خاطرات ۶ نفری که بعد از مرگ زنده شدند
رأی دهید
اصلا دنیای بعد از مرگ وجود دارد ؟ زندگی پس از مرگ و دار فانی چطور است ؟
6 نفر از سراسر جهان که دنیای پس از مرگ را تجربه کردند خاطراتشان را با گفت و گو در یکی از رسانه های خارجی به اشتراک گذاشتند.
جواب های زیادی برای این که آیا دنیای پس از مرگ وجود دارد یا خیر ، است اما برخی این اتفاق را باور ندارند و در این میان افرادی هستند که هم این اتفاق را تجربه کرده و هم اعتقاد دارند.
1) مانند کتاب خواندن است. این صحبت فردی است که پس از تصادف و طی یک عمل جراحی برای چند دقیقه قلبش از کار افتاد و جانش را از دست داد.
"بیدار شدم . نمی دانستم اینجا کجاست شبیه فضا بود هیچ ستاره و نوری وجود نداشت . نمی توانستم صحبت کنم حتی سرما و گرما را احساس نمی کردم فقط متوجه شدم که به شدت خسته و گرسنه و خنثی هستم.از این سو به آن سو می رفتم مثل ورق زدن کتاب همه چیز را نگاه می کردم و از سر می گذراندم و درست زمانی که باور کردم مردم دوباره به زندگی برگشتم.
2) عزیزی را دیدم . " با موتورسیکلت تصادف کردم و پس از این که به بیمارستان رسیدم حین درمان روح از تنم خارج شد و به جایی رفت که برادرم آن جا بود. برادری که چند سال پیش به خاطر مصرف زیاد مواد از دست داده بودم آن جا کنارم بود و نگاهم می کرد اما موقعی که به سراغش رفتم تا با هم برویم به من نشان داد که باید از جایم بلند شوم و الان زمان رفتن نیست. چیز زیادی به خاطر ندارم و حافظه هم به خاطر تصادف اکنون دچار مشکل شده است "
3) یک باغ بود. " به مدت 6 دقیقه قلبم از حرکت ایستاد و به دنیای دیگه ای رفتم . دنیایی که باغ بود و پر از گل و چمن و گرد و غبار . دو کودک هم حضور داشتند و در آن جا بازی می کردند . بسیار زیبا بود اما ماندنی نبود چرا که تا قدم اول را برداشتم که به دل باغ بروم ناگهان به سمت عقب کشیده شدم و زمانی که چشمانم را باز کردم مادرم را کنارم دیدم.
4) مثل یک هشدار بود. " به خاطر دوره های آخر شیمی درمانی برای چند دقیقه به دنیای دیگری رفتم دنیایی که پر از حس خوب و خلسه بود اما انگار باید برای کاری بازمیگشتم مثل مدرسه رفتن ، سرکار رفتن و ... حسی که انگار زمان برای خواب زیاد است اما وقت کافی برای ادامه زندگی و رسیدن به کارهایم ندارم. به سرعت برگشتم.
5) مثل لالایی بود. " سال ها از ناراحتی قلبی رنج می بردم و آخرین بار سه بار در اورژانس بیمارستان سکته کردم و قلبم برای دقایقی از کار ایستاد. هر بار مثل لالایی و خواب بود. چشمانم بسته می شد و نوای لالایی را می شنیدم که بسیار آرامبخش بود و مرا به اعماق خواب می برد ولی پس از چند دقیقه با صدای پرستار که از من می خواست تا برگردم به دنیا بازگشتم.
6 ) هیچ چیزی در آن دنیا در انتظارمان نیست. " با موتورسیکلت تصادف کردم و برای دقایقی روح از تنم جدا شد. هیچ چیزی نبود فقط تاریکی بود و تاریکی . سکوت مطلق و خلسه . هیچ چیزی برای دیدن وجود نداشت اما آرامش داشت . آرامشی که ماندگار نبود و با احیای دوستانم دوباره به زندگی بازگشتم.
این ها خاطرات افرادی است که مرگ و دنیای پس از مرگ را تجربه کردند.
دیدگاه خوانندگان
۲۴
یا فاطمه زهرا - کپنهاگ ، دانمارک
شماره 3 از بقیه معقولتر میاد. چون رفته باغ، خیلی هم زیبا و دو تا کودک هم اونجا دیده. البته اونا کودک نبودند بلکه حوری.
چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۹
۵۸
ادوینو - گوالف، کانادا
همیشه انسانها بدنبال روح هستند البته دنبال حیقت روح هستند از سرخ پوستان که همه چیزهایکه میدیدن به اون روح می دادند هیچ جایه تعجبی برای شما نیست که چرا انسان بدون شناخت خدا روح را اول شناخت و بعد خدا را.
پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۰:۲۷
۵۸
ادوینو - گوالف، کانادا
همیشه انسانها بدنبال روح هستند البته دنبال حیقت روح هستند از سرخ پوستان که همه چیزهایکه میدیدن به اون روح می دادند هیچ جایه تعجبی برای شما نیست که چرا انسان بدون شناخت خدا روح را اول شناخت و بعد خدا را.
پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۰:۲۷
۲۴
یا فاطمه زهرا - کپنهاگ ، دانمارک
شماره 3 از بقیه معقولتر میاد. چون رفته باغ، خیلی هم زیبا و دو تا کودک هم اونجا دیده. البته اونا کودک نبودند بلکه حوری.
چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۹
۲۴
یا فاطمه زهرا - کپنهاگ ، دانمارک
شماره 3 از بقیه معقولتر میاد. چون رفته باغ، خیلی هم زیبا و دو تا کودک هم اونجا دیده. البته اونا کودک نبودند بلکه حوری.
چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۹
۵۸
ادوینو - گوالف، کانادا
همیشه انسانها بدنبال روح هستند البته دنبال حیقت روح هستند از سرخ پوستان که همه چیزهایکه میدیدن به اون روح می دادند هیچ جایه تعجبی برای شما نیست که چرا انسان بدون شناخت خدا روح را اول شناخت و بعد خدا را.
پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۰:۲۷
۵۸
ادوینو - گوالف، کانادا
همیشه انسانها بدنبال روح هستند البته دنبال حیقت روح هستند از سرخ پوستان که همه چیزهایکه میدیدن به اون روح می دادند هیچ جایه تعجبی برای شما نیست که چرا انسان بدون شناخت خدا روح را اول شناخت و بعد خدا را.
پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۰:۲۷
۲۴
یا فاطمه زهرا - کپنهاگ ، دانمارک
شماره 3 از بقیه معقولتر میاد. چون رفته باغ، خیلی هم زیبا و دو تا کودک هم اونجا دیده. البته اونا کودک نبودند بلکه حوری.
چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۹
۲۴
یا فاطمه زهرا - کپنهاگ ، دانمارک
شماره 3 از بقیه معقولتر میاد. چون رفته باغ، خیلی هم زیبا و دو تا کودک هم اونجا دیده. البته اونا کودک نبودند بلکه حوری.
چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۹
۵۸
ادوینو - گوالف، کانادا
همیشه انسانها بدنبال روح هستند البته دنبال حیقت روح هستند از سرخ پوستان که همه چیزهایکه میدیدن به اون روح می دادند هیچ جایه تعجبی برای شما نیست که چرا انسان بدون شناخت خدا روح را اول شناخت و بعد خدا را.
پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۰:۲۷