کشوقوس ۳ساله در پرونده قتل همکلاسی سابق
رأی دهید
درنهایت ایرج 25ساله به اتهام قتل، جنایت بر میت و سرقت اموال مقتول در حالی در دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد که اولیایدم برای او حکم قصاص خواستند. متهم درباره انگیزه قتل گفت: من و مظفر با هم همکلاسی بودیم و به خانه هم رفتوآمد داشتیم. سالها پیش یکبار مجبور شدم در خانه آنها به حمام بروم اما آنروز مظفر از من عکس گرفت و درخواست نامشروع را مطرح کرد. او میخواست من را آزار بدهد که قبول نکردم اما تهدیدم کرد اگر به خواستهاش تن ندهم، تصاویر برهنه مرا پخش میکند و آبرویم را میبرد. او مرا آزار داد و این شروع ماجرا بود. او دست از این کار برنمیداشت و هربار مقاومت میکردم، مرا به پخشکردن عکسها تهدید میکرد. او حتی یکیدیگر از دوستانم به نام فریدون را هم چند بار مورد آزار و اذیت قرار داده بود. آخرینبار سر همین موضوع با مظفر درگیر شدم و او را کشتم. در پایان آن جلسه قضات دادگاه متهم را به پزشکی قانونی معرفی کردند تا کارشناسان پزشکی قانونی درباره او اظهارنظر کنند. همچنین قرار شد از فریدون نیز بهعنوان مطلع بازجویی و تحقیقات تکمیل شود. با تکمیل تحقیقات و استعلام دوباره نظر پزشکی قانونی ایرج بار دیگر پای میز محاکمه ایستاد. پیش از اینکه ایرج در جایگاه قرار بگیرد، دوست دیگر او در مقابل قضات قرار گرفت و از تعرض مظفر صحبت کرد.
او گفت چندبار در تله مظفر افتاده است. این شاهد ادامه داد: مظفر همیشه با پسران کمسنوسال رفاقت داشت و گمان میکنم هدفش از این دوستیها برقراری رابطه غیراخلاقی بود. سپس قاضی دادگاه مادر قربانی را به جایگاه ویژه فراخواند تا به سؤالات هیئت قضائی پاسخ دهد. این زن در پاسخ به سؤالات قضات درباره رابطه دوستانه فرزندش با دوستان کم سنوسال گفت: من هیچوقت به رابطه پسرم و دوستانش مشکوک نشده بودم. گاهی اوقات که رابطه مظفر با دوستانش به هم میخورد، پسرم ناراحت میشد و از من میخواست تا واسطه شوم. من هم به خاطر پسرم قبول میکردم و برای برقراری دوباره رابطه دوستی آنها واسطه میشدم ولی هیچوقت فکر نمیکردم پسرم با آنها رابطه خاصی داشته باشد. سپس ایرج به دفاع پرداخت و گفت: معمولا هربار که مظفر مرا به خانهاش دعوت میکرد، مادر او در خانه نبود. آخرینبار داییاش در طبقه پایین بود که برای ما وسایل پذیرایی آماده کرد. من واقعا از مظفر میترسیدم و جرئت نداشتم درباره رفتار او با کسی صحبت کنم. از طرفی خجالت میکشیدم به کسی بگویم تسلیم خواسته شوم، مظفر شدهام. متهم درحالیکه سرش را پایین انداخته بود، ادامه داد: من چارهای غیر از تسلیمشدن در مقابل خواسته مظفر نداشتم ولی از خودم متنفر بودم و همیشه به این فکر میکردم که اگر در آینده ازدواج کنم و صاحب فرزندی شوم، چطور میتوانم فرزندم را درست تربیت کنم. من از خودم خجالت میکشیدم و حتی نمیتوانستم به خانوادهام حقیقت را بگویم. او در تشریح جزئیات جنایت گفت: من آخرینبار تصمیم گرفتم با او صحبت کنم. بههمینخاطر با ماشین دنبالش رفتم و گفتم بهتر است دست از سرم بردارد اما او قبول نمیکرد . من که عصبانی شده بودم، با مشت به صورتش ضربه زدم. وقتی دستش را روبهروی صورتش گرفته بود، یک ضربه چاقو به او زدم. چون نیمهشب بود از ترسم جنازه را در حاشیه فرودگاه امام خمینی از ماشین بیرون انداختم. از باک ماشین بنزین بیرون آوردم و جسد را آتش زدم. سپس جنازه سوخته را در یک گودال دفن کردم و برای اینکه پلیس را گمراه کنم، کیف پول و انگشتر او را برداشتم و یکروز بعد آنها را بیرون انداختم. متهم بهعنوان آخرین دفاع نیز گفت: قبول دارم آخرینبار تصمیم به قتل مظفر داشتم و بههمینخاطر چاقو همراهم بردم ولی در لحظه آخر منصرف شدم. من فقط برای اینکه بتوانم از دست او فرار کنم، با چاقو یک ضربه به او زدم ولی هرگز فکر نمیکردم همان ضربه موجب مرگ او شود. من در زندان متوجه شدم او مهدورالدم و مستحق مرگ بوده و من حالا هم از کشتن او پشیمان نیستم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده و همچنین اظهارات مطلع، طبق بند الف ماده 303 قانون مجازات اسلامی ایرج را از قصاص و پرداخت دیه معاف و وی را به سه سال زندان با احتساب روزهای بازداشت محکوم کردند.
همچنین ایرج بهخاطر جنایت بر میت به پرداخت یکدهم دیه کامل و 31 ضربه شلاق محکوم شد. هیئت قضائی با توجه به اینکه قصد ایرج از سرقت اموال قربانی از بینبردن آثار جرم بوده و پس از قتل آنها را نفروخته و بیرون انداخته است، او را از اتهام سرقت نیز تبرئه کردند. این حکم در دیوان عالی کشور تأیید نشد. قضات دیوان عالی کشور با طرح ایراداتی این حکم را شکستند و خواستند تا تحقیق درباره مراودات مالی متهم و مقتول از سر گرفته شود. از اینرو قرار شد تا حسابهای شخصی مظفر و ایرج استعلام و سپس ایرج بار دیگر در دادگاه محاکمه شود.
دیدگاه خوانندگان
۵۷
hiwa68 - رتردام، هلند
به این میگن حرف مزخرف. با عکس و ویدئو تهدید کرد؟. من بودم میگفتم حواست باشه میرم شکایت میکنم پلیس و آگاهی. پدرت رو در میارند. بعد حساب میاد دستش. ولی نه خودش هم زیاد بدش نیامد. یه چیز گرم و نرم آرام آرام از معتقد. ممممم که سیر شد .بله کشتمش.
دوشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۰ - ۱۵:۱۷
۵۷
hiwa68 - رتردام، هلند
به این میگن حرف مزخرف. با عکس و ویدئو تهدید کرد؟. من بودم میگفتم حواست باشه میرم شکایت میکنم پلیس و آگاهی. پدرت رو در میارند. بعد حساب میاد دستش. ولی نه خودش هم زیاد بدش نیامد. یه چیز گرم و نرم آرام آرام از معتقد. ممممم که سیر شد .بله کشتمش.
دوشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۰ - ۱۵:۱۷
۵۷
hiwa68 - رتردام، هلند
به این میگن حرف مزخرف. با عکس و ویدئو تهدید کرد؟. من بودم میگفتم حواست باشه میرم شکایت میکنم پلیس و آگاهی. پدرت رو در میارند. بعد حساب میاد دستش. ولی نه خودش هم زیاد بدش نیامد. یه چیز گرم و نرم آرام آرام از معتقد. ممممم که سیر شد .بله کشتمش.
دوشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۰ - ۱۵:۱۷
۵۷
hiwa68 - رتردام، هلند
به این میگن حرف مزخرف. با عکس و ویدئو تهدید کرد؟. من بودم میگفتم حواست باشه میرم شکایت میکنم پلیس و آگاهی. پدرت رو در میارند. بعد حساب میاد دستش. ولی نه خودش هم زیاد بدش نیامد. یه چیز گرم و نرم آرام آرام از معتقد. ممممم که سیر شد .بله کشتمش.
دوشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۰ - ۱۵:۱۷
۵۷
hiwa68 - رتردام، هلند
به این میگن حرف مزخرف. با عکس و ویدئو تهدید کرد؟. من بودم میگفتم حواست باشه میرم شکایت میکنم پلیس و آگاهی. پدرت رو در میارند. بعد حساب میاد دستش. ولی نه خودش هم زیاد بدش نیامد. یه چیز گرم و نرم آرام آرام از معتقد. ممممم که سیر شد .بله کشتمش.
دوشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۰ - ۱۵:۱۷