قتل اشتباهی به خاطر سوءتفاهم

پسری که به خاطر یک سوء‌برداشت جوانی غریبه را به قتل رسانده است، در دادگاه از خود دفاع کرد. متهم ادعا کرد در حالی مرتکب قتل شده که اصلا مقتول را نمی‌شناخت و او را با کسی دیگر اشتباه گرفته بود و در نهایت برای حفاظت از جانش دست به قتل زد.

بر اساس محتویات پرونده، یک سال قبل جسم نیمه‌جان و خونین جوانی به نام آریا به بیمارستان منتقل شد. زمانی که پلیس به بیمارستان رسید، مشخص شد آریا جان باخته است. این در حالی بود که گزارش یک درگیری نیز به مأموران داده شد. پلیس در محل درگیری حاضر شد و متهم را بازداشت کرد.


مرد جوان به نزاع با آریا اعتراف کرد و مدعی شد مقتول قبلا او را تهدید کرده بود و از ترس دست به قتل زده است؛ اما در تحقیقات بعدی مشخص شد مقتول و متهم به قتل اصلا همدیگر را نمی‌شناختند و متهم اشتباه کرده است.

مأموران دوست مقتول را که در محل حاضر بود، مورد بازجویی قرار دادند. او گفت: من و دوستم آریا در ماشین نشسته بودیم که یکباره مرد جوانی به سمت ما آمد و آریا را صدا کرد. وقتی آریا پیاده شد، او با چاقو حمله کرد و آریا را زد.

من متوجه نشدم چرا درگیری بین آن‌ها اتفاق افتاده است؛ اما بعد دیدم مرد جوان فرار کرد و آریا هم پشت او رفت. من به کمک دوستم رفتم که یکباره مرد جوان با قمه ضربه دیگری به او زد و جمجمه‌اش را شکافت، بلافاصله آریا را به بیمارستان رساندیم؛ اما دوام نیاورد و در بیمارستان فوت کرد.

بعد از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد و سپس مادر مقتول به‌عنوان تنها، ولی دم در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شد. او گفت: پسر من بی‌گناه کشته شده است.

اگر پسرم با متهم درگیر شده بود یا اصلا او را می‌شناخت و حتی اگر آن‌ها یک بار فقط به هم سلام کرده بودند، می‌گفتم پسر من هم در این درگیری مقصر بوده است؛ اما هیچ‌کدام از این اتفاق‌ها نیفتاده است. پسر من پیش دوستش بود که متهم سراغش رفت و با چاقو و سپس قمه او را زد. من چرا باید چنین فردی را ببخشم. خودش هم می‌گوید پسر من را نمی‌شناخته است؛ پس من او را نمی‌بخشم و درخواست قصاص دارم.

وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: چند روز قبل از این حادثه، یک درگیری در محل زندگی من رخ داد و من برای اینکه میانجیگری کنم وارد آن درگیری شدم؛ اما هر دو طرف دعوا به من اعتراض کردند و گفتند به تو ربطی ندارد و این دعوا بین ماست و خودمان هم حلش می‌کنیم.

آن‌ها رفتار توهین‌آمیزی با من کردند و گفتند حق نداری خودت را نخود هر آشی بکنی و حتما این دخالت‌کردنت را تلافی می‌کنیم و تهدید کردند که من را می‌زنند. من هم خیلی ترسیده بودم.

متهم در ادامه اظهاراتش گفت: از آن روز به بعد با خودم چاقو حمل می‌کردم تا اگر یک وقتی خواستند من را بزنند، بتوانم از خودم دفاع کنم. تا اینکه شب حادثه فرا‌رسید. من رفتم بیرون که زباله‌ها را دم در بگذارم، یک‌دفعه دیدم دو جوان در ماشین هستند و من را نگاه می‌کنند. یکی از آن‌ها پیاده شد.

من برای اینکه غافلگیر نشوم، پیش‌دستی کردم و جلو رفتم و گفتم چرا اینجا ایستاده‌ای، تو آمده‌ای من را بزنی. پسر ناشناس گفت نه من برای این کار نیامده‌ام. دستش را گرفتم و با چاقو یک ضربه به او زدم که دستش زخمی و کاپشنش پاره شد.

متهم ادامه داد: بعد دوستش به سمت من آمد و اعتراض کرد. گفتم دوستت من را قبلا تهدید کرده و گفته من را می‌کشد؛ اما هیچ‌کدام از پسر‌ها به من نگفتند اشتباه می‌کنم و آن‌ها من را قبلا تهدید نکرده‌اند. چون دو نفر بودند، من ترسیدم و فرار کردم. همین که داشتم وارد خانه می‌شدم، یکباره آریا پایش را لای در گذاشت و وارد شد.

من هم خیلی ترسیدم و با قمه یک ضربه دیگر به او زدم. غرق در خون شد، من خیلی ترسیده بودم و ماتم برده بود. برادرم با صدای ما بیرون آمد و وقتی صحنه را دید، به من گفت فرار کن. من هم فرار کردم و چند روز بعد هم دستگیر شدم.

متهم گفت: اگر مقتول یا دوستش به من گفته بودند که آن‌ها تهدیدم نکرده بودند، من این کار را نمی‌کردم و می‌رفتم. وقتی من گفتم شما قبلا من را تهدید کرده‌اید، این حرفم را بی‌جواب گذاشتند؛ به همین خاطر من فکر کردم آن‌ها واقعا من را تهدید کردند و همین دلیل باعث شد ضربه را بزنم.

در ادامه وکیل متهم در جایگاه قرار گرفت. او دفاعیاتی از موکلش مطرح کرد و گفت: موکل من قصد قتل نداشته و حین فرار مرتکب قتل شده است؛ یعنی اگر مقتول دنبال او نمی‌رفت، چه‌بسا این قتل صورت نمی‌گرفت. با این حال من از مادر مقتول به‌عنوان، ولی دم درخواست بخشش دارم و آمادگی خودم را از طرف موکل برای مصالحه اعلام می‌کنم.

سپس متهم در جایگاه قرار گرفت تا آخرین دفاعیاتش را بگوید. او گفت: من خیلی ترسیده بودم. قبول دارم اشتباه کردم؛ اما اشتباهم به خاطر چندین روز ترس و وحشتی بود که به جانم افتاده بود. در تاریکی شب هم نتوانستم تشخیص دهم پسر جوان همانی است که من را تهدید کرده یا فرد دیگری است.

آن پسر هم جواب درستی به من نداد. آن‌قدر عصبانی شده بود که مدام بد و بیراه می‌گفت، فحش می‌داد و تهدید می‌کرد. می‌دانم مادر این جوان به‌شدت داغدار است؛ چون من بدون دلیل و از روی ترس فرزند او را کشتم. درخواست دارم مادر مقتول به جوانی‌ام رحم کند و در حقم مادری کرده و من را ببخشد. من خیلی پشیمان هستم.

با پایان گفته‌های متهم قضات شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.