سکس و سرطان: «خجالت میکشیدم کمک بخواهم»
رأی دهید
کیت، ساکن منچستر مبتلا به نوعی سرطان خون به نام لوسمی حاد مغز استخوان یا میلوئیدی بود.
او زندگی جنسی خود را پیش از ابتلا به سرطان "پرشور و هیجان" توصیف میکند اما در طول شیمیدرمانی پزشکان به او گفتند سکس ممکن است برایش خطرناک باشد.
بنا بر تحقیقات مرکز حمایت از بیماران سرطانی مکمیلان حدود ٪۴۶ از جوانانی که مبتلا به سرطان شدند میگویند این بیماری اثرات منفی بر زندگی جنسی آنها گذاشته است این اثرات منفی در میان ٪۳۷ از افراد باقی گروههای سنی دیده میشود.
بنا بر آخرین آمار مرکز تحقیقات سرطان بریتانیا هر سال حدود ۲۴۰۰ جوان بین ۱۵ تا ۲۴ ساله در بریتانیا مبتلا به سرطان میشوند.
"کمربند عفاف خیالی"
شیمیدرمانی باعث کاهش پلاکتهای خون کیت شد. کمبود پلاکتهای خونی به این معناست که با یک خراش یا بریدگی کوچک بر پوست بدن که بیشتر اوقات در هنگام سکس ممکن است پیش بیاید خون به آسانی بند نمیآید و خونریزی ادامه پیدا میکند.
کیت به بیبیسی میگوید:"درست مثل این بود که کمربند عفاف خیالی به خودم بسته باشم".
دوستانش را میدید که با هم قرارهای عاشقانه میگذارد و به حال آنها "غبطه" میخورد چون خودش درگیر بیماری و عوارض درمان آن از جمله از ریختن موهایش و نوسان وزن و دردهای شدید استخوانی بود.
او در دوران شیمیدرمانی تمایلش به سکس را از دست داده بود اما پس عمل موفق پیوند مغز استخوان "احساسات همیشگی" بازگشت و کیت باز تمایل به سکس پیدا کرد.
اما یک شب که خواست خودارضایی کند دچار "ناراحتی و درد" شد.
"احساس درهمشکستگی"
کیت آن زمان نمیدانست اما شیمیدرمانی و پرتودرمانیها باعث شده بود که بدنش دچار یائسگی پس از شیمیدرمانی شود.
یکی از نشانههای یائسگی آتروفی یا تحلیل رفتن بافت واژن است که در آن بافت واژن خشکتر و نازکتر میشود و در نتیجه سکس با درد همراه میشود.
اما هیچکس به کیت نگفته بود که چنین چیزی ممکن است برایش پیش بیاید به همین دلیل حس میکرد همه او را"بیخبر گذاشتند".
کیت میگوید:"فکر کردم: اصلاً مثل قبل آن طور لذتبخش که به خاطر داشتم، نبود".
او تازه تصمیم گرفته بود که دیدارهای عاشقانه را از سر بگیرد اما این تجربه ناخوشایند اعتمادبهنفس او را از بین برد. او حتی تصور کرد که باید برای هرکس که با او رابطه برقرار میکند توضیح دهد که نمیتواند رابطه جنسی داشته باشد.
او میگوید:"احساس درهمشکستگی میکردم و همراه با آن احساس شرم داشتم".
کیت آنقدر احساس شرم میکرد که از آنچه بر سرش آمده بود تا ماهها به کسی چیزی نگفت.
اما "به طور اتفاقی" یکی از پرستاران درمانگاه پیوند مغز استخوان درمانگاهی برای بهداشت و سلامت زنان راه انداخت جایی که کیت سرانجام توانست توصیهها و حمایتهای لازم را دریافت کند.
او میگوید:"پس از قراری که در این درمانگاه داشتم با اعتمادبهنفس بیشتری از آنجا بیرون آمدم".
"باید همهچیز را دوباره کشف میکردم، میتوانستم در شرایطی امن در مورد آن تحقیق کنم و یاد بگیرم".
"احساس میکردم خیلی زشتم"
جک فیلدینگ پس از آنکه مبتلا سارکوم یا تومور بدخیم بافتپیوندی شد احساس میکرد "شرمآور و خجالتآور" است که از درمانگران خود درخواست توصیههایی در مورد سکس کند.
این مرد ۲۶ ساله به بیبیسی میگوید: "خودباوریام بهشدت درهمشکسته بود".
"احساس غریبی داشتم. در آینه نگاه میکردم و هیچ رد و نشانی از آنکه بودم نمیدیدم".
"در آن زمان حتی تصور برهنه شدن در برابر دیگری برایم هولناک بود چون حس میکردم خیلی زشتم".
مرکز حمایت از بیماران سرطانی مکمیلان میگوید سرطان به صورتهای گوناگونی بر زندگی جنسی افراد اثر میگذارد:
- وضعیت احساسی و عاطفی فرد با شنیدن خبر ابتلا به بیماری باعث از دست رفتن تمایل به سکس میشود
- اثرات کوتاهمدت درمان مانند خستگی شدید
- تغییرات ظاهری و جسمی مانند ریختن موها، کاهش با افزایش وزن و جوشگاه و جای زخمها
- اثرات طولانیمدت مانند ناتوانیهای حرکتی و تغییرات جسمی که بر رابطه جنسی اثر بگذارد
رواندرمانگری جنسی یا سکسرواندرمانی تحت پوشش سیستم خدمات بهداشت ملی بریتانیا (ان اچ اس) نیست و به گفته کارولین لووت اگر فردی نیاز به کمک و حمایت داشته باشد باید هزینه آن را خصوصی بپردازد. کارولین از "معدود" درمانگران بخش بهداشت است که در زمینه مسائل بیماران سرطانی تجربه دارد.
او میگوید:"طی کردن دوران بلوغ و افکار گوناگون در زمینه بهداشت جنسی به قدر کافی پیچیده هست و اگر نوجوانی مبتلا به سرطان باشید بیشتر ممکن است احساس بییارو یاوری کنید".
دکتر ریچارد سیمکوک هم قبول دارد که رواندرمانگران متخصص در این زمینه در سراسر بریتانیا "کمیابند".
مشاور بالینی متخصص سرطان از مؤسسه حمایت از بیماران سرطانی مکمیلان میگوید به کارگیری کارشناسان و متخصصان به نفع سیستم خدمات بهداشت ملی بریتانیا (ان اچ اس) است زیرا به مشکلاتی که کیت و جک با آن روبهرو هستند بیشتر اوقات توجه نمیشود.
او میگوید:"باید اطمینان پیدا کنیم که کارشناسان و متخصصان بهداشت و درمان آموزشهای کافی برای پاسخگویی چنین وضعیتهای حساسی را ببینند و از همه مهمتر یاد بگیرند که به این پرسشها باید پاسخ داده شود".
او میگوید:"بعضی از ماجراها شاید توضیح واضحات باشد اما به هر حال تجربههای زیسته ماست و ما میخواهیم دیگران را تشویق به صراحت کنیم".
"نمیخواهم دیگران هم مثل من در بیخبری و تاریکی بمانند".