حرکات بدن ما فاش میکند کیستیم
رأی دهید
وقتی هیلاری الفنباین، پژوهشگر رفتارهای سازمانی از دانشگاه واشنگتن، مقالههای پژوهشی قدیمی را مرور میکرد متوجه نکته عجیبی در عکسهای یک مطالعه معروف شد. آن تحقیق که اواخر دهه ۸۰ میلادی انجام شده بود از داوطلبان پرسیده بود که آیا میتوانند عواطف را در چهره ژاپنیها تشخیص دهند. برخی از چهرههای " ژاپنی" در عکسها ژاپنی-آمریکایی بودند و بقیه فقط تابعیت ژاپنی داشتند.
وقتی الفنباین خودش به عکسها نگاه کرد، متوجه شد که میتواند این دو گروه را از هم تشخیص دهد. همکار او، ابی مارش، نیز متوجه شد که او هم میتواند این تمایز را انجام دهد. بنابراین آنها یک آزمایش طراحی کردند.
این پژوهشگران دریافتند که آمریکاییهایی که در آزمایش آنها شرکت کردند به طرز عجیبی در تمایز بین ژاپنیها و ژاپنی-آمریکاییها موفق بودند، با اینکه این عکسها از چهره افرادی از نژاد یکسان گرفته شده بود. هچنین سوژه عکسها لباسهای یک شکل داشتند و نور به طور یکسانی بر آنها تابیده بود.
وقتی که این دو گروه در عکسها حالت چهره خنثی داشتند، شرکتکنندگان در آزمایش به سختی میتوانستند آنها را از هم تشخیص دهند. اما وقتی سوژهها احساسات خود را در عکسها نشان میدادند، به ویژه احساس ناراحتی، به نظر میرسید که چیزی از ژاپن یا آمریکا در چهره آنها ظاهر میشد.
شما هم اگر به خارج از کشور خود سفر کرده باشید احتمالا خودتان این تجربه را داشتهاید که ناگهان، بدون هیچ گفتوگویی، تشخیص میدهید غریبهای که از کنارتان رد شده هموطن شماست.
بعضی از سیگنالها ممکن است عادتهای تصادفی باشد که بر حسب اتفاق فهمیده میشود. برخی دیگر ممکن است هدفمند باشد. گفته میشود که راه رفتن ولادیمیر پوتین نمایانگر تمرینهایش با اسلحه در زمان ک.گ.ب است، یعنی دست راستش را نزدیک "اسلحه" فرضی بیحرکت کنار بدنش نگه میدارد.
مارش و الفنباین بعد از کشف اولیه خود، تعداد بیشتری از این "لهجههای غیرگفتاری" را آشکار کردند، یعنی روشهای فیزیکی که از طریق آنها نشان میدهیم اهل کجا هستیم بدون آنکه خودمان متوجه آنها باشیم. برای مثال آمریکاییها میتوانند استرالیاییها را از نحوه لبخند زدن، دست تکان دادن یا راه رفتن تشخیص دهند.
یک پژوهش تازهتر نیز این یافتهها را تقویت میکند. تیمی از دانشگاه گلاسکو به یک کامپیوتر آموزش دادهاند تا بیش از ۶۰ نوع مختلف لهجه غیرگفتاری را بر روی یک چهره شبیهسازی شده تشخیص دهد و سپس بازتولید کند. تفاوتهایی ظریف و تقریبا غیرقابل کشف مثلا در نحوه چین خوردن بینی و بالا رفتن لب اغلب تنها وجه تمایز آنها بود. اما وقتی این چهرههای مصنوعی از اهالی "آسیای شرقی" را به خود آسیای شرقیها نشان دادند، خیلی راحتتر از چهرههای "غربی" آنها را تشخیص دادند.
ریچل جک که این مطالعه را انجام داده میگوید که "این کار سختتر از چیزی است که به نظر میرسد. " با اینحال او میگوید که از نظر تئوری، در نهایت یک روبات باید بتواند ظرافتهای کوچک برای هر فرهنگ و هر موقعیت در دنیا را شبیهسازی کند. در یک مطالعه دیگر، جک و تیمش دریافتند که حالتهای چهره در هنگام ارگاسم دارای "لهجههای فرهنگی" متفاوتی است؛ به این معنا که در فرهنگهای مختلف از یکدیگر قابل تمایز است.
این واقعیت که لهجههای غیرگفتاری وجود دارند نباید چندان غیرمنتظره باشد. افراد میتوانند صداها و چهره اشخاص و حتی نحوه راه رفتن یا دویدن آنها را تشخیص دهند، بدون آنکه دقیقا بدانند چه چیزی آنها را تشخیصپذیر میکند.
شواهدی وجود دارد که ما از روی وضعیت بدن افراد بیش از آن چیزی که تصور میکنیم اطلاعات به دست میآوریم. در یک مطالعه در سال ۲۰۱۲، عکسهایی از بازیکنان تنیس به شرکتکنندگان آزمایش نشان داده شد که درست بعد از کسب یک امتیاز مهم گرفته شده بود.
شرکتکنندگان آزمایش از روی تصاویر بدن بازیکنان بیشتر از تصاویر صورت آنها توانستند تشخصیص دهند که آن بازیکن امتیاز گرفته یا از دست داده است. وقتی چهره موقعیتهای باخت را روی بدن بازیکنان در موقعیت برنده قرار دادند، یا برعکس، راهنمای قضاوت شرکتکنندهها اکثرا بدن بازیکنان بود.
یک نسخه جدید از این آزمایش یافتههای یکسان را نتیجه گرفته است، همراه با این واقعیت که دانشآموزان پیشدانشگاهی هنگکنگی توانایی تشخیص بهتری داشتند وقتی که عکس ورزشکاران آسیای شرقی به آنها نشان داده شد. این نشان میدهد که ما در تشخیص لهجههای بدنی که با آنها آشنایی بیشتری داریم بهتر عمل میکنیم، زیرا آنها را در افراد اطراف خود میبینیم.
مارک مافت، زیستشناس و عکاس، در کتاب تازه خود با عنوان "فوج انسان" گمانپردازی میکند که لهجههای غیرگفتاری به عنوان نشانگرهای اجتماعی عمل میکنند که به افراد کمک میکند تا "ما" را از "آنها" تشخیص دهند. گاهی به نظر میرسد که این ویژگیها اطلاعات جزئیتری را منتقل میکنند که البته تمام آنها قابل اتکا نیستند.
روانشناسان دانشگاه پرینستون، دریک مطالعه کلاسیک دریافتهاند که شرکتکنندگان تنها از روی عکس و انتخاب اینکه چه کسی "لایق" تر به نظر میرسد، توانستند برندگان انتخابات را تشخیص دهند. حتی بچهها هم مفسران سیاسی خوبی شدند، وقتی که همان عکسها را به آنها نشان دادند و خواستند که یک "کاپیتان" خیالی برای یک بازی کامپیوتری انتخاب کنند. با اینحال، همچنان رابطهای بین اینکه فردی قابل اتکا به نظر برسد با اینکه واقعا قابل اتکا باشد وجود ندارد.
آنها حتی توانستند این تمایز را صرفا با دیدن عکس چشم یا به ویژه دهان افراد انجام دهند. پس از تحقیق بیشتر، پژوهشگران نتیجه گرفتند که افراد ثروتمند فقط کمی جذابتر یا مثبتتر (ترکیبی از چهره خوشحال و دوستداشتنی) به نظر میرسیدند. با اینحال وقتی به جای حالتهای چهره خنثی، عکسهایی با لبخند و چهره عامدانه مثبت به شرکتکنندهها نشان دادند، توانایی تشخیص افراد ثروتمند از فقیر را از دست دادند.
وجود چنین نشانههای ظریفی ممکن است پیشداوری ما در مواجهه با افرادی از پیشینه متفاوت را توضیح دهد. همانطور که دیدیم، لهجههای غیرگفتاری اغلب باعث میشود که فهم افراد "بیگانه" سختتر باشد. با این حال وقتی افراد میخواهند که فهمیده شوند، روشهایی برای بیان واضح احساسات خود دارند.
یک مطالعه مبتکرانه اما گمانپردازانه در دانشگاه ویسکانسین-مدیسون نشان میدهد که این موضوع حتی ممکن است یک لهجه سرخوشانه به آمریکاییهای مدرن داده باشد. نظریه آن است که اهالی جایی که مهاجر زیادی دارد اغلب یکدیگر را با دشواری میفهمند، اما مجبورند تلاش کنند تا از عهده زندگی روزمره برآیند. در نتیجه، پژوهشگران این مطالعه حدس میزنند که لبخندهای زیاد و ابراز نمایشی عواطف، که در آمریکاییها مشاهده میکنیم، لازمه این زندگی بوده است.
با این همه لهجههای غیرگفتاری به ما نشان میدهد که وقتی واقعا میخواهیم یکدیگر را بفهیم بهتر است با هم حرف بزنیم.