .

آخوند انسانی است تَنبل، تَن پَرور و البته بی دانش که کتابی در دست دارد، آن را مقدس خوانده و بر این باور است که تمامی علم و دانش و معرفت و درس های مورد نیاز زندگیِ انسان، به صورت یکجا در آن کتاب وجود دارد و آدمی هیچ نیازی به خواندن دیگر کتاب ها و کسب دیگر دانش ها ندارد. روحانی از نَمَدِ دین برای خود کلاهی گَرم و نَرم می دوزد و از راه بهشت فروشی و روضه خوانی و تشویق مردم به قبولِ شرایطِ سختِ زندگانی شان در این دنیایِ فانی و وعده کاخ و زندگانی های آنچنانی به ایشان دادن در جهانی موهوم و خیالی، خود در رفاه و آسودگی کامل به سَر می برد و از دسترنجِ مردمان خورده و پَروار گشته ولی به تبلیغِ مزایایِ ساده زیستی و فقر و نداری در جامعه می پردازد و ملتی را به گمراهی و نادانی می کشاند.

آنوقت همین آدم بربر واستاد کتک خوردن زنش,فاطمه را تماشا کرد.اخه اشغال گنچیشکی گفتن ,,مناری گفتن ,,ای خاک فاضلاب برسر پامنبرهات

آخوند انسانی است تَنبل، تَن پَرور و البته بی دانش که کتابی در دست دارد، آن را مقدس خوانده و بر این باور است که تمامی علم و دانش و معرفت و درس های مورد نیاز زندگیِ انسان، به صورت یکجا در آن کتاب وجود دارد و آدمی هیچ نیازی به خواندن دیگر کتاب ها و کسب دیگر دانش ها ندارد. روحانی از نَمَدِ دین برای خود کلاهی گَرم و نَرم می دوزد و از راه بهشت فروشی و روضه خوانی و تشویق مردم به قبولِ شرایطِ سختِ زندگانی شان در این دنیایِ فانی و وعده کاخ و زندگانی های آنچنانی به ایشان دادن در جهانی موهوم و خیالی، خود در رفاه و آسودگی کامل به سَر می برد و از دسترنجِ مردمان خورده و پَروار گشته ولی به تبلیغِ مزایایِ ساده زیستی و فقر و نداری در جامعه می پردازد و ملتی را به گمراهی و نادانی می کشاند.

عجب خدا رحم کرد وگرنه زمین دو شقه میشد بجان والده این اخوند دوزاری جبرئیل بدو بدو اومد و گفت علی جان مادرت ارام باش .

آنوقت همین آدم بربر واستاد کتک خوردن زنش,فاطمه را تماشا کرد.اخه اشغال گنچیشکی گفتن ,,مناری گفتن ,,ای خاک فاضلاب برسر پامنبرهات

آنوقت همین آدم بربر واستاد کتک خوردن زنش,فاطمه را تماشا کرد.اخه اشغال گنچیشکی گفتن ,,مناری گفتن ,,ای خاک فاضلاب برسر پامنبرهات

عجب خدا رحم کرد وگرنه زمین دو شقه میشد بجان والده این اخوند دوزاری جبرئیل بدو بدو اومد و گفت علی جان مادرت ارام باش .

آخوند انسانی است تَنبل، تَن پَرور و البته بی دانش که کتابی در دست دارد، آن را مقدس خوانده و بر این باور است که تمامی علم و دانش و معرفت و درس های مورد نیاز زندگیِ انسان، به صورت یکجا در آن کتاب وجود دارد و آدمی هیچ نیازی به خواندن دیگر کتاب ها و کسب دیگر دانش ها ندارد. روحانی از نَمَدِ دین برای خود کلاهی گَرم و نَرم می دوزد و از راه بهشت فروشی و روضه خوانی و تشویق مردم به قبولِ شرایطِ سختِ زندگانی شان در این دنیایِ فانی و وعده کاخ و زندگانی های آنچنانی به ایشان دادن در جهانی موهوم و خیالی، خود در رفاه و آسودگی کامل به سَر می برد و از دسترنجِ مردمان خورده و پَروار گشته ولی به تبلیغِ مزایایِ ساده زیستی و فقر و نداری در جامعه می پردازد و ملتی را به گمراهی و نادانی می کشاند.