روی تصویر سنگ قبر زنان قیر نریزید، بیلبورد پیشکش
رأی دهید
دیوارنگاره میدان ولیعصر با عکس زنان حاشیههای بسیاری داشت و همان حاشیهها باعث شد که دیوارنگاره یک روزه جمع شود. اما چرا حاشیه ایجاد شد و زندگان از یکدیگر سبقت گرفتند تا تصویرشان برداشته شود و فرزندان مردگان هم بیانیه بدهند تا عکس مادرشان برداشته شود؟
«بنا نیست زنان در امور سیاسی و اجتماعی تصمیمگیرنده باشند. آنان باید این امور را به مردان بسپارند و فقط سعی کنند که با افزایش آگاهی، به ویژه در زمینه خانواده، محیط بهتری را برای مردان فراهم کنند.» / برگرفته از کتاب «جنسیت، ناسیونالیسم و تجدد در ایران» نوشته فاطمه صادقی در روایت روزنامه ایرانشهر از جایگاه از زنان
«ای جماعت، طایفه اُناث (زنان) را در حبس و حجاب نگاه داشتن، قطع نظر از آنکه ظلم عظیم است در حق نصف بشریت، از برای طایفه ذکور نیز خسارت لاتُحصی (بیشمار) دارد. از امروز طایفه اُناث را در حبس و حجاب نگاه مدارید و ایشان را بیتربیت مگذارید و در حق ایشان ظلم و ستم روا مبینید.»/ کتاب مکتوبات؛ فصل مکتوب دوم نوشته میرزا فتحعلی آخوندزاده
«هرکس که چیزی از تاریخ بداند، نیز میداند که تغییرات بزرگ اجتماعی بدون شورانگیزی زنان غیرممکن است.» نامه کارل مارکس به لودویگ کوگلمان
در میانه اعتراضات مردم ایران، تلویزیون سعی داشت با آوردن چهرههایی که تا کنون خط قرمز بودند [همچون برنامه شیوه]، خطشکنی کند و نشان دهد که حاکمیت ایران در میانه بحران هم اهل گفتوگوست و با همه گروههای سیاسی و فکری تساهل و تسامح دارد. رسانههای نزدیک به نهادهای نظامی هم گزارشهایی از اعتراضات منتشر میکردند و تمام شعارهایی که معترضان سر میدادند [به جز شعارهای رکیک که عدم انتشار آن طبیعی و بدیهی بود] را منتشر میکرد تا نشان دهد معترضان در ایران رسانه دارند و اخبار آنها پوشش داده میشود. زمانی که اعتراضات کمرنگ شد، دو اتفاق مهم رخ داد؛ اول اینکه برنامههای گفتوگومحور صداوسیما متوقف شد و دوم آنکه در محلهایی که امکان تجمع بود، بیلبوردهای مختلفی نصب شد؛ از جمله بیلبوردهایی از «وحدت اقوام»
یکی از بیلبوردهایی که پس از کاهش اعتراضات نصب شد، در میدان ولیعصر بود که به خاطر موسسه مالک آن (موسسه اوج وابسته به سپاه)، مشهورتر از دیگر دیوارنگارههای شهر است. این بیلبورد بیش از آنکه تابلویی معمولی باشد، نمایانگر نوعی از تفکر است که در وقایع مختلف، موضع خود را مشخص میکند و مهمتر آنکه با همین تصویرسازی، گاه به نهادهای دیگر هم «خط» میدهد و گاه تعیینتکلیف میکند.
دیوارنگاره میدان ولیعصر این هفته با عبارت «زنان سرزمین من، ایران» ظاهرا تلاشی کرده بود برای آنکه نشان دهند همه زنان با دیدگاههای مختلف محترمند و با همین ایده عکس حدود پنجاه نفر از زنان ایرانی که به باور آنها موثر بودند را در یک پوستر کنار هم قرار دادند و در دیوارنگاره میدان ولیعصر نصب کردند اما انتقادها آنقدر بالا گرفت که موسسه اوج ناچار شد تصویر را پایین بکشد و شبانه آن را با یک صفحه خالی با عبارت «زنان سرزمین من، ایران» جابجا کند.
این نخستین باری نبود که دیوارنگاره میدان ولیعصر شبانه برداشته میشد؛ بار پیش هم اتفاقا طراحان بیلبورد نگاه خودشان را به جایگاه زنان نشان داده بودند. چه اینکه در بیلبورد قبلی در خرداد ۱۳۹۷ در جریان حضور ایران در جام جهانی، اقوام مختلف کشور جام زرین مسابقات را در دست گرفته بودند، اما هیچ خبری از حضور زنان در تصویر نبود!
دیوارنگاره میدان ولیعصر به مناسبت جام جهانی روسیه که شبانه تغییر کردآنچه باعث شد، دیوارنگاره تغییر کند، انتقادهایی بود که به طرح «خانه طراحان انقلاب اسلامی» شد. آنها در پاسخ به انتقادات گفتند: «تصویر حاضر دیوارنگاره میدان ولیعصر(عج) بر آن بوده تا به پاسداشت مقام زن، تعدادی از زنان موفق سرزمینمان ایران را معرفی کند. برای این روزها که همه جا سخن درباره زنان است، همه باید سعه صدر خود را برای ایران بالا ببریم.»
خبرگزاری فارس نزدیک به سپاه هم یکی از دلایل انتقاد مردم را استفاده تصاویر زنان بدون حجاب ذکر کرد! و نوشت «منتقدان معتقدند درج تصاویر برخی افراد که کشف حجاب کردهاند، کار اشتباهی بوده است. برخی کاربران نیز بیان کردند که موضوع کشف حجاب با توجه به سن و سال این افراد، دارای وجوب و حرمت شرعی نبوده و قابل اغماض است.از سوی دیگر تعدادی از این افراد نیز نسبت درج عکسشان در این دیوارنگاره معترض شده بودند و گفته بودند که با آنها هماهنگی انجام نشده است. طراحان این پوستر اما توضیح دادهاند که برخی هدف از دیوارنگاره ولیعصر را اشتباه متوجه شدهاند. قرار نبوده ما لزوما زنان همراه با جمهوری اسلامی را به تصویر بکشیم بلکه زنانی که در این مملکت و با استفاده از آزادی و امنیت و امکانات موجود در آن، در زمینه کاری خود موفق شدهاند را بهصورت محدود لیست کردهایم.»
دیوارنگاره جدید میدان ولیعصر درباره زنان بعد از انتقاداتآنچنان که پیشبینی میشد تغییر بیلبورد هم باعث کاهش انتقادات نشد و حتی نسبت به همان تک جمله هم اعتراضاتی وجود داشت و منتقدان بر این باور بودند که طراحان هیچ اعتقادی به «زنان» ندارند و اگر اعتراضات روزهای گذشته نبود، محال بود به زنان توجهی شود یا آنچنان که هستند، آنها را بپذیرند. به این ترتیب مسائل بیشتری میتوان درباره بیلبورد میدان ولیعصر و نگاهی که در ذهن طراحان و مالکان جریان دارد، میتوان گفت.
بیلبوردی که نماد جریان انقلابی است
۱) نکته اول درباره دیوارنگاره میدان ولیعصر آن است که نقد و صحبت درباره آن، گفتن درباره یک اثر هنری و تحلیل زیباییشناسانه از یک تابلو نیست، بلکه صرفا تحلیل محتوای یک تفکر سیاسی است که نمود آن در یک دیوارنگاره خود را نشان داده است. از این منظر با توجه به اینکه این دیوارنگار متعلق به سازمان اوج است، درباره آن سخن گفته میشود. سازمان اوج یک نهاد فرهنگی متعلق به سپاه است که برای بیان دستاوردها و دیدگاههای «جریان انقلابی» در حوزه سینما و تلویزیون و به طور کلی در حوزه سمعی و بصری تاسیس شده است بنابراین تحلیل این بیلبورد تحلیل ماهیت و دیدگاههای یک جریان سیاسی است نه تحلیل یک اثر یا انتقاد از یک طراح گرافیک.
زنان بیلبورد میدان ولیعصر با چه معیاری انتخاب شدند؟
۲) در طرح نصب شده در دیوارنگار میدان ولیعصر، تصویر حدود پنجاه زن در کنار هم قرار داده شده بود بنابراین یکی از سوالات این بود که اینجا پنجاه و خردهای زن با چه معیاری انتخاب شدهاند؟ اگر قرار باشد همگی مربوط به دوران انقلاب باشند، بیبی مریم بختیاری و فروغ فرخزاد و پروین اعتصامی و ... چه ارتباطی با جمهوری اسلامی دارند؟
اگر قرار بود زنان موفق در طول تاریخ ایران استفاده شود، چرا آنها همانطور که در واقعیت بودند، نیستند؟ مثلا چرا برای فروغ فرخزاد و مریم میرزاخانی حجاب گذاشته شده است؟ چرا آنها تبدیل به چهره مورد علاقه طراحان شدهاند سپس از تصویر آنها استفاده شده است؟ مشابه این اقدام در ماجرای حذف سبیل یکی از شهیدان رخ داد؛ آنجا که «سبیل شهید» را هم روتوش کرده بودند تا شبیه آنچه شود که خود دوست دارند.
رتوش سبیل شهید حسین ادبیاننمونه دیگر، دیوارنگاره ساختمان مخابرات در خیابان پیروزی بود که این بار سبیل شهید سانسور نشد بلکه مادر شهید حذف شد! آنجا که تصویر شهیدان افراسیابی و مادرش تغییر کرد و تصویر زن حذف شد!
حذف عکس مادر شهیدنکته دیگر در معیار انتخاب زنان این بود که آیا تاثیرگذارتر از برخی از زنان نبود؟ مثلا المیرا شریفیمقدم چه جایگاهی در تاریخ رسانه در ایران دارد؟ آیا در تاریخ صد و خردهای ساله رسانه در این کشور زنی تاثیرگذارتر از او وجود نداشت؟ آیا همین که او یک برنامه خبری در صداوسیما اجرا میکند، به این معناست که اقدام خاصی در تاریخ رسانه ایران کرده است؟
حقیقت آن است که اگر به جای عکس المیرا شریفیمقدم، تصویر آمنهسادات ذبیحپور استفاده میشد خیلی باورپذیرتر و البته صادقانهتر بود و دستکم در این فقره تکلیف مخاطب با دیوارنگاره مشخص میشد و مثلا میتوانستیم اینگونه تحلیل کنیم که مزد اینهمه انتقاد و فحشهای گاه بیگاه را گرفته است و نکته دیگر اینکه سویه سیاسیاش هم کاملا مشخص بود.
سوال دیگر اینکه معیار انتخاب چهرههایی مثل فاطمه رهبر و معصومه آباد چه بوده است؟ آنها چه کاری خاصی کردهاند؟ شاید پاسخ این باشد که مهمترین چهرههای فعال سیاسی زن هستند. آیا در این صورت از جریانهای سیاسی دیگر هیچ زنی وجود نداشت؟ آیا در تاریخ سیاست ایران مهمتر از فاطمه رهبر و معصومه آباد وجود نداشت؟
سرنوشت زنان دیوارنگاره میدان ولیعصر
۳) نگاهی به دیدگاهها و البته سرنوشت هر کدام از چهرههایی که تصویر آنها در دیوارنگاره استفاده شده، جالب توجه است؛ از جمله اینکه مثلا درباره مریم میرزاخانی میتوان پرسید جمهوری اسلامی چه بستری برای او فراهم کرده که بخواهد به آن ببالد؟ او به حجاب اجباری اعتقادی نداشت و از زمانی که از ایران رفت، دیگر به ایران بازنگشت. بنابراین باید پرسید او چه سنخیتی با دیدگاههای موسسه اوج دارد که بخواهد به آن استناد کند؟
به گزارش رویداد۲۴ نمونه دیگر فروغ فرخزاد بود که هنوز در یاد مانده زمانی به خاطر نامگذاری او برای یک خیابان چه جنجالی به پا شد. کفنپوشانی معتقد بودند او در تراز انقلاب نیست و نامش نباید بر خیابانهای ایران ثبت شود. با چنین دیدگاهی چه اتفاقی افتاده که درست پس از اعتراضاتی که محور آن زنان هستند، همان منتقدان پیشین به ناگهان دریافتهاند که فروغ فرخزاد هم شاعر مهمی در تاریخ ایران بوده است؟ آیا این رفتار به جز دورویی و ریاکاری معنای دیگری دارد؟
یک مثال دیگر ایران درودی نقاش معاصر ایران است. او تنها نقاش ایرانی است که نامش در کتاب «تاریخ هنر جهان» ثبت شده است. به قول جواد مجابی یک عمر تلاش کرد تا تنها یک خط از تاریخ هنر جهان شود. اما با او چه رفتاری شد؟ جالب است بدانید یکی از اتهامات محمدجواد حقشناس عضو شورای شهر تهران در رد صلاحیت دوره بعد این بود که چرا برای ساخت موزه فرد معلومالحالی مثل ایران درودی تلاش کرده است!
هما روستا بازیگر سینمای ایران در مصاحبهای که از او منتشر شده، درباره رفتاری که با آنها شده چنین میگوید: «وقتی تئاتر بازی میکردیم، افرادی میآمدند و با سطل آب صحنه تئاتر را میشستند زیرا معتقد بودند ما نجس بودیم و میخواستند آنجا را تمیز کنند!» هما روستا در نهایت از ایران مهاجرت کرد به آمریکا رفت و همانجا هم درگذشت.
بیبی مریم بختیاری عمرش به پهلوی دوم نرسید و سال ۱۳۱۶ درگذشت. او در زندگیاش صرف حقوق زنان یا مبارزه برای کمک به مشروطهخواهان و دستیابی به «حکومت قانون» گذشت. شاید درباره او بتوان گفت که دیدگاههایش با آن چه اکنون میگذرد، سالهای نوری فاصله دارد. شاید همین مسئله بود که نوادهاش در توییتی که با لحنی تند نوشته بود، به استفاده ابزاری از نام ایشان اعتراض کرد.
درباره چهرههای دیگر هم مشابه چنین سوالاتی را میتوان مطرح کرد که اولا سنخیت آنها با دیدگاههای فرهنگی جمهوری اسلامی چیست. دوما اینکه اگر سنخیت دارند، آنها چه کردهاند و چه اثرگذاری در تاریخ یک کشور گذاشتهاند؟
واکنش زنانی که تصویرشان در دیوارنگاره میدان ولیعصر بود
۴) یکی از نکات جالب و البته قابل پیشبینی، واکنش زنانی بود که تصویرشان در دیوارنگاره میدان ولیعصر استفاده شد. فاطمه معتمد آریا در فیلمی که از خود منتشر کرد اعلام کرد راضی نیست عکسش در آن قاب باشد. ژاله علو چهره دیگری بود که اعلام کرد زمانی که که بغض در گلو دارد، راضی به استفاده از عکسش در بیلبورد میدان ولیعصر نیست. عکسی که از ژاله علو استفاده شده مربوط به فیلم «مجبوریم» ساخته رضا درمیشیان بود. جالب آنکه عکاس آن نوشین جعفری بود که هماکنون در زندان است! کارگردان فیلم هم در توییتی اعلام کرد با استفاده از عکس فیلمش در بیلبورد مخالف است.
مرضیه برومند چهره دیگری بود که او هم ناراضی بود. ناهید کیانی تکواندوکار المپیکی ایران هم مخالف بود و گفت «اجازه برای استفاده از تصاویرمان که دیگر یک حق انسانی است. من همصدا و کنار مردمم هستم.»
پروانه کاظمی کوهنورد زن ایرانی که به قله اورست صعود کرده، در انتقادی نوشت: «بسیار از دیدن عکسم در این نگاره، در حالی که تصویر زنان و مردان خونآلود میهنم در همین خیابانها نقش میبندد، خشمگینم.» فرخنده صادق کوهنورد دیگری بود که او هم با انتشار یک فیلم درخواست داشت تصویرش برداشته شود.
نگذارید روی عکس سنگ قبر زنان قیر بریزند، نصب عکس زنان در میدان اصلی شهر، پیشکش
۵) حقیقت آن است که افتخار هر زن یا مردی است که نامش در «تاریخ یک کشور» و در «خاطره یک ملت» ثبت شود، اما این بار، زندگان از یکدیگر سبقت میگرفتند تا تصویرشان برداشته شود و فرزندان مردگان هم بیانیه میدادند تا عکس مادرشان برداشته شود. چه آنکه تاریخ یک روزه ساخته نمیشود و کمتر کسی باور میکند که دیدگاه یک جریان سیاسی به این سرعت تغییر کند! برای هر کس این سوال پیش میآید که باید کدام را باور کرد؛ تصویر زنانی که حتی روی سنگ قبرشان تحمل نمیشود و روی آن قیر ریخته میشود یا حرمت به زنان سرزمین در دیوارنگاره میدان ولیعصر؟
در پایان ...
شهریور ۱۳۵۷ چند ماه مانده به پیروزی انقلاب ایران، میشل فوکو به تهران سفر کرد. آن زمان انقلابیون به فوکو گفته بودند با اقلیتها مدارا خواهند کرد و بین زن و مرد نابرابری نخواهد بود و انسانها در حکومت اسلامی آزادند آنطور که مایلند زندگی کنند.
فوکو شیفته تحولات ایران شد و در مجموعه مقالاتی که بعدها در کتابی به نام «ایران؛ روح یک جهان بیروح» چاپ شد در ستایش دیدگاههای مذهبی انقلابیون مینوشت و میگفت «وقتی میگوییم «جمهوری اسلامی»، منظور ما یک حکومت اسلامی نیست که روحانیت در آن نقش کنترل یا نظارت دارد بلکه حرکت به سوی یک نقطه درخشان و دوردست است که در آن احیای صداقت بهجای ابقای اطاعت، ممکن است.» همان زمان ایرانیانی از فوکو انتقاد میکردند؛ از جمله در شهریور ۵۷ فردی به نام «آتوسا.ه» اینگونه انتقاد و البته پیشبینی کرد: «مردم ایران باید پس از بیستوپنج سال سکوت و سرخوردگی مجبور شوند بین «ساواک و تعصب» یکی را انتخاب کنند زیرا زنانِ بیحجاب در خیابانها مورد هجمه قرار میگیرند و زنان باید مطیع فقه اسلامی باشند.»
ماکسیم رودنسون اسلامشناس مشهور چپگرا در واکنش به مواضع فوکو چنین نوشت: «هیچ چیز راحتتر یا خطرناکتر از این اتهام پرسابقه نخواهد بود که مخالف من دشمن خداست.»
جالب اسب بدانید مدتی بعد هم فوکو ایدههایش در کتاب «ایران؛ روح یک جهان بیروح» را پس گرفت. او در نامهای به مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر وقت چنین نوشت: «هیچ چیز در تاریخ یک مردم مهمتر از دقایق نادری نیست که به مثابه تنی واحد برمیخیزد تا رژیمی را که دیگر نمیتواند تحمل کند، براندازد. هیچ چیز برای زندگی روزمره این مردم مهمتر از دقایقی نیست -دقایقی برخلاف اولی بسیار رایج- که قدرت دولتی با یک فرد درمیافتد، وی را دشمن خود میخواند و تصمیم میگیرد وی را نابود سازد: حکومت هیچگاه وظایفی اساسیتر از آن وظایفی که میبایست در چنین دقایقی ادا کند، نداشته است. محاکمات سیاسی همواره در حکم محک حکومتها هستند. نه از آن جهت که متهمان هرگز مجرم نیستند بلکه از این رو که قدرت دولتی در چنین لحظاتی بدون نقاب عمل میکند و خود را حین قضاوت دشمنانش به معرض قضاوت میگذارد. ضروری است -از این رو لازمالاجرا است- که همه امکانات دفاعی و همه حقوق ممکن را برای کسی که تحت پیگرد است فراهم آوریم. آیا وی «آشکارا گناهکار» است؟ آیا افکار عمومی به تمامی علیه اوست؟ آیا مردم از وی متنفرند؟ دقیقاً همینها است که حقوقی به وی ارزانی میدارد، حقوقی که یکسره میبایست خدشهناپذیر باشند. این وظیفه قدرت حاکم است که این حقوق را به رسمیت بشناسد و تضمین کند. نزد یک حکومت چیزی، چون «انسانهای ناسزاوار» نمیتواند وجود داشته باشد.
«بنا نیست زنان در امور سیاسی و اجتماعی تصمیمگیرنده باشند. آنان باید این امور را به مردان بسپارند و فقط سعی کنند که با افزایش آگاهی، به ویژه در زمینه خانواده، محیط بهتری را برای مردان فراهم کنند.» / برگرفته از کتاب «جنسیت، ناسیونالیسم و تجدد در ایران» نوشته فاطمه صادقی در روایت روزنامه ایرانشهر از جایگاه از زنان
«ای جماعت، طایفه اُناث (زنان) را در حبس و حجاب نگاه داشتن، قطع نظر از آنکه ظلم عظیم است در حق نصف بشریت، از برای طایفه ذکور نیز خسارت لاتُحصی (بیشمار) دارد. از امروز طایفه اُناث را در حبس و حجاب نگاه مدارید و ایشان را بیتربیت مگذارید و در حق ایشان ظلم و ستم روا مبینید.»/ کتاب مکتوبات؛ فصل مکتوب دوم نوشته میرزا فتحعلی آخوندزاده
«هرکس که چیزی از تاریخ بداند، نیز میداند که تغییرات بزرگ اجتماعی بدون شورانگیزی زنان غیرممکن است.» نامه کارل مارکس به لودویگ کوگلمان
در میانه اعتراضات مردم ایران، تلویزیون سعی داشت با آوردن چهرههایی که تا کنون خط قرمز بودند [همچون برنامه شیوه]، خطشکنی کند و نشان دهد که حاکمیت ایران در میانه بحران هم اهل گفتوگوست و با همه گروههای سیاسی و فکری تساهل و تسامح دارد. رسانههای نزدیک به نهادهای نظامی هم گزارشهایی از اعتراضات منتشر میکردند و تمام شعارهایی که معترضان سر میدادند [به جز شعارهای رکیک که عدم انتشار آن طبیعی و بدیهی بود] را منتشر میکرد تا نشان دهد معترضان در ایران رسانه دارند و اخبار آنها پوشش داده میشود. زمانی که اعتراضات کمرنگ شد، دو اتفاق مهم رخ داد؛ اول اینکه برنامههای گفتوگومحور صداوسیما متوقف شد و دوم آنکه در محلهایی که امکان تجمع بود، بیلبوردهای مختلفی نصب شد؛ از جمله بیلبوردهایی از «وحدت اقوام»
یکی از بیلبوردهایی که پس از کاهش اعتراضات نصب شد، در میدان ولیعصر بود که به خاطر موسسه مالک آن (موسسه اوج وابسته به سپاه)، مشهورتر از دیگر دیوارنگارههای شهر است. این بیلبورد بیش از آنکه تابلویی معمولی باشد، نمایانگر نوعی از تفکر است که در وقایع مختلف، موضع خود را مشخص میکند و مهمتر آنکه با همین تصویرسازی، گاه به نهادهای دیگر هم «خط» میدهد و گاه تعیینتکلیف میکند.
دیوارنگاره میدان ولیعصر این هفته با عبارت «زنان سرزمین من، ایران» ظاهرا تلاشی کرده بود برای آنکه نشان دهند همه زنان با دیدگاههای مختلف محترمند و با همین ایده عکس حدود پنجاه نفر از زنان ایرانی که به باور آنها موثر بودند را در یک پوستر کنار هم قرار دادند و در دیوارنگاره میدان ولیعصر نصب کردند اما انتقادها آنقدر بالا گرفت که موسسه اوج ناچار شد تصویر را پایین بکشد و شبانه آن را با یک صفحه خالی با عبارت «زنان سرزمین من، ایران» جابجا کند.
این نخستین باری نبود که دیوارنگاره میدان ولیعصر شبانه برداشته میشد؛ بار پیش هم اتفاقا طراحان بیلبورد نگاه خودشان را به جایگاه زنان نشان داده بودند. چه اینکه در بیلبورد قبلی در خرداد ۱۳۹۷ در جریان حضور ایران در جام جهانی، اقوام مختلف کشور جام زرین مسابقات را در دست گرفته بودند، اما هیچ خبری از حضور زنان در تصویر نبود!
خبرگزاری فارس نزدیک به سپاه هم یکی از دلایل انتقاد مردم را استفاده تصاویر زنان بدون حجاب ذکر کرد! و نوشت «منتقدان معتقدند درج تصاویر برخی افراد که کشف حجاب کردهاند، کار اشتباهی بوده است. برخی کاربران نیز بیان کردند که موضوع کشف حجاب با توجه به سن و سال این افراد، دارای وجوب و حرمت شرعی نبوده و قابل اغماض است.از سوی دیگر تعدادی از این افراد نیز نسبت درج عکسشان در این دیوارنگاره معترض شده بودند و گفته بودند که با آنها هماهنگی انجام نشده است. طراحان این پوستر اما توضیح دادهاند که برخی هدف از دیوارنگاره ولیعصر را اشتباه متوجه شدهاند. قرار نبوده ما لزوما زنان همراه با جمهوری اسلامی را به تصویر بکشیم بلکه زنانی که در این مملکت و با استفاده از آزادی و امنیت و امکانات موجود در آن، در زمینه کاری خود موفق شدهاند را بهصورت محدود لیست کردهایم.»
بیلبوردی که نماد جریان انقلابی است
۱) نکته اول درباره دیوارنگاره میدان ولیعصر آن است که نقد و صحبت درباره آن، گفتن درباره یک اثر هنری و تحلیل زیباییشناسانه از یک تابلو نیست، بلکه صرفا تحلیل محتوای یک تفکر سیاسی است که نمود آن در یک دیوارنگاره خود را نشان داده است. از این منظر با توجه به اینکه این دیوارنگار متعلق به سازمان اوج است، درباره آن سخن گفته میشود. سازمان اوج یک نهاد فرهنگی متعلق به سپاه است که برای بیان دستاوردها و دیدگاههای «جریان انقلابی» در حوزه سینما و تلویزیون و به طور کلی در حوزه سمعی و بصری تاسیس شده است بنابراین تحلیل این بیلبورد تحلیل ماهیت و دیدگاههای یک جریان سیاسی است نه تحلیل یک اثر یا انتقاد از یک طراح گرافیک.
زنان بیلبورد میدان ولیعصر با چه معیاری انتخاب شدند؟
۲) در طرح نصب شده در دیوارنگار میدان ولیعصر، تصویر حدود پنجاه زن در کنار هم قرار داده شده بود بنابراین یکی از سوالات این بود که اینجا پنجاه و خردهای زن با چه معیاری انتخاب شدهاند؟ اگر قرار باشد همگی مربوط به دوران انقلاب باشند، بیبی مریم بختیاری و فروغ فرخزاد و پروین اعتصامی و ... چه ارتباطی با جمهوری اسلامی دارند؟
اگر قرار بود زنان موفق در طول تاریخ ایران استفاده شود، چرا آنها همانطور که در واقعیت بودند، نیستند؟ مثلا چرا برای فروغ فرخزاد و مریم میرزاخانی حجاب گذاشته شده است؟ چرا آنها تبدیل به چهره مورد علاقه طراحان شدهاند سپس از تصویر آنها استفاده شده است؟ مشابه این اقدام در ماجرای حذف سبیل یکی از شهیدان رخ داد؛ آنجا که «سبیل شهید» را هم روتوش کرده بودند تا شبیه آنچه شود که خود دوست دارند.
حقیقت آن است که اگر به جای عکس المیرا شریفیمقدم، تصویر آمنهسادات ذبیحپور استفاده میشد خیلی باورپذیرتر و البته صادقانهتر بود و دستکم در این فقره تکلیف مخاطب با دیوارنگاره مشخص میشد و مثلا میتوانستیم اینگونه تحلیل کنیم که مزد اینهمه انتقاد و فحشهای گاه بیگاه را گرفته است و نکته دیگر اینکه سویه سیاسیاش هم کاملا مشخص بود.
سوال دیگر اینکه معیار انتخاب چهرههایی مثل فاطمه رهبر و معصومه آباد چه بوده است؟ آنها چه کاری خاصی کردهاند؟ شاید پاسخ این باشد که مهمترین چهرههای فعال سیاسی زن هستند. آیا در این صورت از جریانهای سیاسی دیگر هیچ زنی وجود نداشت؟ آیا در تاریخ سیاست ایران مهمتر از فاطمه رهبر و معصومه آباد وجود نداشت؟
سرنوشت زنان دیوارنگاره میدان ولیعصر
۳) نگاهی به دیدگاهها و البته سرنوشت هر کدام از چهرههایی که تصویر آنها در دیوارنگاره استفاده شده، جالب توجه است؛ از جمله اینکه مثلا درباره مریم میرزاخانی میتوان پرسید جمهوری اسلامی چه بستری برای او فراهم کرده که بخواهد به آن ببالد؟ او به حجاب اجباری اعتقادی نداشت و از زمانی که از ایران رفت، دیگر به ایران بازنگشت. بنابراین باید پرسید او چه سنخیتی با دیدگاههای موسسه اوج دارد که بخواهد به آن استناد کند؟
به گزارش رویداد۲۴ نمونه دیگر فروغ فرخزاد بود که هنوز در یاد مانده زمانی به خاطر نامگذاری او برای یک خیابان چه جنجالی به پا شد. کفنپوشانی معتقد بودند او در تراز انقلاب نیست و نامش نباید بر خیابانهای ایران ثبت شود. با چنین دیدگاهی چه اتفاقی افتاده که درست پس از اعتراضاتی که محور آن زنان هستند، همان منتقدان پیشین به ناگهان دریافتهاند که فروغ فرخزاد هم شاعر مهمی در تاریخ ایران بوده است؟ آیا این رفتار به جز دورویی و ریاکاری معنای دیگری دارد؟
یک مثال دیگر ایران درودی نقاش معاصر ایران است. او تنها نقاش ایرانی است که نامش در کتاب «تاریخ هنر جهان» ثبت شده است. به قول جواد مجابی یک عمر تلاش کرد تا تنها یک خط از تاریخ هنر جهان شود. اما با او چه رفتاری شد؟ جالب است بدانید یکی از اتهامات محمدجواد حقشناس عضو شورای شهر تهران در رد صلاحیت دوره بعد این بود که چرا برای ساخت موزه فرد معلومالحالی مثل ایران درودی تلاش کرده است!
هما روستا بازیگر سینمای ایران در مصاحبهای که از او منتشر شده، درباره رفتاری که با آنها شده چنین میگوید: «وقتی تئاتر بازی میکردیم، افرادی میآمدند و با سطل آب صحنه تئاتر را میشستند زیرا معتقد بودند ما نجس بودیم و میخواستند آنجا را تمیز کنند!» هما روستا در نهایت از ایران مهاجرت کرد به آمریکا رفت و همانجا هم درگذشت.
بیبی مریم بختیاری عمرش به پهلوی دوم نرسید و سال ۱۳۱۶ درگذشت. او در زندگیاش صرف حقوق زنان یا مبارزه برای کمک به مشروطهخواهان و دستیابی به «حکومت قانون» گذشت. شاید درباره او بتوان گفت که دیدگاههایش با آن چه اکنون میگذرد، سالهای نوری فاصله دارد. شاید همین مسئله بود که نوادهاش در توییتی که با لحنی تند نوشته بود، به استفاده ابزاری از نام ایشان اعتراض کرد.
درباره چهرههای دیگر هم مشابه چنین سوالاتی را میتوان مطرح کرد که اولا سنخیت آنها با دیدگاههای فرهنگی جمهوری اسلامی چیست. دوما اینکه اگر سنخیت دارند، آنها چه کردهاند و چه اثرگذاری در تاریخ یک کشور گذاشتهاند؟
واکنش زنانی که تصویرشان در دیوارنگاره میدان ولیعصر بود
۴) یکی از نکات جالب و البته قابل پیشبینی، واکنش زنانی بود که تصویرشان در دیوارنگاره میدان ولیعصر استفاده شد. فاطمه معتمد آریا در فیلمی که از خود منتشر کرد اعلام کرد راضی نیست عکسش در آن قاب باشد. ژاله علو چهره دیگری بود که اعلام کرد زمانی که که بغض در گلو دارد، راضی به استفاده از عکسش در بیلبورد میدان ولیعصر نیست. عکسی که از ژاله علو استفاده شده مربوط به فیلم «مجبوریم» ساخته رضا درمیشیان بود. جالب آنکه عکاس آن نوشین جعفری بود که هماکنون در زندان است! کارگردان فیلم هم در توییتی اعلام کرد با استفاده از عکس فیلمش در بیلبورد مخالف است.
مرضیه برومند چهره دیگری بود که او هم ناراضی بود. ناهید کیانی تکواندوکار المپیکی ایران هم مخالف بود و گفت «اجازه برای استفاده از تصاویرمان که دیگر یک حق انسانی است. من همصدا و کنار مردمم هستم.»
پروانه کاظمی کوهنورد زن ایرانی که به قله اورست صعود کرده، در انتقادی نوشت: «بسیار از دیدن عکسم در این نگاره، در حالی که تصویر زنان و مردان خونآلود میهنم در همین خیابانها نقش میبندد، خشمگینم.» فرخنده صادق کوهنورد دیگری بود که او هم با انتشار یک فیلم درخواست داشت تصویرش برداشته شود.
نگذارید روی عکس سنگ قبر زنان قیر بریزند، نصب عکس زنان در میدان اصلی شهر، پیشکش
۵) حقیقت آن است که افتخار هر زن یا مردی است که نامش در «تاریخ یک کشور» و در «خاطره یک ملت» ثبت شود، اما این بار، زندگان از یکدیگر سبقت میگرفتند تا تصویرشان برداشته شود و فرزندان مردگان هم بیانیه میدادند تا عکس مادرشان برداشته شود. چه آنکه تاریخ یک روزه ساخته نمیشود و کمتر کسی باور میکند که دیدگاه یک جریان سیاسی به این سرعت تغییر کند! برای هر کس این سوال پیش میآید که باید کدام را باور کرد؛ تصویر زنانی که حتی روی سنگ قبرشان تحمل نمیشود و روی آن قیر ریخته میشود یا حرمت به زنان سرزمین در دیوارنگاره میدان ولیعصر؟
در پایان ...
شهریور ۱۳۵۷ چند ماه مانده به پیروزی انقلاب ایران، میشل فوکو به تهران سفر کرد. آن زمان انقلابیون به فوکو گفته بودند با اقلیتها مدارا خواهند کرد و بین زن و مرد نابرابری نخواهد بود و انسانها در حکومت اسلامی آزادند آنطور که مایلند زندگی کنند.
فوکو شیفته تحولات ایران شد و در مجموعه مقالاتی که بعدها در کتابی به نام «ایران؛ روح یک جهان بیروح» چاپ شد در ستایش دیدگاههای مذهبی انقلابیون مینوشت و میگفت «وقتی میگوییم «جمهوری اسلامی»، منظور ما یک حکومت اسلامی نیست که روحانیت در آن نقش کنترل یا نظارت دارد بلکه حرکت به سوی یک نقطه درخشان و دوردست است که در آن احیای صداقت بهجای ابقای اطاعت، ممکن است.» همان زمان ایرانیانی از فوکو انتقاد میکردند؛ از جمله در شهریور ۵۷ فردی به نام «آتوسا.ه» اینگونه انتقاد و البته پیشبینی کرد: «مردم ایران باید پس از بیستوپنج سال سکوت و سرخوردگی مجبور شوند بین «ساواک و تعصب» یکی را انتخاب کنند زیرا زنانِ بیحجاب در خیابانها مورد هجمه قرار میگیرند و زنان باید مطیع فقه اسلامی باشند.»
ماکسیم رودنسون اسلامشناس مشهور چپگرا در واکنش به مواضع فوکو چنین نوشت: «هیچ چیز راحتتر یا خطرناکتر از این اتهام پرسابقه نخواهد بود که مخالف من دشمن خداست.»
جالب اسب بدانید مدتی بعد هم فوکو ایدههایش در کتاب «ایران؛ روح یک جهان بیروح» را پس گرفت. او در نامهای به مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر وقت چنین نوشت: «هیچ چیز در تاریخ یک مردم مهمتر از دقایق نادری نیست که به مثابه تنی واحد برمیخیزد تا رژیمی را که دیگر نمیتواند تحمل کند، براندازد. هیچ چیز برای زندگی روزمره این مردم مهمتر از دقایقی نیست -دقایقی برخلاف اولی بسیار رایج- که قدرت دولتی با یک فرد درمیافتد، وی را دشمن خود میخواند و تصمیم میگیرد وی را نابود سازد: حکومت هیچگاه وظایفی اساسیتر از آن وظایفی که میبایست در چنین دقایقی ادا کند، نداشته است. محاکمات سیاسی همواره در حکم محک حکومتها هستند. نه از آن جهت که متهمان هرگز مجرم نیستند بلکه از این رو که قدرت دولتی در چنین لحظاتی بدون نقاب عمل میکند و خود را حین قضاوت دشمنانش به معرض قضاوت میگذارد. ضروری است -از این رو لازمالاجرا است- که همه امکانات دفاعی و همه حقوق ممکن را برای کسی که تحت پیگرد است فراهم آوریم. آیا وی «آشکارا گناهکار» است؟ آیا افکار عمومی به تمامی علیه اوست؟ آیا مردم از وی متنفرند؟ دقیقاً همینها است که حقوقی به وی ارزانی میدارد، حقوقی که یکسره میبایست خدشهناپذیر باشند. این وظیفه قدرت حاکم است که این حقوق را به رسمیت بشناسد و تضمین کند. نزد یک حکومت چیزی، چون «انسانهای ناسزاوار» نمیتواند وجود داشته باشد.