ماجرای سارقی که آدم کشت و کور شد

اگرچه پایم را روی ترمز گذاشتم، ولی فایده‌ای نداشت و موتورسیکلت واژگون شد. «مهدی» که آن طرف‌تر افتاده بود، با تهدید قمه و چاقو از محل فرار کرد. من هم قصد فرار داشتم که متوجه شدم یکی از چشمانم چیزی نمی‌بیند.

فریاد‌های دلخراش او در بیمارستان هر کسی را در جا میخکوب می‌کرد. ناله هایش روی تخت اورژانس تکان دهنده بود. چشمش از حدقه بیرون آمده و صورت خون آلودش، صحنه وحشتناکی را به تصویر می‌کشید، به گونه‌ای که بسیاری از حاضران توان دیدن آن را نداشتند.


کادر درمانی بی درنگ اطراف او را گرفتند و تلاش‌های پزشکی برای نجات او از این درد‌های هولناک آغاز شد. به گزارش اختصاصی خراسان، این جوان ۱۸ ساله بعد از اقدامات اولیه درمانی و در حالی که اندکی آرامش خود را بازیافته بود، بلافاصله تحت مراقبت‌های پلیسی قرار گرفت چراکه او هنگام گوشی قاپی از شهروندان موجب مرگ مردی بی گناه شده بود و اتهامات سنگینی داشت.

این جوان که خود را «محمد» معرفی می‌کرد و فریاد می‌زد «اشتباه کردم» درباره چگونگی وقوع این حادثه وحشتناک گفت: نمی‌دانم چه خاکی به سرم بریزم. فقط به خاطر وسوسه‌های یک دوست ناباب به روزی افتادم که آینده و سرنوشتم را تباه کرد و اکنون نه تنها به گفته پزشکان یکی از چشمانم باید تخلیه شود بلکه به آدم کشی هم متهم شده ام.

این دزد گوشی قاپ ادامه داد: تا مقطع ابتدایی درس خواندم و پس از آن مشغول کارگری شدم اگر چه درآمد زیادی نداشتم، اما در آرامش زندگی می‌کردم و برای خودم یک دستگاه موتورسیکلت خریده بودم چرا که از دوران نوجوانی عاشق موتورسیکلت بودم.

من فقط دوست داشتم موتورسواری کنم و از قوانین هیچ گونه اطلاعی نداشتم تا این که از مدتی قبل یکی از دوستانم مدام مرا وسوسه می‌کرد و می‌گفت تا کی می‌خواهی کارگر مردم باشی و با چندرغاز زندگی کنی؟ موتورسیکلت‌ات را بردار تا با هم کار کنیم.

من نمی‌دانستم چه نقشه‌ای در سر دارد که ادعا می‌کند درآمد زیادی خواهیم داشت. خلاصه اولین روزی که با هم قرار گذاشتیم متوجه شدم «مهدی» نقشه‌هایی برای زورگیری و گوشی قاپی دارد. ابتدا ترسیدم و قصد داشتم عقب نشینی کنم، اما غرورم اجازه نداد مرا در محل به عنوان یک ترسو بشناسند، این بود که با او همراه شدم و در بولوار امامت مشهد به پرسه زنی پرداختیم تا طعمه مناسبی پیدا کنیم.

مدتی بعد جوانی را در حاشیه خیابان دیدیم که بدون توجه به اطرافش مشغول مکالمه تلفنی بود. «مهدی» با دست به شانه ام زد و گفت سریع از کنارش عبور کن. وقتی نزدیک آن جوان رسیدم ناگهان دوستم گوشی را از دست او قاپید و فریاد زد با سرعت برو. در این لحظه یکی از شهروندان که با موتورسیکلت از آن جا در حال عبور بود با دیدن این صحنه به تعقیب ما پرداخت.

مهدی فریاد می‌زد لعنتی ول کن نیست و سپس از من خواست از بزرگراه به طرف میدان فهمیده بروم. من هم گاز موتورسیکلت را فشردم و با سرعت سرسام آوری خودرو‌ها را پشت سر می‌گذاشتم، اما ناگهان پیرمردی را مقابلم دیدم که قصد عبور از عرض خیابان را داشت.

اگرچه پایم را روی ترمز گذاشتم، ولی فایده‌ای نداشت و موتورسیکلت واژگون شد. «مهدی» که آن طرف‌تر افتاده بود، با تهدید قمه و چاقو از محل فرار کرد. من هم قصد فرار داشتم که متوجه شدم یکی از چشمانم چیزی نمی‌بیند.

در همین هنگام رهگذران و رانندگان خودرو‌های عبوری اطرافم را گرفتند و نتوانستم از آن جا بگریزم. هنوز در فکر راه فرار بودم که ماموران کلانتری آبکوه رسیدند و مرا با اورژانس به بیمارستان انتقال دادند. حالا هم در حالی پزشکان معتقدند باید یکی از چشمانم تخلیه شود که توسط کادر درمانی متوجه شدم پیرمردی که با موتورسیکلت من برخورد کرد، نیز جان خود را از دست داده است و...

حالا نمی‌دانم سرنوشت و آینده ام پس از این حادثه وحشتناک چه خواهد شد!

این سارق آدمکش بعد از انجام عمل جراحی و تخلیه چشم راست به کلانتری هدایت شد و مورد بازجویی‌های مقدماتی قرار گرفت و به جرایم خود اقرار کرد، اما با توجه به اهمیت و حساسیت این ماجرای تکان دهنده و با صدور دستوری ویژه از سوی مقام قضایی، متهم این پرونده در اختیار کارآگاهان دایره مبارزه با جرایم خشن پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت تا تحقیقات گسترده‌ای برای بررسی ابعاد دیگر این حادثه هولناک صورت گیرد.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۴۹
حق گو لندن - لندن، انگلستان

یعنی در ایران مانند آب خوردن گوشی قاپی می کنند . فقر و‌گرسنگی آنقدر زیاد شده است که اکثر موتور سواران را دزد کرده است . خدا لعنت کند اخوند بیشرف متحجر را .
دوشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۰ - ۰۸:۴۵
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.