قتل هولناک میلیاردر تهرانی با قهوه مسموم
رأی دهید
تحقیقات در این پرونده از روز 22فروردینماه امسال و همزمان با ناپدیدشدن مرموز مردی 48ساله در پایتخت آغاز شد. این مرد در کار ساختوساز و خرید و فروش ملک بود و روز حادثه برای یک قرار کاری از خانه خارج شده بود.
ماموران متوجه شدند کسی که با مرد ناپدیدشده قرار داشته، شاگرد یک بنگاه معاملات ملکی در بومهن بوده است. این مرد داوود نام دارد و مأموران سراغ وی رفتند اما او ادعا کرد که روز حادثه، بهرغم اینکه با مرد گمشده قرار داشته، اما او را ندیده است. در ادامه خودروی پرشیای مرد ناپدیدشده حوالی شهرری کشف شد و آثار لکههای خون که روی صندلی به چشم میخورد، خبر از حادثهای هولناک میداد. این فرضیه وجود داشت که مرد گمشده به قتل رسیده است و تنها مظنون پرونده، شاگرد بنگاه به نام داوود بود که آخرینبار برای وی پیامک فرستاده و با او قرار گذاشته بود.
قهوه مسموم
یافتههای کارآگاهان نشان میداد که داوود از سالها قبل با مرد گمشده آشنایی داشته است. او مدتی بهعنوان نگهبان و کارگر در ساختمانهای مرد گمشده کار میکرد و پس از آن بهعنوان شاگرد به یک بنگاه املاک در رودهن رفته بود.
در چنین شرایطی داوود بازداشت شد و در بازجوییها معمای ناپدیدشدن مرد گمشده را فاش کرد و گفت او را به قتل رسانده است.
وی گفت: مرا مردی به نام فریدون که در کار ساختوساز است، اجیر کرد تا جان مقتول را بگیرم و گفت بابت این کار پول خوبی به من میدهد. او با مقتول اختلاف 8میلیاردی داشت و میخواست از او انتقام بگیرد. برای همین یک روز به بنگاه محل کارم آمد و مرا سوار ماشینش کرد و از نقشهاش گفت و من هم قبول کردم. پس از آن نقشه قتل را با همدستی یکی از دوستانم به نام کریم اجرا و جسد مقتول را در بیابانهای اطراف آزادراه تهران-پردیس دفن کردیم. با اعترافات این مرد، جسد مقتول چند روز پس از جنایت پیدا شد و کارآگاهان موفق شدند فریدون- فردی که دستور جنایت را داده بود- را بازداشت کنند اما نفر سوم به نام کریم همچنان فراری است و تحقیقات با دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران برای دستگیری وی ادامه دارد.
فریدون: من بیگناهم
متهم دیگری که دستگیرشده فریدون است که قاتل اصلی میگوید بهخاطر اختلاف 8میلیاردی با مقتول، دستور این جنایت را صادر کرده. با این حال خودش منکر اجیرکردن آدمکش است اما اختلاف مالی با مقتول را قبول دارد.
اختلافت با مقتول چه بود؟
ما هردو در کار ساختوساز بودیم. مدتها قبل برای انجام یک پروژه کاری نزد مقتول رفتم. دقیق خاطرم نیست شاید یکی دو سال قبل. از او یک میلیارد و 500میلیون تومان پول گرفتم تا در پروژهای سرمایهگذاری کنم. ما قراردادی تنظیم کرده و قرار شد او هم در سود پروژه شریک باشد و در عوض 2میلیارد و 900میلیون تومان گیرش بیاید. من کار ساخت را شروع کردم و طبق قراردادمان در روزی که تعیین کرده بودم، پولش را دادم. البته به جای پول 8آپارتمان 150متری که 2آپارتمان در تهران و مابقی در رودهن بود. مبایعهنامهها را نوشتیم اما یکدفعه اوضاع آنچنان تکان خورد که ما شوکه شدیم. قیمت خانه چندبرابر شد و من حسابی ضرر کردم. به سراغ مقتول رفتم و گفتم 8میلیاردتومان مابهالتفاوت قیمت خانهها را به من بپردازد اما او زیر بار نرفت. بر سر این موضوع دچار اختلاف شدیم اما اینکه داوود میگوید نقشه قتل کشیدم و آدمکش اجیر کردهام، دروغ است.
اسناد و مدارک نشان میهد که تو 10میلیون تومان بهحساب او واریز کردهای؟
من از قبل به صاحبکارش بدهکار بودم اما او را گیر نیاوردم، به همین دلیل پول را بهحساب داوود ریختم تا بهدست صاحبکارش برساند. من تحصیلکردهام، فوقلیسانس دارم و دلیلی برای کشتن مقتول ندارم.
اختلافت با مقتول چه بود؟
ما هردو در کار ساختوساز بودیم. مدتها قبل برای انجام یک پروژه کاری نزد مقتول رفتم. دقیق خاطرم نیست شاید یکی دو سال قبل. از او یک میلیارد و 500میلیون تومان پول گرفتم تا در پروژهای سرمایهگذاری کنم. ما قراردادی تنظیم کرده و قرار شد او هم در سود پروژه شریک باشد و در عوض 2میلیارد و 900میلیون تومان گیرش بیاید. من کار ساخت را شروع کردم و طبق قراردادمان در روزی که تعیین کرده بودم، پولش را دادم. البته به جای پول 8آپارتمان 150متری که 2آپارتمان در تهران و مابقی در رودهن بود. مبایعهنامهها را نوشتیم اما یکدفعه اوضاع آنچنان تکان خورد که ما شوکه شدیم. قیمت خانه چندبرابر شد و من حسابی ضرر کردم. به سراغ مقتول رفتم و گفتم 8میلیاردتومان مابهالتفاوت قیمت خانهها را به من بپردازد اما او زیر بار نرفت. بر سر این موضوع دچار اختلاف شدیم اما اینکه داوود میگوید نقشه قتل کشیدم و آدمکش اجیر کردهام، دروغ است.
اسناد و مدارک نشان میهد که تو 10میلیون تومان بهحساب او واریز کردهای؟
من از قبل به صاحبکارش بدهکار بودم اما او را گیر نیاوردم، به همین دلیل پول را بهحساب داوود ریختم تا بهدست صاحبکارش برساند. من تحصیلکردهام، فوقلیسانس دارم و دلیلی برای کشتن مقتول ندارم.
به خاطر پول
داوود متولد سال70 و کارگر است. او از چند سال پیش از شهرستان برای کار به تهران آمد اما حالا به جرم قتل بازداشت شده و خودش را در پایان خط زندگی میبیند. میگوید بهخاطر پول وسوسه جنایت به جانش افتاده و حالا خیلی پشیمان است.
به خاطر چقدر پول تبدیل به قاتل شدی؟
مبلغ خاصی تعیین نشده بود، فریدون وعده داده بود که یکی از آپارتمانهایش را به نام من میکند. علاوه بر این، یک خودروی مدل بالا برایم میخرد و به حسابم میلیونها تومان پول میریزد. ضمن اینکه مرا شریک کاریاش میکند اما همه وعدههایش دروغ بود.
انگیزه او در این جنایت چه بود؟
فریدون و مقتول، هر دو کار ساختوساز ملک میکردند، اما دچار اختلاف شده بودند. آنطور که من متوجه شدم، اختلافشان بهخاطر 8میلیارد تومان بود. به همین دلیل فریدون قصد انتقام گرفتن از مقتول را داشت. او چندماه قبل از عید سراغ من آمد و خواست تا جان مقتول را بگیرم اما من زیر بار نرفتم تا اینکه بعد از عید او را دیدم و گفت هنوز پیشنهادش سرجایش است. وقتی گفت یک آپارتمان بالای 100متر به نامت میزنم، وسوسه شدم.
به قولش عمل کرد؟
او 10میلیون بهعنوان پیشپرداخت به حسابم واریز کرد. بعد من موضوع را با یکی از دوستانم به نام کریم در میان گذاشتم که او هم پذیرفت تا با من همکاری کند و پولی به جیب بزند. ما به بهانه نشاندادن کارگاهی که صاحبش قصد فروش آن را داشت، مقتول را به کارگاه متروکه کشاندیم. آن روز فریدون هم آنجا بود و نقشه قتل را اجرا کردیم.
از روز حادثه بگو؟
وقتی به کارگاه رسیدیم، قهوهای که از قبل چند قرص خوابآور در آن پودر کرده بودم به مقتول دادم. او قهوه را که سر کشید، از هوش رفت. بعد فریدون یک مبایعهنامه سفید آورد و اثر انگشت مقتول را روی آن زد. به او گفتم بهتر است او را نکشیم چون خیلی ترسیده بودم و نمیخواستم جان یک انسان را بگیرم اما او گفت با شکایت مقتول اتهام آدمربایی به گردنت میافتد و باید 15سال در زندان آبخنک بخوری اما وقتی او را بکشی، آثار جرم را از بین میبری و هیچ وقت لو نمیروی. اینها را گفت و رفت. من و کریم با پارچه مقتول را خفه کردیم و او را به ماشینش انتقال دادیم اما چون او را شکنجه داده بودیم، لکههای خون روی صندلی ماشین ریخت. بعد او را به سمت عوارضی پردیس بردیم و با کندن گودالی در بیابان، دفنش کردیم. ماشین را هم حوالی شهرری رها کردیم.
بعد چه شد؟
بعد بهشدت پشیمان شدم چون هرچه با فریدون تماس گرفتم، جوابم را نداد. پیامک برایش فرستادم و گفتم وعده دادی که آپارتمان و ماشین به من بدهی اما حالا که او را کشتم، حتی جواب زنگها و پیامهایم را هم نمیدهی. بعد هم ترسیدم و به تهران فرار کردم. فریدون فریبم داد و من بیدلیل جان یک انسان را گرفتم.
به خاطر چقدر پول تبدیل به قاتل شدی؟
مبلغ خاصی تعیین نشده بود، فریدون وعده داده بود که یکی از آپارتمانهایش را به نام من میکند. علاوه بر این، یک خودروی مدل بالا برایم میخرد و به حسابم میلیونها تومان پول میریزد. ضمن اینکه مرا شریک کاریاش میکند اما همه وعدههایش دروغ بود.
انگیزه او در این جنایت چه بود؟
فریدون و مقتول، هر دو کار ساختوساز ملک میکردند، اما دچار اختلاف شده بودند. آنطور که من متوجه شدم، اختلافشان بهخاطر 8میلیارد تومان بود. به همین دلیل فریدون قصد انتقام گرفتن از مقتول را داشت. او چندماه قبل از عید سراغ من آمد و خواست تا جان مقتول را بگیرم اما من زیر بار نرفتم تا اینکه بعد از عید او را دیدم و گفت هنوز پیشنهادش سرجایش است. وقتی گفت یک آپارتمان بالای 100متر به نامت میزنم، وسوسه شدم.
به قولش عمل کرد؟
او 10میلیون بهعنوان پیشپرداخت به حسابم واریز کرد. بعد من موضوع را با یکی از دوستانم به نام کریم در میان گذاشتم که او هم پذیرفت تا با من همکاری کند و پولی به جیب بزند. ما به بهانه نشاندادن کارگاهی که صاحبش قصد فروش آن را داشت، مقتول را به کارگاه متروکه کشاندیم. آن روز فریدون هم آنجا بود و نقشه قتل را اجرا کردیم.
از روز حادثه بگو؟
وقتی به کارگاه رسیدیم، قهوهای که از قبل چند قرص خوابآور در آن پودر کرده بودم به مقتول دادم. او قهوه را که سر کشید، از هوش رفت. بعد فریدون یک مبایعهنامه سفید آورد و اثر انگشت مقتول را روی آن زد. به او گفتم بهتر است او را نکشیم چون خیلی ترسیده بودم و نمیخواستم جان یک انسان را بگیرم اما او گفت با شکایت مقتول اتهام آدمربایی به گردنت میافتد و باید 15سال در زندان آبخنک بخوری اما وقتی او را بکشی، آثار جرم را از بین میبری و هیچ وقت لو نمیروی. اینها را گفت و رفت. من و کریم با پارچه مقتول را خفه کردیم و او را به ماشینش انتقال دادیم اما چون او را شکنجه داده بودیم، لکههای خون روی صندلی ماشین ریخت. بعد او را به سمت عوارضی پردیس بردیم و با کندن گودالی در بیابان، دفنش کردیم. ماشین را هم حوالی شهرری رها کردیم.
بعد چه شد؟
بعد بهشدت پشیمان شدم چون هرچه با فریدون تماس گرفتم، جوابم را نداد. پیامک برایش فرستادم و گفتم وعده دادی که آپارتمان و ماشین به من بدهی اما حالا که او را کشتم، حتی جواب زنگها و پیامهایم را هم نمیدهی. بعد هم ترسیدم و به تهران فرار کردم. فریدون فریبم داد و من بیدلیل جان یک انسان را گرفتم.
دیدگاه خوانندگان
۸۰
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
جهالت. ففر فکری. فقر مالی .نداشتن یک دوست یا فرد صاحب شعور سبب ساز همه اینگونه جنایات میشود
جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۳:۱۳
۵۷
همایون شایان - اسلو، نروژ
لطفاٌ هر کسی که دسترسی به سازندگان سریال والکینگ دد داره بهشون بگه بهترین سوژه ها الان تو ایران و همه هم واقعی هستن . برین و فصل دهم رو اونجا بازی کنین . مگه میشه به همین راحتی جان انسانی رو گرفت و بعد اظهار ندامت کرد ؟لعنت
شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۰۴:۲۸
۵۷
همایون شایان - اسلو، نروژ
لطفاٌ هر کسی که دسترسی به سازندگان سریال والکینگ دد داره بهشون بگه بهترین سوژه ها الان تو ایران و همه هم واقعی هستن . برین و فصل دهم رو اونجا بازی کنین . مگه میشه به همین راحتی جان انسانی رو گرفت و بعد اظهار ندامت کرد ؟لعنت
شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۰۴:۲۸
۸۰
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
جهالت. ففر فکری. فقر مالی .نداشتن یک دوست یا فرد صاحب شعور سبب ساز همه اینگونه جنایات میشود
جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۳:۱۳
۸۰
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
جهالت. ففر فکری. فقر مالی .نداشتن یک دوست یا فرد صاحب شعور سبب ساز همه اینگونه جنایات میشود
جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۳:۱۳
۵۷
همایون شایان - اسلو، نروژ
لطفاٌ هر کسی که دسترسی به سازندگان سریال والکینگ دد داره بهشون بگه بهترین سوژه ها الان تو ایران و همه هم واقعی هستن . برین و فصل دهم رو اونجا بازی کنین . مگه میشه به همین راحتی جان انسانی رو گرفت و بعد اظهار ندامت کرد ؟لعنت
شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۰۴:۲۸
۸۰
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
جهالت. ففر فکری. فقر مالی .نداشتن یک دوست یا فرد صاحب شعور سبب ساز همه اینگونه جنایات میشود
جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۳:۱۳
۵۷
همایون شایان - اسلو، نروژ
لطفاٌ هر کسی که دسترسی به سازندگان سریال والکینگ دد داره بهشون بگه بهترین سوژه ها الان تو ایران و همه هم واقعی هستن . برین و فصل دهم رو اونجا بازی کنین . مگه میشه به همین راحتی جان انسانی رو گرفت و بعد اظهار ندامت کرد ؟لعنت
شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۰۴:۲۸
۵۷
همایون شایان - اسلو، نروژ
لطفاٌ هر کسی که دسترسی به سازندگان سریال والکینگ دد داره بهشون بگه بهترین سوژه ها الان تو ایران و همه هم واقعی هستن . برین و فصل دهم رو اونجا بازی کنین . مگه میشه به همین راحتی جان انسانی رو گرفت و بعد اظهار ندامت کرد ؟لعنت
شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۰۴:۲۸
۸۰
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
جهالت. ففر فکری. فقر مالی .نداشتن یک دوست یا فرد صاحب شعور سبب ساز همه اینگونه جنایات میشود
جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۳:۱۳