شیفتگی به خونآشامها از کجا شروع شد؟
رأی دهید
گرِگ جنر، مورخ بریتانیایی تلاش کرده است تا به منشا این تبوتاب دنیای امروز در مورد خونآشامها پی ببرد.
۱. خونآشامها همیشه اشرافزادههای رنگپریده جذاب نیستند
۲. مردم قرون وسطی انگار به وجود خونآشامها باور داشتند
در سال ۲۰۱۷، باستانشناسان در حفاریهای خود در روستای متروکه وارامپِرسی در یورکشایر بقایای پیکرهای لهشده، تکهتکهشده و سوخته مردان و زنان و حتی کودکانی را پیدا کردند. آیا این میتواند نشانی از ترس پیشینیان ما از بازگشت مردگان برای آزار و اذیت زندگان باشد؟
۳. هولناکترین خونآشام تاریخ یوهانس کونتیوس بوده است
میگویند او مانند اسب در شهر میتاخت و از دهانش آتش میدمید و شیر را به خون تبدیل میکرد.
یوهانس که به خونآشام گنددهان پِنچ مشهور بود در قرن شانزدهم در سلیزی، منطقهای تاریخی در اروپای مرکزی که بیشترین قسمت آن در لهستان امروزی واقع است، مرد. پس از مرگش او مدام مانند اسبی در شهر میتاخت، از دهانش آتش میدمید و شیر را به خون تبدیل میکرد و شیر گاوها را میمکید و دوروبر بزها میچرخید. او به مردم هم حمله میکرد و بلای خانمانسوزی بود.
۴. اولین کتاب روش مقابله با خونآشام را محقق فرانسوی کتاب مقدس نوشت
در سال ۱۷۴۶، کشیش آگوستین کلمت کتابی درباره روش کشتن خونآشامها نوشت و در آن گفته بود که برای نابودی باید آنها را سوزاند یا سرشان را قطع کرد و سپس از خون آنها به بدن خود مالید و حتی نوشته بود دندانهای آنها را باید کند و خون لثههای آنها را مکید.
۵. اولین آثار خونآشامها در ادبیات نامهای هیجانانگیزی نداشتند
اولین نشانه از خونآشام در ادبیات و فرهنگ غربی در شعر شاعری آلمانی در سال ۱۷۴۸ به نام خونآشام آمده است. اولین اثر بریتانیایی که به طور کامل به داستان خونآشامها اختصاص پیدا کرد هم شعری بود به نام Vampyre یا همان خونآشام که در سال ۱۸۱۰ نوشته شد. سپس کتابی نوشته جان پولیدوری در سال ۱۸۱۹ منتشر شد که همانطور که حدس میزنید باز هم نامش خونآشام بود.
۶. خونآشامهای جذاب از کجا آمدند؟
دکتر جان پولیدوری نویسنده قرن نوزدهم، پزشک مخصوص شاعر معروف، لرد بایرون انگلیسی بود اما خود او هم دستی به قلم داشت. داستان بلند او به نام خونآشام درباره خونآشام اشرافزاده رنگپریده وسوسهانگیز و جذابی به نام لرد روتون است که از شخصیت لرد بایرون الهام گرفته شده است. ایده خون آشامانی مانندانجل در بافی و ادوارد کولین در مجموعه گرگومیش را مدیون هستیم.
۷. ایده زنی مانند بافی که خونآشامها را شکار میکند از کتابی در قرن نوزدهم است
در کتاب شهر خونآشامها که پاول فوآل در سال ۱۸۷۴ نوشته است، آن رادکلیف نویسنده واقعگرای گوتیک همراه با گروهی از نجاتدهندهها از جمله خونآشامی به نام پولی، چند محافظ و دوستش ند به سلین، شهر خونآشامها میروند تا دوستش کورنلیا را نجات دهند.
۸. همه خونآشامها مرد نیستند
جوزف شریدان لو فان در داستان بلند کارمیلا که در سال ۱۸۷۲ نوشت زن جوان اشرافزاده خونآشامی را توصیف کرده است که به زن دیگری به نام لارا نزدیک میشود و او را شکار میکند. کتاب فلورانس ماریات به نام خون خونآشام که همزمان با دراکولای برام استوکر منتشر شد هم درباره زن ثروتمندی اهل جامائیکاست که حتی معمولترین نشانههای خونآشامی را که همان خوردن خون باشد ندارد. هریت نادانسته، نیروی زندگی را از آدمهای اطرافش بیرون میکشد.
۹. دراکولا نشان داد چگونه علم و دانش میتواند شر وبدی را شکست دهد
در کتاب دراکولای برام استوکر که اولین بار در سال ۱۸۹۷ منتشر شد، کنت دراکولا نمادی از شر و بدی در اروپای شرقی است که گروهی از شکارچیان خونآشام جوان بریتانیایی او را شکست میدهند.
آنها افراد مدرن دوران ویکتوریا هستند. دفترچههای خاطرات خود را با تندنویسی (که در آن دوران تازه رایج شده بود) مینوشتند و به طور نظاممند اطلاعاتی درباره دراکولا جمع میکنند و اغلب از روشهای جدید علمی برای تحقیق و جستجو استفاده میکنند.آنها برای دست یافتن به سرنخهایی فرهنگ عامه و سنتهای قدیمی را هم بررسی میکنند و با ترکیب دانش جدید و قدیم، راهی برای نابودی دراکولا پیدا میکنند.