حدیث قربانی رسوایی پدر شد
رأی دهید
در یکی از روزهای پاییزی سال ٩٥ حسین همراه پریسا فرار کرد. خبر فرار این دو مثل بمب همه جا پیچید. «رحیمه» زن حسین با اینکه از شنیدن رابطه شوهرش با زن جوان شوکه شده بود، با این حال برای حفظ زندگیاش راضی شد از خطای همسرش چشمپوشی کند. او به«شهروند» میگوید: «حسین و آن زن، یک شبانهروز غیبشان زد. بعد هم خودم پیدایش کردم و با پلیس سراغش رفتیم. حسین خانه یکی از دوستانش در روستاهای اطراف مخفی شده بود. آن دختر یک روز بازداشت بود و همسرم هم ٢٣روز زندانی شد.» رحیمه همان روزها تصمیم گرفت که به زندگی مشترکش پایان دهد، اما اصرارهای پدرشوهر و مادرشوهرش او را کمی نرم کرد. خودش میگوید به خاطر حدیث قبول کرده که فرصتی دیگر به حسین بدهد. چندماهی رابطه آنها خوب بود، اما کمکم رفتار حسین تغییر کرد: «مدام بهانهگیری میکرد. خیلی عصبی بود. بعد از مدتی فهمیدم که دیگر دلش با من نیست.» او درباره اینکه چرا با این شرایط درخواست طلاق نداده است هم به توضیح میدهد: «پدر و مادر حسین به من گفتند حاضرند هزینههای من و حدیث را بدهند. حتی قرار بود برای من خانه بگیرند. اما من به خاطر دخترم مردد بودم. چون حسین چندبار در صحبتهایش به من گفته بود طلاقم میدهد به شرطی که قید حدیث را بزنم.» این مادر داغدار با صدای بغضآلود صحبتهایش را این گونه ادامه داد: «او دیگر من و زندگیمان را نمیخواست، دلش با آن زن بود و حتی قصد داشت من را هم بکشد.»
چند ماه از آن روز وحشتناک گذشته است. از آن ساعتی که مادر جوان بی خبر از همه جا چندمتر قبل از سوپرمارکت زیرخانه شان پیاده شد و یادش افتاد که باید برای حدیث خودکار و دفتر بگیرد. از سوپرمارکت پدرشوهرش، مغازه ای برای امرار و معاش تمام خانواده . رحیمه از میان درختان کنار مغازه گذشت واز در کوچک سفید آهنی و راهرویی باریک که در امتداد آن با یک ردیف پله تند و تیز به طبقه دوم می رسید،عبور کرد و وارد خانه شد.حسین و رحیمه از همان فردای ازدواجشان در همین خانه ساکن بودند. خانه آجری دو طبقه .طبقه پایین پدرشوهر و مادرشوهرش زندگی می کردند و طبقه بالا رحیمه و شوهرش. خانه نما آجری قدیمی نبش کوچه گلستان دهم شهرستان خوی همانجایی است که قتلگاه حدیث یازده ساله شد خانهای که حالا چند ماه است کسی در آن زندگی نمیکند.رحیمه بعد از قتل دخترش وسایلش را جمع کرد و به خانه برادرش رفت. پس از مرگ حدیث حسین خیلی زود دستگیر شد.او تحت بازجویی قرار گرفت و به قتل اعتراف کرد:«دخترم صدای تلویزیون را خیلی بلند کرده بود. یک لحظه عصبانی شدم و دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و او را با کمربند مانتو خفه کردم.» پزشکی قانونی هم تایید کرد که این دختر خفه شده است.اما چند ماه قبل از قتل حدیث، رحیمه طعمه نقشه شوم حسین شده بود. این را اسماعیل برادر رحیمه به «شهروند» میگوید. به گفته او، حسین با چند قرص آرامبخش قوی زنش را مسموم کرد: «پدر حسین با من تماس گرفت و گفت رحیمه دارد از دست میرود. وقتی ما به بیمارستان رسیدیم، او را شستوشوی معده داده بودند. البته همان موقع به ما نگفتند، بعد از چند ماه بهطور اتفاقی از بیمارستان به ما زنگ زدند و تازه فهمیدیم که حسین، قصد مرگ خواهر ما را داشته است.»بعد از آن اتفاق هم رابطه رحیمه و حسین سردتر شد. خانواده رحیمه بارها از او خواستند که به زندگی با حسین پایان دهد. اما قسمت این بود که این میان خون یک دختر بیگناه ریخته شود. آن طور که اسماعیل دایی حدیث میگوید، خواهرشان درخواست قصاص و اشد مجازات دارد. اما وکیل پرونده به آنها گفته که حسین به دلیل اینکه پدر است، قصاص نمیشود و چندسال حبس نهایت مجازاتی است که انتظارش را میکشد.