تزریق ژل و بوتاکس برای تغییر چهره سارق
رأی دهید
بهگزارش خبرنگار جنایی «ایران»، اواسط آبان مرد میانسالی به کلانتری 101 تجریش رفت و از سرقت کیف دستیاش توسط موتورسواران خشن خبر داد. او گفت: حدود 20 میلیون تومان پول نقد داشتم که میخواستم با آنها دلار بخرم. در حالی که پولها و مدارکم داخل کیف بودند و میخواستم به صرافی بروم ناگهان دو مرد جوان که سوار موتورسیکلت بودند به من حمله کردند و کیفم را ربودند. یکی از آنها کلاه کاسکت به سر داشت اما ترکنشین مرد جوانی بود که صورتش را دیدم.
با اعلام شکایت این مرد، تحقیقات آغاز شد و مأموران پلیس در بررسیهای میدانی خود دریافتند در نزدیکی محل سرقت، خانه نیمهسازی بوده که دوربین مداربسته داشته و دوربینها تصویر سارقان را ضبط کرده بودند. بدین ترتیب شماره پلاک موتورسیکلت سارقان مورد شناسایی قرار گرفت و هویت صاحب آن بهنام بابک شناسایی شد. همزمان با دستگیری بابک، وی در تحقیقات اولیه منکر سرقتها شد. او مدعی بود که موتورسیکلتش را برای مدتی به یکی از دوستانش قرض داده است و از سرقتها بیخبر است. از طرفی مشخصات بابک با آنچه مرد تاجر به پلیس ارائه کرده بود تفاوت داشت.
تیز هوشی قاضی پرونده
درحالی که بابک مدعی بود به خاطر بیماریاش نمیتواند در بازداشتگاه بماند و از آنجایی که هیچ سابقه کیفری در پرونده خود نداشت و همچنین از سوی مالباختگان نیز مورد شناسایی قرار نگرفته بود قاضی میثم حسینپور از شعبه دوم دادیاری دادسرای ویژه سرقت تصمیم گرفت که مرد جوان را با وثیقه آزاد کند. اما زمانی که همسر بابک برای ارائه وثیقه به دادسرا مراجعه کرد، قاضی پرونده از وی پرسید: آیا همسرت همیشه با ریش و سبیل و همین چهره بوده است؟ زن جوان گفت: نه مدتی است که با انجام عمل پروتز و تزریق ژل و بوتاکس تغییر چهره داده است. بدین ترتیب قاضی با دریافت عکسهای قبل از عمل بابک و تطبیق عکسها با تصاویر دوربینهای مداربسته دریافت که وی سارق اصلی دلارها است. بدین ترتیب متهم به سرقتهای سریالی با همدستش اعتراف کرد. دادیار شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت دستور بازداشت همدست او را نیز صادر کرد.
گفتوگو با متهم
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
از وقتی فرزندم به دنیا آمد، هزینههای زندگی ما بیشتر شد، از طرفی با این همه گرانی دخل و خرجم جور نمیشد. تا اینکه یکی از دوستان قدیمیام را در قهوهخانه دیدم و برایش درددل کردم. دوستم دو سال به خاطر سرقت و مالخری در زندان بود اما من از این ماجرا خبر نداشتم. او مدام پیشنهاد میداد برای به دست آوردن پول سرقت کنیم من هم بالاخره تسلیم شدم.
شگردتان برای سرقتها چه بود؟
همدستم خیابانهای خلوتی را که در اطرافش دوربینهای مداربسته نبود شناسایی میکرد. چون سابقهدار بود برای اینکه شناسایی نشود کلاه کاسکت میگذاشت، اما به من گفته بود نیازی به کلاه ندارم. افرادی را که از خودروهای مدل بالا پیاده میشدند یا ظاهر پولداری داشتند انتخاب میکردیم و در فرصتی مناسب کیفشان را سرقت میکردیم.
مدارک سرقتی را چه میکردید؟
مدارک سرقتی را چه میکردید؟
به افراد خلافکار میفروختیم. بسته به نوع مدرک قیمت هم فرق داشت از 500 هزار تومان تا یک میلیون تومان قیمت مدارک و اسنادی بود که میفروختیم. در مدت سه ماه حدود 60 تا کیف سرقت کردهایم.
چرا تغییر چهره دادی؟
چرا تغییر چهره دادی؟
برای اینکه شناسایی نشوم، اما زیرکی قاضی کار دستم داد. همسرم فکر میکرد که واقعاً بیگناه هستم. من مدام چهرهام را تغییر میدادم و البته پول زیادی هم صرف این کار میکردم اما همهاش برباد رفت.