برادرکشی بخاطر حسادت
رأی دهید
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، نخستین روزهای دی سال ۹۹ چوپان جوانی حین عبور از بیابانی در نزدیکی پل راهآهن کمربندی کهریزک با جسد مرد جوانی مواجه شد.
چوپان جوان بلافاصله موضوع را به مأموران کلانتری ۱۷۳ امین آباد خبر داد و لحظاتی بعد تیم جنایی راهی محل شدند.
مأموران با حضور در محل با جسد مردی 40 ساله روبهرو شدند و در بازرسی از جیبهای وی یک قرص برنج پیدا کردند که در بررسیهای اولیه به نظر میرسید علت مرگ خودکشی و مسمومیت با قرص برنج باشد اما در بررسی دقیقتر با پیدا شدن آثار شکستگی روی سر جسد و انجام معاینات متخصصان پزشکی قانونی علت مرگ شکستگی جمجمه اعلام شد بنابراین فرضیه قتل قوت گرفت.
باتوجه به مجهول الهویه بودن جسد، بهدستور بازپرس جنایی تحقیقات برای شناسایی هویت مقتول و عامل یا عاملان قتل ادامه یافت.
در ادامه تحقیقات کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت به سراغ پروندههای افراد گمشده رفتند و در بررسیهای خود به پرونده مرد ۴۰ سالهای بهنام فرشاد رسیدند. با حضور خانواده فرشاد در پزشکی قانونی هویت مقتول شناسایی شد.
در ادامه تحقیقات مشخص شد که کارتهای بانکی و تلفن همراه مقتول نیز به سرقت رفته است. برادر مقتول در تحقیقات گفت: فرشاد و مادرم در طبقه اول ساختمانی زندگی میکنند که من و همسرم نیز در طبقه دوم آن ساکن هستیم. برادرم با کسی مشکلی نداشت و نمیدانم چه کسی او را به قتل رسانده است.
نخستین سرنخ
بهدنبال این جنایت چندین فرضیه مطرح شد اما هیچکدام به نتیجه نرسید تحقیقات تیمجنایی برای شناسایی متهم این جنایت ادامه داشت تا اینکه چند روز قبل، کارآگاهان مطلع شدند با گذشت ۷ ماه از این جنایت مبالغی پول از کارتهای بانکی مقتول برداشت شده است.
با مشخص شدن این موضوع بلافاصله کارآگاهان راهی بانک شده و در بازبینی دوربینهای مداربسته بانک، تصویر فردی که پول برداشت کرده بود را بهدست آوردند.
با بهدست آمدن تصویر برادر مقتول و باتوجه به مدارکی که تیم جنایی در تحقیقات بهدست آورده بود، فرضیه جنایت خانوادگی قوت گرفت و برادر مقتول بهعنوان متهم اصلی بازداشت شد. مرد جوان زمانی که در مقابل مدارک و شواهد قرار گرفت به قتل برادرش اعتراف کرد. بدین ترتیب متهم ۳۷ ساله در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
چرا برادرت را به قتل رساندی؟
فرشاد سه سال از من بزرگتر بود اما ازدواج نکرده بود او به همراه مادرم زندگی میکرد. مدتی قبل مادرم وکالت کاری به فرشاد داد تا کارهای اداری خانه و املاک دیگری که داشتیم را انجام دهد. من از این موضوع ناراحت بودم چرا باید مادرم به او وکالت کاری میداد، از طرفی به او حسادت میکردم چرا او باید کارهای مالی مادرم را انجام میداد.
خیلی اعتراض کردم چندین بار از مادرم خواستم وکالتش را عزل کند اما او قبول نمیکرد. من نقشه قتل او را نداشتم و این ماجرا خیلی اتفاقی رخ داد.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
روز حادثه برادرم به خانهام آمده بود و سر همین مسأله وکالت باهم بحثمان شد. درگیری بالا گرفت و من او را هل دادم. برادرم تعادلش را از دست داد و روی زمین افتاد و من که خیلی عصبانی شده بودم با چوب به او حمله کردم. بهخودم که آمدم برادرم خونین روی زمین افتاده بود و نفس نمیکشید، ترسیده بودم، باید جسد را از خانه خارج میکردم که راز این جنایت برملا نشود. جنازه را داخل خودرو گذاشته و به سمت کهریزک به راه افتادم و در نزدیکی پل راهآهن رها کردم.
ماجرای قرص برنج چه بود؟
برای صحنهسازی بود. میخواستم پلیس فکر کند او خودکشی کرده تا ماجرای قتل برملا نشود. اما اشتباهی که مرتکب شدم این بود که از کارتهای عابر بانکش استفاده کردم، فکر میکردم آبها از آسیاب افتاده و دیگر پلیس پیگیر ماجرا نیست.