بازداشت زوج قاتل تهرانی که به مالزی فرار کرده بودند !
رأی دهید
به گزارش خبرنگار جنایی «ایران»، این جنایت ساعت ۲۳:۳۰ دقیقه شب، بیست و یکم آذر سال 96 رخ داد. مأموران کلانتری 160 خزانه در تماس با بازپرس کشیک قتل پایتخت از نزاع مرگباری در خیابان خزانه بخارایی خبر دادند.
تحقیقات تیم جنایی حکایت از آن داشت که مرد 40 سالهای به نام فرامرز با خواهرزادههایش درگیر شده و از سوی شوهر یکی از خواهرزادههایش به قتل رسیده است.
بررسیهای اولیه نشان میداد که مقتول و خواهرزادههایش بر سر ارث و میراث پدری باهم اختلاف داشتهاند و زوج جوان پس از این جنایت متواری و از کشور خارج شدهاند.
در حالی که ردیابیها برای دستگیری آنها ادامه داشت پلیس دریافت زوج جوان 15 اردیبهشت امسال به کشور برگشته و در خانهای اجارهای زندگی میکنند.
پس از هماهنگیهای قضایی با بازپرس شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران، عامل این جنایت و همسرش بازداشت شدند.
سرهنگ گودرزی، معاون جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: سعید که هویت خود را حامد... معرفی کرده بود، ابتدا منکر جنایت شد اما در ادامه تحقیقات به قتل اعتراف کرد. به دستور بازپرس زمانی از شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران، تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
فریبا خواهرزاده مقتول است. دو روز دیگر باید تولد 20 سالگیاش را جشن میگرفت اما حالا در بازداشتگاه به آینده نامعلوم خود فکر میکند او بعد از قتل دایی اش به دست شوهر خود از ایران فرار کرد. فریبا درباره جزئیات این ماجرا چنین میگوید: بر سر ارثیه خانوادگی با داییام اختلاف داشتیم. میگفت از خانهای که ما در آن زندگی میکردیم سهم میبرد. پدر و مادرم فوت کرده بودند و داییام این ادعا را داشت.
شب حادثه چه اتفاقی افتاد؟
مرداد 96 عقد کردم و بعد از آن بیشتر در خانه شوهرم زندگی میکردم. تا اینکه قرار شد خانهمان را تعمیر کنیم. به خانه پدرم برگشتم ساعت 10 شب بود که با صدای زنگ در از خواب بیدار شدم. از پنجره نگاه کردم دیدم داییام - فرامرز- است، تعجب کردم به برادرهایم زنگ زدم و چند دقیقه بعد برادر کوچکترم خودش را به خانه رساند و در پارکینگ با داییام دعوایش شد. فرامرز قمه داشت و آنها با هم درگیر شدند. خواهرم نیز با یک چاقو به طرفداری از برادرم رفت. درگیری ادامه داشت. من به شوهرم زنگ زدم تا برای جدا کردن آنها بیاید اما فرامرز با قمهای که در دست داشت مدام به شوهرم حمله میکرد. یک چاقو روی زمین پارکینگ افتاده بود، شوهرم برای دفاع از خود آن را برداشت و در این میان خواهر و برادرم نیز به فرامرز ضربههایی میزدند. درگیری به خیابان کشیده شد و چند لحظه بعد در حالی که فرامرز زخمی شده بود به برادرم گفت حالم خوب نیست و از آنجا رفت.
شما چکار کردید؟
20 دقیقه بعد شوهرم تماس گرفت و گفت فرامرز مرده و از من خواست فرار کنیم.
بعد از قتل کجا رفتید؟
مخفیانه از مرز خارج شدیم و به استانبول ترکیه رفتیم. یک سال و چند ماه آنجا ماندیم. یک قاچاق بر برایمان پاسپورتهای جعلی درست کرد و با آنها به مالزی رفتیم. اما از شانس بد در فرودگاه مالزی متوجه شدند پاسپورت ما جعلی است و بازداشتمان کردند. سه ماه در زندان مالزی بودیم. اتاقی حدوداً 30 متری با 40 نفر زندانی هیچ کدام ایرانی نبودند، پاکستانی، هندی، افغانستانی و .... شرایط بدی بود به هر بهانهای کتک میخوردیم. درنهایت هم به همراه همسرم به ایران آمدیم. 50 روز بعد هم توسط پلیس دستگیر شدیم. فکر میکردم خانواده داییام رضایت دادهاند.
چرا باید رضایت میدادند؟
برای اینکه چند ماه قبل با پرداخت 230 میلیون تومان پول به اولیای دم داییام که خالهها و داییهایم میشوند رضایت گرفتیم.
مخارج زندگیتان را در این مدت از کجا میآوردید؟
برادرشوهرم تمام هزینهها را میداد.