روایت مصور یک شاهد عینی از اعتراضات: آدم‌ها مثل برگ خزان جان دادند

به سختی ماشینی پیدا کردیم که او را به بیمارستان برساند.به نظر می‌آمد با باتوم به سرش ضربه سختی وارد شده چون فقط نبض داشت و اصلا علائم حیاتی نداشتایران وایر ،مریم دهکردی
عکس‌هایی که گرفته تکان دهنده‌اند. در یکی از آن‌ها مرد جوانی با چشمان بی نور خیره شده به نقطه‌ای در دوردست. زندگی از چشم‌هایش رفته و رنگ چهره‌اش به سپیدی می‌زند. می‌گوید: «دو نفر که عضو کادر درمانی یک بیمارستان بودند بین معترض‌ها بودند. این مردهیچ خون‌ریزی نداشت. گفتند گویا بمب صوتی کنارش ترکیده و سکته مغزی کرده است. خیلی تلاش کردند احیایش کنند اما نشد. همین‌جا کنار پایم جان داد»
 

«بهداد»، یکی از شهروندان ساکن کرج است. دو روز در اوج اعتراضات در میان معترضین بوده و عکس‌ و ویدئوهای زیادی گرفته است. او به ایران‌وایر می‌گوید: «روزهای اعتراضات بین معترض‌ها بودم. روز ۲۵ آبان توی محله جنت آباد تهران و ۲۶ آبان در کرج منطقه گلشهر بودم. سعی کردم وقایعی که می بینم عکس و فیلم بگیرم و ثبت کنم. درگیری ها خیلی زیاد بود. خیابان ۴۵ متری گلشهر از بالا تا پایین دست معترضان بود و البته مدام مورد هجوم مامورها قرار می‌گرفتند.»

 
او محل درگیری های کرج  را روی نقشه برایم مشخص می‌کند:«این نقطه پایین ترین نقطه خیابان ۴۵ متری گلشهر است و این نقطه پایین که مشخص کردم شمالی‌ترین نقطه و انتها خیابان ۴۵ متری گلشهر است. اوج درگیری‌ها این‌جا بود. در این نقطه اتوبان توسط مردم بسته شده بود.  از این نقطه کمی که پایین‌تر بیایید می‌رسید به فاز چهار مهرشهر. درگیری‌ها اینجا هم ادامه داشت. چیزی که مسبوق به سابقه نبود چون من به یاد ندارم در طول سال‌های گذشته اینجا تظاهرات شده باشد. اینجا همان جایی است که پویا بختیاری را هم زدند.»
 
بهداد می‌گوید کمی پایین‌تر از این بلوار و محل درگیری یک درمانگاه است: «خیلی از مجروحان را می‌آوردند این درمانگاه. پویا بختیاری و آمنه شهبازی هم که از ناحیه سر تیر خورد اینجا آوردند.»
 
او که صبح روز ۲۵ آبان عازم تهران بوده است می‌گوید به خاطر ترافیک و بسته شدن اتوبان همه ماشین‌ها وارد فاز چهار مهرشهر شده بودند چون موازی اتوبان بود: «من داشتم می رفتم مترو گلشهر که از اینجا رد شدم. مردم ماشین‌ها را خاموش کرده بودند و همه راه‌ها بسته بود.»
دوتا موتور کف خیابان افتاده که توسط مردم آتش زده شده‌اند، اما قبل از اینکه مردم این کار را بکنند بی‌شمار گاز اشک آور به سمت مردم شلیک شده بود.این شهروند می‌گوید: «روز ۲۵ آبان در تهران بیشتر در ترافیک گیر کردم. همان روز هم در صادقیه و جنت آباد بین مردم و نیروهای نظامی درگیری‌هایی بود. در همین عکسی هم که من گرفتم دوتا موتور کف خیابان افتاده که توسط مردم آتش زده شده‌اند، اما قبل از اینکه مردم این کار را بکنند بی‌شمار گاز اشک آور به سمت مردم شلیک شده بود. چشم چشم را نمی دید. راه مسدود شده بود و مردم بی وقفه مورد حمله نیروهای انتظامی و امنیتی قرار می گرفتند. در نهایت هم جمعیت پراکنده شدند و من به سختی خودم را به کرج رساندم و با یک شهر سوخته و ویران روبرو شدم.»
بهداد از لحظه‌های سخت و نفس‌گیر به خشونت کشیده شدن اعتراضات حرف می‌زند: « در اولین چهارراه این خیابان که معروف است به چهارراه گلزار یک بانک ملت شعبه مرکزی کرج است. درگیری‌های این منطقه رسید  به اینجا و از بالای ساختمان بانک به مردم تیراندازی شد. دوستانم می‌گویند چندین نفر اینجا مجروح و کشته شدند.»
 
به گفته بهداد روز یکشنبه ازدحام ماموران نظامی و امنیتی در ۴۵ متری گلشهر تا چهارراه گلزار به قدری زیاد بود که هیچ تجمعی در این محدوده که روز قبل توسط مردم کاملا مسدود شده بود صورت نگرفت و اعتراضات از چهارراه گلزار به بعد جریان داشت:«آن شب سر و ته کوچه‌هایی که در این محدوده وجود داشت را بسته بودیم. با سطل آشغال و حفاظ‌های خیابان و صندوق صدقات و این چیزها. جمعیتمان پراکنده بود. اینترنت هم قطع شده بود. مردم ولی همچنان بیرون بودند.»
 
یک عکس از خانه‌هایی که به معترضان پناه می‌دادند می‌فرستد: « در آخرین دقایق ما توی این کوچه پنهان شده بودیم. شیشه خانه هایی که به مردم پناه می‌دادند را می‌شکستند. هربار حمله می‌کردند یک عده‌مان فرار می کردند و تعدادمان کم می‌شد. لحظه های آخر حدود ۱۵ نفر اینجا جمع شده بودیم که دست مامورها نیفتیم.»
از پشت سر به زانویش تیر زده بودند می‌گفتند باید سریع عمل شود وگرنه پایش را باید قطع کنند. می‌ترسید برود بیمارستان و بازداشت شود.او عکس‌ها و ویدئوهایی که گرفته را شرح می‌دهد و با یادآوری هر کدام از رویدادها اندکی مکث می‌کند تا صدایش نشکند: « این مجروحی که اینجا پایش تیر خورده و نشسته روی پله ساکن حصارک کرج بود. از پشت سر به زانویش تیر زده بودند همان دو نفر از کادر درمان که بین ما بودند و توی خانه پناه گرفته بودیم می‌گفتند باید سریع عمل شود وگرنه پایش را باید قطع کنند. می‌ترسید برود بیمارستان و بازداشت شود. به او گفتم زندان رفتن بهتر از این نیست که پایت را قطع کنند؟»
در تصویر دیگری مرد جوانی که سرش با باند سفیدی بسته شده بی‌هوش روی شانه کسی افتاده است. بهداد می‌گوید:« فکر می کنم اسمش یوسف بود. داشتند با لیزر مارا هدف می گرفتند که بهمان شلیک کنند که این جوان رسید به ما و یکهو افتاد.دوستم را صدا کردم که بیاید کمکش کنیم. هرچقدر صدایش می‌کردم هیچ جوابی نمی‌داد. دوستم بلندش کرد و رفتیم به سمت مترو. آنجا یک سری ماشین و تاکسی پارک بود. حاضر نمی‌شدند ببرندش بیمارستان. حتی یکی از کسبه آنجا به روی من چاقو کشید که نمی‌بریمش. به سختی ماشینی پیدا کردیم که او را به بیمارستان برساند. به نظر می‌آمد با باتوم به سرش ضربه سختی وارد شده چون فقط نبض داشت و اصلا علائم حیاتی نداشت. »
 
او از لحظات پرتنشی می‌گوید که از دست ماموران به خانه‌های مردم پناه برده بودند: « در یکی از بن بست‌های کوچه‌هایی که خیابان ۴۵ متری را قطع می‌کنند با دو تا از دوستانم پنهان شده بودیم. یک‌هو صدای ماموری از بیرون آمد که پلاک فلان شناسایی شد و رفت. به دوستانم گفتم برویم از بالای پشت بام شاید راه فراری باشد. رفتم بالا. از دور سر کوچه را می دیدم. ماموران لباس شخصی با چراغ قوه مقابل خانه دیگری ایستاده بودند که کسی مثل ما آنجا پناه گرفته بود. هیچ راهی نداشتیم جز اینکه صبر کنیم.»
این عکس بانک صادرات کرج در خیابان ۴۵ متری گلشهر است. این بانک بطور کامل با لودر خاک‌برداری شد . چندین بانک را شبانه روزی پاکسازی کردند که هیچ اثری از آن‌ها در شهر نباشد.بهداد از تخریب گسترده بانک‌ها در کرج حرف می‌زند. اظهاراتی که پیش‌تر شهروندان دیگری هم در گفتگو با ایران وایر کم و بیش تعریف کرده بودند.: «این عکس بانک صادرات کرج در خیابان ۴۵ متری گلشهر است. ویدئو و عکس مربوط به ۲۵ آبان است. این بانک بطور کامل با لودر خاک‌برداری شد . چندین بانک را شبانه روزی پاکسازی کردند که هیچ اثری از آن‌ها در شهر نباشد. این جا تا چند روز بعد هم اطرافش پر از مامور بود مبادا کسی وارد شود.»
 
او تصویر دیگری را نشان می‌دهد و می‌گوید:« روزهای اول اعتراضات شبانه و خیلی سریع روی دیواره بیرونی بانک‌ها صفحه‌های آهنی جوش می‌دادند. حتی به دستگاه‌های عابربانک هم پنجره‌های آهنی جوش داده بودند و شب‌ها قفل بهشان می‌زدند.»
 
کمی مکث می‌کند و می‌گوید: « این بانک دقیقا مقابل درمانگاهی است که پویا بختیاری را بعد از تیر خوردن به آنجا آوردند.»
 
بهداد از عزم نیروهای بسیج و امنیتی برای حذف آگهی‌های ترحیم کشته شدگان در اعتراضات هم خبر می‌دهد: «همه آگهی‌ها را از سطح شهر پاک می‌کردند. خیلی ها را تهدید کردند که عکس و بنر و آگهی ترحیم عزیزانشان را بردارند یا حتی چاپ نکنند. نکته مهمی که میخواهم بگویم این است هم در اعتراضات ۱۳۹۶ هم امسال هر چیزی خراب شد به سرعت تعمیر کردن. همه کانکس های گلوله خورده که در این عکسها هست. بانکهای سوخته همه را سریع یا خاک‌برداری و تمیز می کنند یا تعمیر و تعویض. راهی برای بی نشان کردن حضور معترضان و جریان اعتراضات. درحالی که وقتی در حالت عادی خیابان ها یا ساختمان‌ها مشکلی دارند صد سال توجهی بهشان نمی‌شود.»
 
این شهروند معترض در انتها می‌گوید: « دلم می‌خواست از همه چیز فیلم و عکس بگیرم اما گاهی در بعضی زمان‌ها شرایطش وجود نداشت اما این را بگویم که حالمان هیچ خوش نیست.»
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۵۳
آزاذه - تهران، ایران

دموکراسی یعنی تک نک این افراد حق زندگی داشتند. حق دفاع از جانشان را داشتند. حق بیان عقیده شان را داشتند. مردم ایران حق دفاع از جانشان را دارند.
شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۸ - ۱۱:۱۰
۵۴
motefaker - سیاتل، ایالات متحده امریکا
اندکی صبر سحر نزدیک ست
یکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۸ - ۱۷:۰۸
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.