اشد مجازات برای سوزاندن همسر
رأی دهید
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از دی سال 95 با کشف جسد زن 55سالهای بهنام سوسن در خانهاش واقع در منطقه شهرری آغاز شد. وقتی مأموران برای بررسی ماجرا راهی خانه وی شدند با دیدن آثار سوختگی روی جسدش همسر این زن بهنام اکبر را تحت بازجویی قرار دادند.
او در توضیح ماجرا به مأموران گفت: همسرم بیمار بود و کلیه او پیوند شده بود. یکی از پاهایش هم به خاطر تصادفی که چند ماه قبل کرده بود، مشکل داشت. چند روز پیش به شوخی لگدی به پایش زدم که درد گرفت و باعث شد نتواند راه برود من برای آنکه درد پایش کمتر شود او را به حمام بردم و آب داغ روی پایش ریختم تا دردش را تسکین دهد. اما 10 دقیقه بعد با شنیدن صدای فریادهای همسرم متوجه شدم که پا و بدنش دچار سوختگی شده است. همان موقع خواستم او را به بیمارستان ببرم ولی قبول نکرد و گفت که با پماد سوختگی خوب میشود دو هفته بعد از این ماجرا یک روز سر کار بودم که پسرم تماس گرفت و گفت حال مادرش بد شده است. وقتی به خانه رسیدم دیدم همسرم فوت کرده است. در این میان پزشکی قانونی هم پس از معاینه جسد اعلام کرد که فوت زن میانسال بر اثر سوختگی درجه 3 بوده است و به این ترتیب برای اکبر کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه هفتم دادگاه کیفری برگزار شد، نماینده دادستان برای اکبر به اتهام قتل عمد درخواست قصاص کرد.
سپس متهم به جایگاه رفت و در دفاع از خودش گفت: من و همسرم نزدیک به 3 دهه با هم زندگی کردیم و زندگی خوبی داشتیم البته سالها بچه دار نمیشدیم تا اینکه بالاخره خداوند یک پسر به ما داد که حالا 12سال دارد. همه زندگی من و همسرم در این پسر خلاصه میشد. با اینکه بازنشسته بودم و مشکلات اقتصادی زیادی داشتم اما پسرم را درمدرسه غیر انتفاعی ثبتنام کردم خودم هم برای تأمین مخارج زندگی از صبح تا دیروقت با ترازو کنار خیابان کار میکردم. تنها مشکلم با همسرم این بود که بدون اجازه از جیبم پول برمیداشت. آخرین بار 800 هزار تومان برای پسرم گذاشته بودم تا آن را با خودش به مدرسه ببرد. ولی وقتی پسرم از خواب بیدار شد گفت پولی روی تختش نبوده است. آنجا بود که فهمیدم بازهم همسرم پول را برداشته است. البته فکر میکنم برادرزنم باعث شده بود همسرم معتاد شود و برایش مواد میآورد و همسرم پنهانی پولها را به او میداد.
یک روز وقتی این موضوع را مطرح کردم عصبانی شد و باهم درگیر شدیم و من لگدی به پایش زدم که باعث شد نتواند راه برود. بههمین خاطر او را به داخل حمام بردم و داخل وان گذاشتم که آب داغ بدنش را سوزاند. وقتی هم خواستم او را از حمام خارج کنم سرش ناخواسته به دیوار خورد و حالش بد شد. چند روز بعد هم فوت کرد. بعداز گفتههای متهم وی از سوی دادگاه به قصاص محکوم شد اما قضات دیوان عالی کشور به خاطر نقص در پرونده حکم را نقض کرده و پرونده را به شعبه پنجم(هم عرض) فرستادند. با این حال در این شعبه هم قضات رأی به قصاص متهم دادند که این رأی هم از سوی قضات دیوان نقض شد اما با توجه به اینکه شعبه هم عرض و دیوان عالی کشور هر دو بر نظر خود اصرار داشتند این بار پرونده به هیأت عمومی دیوان عالی کشور سپرده شد و قضات دیوان حکم قصاص را تأیید کردند.