اعتراف کارگر نظافتچی به قتل مهندس جوان

راز قتل مهندس جوان در محل کارش با گذشت یک ماه از این جنایت با اعترافات کارگر ساختمانی فاش شد.

به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، مأموران کلانتری 123 نیاوران در ساعت ۱۰:۱۷ شامگاه جمعه، ۱۹ دی از وقوع یک جنایت باخبر شده و موضوع را به بازپرس مصطفی واحدی، اعلام کردند.

مقتول پسر 36 ساله‌ای بود که در محل کارش به قتل رسیده بود. دفتر کار وی در طبقه اول خانه ویلایی‌شان واقع شده بود. گزارش این جنایت، بازپرس جنایی و تیم بررسی صحنه جرم را به خانه ویلایی کشاند. با حضور در محل، برادر مقتول گفت: ما در طبقه دوم این ساختمان ساکن هستیم و برادرم طبقه اول را به دفتر فنی و مهندسی تبدیل کرده و در اینجا کار می‌کرد. در ورودی دفتر نیز از حیاط خانه باز می‌شود.

 امشب مادرم مرا صدا کرد و خواست تا هم لامپ‌های اضافی حیاط را خاموش کنم و هم برادرم را صدا بزنم تا برای صرف شام به خانه بیاید. من هم وارد دفتر شدم، اما به محض ورود با جسد خونین برادرم مواجه شدم.

با آنکه خانه مجهز به دوربین مداربسته بود، اما دوربین‌ها تصویری از ورود و خروج عامل قتل را ضبط نکرده بودند. همین سرنخ نشان می‌داد که قاتل به خانه آشنایی دارد و از مسیری وارد دفتر مقتول شده که تصویرش در دوربین‌ها ثبت نشود.

با این فرضیه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت به بررسی میدانی پرداختند و دریافتند بین خانه ویلایی و مدرسه‌ای که در کنار خانه قرار داشت، راهی بود که امکان ورود به حیاط خانه ویلایی وجود داشت. بدین ترتیب این احتمال مطرح شد که قاتل از این محل وارد شده و برای همین دوربین‌ها هیچ تصویری را ضبط نکرده‌اند. آثار خون روی همان دیوار نیز تأییدی بر فرضیه مأموران بود.

با این فرضیه، تیم جنایی به تحقیقات درباره افرادی پرداختند که با مقتول در ارتباط بودند و در این میان به پسر جوانی به‌نام بهرام رسیدند که برای نظافت به خانه مقتول می‌رفت.

در ادامه بررسی‌ها سرنخ‌هایی به‌دست آمد که احتمال دست داشتن بهرام در این جنایت را پررنگ‌تر می‌کرد. با مدرک به‌دست آمده، دستور بازداشت بهرام از سوی بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی پایتخت صادر شد و مرد جوان اواخر هفته گذشته بازداشت شد.

بهرام که ابتدا منکر جنایت بود، زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد به ناچار به قتل ناخواسته اعتراف کرد. با اعتراف مرد جوان، او به دستور بازپرس جنایی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
گفت‌و‌گو با متهمچطور با مقتول آشنا شدی؟
من کارگر ساختمانی هستم و مدتی قبل از یکی از شهرهای غربی کشور برای کار به تهران آمدم. یک روز اتفاقی در بازار تره‌بار با هم آشنا شدیم. از من خواست که کارهای نظافتی خانه‌شان را انجام دهم.

انگیزه قتل چه بود؟
نقشه قتل نداشتم، فقط می‌خواستم از او سرقت کنم. او دفتر فنی داشت و کارهای کامپیوتری انجام می‌داد. تلفن همراه من خراب شده بود و او به من گفت می‌تواند تلفن را تعمیر کند. گوشی را برای تعمیر به او دادم در حالی که فیلم‌های خصوصی و خانوادگی‌ام داخل گوشی بود چند باری به خانه او رفتم و کارهایشان را انجام دادم، اوایل رفتارش خوب بود اما بعد از تعمیر گوشی رفتارش کاملاً با من تغییر کرد و مدام به من دستور می‌داد. یک روز که از این دستورات خسته شده بودم به رفتارش گلایه کردم و او در عوض مرا تهدید کرد که اگر کارهایی که می‌گوید انجام ندهم تصاویر خصوصی مرا در فضای مجازی منتشر خواهد کرد. با شنیدن این حرف دنیا را روی سرم خراب کردند، من به او اعتماد کرده بودم اما از این اعتمادم سوءاستفاده کرده بود.

بعد چه اتفاقی افتاد؟
همانطور که گفتم نقشه قتل نداشتم اما باید فیلم‌ها و تصاویر را از او می‌گرفتم. تنها راه این بود که آنها را سرقت کنم. نقشه سرقت را کشیدم می‌دانستم فیلم‌ها و عکس هایم داخل کامپیوتر دستی او است.من می‌دانستم خانه دوربین مداربسته دارد و ورود و خروجم ثبت می‌شود. به همین دلیل، تصمیم گرفتم راه دیگری را برای ورود پیدا کنم که حیاط مدرسه بهترین راه بود. شبانه وارد دفتر فنی شدم و به جست و جو برای یافتن فیلم هایم پرداختم. اما تعداد زیادی  کامپیوتر و لپ‌تاپ آنجا بود. بالاخره لپ‌تاپ را پیدا کردم و گوشی تلفن همراه او را هم که روی میز بود برداشتم و خواستم خارج شوم که ناگهان متوجه صدای پا شدم. مقتول با شنیدن صدا از دفتر کارش خودش را به طبقه پایین رسانده بود و برای اینکه مرا نبیند خودم را به آشپزخانه داخل دفتر فنی رساندم که در طبقه پایین محل سکونت او بود. اما وقتی مقتول آمد متوجه من نشد می‌خواست برود و در ر ا قفل کند که از ترس گرفتار شدن در آن محل با او درگیر شدم بعد با چاقویی که همراهم بود به او چند ضربه زدم و فرار کردم.

با گوشی و لپ تاب چه کردی؟
هر کاری کردم موفق نشدم رمز آنها را باز کنم. برای همین سه روز بعد از قتل بود که گوشی تلفن همراه را شکستم و بعد هم لپ‌تاپ و گوشی را در بیابانی در همان نزدیکی آتش زدم.

فکر می‌کردی دستگیر شوی؟
من هیچ رد و سرنخی از خودم به جا نگذاشته بودم برای همین اصلاً احتمال نمی‌دادم به دام بیفتم. اما از وقتی این اتفاق افتاده حتی یک لحظه هم آرامش نداشتم. مدام کابوس می‌دیدم و عذاب وجدان شدید دارم. دلم می‌خواهد زودتر اعدام شوم تا خانواده‌ام آنقدر اذیت نشوند.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.