ایران: جانماز آب کشیدن برای گدایان سامره
رأی دهید
در شرایط عادی، در کشورهایی که نظام سیاسی عادی دارند، انتخابات همواره مربوط میشود به دو موضوع: چه کسی را برگزینیم و برای چه کاری؟ در آنچه جمهوری اسلامی ایران خوانده میشود، اما، هیچ یک از این دو موضوع نمیتواند مطرح باشد؛ چه کسی را قبلا تعیین کردهاند و چه کاری هم معلوم نیست زیرا تصمیم در این زمینه در انحصار «رهبر» است.
در چهار دهه گذشته دیدهایم که «چه کسی»ها همواره از یک قماش بودهاند-البته با ظاهری متفاوت و «چه کاری» بستگی داشته است به جاهطلبیهای «رهبر». بدینسان میتوان پرسید: پس منظور از انتخابات آن هم در سطح ریاستجمهوری، در چنین شرایطی، چیست؟
جوانترها شاید به یاد نیاورند که آیتالله روحالله خمینی، پدر و رهبر انقلاب اسلامی یا شاید بتوان گفت ضدانقلاب مشروعهخواه، در تمامی سالهای فعالیت سیاسی خود -لااقل تا آستانه انقلاب- هرگز از جمهوری و جمهوریخواهی سخن نگفته بود. سیاسیترین کتاب او زیر عنوان «حکومت اسلامی» عرضه شد. در بسیار نوشتهها و سخنرانیهایش نیز از «سلطنت الهی» سخن میگوید.
اینکه خمینی نه میدانست جمهوری چیست و نه اگر هم میدانست، چنان نظامی را خواستار میشد، شگفتیآور نیست. اسلام هرگز نمیتواند با جمهوریت سازگار باشد زیرا خود را عرضهکننده بهترین نظام سیاسی میداند؛ آن هم در سطح ازلی و ابدی. در حالی که جمهوریت مربوط میشود به اینجا و اکنون آن هم در مسیر زمان گذرا. هیچ یک از دو زبان مللی مسلمانان، یعنی عربی و فارسی و پس از آنها زبانهای نوپاتر مانند ترکی، اردو و غیره، واژهای برای جمهوریت نداشتند. در افسانههای شرقی از جمله هزار و یک شب، جمهور نام یکی از سلاطین خیالی هند است. در پارهای متون عربی قرون وسطی هم «جمهور» به عنوان صفتی برای مردم به کار میرود اما هرگز مفهوم سیاسی ندارد.
در جریان جنبش ضدمشروطیت در سال ۱۳۵۷، شعاری که خمینیگرایان عرضه کردند «حکومت اسلامی» بود نه جمهوری. یک سلسله محاسبات تاکتیکی خمینی را وادار کرد واژه جمهوری را بپذیرد تا متفقان چپگرا، مصدقی و ملی-مذهبی خود را راضی نگه دارد. هدف او خلاصه کردن تمامی جنبش در حذف شاه بود. بدینسان جمهوری به عنوان یک «نه به شاه» عرضه شد نه یک نظام سیاسی قائم بالذات.
خمینی پس از آن برای محکمکاری، اصرار داشت که صفت «اسلامی»، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر، واژه جمهوری را به زنجیر افکند. بدینسان نظامی ساخته شد که در نقطه مقابل جمهوریت به معنای متعارف آن قرار داشت: نوعی گرگ در لباس میش.
این تضاد از آغاز روشن بود. به همین سبب، قانون اساسی جمهوری اسلامی در آغاز با ایجاد یک پست نخستوزیری، از نظام ریاستی فاصله گرفت. حفظ عنوان رئیسجمهوری در نخستین سالهای رژیم، جنبه تشریفاتی داشت؛ منطقیترین راه -اگر بتوان از واژه منطق درباره یک رژیم ضدمنطق- استفاده کرد، این میبود که دو سمت نخستوزیری و ریاستجمهوری در هم ادغام شوند و نظام جدیدی به صورت یک امامت، البته با تغییرات و تبدیلات گزیرناپذیر، مستقر گردد. تضادهای درونی ائتلاف ضد مشروطه، رقابت بر سر قدرت در حوزه اطرافیان خمینی و بیتجربگی سیاسی زبدگان حاکم از راه رسیده، سبب شد که رژیم نتواند ماهیت واقعی خود را تثبیت کند و الگوی «امامت» را بپذیرد.
آنچه «انتخابات» جاری ریاستجمهوری در ایران خوانده میشود، نقاط ضعف نظام التقاطی موجود را بیش از پیش زیر نورافکن قرار میدهد. جمهوری اسلامی ایران همانطور که بسیار ناظران دریافتهاند، عبارتی است مرکب از سه دروغ زیرا نه جمهوری است نه اسلامی و نه ایرانی. اگر جمهوری باشد نمیتواند اسلامی باشد زیرا جمهوریت به معنای حکومت مردم بر مردم است؛ مردمی که میتوانند مسلمان، غیرمسلمان یا بیدین باشند. اگر اسلامی باشد نمیتواند جمهوری باشد زیرا اسلام به معنای حکومت الهی یا به گفته خمینی، «سلطنت الهی» است. اگر ایرانی باشد نمیتواند در چارچوب جمهوریت یا اسلام محبوس شود. ایران پیش از اسلام و پیش از جمهوریت هم وجود داشت و احتمالا بدون اسلام و بدون جمهوریت هم وجود خواهد داشت.
از این گذشته، به خوبی میتوان دید که نامزدهای مجاز در هیچ یک از زمینههای مهم مربوط به زندگی ایران بهعنوان یک ملت-کشور، برنامه، فلسفه و نظر خاصی عرضه نمیکنند. کوشش آنان در این به اصطلاح «مبارزات انتخاباتی»، در دو زمینه صورت میگیرد: نخست سعی میکنند تا خود را مومنتر از دیگران جلوه دهند و داغ مهر روی پیشانیشان را زیر نورافکن بگذارند؛ سپس میکوشند تا خود را پاک و منزه از فساد عرضه کنند. یکی میگوید: که من در خانه اجارهای زندگی میکنم! دیگری از «آپارتمان ۱۴۰ متری» خود سخن میگوید. یک نامزد دیگر فخر میفروشد که صاحب اتومبیل نیست. به عبارت دیگر، شاهد مسابقهای برای جانماز آب کشیدن هستیم.
دوم، نامزدهای مجاز میکوشند تا نقش عمو نوروز را بازی کنند؛ با کوله باری از هدایا. هیچیک از نامزدهای صالح، وعده معروف خمینی برای دادن آب و برق مجانی و مسکن رایگان را تکرار نمیکنند زیرا از جنبه کمیک آن وعده باخبر است؛ اما وعدههای دیگر به صورت رگبار عرضه میشوند: دستمزد برای بانوان خانهدار یا بهتر بگوییم خانهنشین، افزایش یارانهها، بستههای غذایی رایگان برای خانوادهها و به طور کلی تبدیل ملت ایران به اجتماعی از گدایان سامره که در انتظار اعانه و صدقه به سر میبرند.
هیچیک از ۷ تن «صالح»، در زمینه مسائل حیاتی ایران چیزی عرضه نمیکنند. احیای ساختارهای دولتی که در ۴۰ سال گذشته درب و داغان شدهاند، در هیچیک از سخنرانیها و مناظرات مطرح نیست؛ آن هم در حالی که ادامه وضع موجود میتواند کشور را به سطح یک سرزمین بدون دولت کاهش دهد. فاجعهای که پیرامون محیط زیست ما شکل میگیرد نیز در این بازی پوچ جایی ندارد. بازگرداندن حیثیت و عزت ایران در سطح جهانی و احیای دیپلماسی مرده یا لااقل نیمه جان ما نیز موردبحث قرار نمیگیرد. پایان دادن به آشوب اقتصادی، یعنی اوضاعی که به آشفتهبازار مجازی میماند، مورد توجه هیچیک از «صالحان» نیست. سقوط جینی (دموگرافیک) تدریجی که میتواند بسیار دادهها را تغییر دهد در این عروسکبازی انتخاباتی جایی ندارد. آسیبپذیری امنیتی و نظامی ایران نیز هرگز موردبحث قرار نگرفته است؛ در حالی که تشتت سازمانی، فرسودگی سلاحها و شیوههای رزمی و عقبماندگی آموزشی در همه زمینهها، توان دفاعی کشور را روزبهروز کاهش میدهد. سرانجام و به یک معنا از همه مهمتر، این واقعیت است که نظام التقاطی موجود، نظامی که جرات افشا و تاکید ماهیت خود را ندارد، ایران را به سوی یک بحران هویتی سوق میدهد که در آن اجزاء هویت غنی و تثبیتشده تاریخی ما، علیه یکدیگر موضع میگیرند.
بدینسان، پرسش مطرح شده از سوی بسیار فعالان سیاسی و فرهنگی، یعنی «رای بدهیم یا نه؟» به صورت تنها جنبه مهم این عروسکبازی انتخاباتی جلوه میکند. اما این اهمیت نیز به مراتب کمتر از گذشته است. اکثریت ایرانیان و جهانیانی که به مسائل مربوط به ایران علاقهمندند، هم نخهای این لعبتبازی را دیدهاند و هم دستهای لعبتباز را. سردار حسین حجازی، فرمانده سپاه پاسداران، میگوید: «رهبر» خواستار یک مشارکت حداکثری است! هدف، شرکت حداقل ۷۵ درصد از رای دهندگان است؛ آن هم همراه با تعداد آرایی بیشتر از انتخابات پیشین برای برنده نهایی. بدینسان رژیم میکوشد تا حداقل ۲۰ میلیون انگشت رنگزده را در حمایت از نامزد موردعلاقه خود جلو دوربینها قرار دهد. اما این ۲۰ میلیون انگشت میتواند ۲۰ میلیون انگشت اتهام نیز باشد؛ اتهام به برگزاری یک بازی عبث که نتیجهای جز تحقیر مردم ایران نخواهد داشت.
خلاصه کنیم؛ نظام خمینی ساخته نمیتواند ماهیت واقعی خود را برای همیشه پنهان کند. این نظام، حاصل یک ضدانقلاب مشروطه با هدف استقرار نظام مشروعه در ایران بود و هیچ ربط به جمهوریت، دمکراسی و البته مشروطهخواهی نداشته و ندارد. کوشش این نظام برای پوشاندن ماهیت واقعی خود، ایران را برای چهار دهه در بحران و تعلیق نگاه داشته و فرصتهای بیش از دو نسل از ایرانیان را سوزانده است.
تنها انتخاباتی که در این شرایط میتواند معنا داشته باشد انتخاب بین دو گزینه مشخص است: اعلام نظام «امامت» یا «سلطنت الهی» از یک سو و انحلال جمهوری اسلامی از سوی دیگر.
البته در حال حاضر هیچ یک از ۷ «صالح» این دو گزینه را عرضه نمیکنند و بدینسان به ادامه بحران کنونی در کشور کمک میکنند. شاید آنان متوجه نیستند که ادامه این وضع تنها یک گزینه را باقی خواهد گذاشت: انحلال جمهوری اسلامی.
در چهار دهه گذشته دیدهایم که «چه کسی»ها همواره از یک قماش بودهاند-البته با ظاهری متفاوت و «چه کاری» بستگی داشته است به جاهطلبیهای «رهبر». بدینسان میتوان پرسید: پس منظور از انتخابات آن هم در سطح ریاستجمهوری، در چنین شرایطی، چیست؟
جوانترها شاید به یاد نیاورند که آیتالله روحالله خمینی، پدر و رهبر انقلاب اسلامی یا شاید بتوان گفت ضدانقلاب مشروعهخواه، در تمامی سالهای فعالیت سیاسی خود -لااقل تا آستانه انقلاب- هرگز از جمهوری و جمهوریخواهی سخن نگفته بود. سیاسیترین کتاب او زیر عنوان «حکومت اسلامی» عرضه شد. در بسیار نوشتهها و سخنرانیهایش نیز از «سلطنت الهی» سخن میگوید.
اینکه خمینی نه میدانست جمهوری چیست و نه اگر هم میدانست، چنان نظامی را خواستار میشد، شگفتیآور نیست. اسلام هرگز نمیتواند با جمهوریت سازگار باشد زیرا خود را عرضهکننده بهترین نظام سیاسی میداند؛ آن هم در سطح ازلی و ابدی. در حالی که جمهوریت مربوط میشود به اینجا و اکنون آن هم در مسیر زمان گذرا. هیچ یک از دو زبان مللی مسلمانان، یعنی عربی و فارسی و پس از آنها زبانهای نوپاتر مانند ترکی، اردو و غیره، واژهای برای جمهوریت نداشتند. در افسانههای شرقی از جمله هزار و یک شب، جمهور نام یکی از سلاطین خیالی هند است. در پارهای متون عربی قرون وسطی هم «جمهور» به عنوان صفتی برای مردم به کار میرود اما هرگز مفهوم سیاسی ندارد.
در جریان جنبش ضدمشروطیت در سال ۱۳۵۷، شعاری که خمینیگرایان عرضه کردند «حکومت اسلامی» بود نه جمهوری. یک سلسله محاسبات تاکتیکی خمینی را وادار کرد واژه جمهوری را بپذیرد تا متفقان چپگرا، مصدقی و ملی-مذهبی خود را راضی نگه دارد. هدف او خلاصه کردن تمامی جنبش در حذف شاه بود. بدینسان جمهوری به عنوان یک «نه به شاه» عرضه شد نه یک نظام سیاسی قائم بالذات.
خمینی پس از آن برای محکمکاری، اصرار داشت که صفت «اسلامی»، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر، واژه جمهوری را به زنجیر افکند. بدینسان نظامی ساخته شد که در نقطه مقابل جمهوریت به معنای متعارف آن قرار داشت: نوعی گرگ در لباس میش.
این تضاد از آغاز روشن بود. به همین سبب، قانون اساسی جمهوری اسلامی در آغاز با ایجاد یک پست نخستوزیری، از نظام ریاستی فاصله گرفت. حفظ عنوان رئیسجمهوری در نخستین سالهای رژیم، جنبه تشریفاتی داشت؛ منطقیترین راه -اگر بتوان از واژه منطق درباره یک رژیم ضدمنطق- استفاده کرد، این میبود که دو سمت نخستوزیری و ریاستجمهوری در هم ادغام شوند و نظام جدیدی به صورت یک امامت، البته با تغییرات و تبدیلات گزیرناپذیر، مستقر گردد. تضادهای درونی ائتلاف ضد مشروطه، رقابت بر سر قدرت در حوزه اطرافیان خمینی و بیتجربگی سیاسی زبدگان حاکم از راه رسیده، سبب شد که رژیم نتواند ماهیت واقعی خود را تثبیت کند و الگوی «امامت» را بپذیرد.
آنچه «انتخابات» جاری ریاستجمهوری در ایران خوانده میشود، نقاط ضعف نظام التقاطی موجود را بیش از پیش زیر نورافکن قرار میدهد. جمهوری اسلامی ایران همانطور که بسیار ناظران دریافتهاند، عبارتی است مرکب از سه دروغ زیرا نه جمهوری است نه اسلامی و نه ایرانی. اگر جمهوری باشد نمیتواند اسلامی باشد زیرا جمهوریت به معنای حکومت مردم بر مردم است؛ مردمی که میتوانند مسلمان، غیرمسلمان یا بیدین باشند. اگر اسلامی باشد نمیتواند جمهوری باشد زیرا اسلام به معنای حکومت الهی یا به گفته خمینی، «سلطنت الهی» است. اگر ایرانی باشد نمیتواند در چارچوب جمهوریت یا اسلام محبوس شود. ایران پیش از اسلام و پیش از جمهوریت هم وجود داشت و احتمالا بدون اسلام و بدون جمهوریت هم وجود خواهد داشت.
از این گذشته، به خوبی میتوان دید که نامزدهای مجاز در هیچ یک از زمینههای مهم مربوط به زندگی ایران بهعنوان یک ملت-کشور، برنامه، فلسفه و نظر خاصی عرضه نمیکنند. کوشش آنان در این به اصطلاح «مبارزات انتخاباتی»، در دو زمینه صورت میگیرد: نخست سعی میکنند تا خود را مومنتر از دیگران جلوه دهند و داغ مهر روی پیشانیشان را زیر نورافکن بگذارند؛ سپس میکوشند تا خود را پاک و منزه از فساد عرضه کنند. یکی میگوید: که من در خانه اجارهای زندگی میکنم! دیگری از «آپارتمان ۱۴۰ متری» خود سخن میگوید. یک نامزد دیگر فخر میفروشد که صاحب اتومبیل نیست. به عبارت دیگر، شاهد مسابقهای برای جانماز آب کشیدن هستیم.
دوم، نامزدهای مجاز میکوشند تا نقش عمو نوروز را بازی کنند؛ با کوله باری از هدایا. هیچیک از نامزدهای صالح، وعده معروف خمینی برای دادن آب و برق مجانی و مسکن رایگان را تکرار نمیکنند زیرا از جنبه کمیک آن وعده باخبر است؛ اما وعدههای دیگر به صورت رگبار عرضه میشوند: دستمزد برای بانوان خانهدار یا بهتر بگوییم خانهنشین، افزایش یارانهها، بستههای غذایی رایگان برای خانوادهها و به طور کلی تبدیل ملت ایران به اجتماعی از گدایان سامره که در انتظار اعانه و صدقه به سر میبرند.
هیچیک از ۷ تن «صالح»، در زمینه مسائل حیاتی ایران چیزی عرضه نمیکنند. احیای ساختارهای دولتی که در ۴۰ سال گذشته درب و داغان شدهاند، در هیچیک از سخنرانیها و مناظرات مطرح نیست؛ آن هم در حالی که ادامه وضع موجود میتواند کشور را به سطح یک سرزمین بدون دولت کاهش دهد. فاجعهای که پیرامون محیط زیست ما شکل میگیرد نیز در این بازی پوچ جایی ندارد. بازگرداندن حیثیت و عزت ایران در سطح جهانی و احیای دیپلماسی مرده یا لااقل نیمه جان ما نیز موردبحث قرار نمیگیرد. پایان دادن به آشوب اقتصادی، یعنی اوضاعی که به آشفتهبازار مجازی میماند، مورد توجه هیچیک از «صالحان» نیست. سقوط جینی (دموگرافیک) تدریجی که میتواند بسیار دادهها را تغییر دهد در این عروسکبازی انتخاباتی جایی ندارد. آسیبپذیری امنیتی و نظامی ایران نیز هرگز موردبحث قرار نگرفته است؛ در حالی که تشتت سازمانی، فرسودگی سلاحها و شیوههای رزمی و عقبماندگی آموزشی در همه زمینهها، توان دفاعی کشور را روزبهروز کاهش میدهد. سرانجام و به یک معنا از همه مهمتر، این واقعیت است که نظام التقاطی موجود، نظامی که جرات افشا و تاکید ماهیت خود را ندارد، ایران را به سوی یک بحران هویتی سوق میدهد که در آن اجزاء هویت غنی و تثبیتشده تاریخی ما، علیه یکدیگر موضع میگیرند.
بدینسان، پرسش مطرح شده از سوی بسیار فعالان سیاسی و فرهنگی، یعنی «رای بدهیم یا نه؟» به صورت تنها جنبه مهم این عروسکبازی انتخاباتی جلوه میکند. اما این اهمیت نیز به مراتب کمتر از گذشته است. اکثریت ایرانیان و جهانیانی که به مسائل مربوط به ایران علاقهمندند، هم نخهای این لعبتبازی را دیدهاند و هم دستهای لعبتباز را. سردار حسین حجازی، فرمانده سپاه پاسداران، میگوید: «رهبر» خواستار یک مشارکت حداکثری است! هدف، شرکت حداقل ۷۵ درصد از رای دهندگان است؛ آن هم همراه با تعداد آرایی بیشتر از انتخابات پیشین برای برنده نهایی. بدینسان رژیم میکوشد تا حداقل ۲۰ میلیون انگشت رنگزده را در حمایت از نامزد موردعلاقه خود جلو دوربینها قرار دهد. اما این ۲۰ میلیون انگشت میتواند ۲۰ میلیون انگشت اتهام نیز باشد؛ اتهام به برگزاری یک بازی عبث که نتیجهای جز تحقیر مردم ایران نخواهد داشت.
خلاصه کنیم؛ نظام خمینی ساخته نمیتواند ماهیت واقعی خود را برای همیشه پنهان کند. این نظام، حاصل یک ضدانقلاب مشروطه با هدف استقرار نظام مشروعه در ایران بود و هیچ ربط به جمهوریت، دمکراسی و البته مشروطهخواهی نداشته و ندارد. کوشش این نظام برای پوشاندن ماهیت واقعی خود، ایران را برای چهار دهه در بحران و تعلیق نگاه داشته و فرصتهای بیش از دو نسل از ایرانیان را سوزانده است.
تنها انتخاباتی که در این شرایط میتواند معنا داشته باشد انتخاب بین دو گزینه مشخص است: اعلام نظام «امامت» یا «سلطنت الهی» از یک سو و انحلال جمهوری اسلامی از سوی دیگر.
البته در حال حاضر هیچ یک از ۷ «صالح» این دو گزینه را عرضه نمیکنند و بدینسان به ادامه بحران کنونی در کشور کمک میکنند. شاید آنان متوجه نیستند که ادامه این وضع تنها یک گزینه را باقی خواهد گذاشت: انحلال جمهوری اسلامی.