محاکمه پسر نوجوان به اتهام قتل ناپدری
رأی دهید
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از 22 بهمن سال 98 با کشف جسد مرد جوانی به نام سهراب در منطقه شهریار آغاز شد. پس از حضور مأموران پلیس در محل مشخص شد که مقتول با ضربههای متعدد چاقو به قتل رسیده است و شواهد گویای آن بود انگیزه جنایت کینهتوزی و انتقامگیری بوده است. پس از تحقیقات اولیه و با دستور مقام قضایی جسد به پزشکی قانونی انتقال پیدا کرد و کارشناسان علت تامه مرگ را خونریزی شدید ناشی از برخورد جسم سخت به نواحی گردن، پهلو و شکم اعلام کردند.
مأموران در مرحله بعد به سراغ همسر مقتول به نام مرضیه رفتند. وی در بازجویی عنوان کرد: شب تولدم قرار بود من و همسرم سهراب به همراه دختر کوچکم و شاهرخ پسر 16 سالهام جشن کوچکی در یکی از باغهای اطراف شهریار بگیریم که دقایقی پس از حضور ما در آنجا پسرم به همراه دونفر از دوستانش به نامهای شهرام و سینا به همسرم حمله و او را با ضربههای متعدد چاقو مجروح کردند.
با این اظهارات شناسایی 3 متهم پرونده در دستور کار قرار گرفت و متهم ردیف اول پس از چند ماه فرار در نهایت دستگیر شد و 2 همدست او هم وقتی عرصه را برخود تنگ دیدند خودشان را تسلیم مأموران کردند.
شاهرخ پس از دستگیری به قتل اعتراف کرد و به بازسازی صحنه پرداخت اما 2 همدستش مدعی شدند که فقط در محل درگیری حضور داشتند و هیچگونه دخالتی در این جنایت نداشتند.
با این حال پس از تکمیل تحقیقات و بازسازی صحنه پرونده متهمان به شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و آنها صبح روز گذشته از خود دفاع کردند.
در ابتدای جلسه و پس از قرائت کیفرخواست اولیای دم درخواست قصاص کردند و در ادامه همسر مقتول به جایگاه رفت و با تشریح جزئیات روز حادثه تأکید کرد که هر 3 متهم باهم همسرش را مجروح کردهاند.
پس از آن متهم ردیف اول شاهرخ که در زمان وقوع جنایت 16 سال داشت و از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه آمده بود به جایگاه رفت و در تشریح ماجرا گفت: پدر و مادرم هر دو اعتیاد داشتند و چند سال قبل تصمیم گرفتند ترک کنند. مادرم به خانه یکی از اقواممان رفته بود و پدرم در جای دیگری بستری بود. چندبار که برای سرزدن به مادرم رفته بودم متوجه رفتار مشکوک مادرم شدم تا اینکه یکبار که گوشی تلفن همراهش را چک کردم متوجه ارتباط پنهانی او با مردی به نام سهراب شدم. پس از آن ماجرا را برای پدرم تعریف کردم اما فکر کرد دروغ میگویم و مرا کتک زد. با این حال مدتی بعد پدر و مادرم از هم جدا شدند و پدرم به بندرعباس رفت و ازدواج کرد و من و خواهرم هم به آنجا رفتیم. مادرم هم با سهراب ازدواج کرد. البته من بارها به سراغ مادرم آمدم اما سهراب اجازه نمیداد مادرم را ببینم تا اینکه چند روز قبل از درگیری به تهران آمدم و به خانه دوستم شهرام رفتم و از او خواستم تا با طرح نقشهای سهراب را تنبیه کنیم. بنابراین در تماس با مادرم گفتم که میخواهم برایش جشن تولد بگیرم و میهمانشان کنم.
شاهرخ در مورد روز جنایت هم گفت: آن روز قرار شد من با مادرم و همسرش و خواهر کوچکم به باغی برویم و شهرام و سینا هم به آنجا بیایند تا در اولین فرصت شوهر مادرم را تنبیه کنیم. دقایقی پس از آن که به باغ رسیدیم آتشی درست کردیم و هدیهای هم به مادرم دادم وبعد بهصورت مخفیانه به دوستانم زنگ زدم خواستم که پیش ما بیایند. من با چاقویی که در آستینم پنهان کرده بودم نزدیک مقتول شدم. همان موقع شهرام نزدیک ما شد و به یکباره من چاقو را به گردن مقتول زدم. همان موقع سهراب که زخمی شده بود فرار کرد اما سینا او را گرفت و هر 3 نفرمان با چاقو او را زدیم تا اینکه سهراب به سختی خودش را به داخل ماشینش انداخت و در را قفل کرد و ما هم رفتیم و ظاهراً چند ساعت بعد هم او فوت کرد.
در ادامه مشخص شد شاهرخ دارای دو فقره سابقه کیفری به اتهام سرقت در سنین 13 و 14 سالگی نیز بوده است.
پس از آن متهم ردیف دوم به جایگاه رفت و با رد اتهام مطرح شده گفت: من هیچ دخالتی در این ماجرا نداشتم. من و سینا فقط در محل درگیری حضور داشتیم و اصلاً فکر نمیکردیم که قرار است شاهرخ چنین کاری کند. ما میخواستیم فقط شاهرخ را با خودمان ببریم.
قاضی سؤال کرد: چرا وقتی درگیری را دیدید تلاش نکردید که آنها را از هم جدا کنید؟
متهم گفت: آنقدر شوکه شدیم که نمیدانستیم چه کاری انجام دهیم.
قاضی تأکید کرد: حرفهای شما متناقض است و اظهارات شما در مرحله بازپرسی با حرفهایتان در دادگاه متفاوت است.
در ادامه متهم بعدی به جایگاه رفت و با تکرار اظهارات متهم قبلی، او هم گفت: ما هیچ دخالتی در ماجرا نداشتیم و ضربهها را فقط شاهرخ زد.
با پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.