سرنوشت مبهم فروشندهای که ربوده شد
رأی دهید
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، مدتی قبل، زن میانسالی به پلیس رفت و از ناپدید شدن پسرش خبر داد و گفت: دو روز است که پسرم گمشده و هیچ خبری از او نداریم. بهرام 40 سال دارد و در کار خرید و فروش لوازم خانگی است و در یک مغازه هم کار میکند. آخرین باری که با او صحبت کردم عصر دو روز قبل بود و بعد از آن هرچه به تلفن همراهش زنگ زدم خاموش بود. با دوست و آشنایانش هم تماس گرفتم اما هیچکسی از او خبری ندارد. هیچ رد و نشانی از پسرم ندارم و نگرانش هستم.به دنبال اعلام این خبر تحقیقات به دستور بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی پایتخت آغاز شد. کارآگاهان در بررسیها دریافتند بهرام آخرین بار بعد از یک تماس مشکوک از سوی فردی ناشناس به همراه یک دستگاه جاروبرقی که به نظر میرسید قصد فروش آن را دارد از مغازه خارج شده و دیگر برنگشته است.با این احتمال که مرد تماس گیرنده، از سرنوشت بهرام باخبر باشد، به دستور بازپرس جنایی شناسایی و دستگیر شد. رضا در مواجهه با مدرک پلیسی گفت: چند روز قبل یکی از دوستانم به نام حامد به سراغم آمد و از من خواست با بهرام تماس بگیرم. میگفت او در کار خرید و فروش لوازم خانگی است و از من خواست به او سفارش یک جارو برقی بدهم. من هم با شمارهای که حامد داده بود تماس گرفتم و از او خواستم به آدرسی در مرکز شهر بیاید و برایم یک جاروبرقی بیاورد. زمانی که بهرام به محل قرار آمد حامد به همراه مرد جوانی که او را نمیشناختم بهرام را سوار خودروشان کردند. من از این آدمربایی خبر نداشتم و فقط قرار بود به ازای کشاندن بهرام به محل قرار به من پول بدهند.
سرنوشت مبهم
با اطلاعاتی که رضا به مأموران داد، بلافاصله آنها وارد عمل شده و حامد را در یکی از شهرستانهای غربی کشور بازداشت کردند. حامد پس از انتقال به پایتخت و زمانی که در مقابل بازپرس جنایی قرار گرفت به آدم ربایی اعتراف کرد اما مدعی شد که از سرنوشت بهرام بیخبر است. او در تحقیقات گفت: من و سیروس در کار فروش لوازم خانگی هستیم و در همین کار با برادر بهرام آشنا شدیم. او از ما کالاهای زیادی خریداری کرد اما پولش را نداد به همین دلیل چندین میلیون تومان از او پول طلب داشتیم. تلفن همراهش را جواب نمیداد و متواری شده بود. وقتی دیدیم دستمان به او نمیرسد تصمیم گرفتیم که برادرش بهرام را گروگان بگیریم شاید از این طریق بتوانیم به پولمان برسیم. وقتی او را به محل قرار کشاندیم سوار خودرو کردیم و دست و پا و دهانش را با چسب بستیم. بعد از آن به سمت شهرهای غربی کشور به راه افتادیم. اما در میان راه من از آنها جدا شدم و دیگر خبری از سیروس و بهرام ندارم.
فرار از ایران
با به دست آمدن هویت سیروس، کارآگاهان به سراغ او رفتند اما بررسیها نشان میداد که مرد جوان پس از این آدمربایی مخفیانه از مرز خارج شده و به یکی از کشورهای همسایه رفته است. بدینترتیب بازپرس سهرابی دستورمکاتبات با پلیس بینالملل برای دستگیری متهم فراری را صادر کرد تا راز سرنوشت مبهم بهرام فاش شود.