سکس انسان با نئاندرتال چگونه بوده است؟ آنچه می‌دانیم

بی بی سی :نگاهشان با هم تلاقی کرد، در کوهستانی ناهموار در رومانی، در دوران ماقبل تاریخ. یکی یک مرد نئاندرتال بود و جز تکه‌ای پوست چیزی به تن نداشت. قامتش خوب، پوستش رنگ پریده و شاید کمی از آفتاب سوخته و قرمز بود. دور بازویش بازوبندی از چنگال عقاب دیده می‌شد. دیگری زن و انسانی اولیه بود که بالاپوشی از پوست با حاشیه‌ای از پوست گرگ پوشیده بود. پوستی تیره و پاهایی کشیده داشت و موهایش بافته بود. مرد گلویش را صاف کرد، سراپای زن را برانداز کرد و با صدایی عجیب نازک و تودماغی بهترین جمله‌ای را که برای باز کردن سر حرف بلد بود به زبان آورد. زن فقط نگاهش کرد. خوشبختانه برای مرد، آنها به یک زبان صحبت نمی‌کردند. با دست‌پاچگی خندیدند و خوب... همه می‌دانیم که بعد چه اتفاقی افتاد.

البته ممکن است واقعیت شباهتی به یک عشق پرشور نداشته یا شاید زن نئاندرتال بوده و مرد از گونه ما. شاید رابطه آنها موقت و محصول شرایط بوده چون کس زیادی دوروبرشان نبوده است. حتی این هم گفته شده که این آمیزش با توافق دو طرف نبوده است. ما هیچ وقت نخواهیم فهمید در آن دیدار یا دیدارهای مشابه واقعا چه اتفاقی افتاده ولی مطمئنیم این دو با هم ملاقات کرده‌اند.


حدود ۳۷ تا ۴۲ هزار سال بعد: در فوریه ۲۰۰۲ در غاری زیرزمینی در جنوب غربی کوه‌های کارپات نزدیک شهر آنینا در رومانی، دو کاشف کشفی خارق‌العاده کردند. رسیدن به آنجا کار آسانی نبود. در حالی که تا گردن در آب بودند ۲۰۰ متر در رودخانه زیرزمینی راه رفتند. بعد ۳۰ متر در امتداد یک گذر زیر آبی غواصی کردند و بعد یک صعود ۳۰۰ متری به یک "سوراخ موش" داشتند که از آن وارد یک حفره ناشناخته شدند.

آنها در "پشتر کو اوس" یا "غار استخوان"، هزاران استخوان پستانداران را پیدا کردند. گمان می‌رود این غار در تاریخ طولانی خود، ابتدا مسکن خرس‌های غارنشین نر بوده که اجداد منقرض شده خرس‌های قهوه‌ای هستند. در میان استخوان‌های روی زمین، استخوان آرواره یک انسان بود که قدمت‌سنجی با کربن رادیواکتیو نشان داد یکی از قدیمی‌ترین استخوان‌های انسان اولیه در اروپاست.
کوه‌های کارپات در رومانی اختمالا یکی از جاهایی است که- تماس جنسی انسان و نئاندرتال رخ داده استگمان می‌رود این بقایا، در داخل غار طبیعی شسته شده و بدون اینکه دست بخورند همانطور مانده‌اند. دانشمندان همان موقع متوجه شدند با اینکه ظاهر این استخوان آرواره به یقین متعلق به انسان امروزی است، ویژگی‌هایی غیر عادی و شبیه به نئاندرتال‌ها دارد. سال‌ها بعد، این موضوع تایید شد. در سال ۲۰۱۵ دانشمندان دی‌ان‌ای این استخوان را تجزیه و تحلیل کردند و فهمیدند که این فرد، مذکر و احتمالا ۶ تا ۹ درصد نئاندرتال بوده است. این بالاترین درصد ژنتیکی نئاندرتال در انسان‌های اولیه امروزی است و تا حدود ۳ برابر میزانی که در اروپایی‌ها و آسیایی‌های امروزی دیده می‌شود، یعنی بین یک تا سه درصد. این استخوان فک توالی‌های طولانی و پیوسته ژن نئاندرتال داشت و پژوهشگران محاسبه کردند او احتمالا ۴ تا ۶ نسل پیش از خودش یک جد نئاندرتال داشته است. پژوهشگران تخمین می‌زنند که احتمالا این رابطه کمتر از ۲۰۰ سال قبل از زمان زندگی او اتفاق افتاده است.

علاوه بر استخوان فک، در آن غار قطعات جمجمه فرد دیگری پیدا شد با ویژگی‌هایی مشابه. دانشمندان هنوز نتوانسته‌اند از بقایای این جمجمه، دی‌ان‌ای استخراج کنند ولی گمان می‌رود اینها هم مانند آن استخوان آرواره، متعلق به فردی با اجداد نئاندرتال باشد. از آن زمان به بعد شواهد هر چه بیشتر نشان داده‌اند که رابطه جنسی بین انسان امروزی اولیه و نئاندرتال‌ها نادر نبوده است. در ژن‌های انسان‌ امروزی نشانه‌های بارز نهفته که فاش می‌کند در موارد مختلف و متعدد و در منطقه جغرافیایی گسترده‌ای این اتفاق می‌افتاده است. هنوز افرادی وجود دارند که ژن‌های حداقل دو جمعیت مختلف نئاندرتال را دارند که بر اساس یک تحلیل، نشان می‌دهد انسان‌ها و نئاندرتال‌ها بارها با هم در اروپا و آسیا آمیزش کرده‌اند.
ژن نئاندرتال در تمام انسان‌هایی که در کره زمین زندگی می‌کنند وجود دارددر حقیقت دی‌ان‌ای نئاندرتال در همه انسان‌های زنده امروزی هست، از جمله آفریقایی‌تبارها که تصور نمی‌شود نیاکانشان مستقیما با نئاندرتال‌ها در تماس بوده‌اند. تبادل ژن در جهت عکس هم بوده است. در سال ۲۰۱۶، دانشمندان فهمیدند که نئاندرتال‌های کوه‌های آلتای در سیبری هم یک تا هفت درصد ژن‌های خود را با نیاکان انسان‌ امروزی شریکند که حدود ۱۰۰ هزار سال پیش زندگی می‌کردند. تصور می‌شود جزئیات این رابطه‌های جنسی در ماقبل تاریخ گم شده باشد با این حال هنوز سرنخ‌هایی وجود دارند که نشان می‌دهند این رابطه‌های جنسی چگونه می‌توانستند باشند.
بوسیدن
در سال ۲۰۱۷ لورا ویریچ انسان‌شناس دانشگاه پنسیلوانیا، نشانه خاص و محو یک میکروب را روی یک دندان ماقبل تاریخ پیدا کرد؛ یعنی این میکروب ۴۸ هزار سال پیش از کسی به کسی دیگر سرایت می‌کرده است. او می‌گوید: "من به میکروب‌های قدیمی به عنوان راهی برای یادگیری بیشتر درباره گذشته نگاه می‌کنم و جرم دندان در حقیقت تنها راه قابل اعتماد برای بازسازی میکروارگانیسم‌هایی است که در بدن انسان باستان زندگی می‌کردند". او بخصوص به آنچه که نئاندرتال‌ها می‌خوردند و چگونگی تعاملشان با محیط علاقمند است.

در سه غار مختلف دندان‌هایی پیدا شده بودند و لورا ویریچ توالی ژنتیکی میکروب‌های روی این دندان‌ها را تعیین کرد. دو تا از نمونه‌هایی که او بررسی کرد، از دندان‌های ۱۳ نئاندرتال گرفته شده بودند که در السیدرون در شمال غربی اسپانیا پیدا شده بودند. این محل اخیرا کنجکاوی‌برانگیز شده، بعد از اینکه مشخص شد بسیاری از این افراد احتمالا دچار ناهنجاری‌های مادرزادی بوده‌اند، مانند کاسه‌های زانو و مهره‌های معیوب ستون فقرات و دندان‌های شیری که مدتها بعد از کودکی باقی مانده بودند. این ظن وجود دارد که این گروه نسبت نزدیک فامیلی داشته‌اند و بعد از مدتی طولانی آمیزش درون‌گروهی، ژن‌های مغلوب در آنها انباشته شده بود. این خانواده عاقبت خوشی نداشتند و آثار بجامانده بر استخوان‌هایشان فاش می‌کندکه آدم‌های دیگر آنها را خورده‌اند. آنها جز آخرین نئاندرتال‌هایی بودند که در کره زمین زندگی کردند. لورا در کمال تعجب در یکی از دندان‌های السیدرون ردپای ژنتیکی میکروارگانیسمی مشایه نوعی باکتری به نام "متانوبریوی‌باکتر اورالیس" پبدا کرد که در دهان انسان‌های امروزی هم دیده می‌شود. لورا با مقایسه نمونه نئاندرتال با نمونه فعلی در انسان امروزی توانست تخمین بزند این دو نمونه حدود ۱۲۰ هزار سال پیش از هم جدا شده‌اند.

اگر نئاندرتال‌ها و انسان امروزی میکروب‌هایی مشابه در دهان داشته‌اند، انتظار می‌رود این اتفاق بسیار زودتر افتاده باشد، یعنی حداقل ۴۵۰ هزار سال قبل، همان زمانی که این دو زیرگونه از یکدیگر جدا شدند این میکروب‌ها منتقل شده باشند.

یه یقین رسیدن در این باره ناممکن است ولی شاید به اتفاق دیگری مربوط باشد در ۱۲۰ هزار سال پیش. لورا می‌گوید: "نکته جالب برای من این است که این یکی از اولین دوره‌هایی است که ما توانسته‌ایم آمیزش انسان و نئاندرتال را توضیح دهیم. پس خیلی جالب است ببینیم یک میکروب هم در این تعامل درگیر شده است".
لورا می‌گوید یک راه این انتقال، بوسیدن است: "وقتی کسی را می‌بوسید، میکروب‌های دهان رد و بدل می‌شوند. شاید فقط یک بار اتفاق افتاده باشد و بعد به شکلی جادویی پخش شده البته اگر این گروه آلوده بسیار موفق بوده. شاید هم این اتفاق به دفعات افتاده است."

راه دیگر انتقال میکروب‌های دهان، اشتراک غذا است. با اینکه هیچ مدرک مستقیمی وجود ندارد که نئاندرتال‌ها برای انسان امروزی اولیه غذا درست می‌کرده‌اند، اما یک غذای عاشقانه می‌تواند راه انتقال ام.اورالیس باشد. این برای لورا یافته‌ای هیجان‌انگیز است چون نشان می‌دهد تعامل ما با انواع دیگر انسان در گذشته، در اینکه چه میکروب‌هایی در بدن ما باشند نقش داشته است. این برای لورا یک سوال را مطرح می‌کند: "آیا دلیل اینکه ترکیب میکروب‌های بدن ما خوب کار می‌کند این است که ما این میکروب‌ها را از نئاندرتال‌ها گرفته‌ایم؟"

مثلا با اینکه به نظر می‌رسد ام.اورالیس با بیماری لثه مرتبط است ولی به گفته لورا در بسیاری از انسان‌های ماقبل تاریخ هم که دندان‌های سالم داشته‌اند یافت شده است. او پیش‌بینی می‌کند در آینده با شناخت بیشتر از میکروب‌های دندان‌های باستانی، ترکیب میکروبی سالم‌تری در دهان انسان‌های امروزی بازسازی شود.
نئاندرتال‌های مذکر یا مونث
غیر ممکن است با اطمینان گفت این زن نئاندرتال بوده که با انسان اولیه مذکر آمیزش کرده یا برعکس، با این حال سرنخ‌هایی وجود دارند. در سال ۲۰۰۸ در غار دنیسووا در رشته کوه‌های آلتای روسیه، باستان‌شناسان یک استخوان انگشت شکسته و یک دندان آسیاب پیدا کردند که بر اساس آن یک زیرگونه جدید انسان کشف شد. سالها بود که انسان "دنیسووا" از روی فقط چند نمونه که در همین جا از زیر خاک بیرون آورده شده بودند شناخته شده بود و دانشمندان از بررسی دی‌آن‌ای آنها فهمیدند میراثشان تا به امروز در ژنتیک مردم آسیای شرقی و ملانزی وجود دارد.

انسان دنیسووا در مقایسه با انسان امروزی به نئاندرتال‌ها شباهت بیشتری داشت. ممکن است قلمرو این دو زیرگونه صدها هزار سال در آسیا هم‌پوشانی داشته است. این موضوع در سال ۲۰۱۸ برجسته‌تر شد، با کشف تکه استخوان یک دختر جوان. این دختر به "دِنی" معروف شد، مادرش نئاندرتال بود و پدرش دنیسووا. در نتیجه منطقی به نظر می‌رسد که کروموزوم‌های مذکر نئاندرتال‌ها شبیه انسان دنیسووا باشند. اما وقتی دانشمندان توالی دی‌ان‌ای سه نئاندرتال را که بین ۳۸ تا ۵۳ هزار سال قبل زندگی می‌کردند تعیین کردند، با تعجب دیدند کروموزوم Y آنها شباهت بیشتری با انسان امروزی دارد.

محققان این را مدرکی می‌دانند دال بر برقراری یک "جریان ژنتیکی قوی" میان نئاندرتال‌ها و انسان‌های امروزی اولیه. آمیزش بین دو نوع به دفعات اتفاق می‌افتاد تا حدی که در واقع وقتی تعداد نئاندرتال‌ها کم شد، احتمالا کروموزوم Y آنها منقرض و کروموزوم Y ما جایگزینش شد. این نشان می‌دهد تعداد قابل توجهی از اجداد مرد ما با زن‌های نئاندرتال آمیزش می‌کردند.

موضوع به همین جا ختم نمی‌شود. تحقیقات دیگر نشان داده میتوکندری نئاندرتال‌ها هم تقریبا به همان سرنوشت دچار شده است. میتوکندری کارحانه سلول است که قند را به انرژی قابل مصرف تبدیل می‌کند. ژن میتوکندری فقط از مادر به فرزند منتقل می‌شود. وقتی در سال ۲۰۱۷ میتوکندری انسان امروزی اولیه در بقایای نئاندرتال‌ها پیدا شد، اشاره‌ای بود به این که نیاکان زن ما هم با مردهای نئاندرتال آمیزش می‌کرده‌اند. این آمیزش به نظر می‌رسد ۱۰۰ تا ۲۷۰ هزار سال پیش اتفاق افتاده، زمانی که انسان بیشتر به آفریقا محدود بوده است.
بیماری‌های آمیزشی
چند سال قبل، ویل پیمنف که درباره ویروس پاپیلوم انسانی (ا‌چ‌پی‌وی) تحقیق می‌کرد متوجه نکته عجیبی شد. ویروس‌های پاپیلوم در حیوانات، از جمله خرس، دلفین، لاک‌پشت، مار و پرندگان وجود دارد و در واقع در تقریبا همه گونه‌هایی که برای بررسی وجودشان مطالعه شده‌اند، این ویروس‌ها پیدا شده‌اند. پاپیلوم فقط در انسان بیش از ۱۰۰ سویه دارد که مجموعا باعث ۹۹.۷ درصد سرطان‌های دهانه رحم در دنیا می‌شوند. یکی از خطرناک‌ترین آنها اچ‌پی‌وی شانزده است که سال‌ها در بدن می‌ماند و بی‌سروصدا سلول‌ها را آلوده و فاسد می‌کند.

اما در اینکه کدام سوبه در کجای دنیا شیوع بیشتری دارد تمایز واضحی وجود دارد. در بیشتر دنیا به احتمال زیاد نوع A غالب است ولی در جنوب صحرای آفریقا آلودگی بیشتر با انواع B و C است. این دقیقا با توزیع جهانی ژن نئاندرتال‌ها مطابقت می‌کند. در جنوب صحرای آفریقا که انواع غیرمتداول اچ‌پی‌وی شایع است، ژن نئاندرتال هم تقریبا کم است.

ویل پیمنف از روی تنوع ژنتیکی محاسبه کرد که نوع A امروزی ابتدا حدود ۶۰ تا ۱۲۰ هزار سال پیش ظاهر شده است. این نکته نشان می‌دهد نوع A اچ‌پی‌وی شانزده جدیدتر از انواع دیگر آن است و مهم‌تر اینکه نزدیک به زمان پدیدار شدن انسان امروزی اولیه از آفریقا و تماس آنها با نئاندرتال‌ها پیدا شده است. با اینکه اثبات آن آسان نیست ولی ویل پیمنف اعتقاد دارد آنها بلافاصله شروع به انتقال بیماری‌های آمیزشی کردند. انشقاق انواع اچ‌پی‌وی شانزده بیانگر این واقعیت است که ما نوع A را از نیاکان آنها گرفته‌ایم. ویل پیمنف می‌گوید: "من شیوه‌های محاسباتی را هزاران بار بکار گرفته‌ام و هر بار نتیجه یکسان بوده، این منطقی‌ترین سناریو است".
نئاندرتال‌ها در قیاس با انسان، صورت و ابروهای برجسته، پیشانی کوتاه، آرواره‌های پهن و چانه ضعیف داشتندپیمنف بر اساس الگوی شیوع فعلی ویروس‌های اچ‌پی‎وی حدس می‌زند این ویروس یک‌باره به انسان منتقل نشده و بارها و در موارد مختلف اتفاق افتاده است: "بعید است فقط یک بار اتفاق افتاده باشد چون در این صورت به احتمال زیاد این انتقال دوام پیدا نمی‌کرد. این تماس‌های جنسی در اوراسیا که هر دو جمعیت وجود داشتند باید معمول بوده باشند."

پیمنف عقیده دارد انتقال نوع A اچ‌پی‌وی شانزده از نئاندرتال‌ها به ما، دلیل سرطانی بودن آن است، سیستم ایمنی ما در گذشته نچندان دور با آن روبرو شده و هنوز برای پاک کردن این عفونت تکامل پیدا نکرده است. در واقع آمیزش جنسی با نئاندرتال‌ها ممکن است ویروس‌های دیگری هم برای ما باقی گذاشته باشد از جمله یکی از اجداد کهن اچ‌آی‌وی. البته ما نباید از اقوام قدیم و از دست رفته‌مان شکایت داشته باشیم چون شواهدی وجود دارند که ما هم به آنها بیماری‌های آمیزشی مثل از جمله هرپس (تبخال تناسلی) منتقل کرده‌ایم.
اندام تناسلی
شاید فکر کردن به شکل اندام تناسلی مردانه و واژن نئاندرتال‌ها جالب به نظر نرسد ولی دستگاه تناسلی موجودات مختلف موضوع تحقیقات علمی گسترده بوده است. در زمان نوشتن این متن، جستجوی "آلت تناسلی مردانه" در "گوگل اسکولار"، ۹۸ هزار نتیجه نشان می‌دهد و "تکامل واژن" ۸۷ هزار نتیجه بر می‌گرداند. به نظر می‌رسد آلت تناسلی حیوانات می‌تواند اطلاعات شگفت‌انگیزی درباره شیوه زندگی، استراتژی جفت‌گیری و تاریخ تکامل آنها بدهد. به همین دلیل پرسش درباره دستگاه تناسلی روشی برای شناخت موجودات زنده است.

حیات وحش مجموعه‌ای بسیار متنوع از طراحی‌های خلاقانه است، مثلا آلت تناسلی نر در هشت‌پای ارگونوت کرم‌مانند است، از بدن هشت‌پا جدا می‌شود و به تنهایی شنا می‌کند تا با هشت پاهای ماده جفت‌گیری کند. تصور می‌شود این ویژگی خاص به این دلیل تکامل یافته که اندازه نرها فقط حدود ۱۰ درصد ماده‌هاست. یا اینکه واژن سه‌‌گانه کانگوروها این امکان را فراهم می‌کند تا ماده‌ها دائما باردار باشند.

یکی از دلایل غیرمعمول‌بودن آلت تناسلی انسان مذکر، صاف بودن سطح آن است. شامپانزه‌های معمولی و شامپانزه‌های بونوبو، نزدیک‌ترین خویشان ما که ۹۹ درصد دی‌ان‌ای ما با آنها مشترک است، "خار آلت نر" دارند. جنس این برجستگی‌های کوچک از کراتین است، همان ماده سازنده پوست و مو. گمان می‌روداین خارها برای پاک کردن اسپرم نرهای رقیب یا برای خراشیدن واژن ماده است تا او مدتی از رابطه جنسی با نرهای دیگر خودداری کند. به نظر می‌رسد خارهای آلت نر در گونه‌های چندجفتی بسیار مفیدند چون به نرها کمک می‌کنند شانس تولید مثل‌شان را به حداکثر برسانند.

در سال ۲۰۱۳، دانشمندان کشف کردند که نئاندرتال‌ها و انسان دنیسووا، مثل انسان امروزی، فاقد ژن خار آلت نر بوده‌اند. این نشان می‌دهد چنین ژن یا ژن‌هایی حداقل ۸۰۰ هزار سال پیش در اجداد مشترک ما ناپدید شده است. به نظر می‌رسد خار آلت نر در گونه‌های چندجفتی بیشتر فایده دارد و احتمالا به نرها کمک می‌کند با دیگران رقابت کنند و شانس تولید مثل خودشان را بالا ببرند. این نکته از این نظر مهم است که منجر به این گمانه‌زنی شده که نئاندرتال‌ها و انسان دنیسووا هم مثل ما بیشتر تک‌جفت بوده‌اند.
رابطه جنسی با افراد متعدد
شواهدی وجود دارند که نشان می‌دهند نئاندرتال‌ها بیشتر از انسان امروزی با افراد مختلف رابطه جنسی برقرار می‌کردند. مطالعات جنین‌شناسی نشان داده وجود هورمون‌های جنسی مردانه (آندروژن) مانند تستوسترون در دوران جنینی می‌تواند بر "نسبت طول انگشت" در بزرگسالی تاثیر بگذارد، این نسبت از تقسیم طول انگشت اشاره (دوم) به انگشت حلقه (چهارم) محاسبه می‌شود. با تستوسترون بالا، این نسبت معمولا کمتر است. این موضوع فارغ از جنسیت بیولوژیک صادق است. از زمان کشف این نسبت آن را به جذابیت چهره، گرایش جنسی، خطرپذیری، عملکرد تحصیلی، همدلی در زنان، اینکه مردهای غالب چگونه به نظر می‌آیند و حتی اندازه بیضه‌های آنها ربط دادشده هرچند که بعضی از مطالعات در این زمینه بحث‌برانگیز بوده‌اند.

در سال ۲۰۱۰، دانشمندان متوجه الگویی در نزدیکترین اقوام ما شدند. به نظر می‌رسد شامپانزه‌، گوریل‌ و اورانگوتان که معمولا جفت زیاد دارند، نسبت انگشتشان به طور میانگین کمتر است؛ این نسبت در انسان‌ امروزی اولیه که بقایایش در غارهای اسرائیل پیدا شده و نیز انسان امروزی بیشتر است (به ترتیب ۰.۹۳۵ و ۰.۹۵۷). انسان عموما تک‌جفتی است و به همین دلیل دانشمندان می‌گویند ممکن است بین "نسبت انگشت دوم به انگشت چهارم" و استراتژی جفت‌گیری ارتباطی وجود داشته باشد. اگر آنها درست بگویند، نئاندرتال‌ها که "نسبت انگشت دوم به انگشت چهارمشان" ۰.۹۲۸ است، کمتر از انسان اولیه امروزی و انسان امروزی تک‌جفت بوده‌اند.
پایان خوش
وقتی زوج نئاندرتال-انسان امروزی اولیه هم‌دیگر را پیدا کردند، شاید در نزدیکی محل زندگی مرد مستقر شده و نسل‌های بعد همین الگو را دنبال کرده باشند. شواهد ژنتیکی نئاندرتال‌ها نشان می‌دهند خانواده‌ها متشکل از مردان خویشاوند، شریک‌های جنسی و فرزندانشان بوده است. به نظر می رسیده زن‌ها وقتی شریک جنسی پیدا می‌کردند، خانه خود را ترک می‌کردند.

درکی بهتر از نئاندرتال و انسان امروزی اولیه که با هم به خوبی و خوشی زندگی کردند از بررسی ژن‌هایی حاصل می‌شود که در ایسلندی‌های معاصر باقی گذاشته‌اند. سال گذشته تجزیه و تحلیل ژن ۲۷۵۶۶ نفر نشان داد نئاندرتال‌ها معمولا در چه سنی بچه‌دار می‌شدند: زنان معمولا دیرتر و مردها زودتر از انسان امروزی اولیه بچه‌دار می‌شدند. اگر زوج نئاندرتال-انسان امروزی اولیه ما بچه‌دار شدند، شاید مثل نئاندرتال‌ها، مادر حدود ۹ ماه به کودک شیر می‌داد و حدود ۱۴ ماهگی آنها را کاملا از شیر می‌گرفت که زودتر از جوامع غیرصنعتی کنونی است. کنجکاوی درباره این تعامل‌های باستانی، اطلاعات جدیدی درباره شیوه زندگی نئاندرتال‌ها و دلیل ناپدیدشدنشان فراهم کرده است.
آخرین نئاندرتال، آخر خط
حتی اگر علاقه‌ای به انسان‌های باستان ندارید، بد نیست بدانید رابطه ما با آنها بر طیف وسیعی از ویژگی‌هایمان اثر گذاشته است، از رنگ پوست و مو و قد گرفته تا نحوه خوابیدن، خلق و خو و سیستم ایمنی‌مان.

شناخت نئاندرتال‌ها در یافتن درمان‌های بالقوه برای بیماری‌های امروزی هم مفید است، مثلا ساختن داروهایی که یک ژن نئاندرتال را هدف می‌گیرند و گمان می‌رود این ژن در ایجاد کرونای شدید نقش داشته باشد.

در حال حاضر عقیده بر این است که انقراض نئاندرتال‌ها در حدود ۴۰ هزار سال پیش، تا حدی به دلیل کشش متقابل ما و آنها و همچنین عواملی مانند تغییر ناگهانی آب و هوا و تولیدمثل مشترک بوده است.

یک نظریه جدید این است که بیماری‌هایی که هر دو زیرگونه به آن آلوده هستند مانند اچ‌پی‌وی و تبخال (هرپس) تناسلی، در ابتدا یک سد نامرئی تشکیل دادند که مانع شد دو زیرگونه قلمروی خود را گسترش دهند و با هم در تماس قرار گیرند. در چند جایی که قلمروها مشترک شد با هم آمیزش کردند و انسان امروزی اولیه ژن‌های مفیدی برای ایمنی بیشتر به دست آورد و ناگهان توانست به کشف قلمروهای جدید برود.

اما بخت با نئاندرتال‌ها یار نبود، مدل‌سازی‌ها به این اشاره می‌کنند که بار بیماری‌ها در آنها بیشتر بوده و ممکن است مدتی طولانی‌تر در مقابل این عوامل بیماری‌زای جدید و غریب آسیب‌پذیر بوده‌اند، صرف‌نظر از آمیزش دو زیرگونه، این یعنی آنها در جا می‌ماندند. در نهایت اجداد انسان امروزی وارد قلمروهای‌شان شدند و آنها را از عرصه برداشتند.

یم نظریه دیگر این است که انسان اولیه امروزی بتدریج جمعیت نسبتا کم آنها را در خود مستحیل کرد، هر چه باشد آنها بیشتر کروموزوم Y و میتوکندری را از ما گرفته بودند و حداقل بیست درصد ژن‌های آنها در انسان‌هایی که الان زنده هستند وجود دارد.

شاید زوجی که در دوران ماقبل تاریخ در رومانی با هم درآمیختند اکنون در یکی از کسانی که دارند این مقاله را می‌خواند زنده باشند.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۶۴
zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان

بنده حقیر یک پرسش از این مگس مغز بسیجی‌‌ها دارم.در انجیل نوشته شده. خداوند زمین و همه موجودات را در هفت روز آفرید. و این در ۶۰۰۰ سال پیش بود. کتاب ما که یک کپی ناشی‌ از انجیل است. البته رسول چسباند به خودش. اون هم ۶۰۰۰ سال پیش ولی‌ به زبان دیگر در یک سوره. من پیامبر خدا. فرند عبدلاه. فرند. قریش. فرزند کان. فرزند اسماهیل. همینجور ۱۰ تا اسم آورد. تا حضرت آدم. و این در ۶۰۰۰ سال پیش بود. پرسش اول. حضرت آدم را .چه کسی‌ ختنه کرد؟ پرسش دوم. ۱۰ نسل که حساب هر کدام ۲۰۰ سال عمر. می‌‌شود ۲۰۰۰ سال. پس ۴۰۰۰ سال دیگر چی‌؟ از آن طرف می‌‌دانیم. برای اولین بار. در ۲۵۰۰۰ سال پیش. انسان‌ها شکار و و شیوه جم آوری غذا را ترک و در کنار همین دجله و فرات .کشاورز شدند. یعنی‌ برادران. شما با کتاب مقدس خود. دست کم ۱۹۰۰۰ سال تاریخ گم شده .به ما کافران بدکار هستید.می‌ دانم .حماقت هم یک نمونه استعداد است. ولی‌ مجبور هستید. اینقدر از این استعداد استفاده؟
جمعه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۰۷:۳۸
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.