۳۷ روز از ۳۷ سال: بختیار، تنها در برابر توفان بزرگ
رأی دهید
بخش نخست: از آغاز مأموریت بختیار تا خروج خاندان سلطنتی از ایران
جواد طالعی – دوران سلطنت محمدرضا شاه پهلوی از شهریور ۱۳۲۰ تا بهمن ۱۳۵۷ در مجموع ۳۷ سال طول کشید. در ۳۷ روز آخر این دوران، دکتر شاپور بختیار رهبر حزب ایران و از یاران دکتر محمد مصدق نخست وزیر کشور بود.
بختیار روز ۱۴ دیماه سال ۱۳۵۷ در شرایطی که روحالله خمینی و هواداران معمم و مکلای او خود را برای پایهریزی یک حکومت مذهبی آماده میکردند، حکم نخست وزیری را از محمدرضاشاه پهلوی دریافت کرد. او برای پذیرش این مسئولیت ناهنگام چند شرط تعیین کرده بود که شاه همه آنها را پذیرفت. خزوج خاندان سلطنتی از کشور، آزادی همه زندانیان سیاسی، انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور و آزادی بدون قید و شرط مطبوعات مهمترین این شرطها بود.
توافق بر سر آزادی بیقید و شرط مطبوعات
بختیار، که به اعتبار تحصیل و زندگی طولانی در فرانسه یک آزادیخواه تمامعیار بود، پس از دریافت حکم نخست وزیری و پیش از اعلام رسمی آن، شامگاه ۱۵ دیماه ۱۳۵۷ خورشیدی در خانه خود واقع در فرمانیه تهران با هیئت مدیره سندیکای نویسندگان و خبرنگاران، که اعتصاب مطبوعات را هدایت میکردند، به گفتگو نشست. این اعتصاب که ۶۴ روز به طول انجامیده بود همه روزنامههای کشور را در بر میگرفت. هیئت مدیره سندیکای نویسندگان و خبرنگاران تنها یک «بولتن اعتصاب» منتشر میکرد که مهمترین خبرهای سیاسی روز را شامل میشد. مسئولیت تهیه این بولتن از سوی هیئت مدیره سندیکا به رضا مرزبان و فیروز گوران سپرده شده بود.
دکتر شاپور بختیار در دیدار فرمانیه که بیش از یک ساعت طول کشید، به اعضای هیئت مدیره سندیکا گفت که تنها برای جلوگیری از افتادن کشور به چنگ «آخوندها» مسئولیت تشکیل دولت را در این شرایط نامساعد و پرآشوب به عهده گرفته، زیرا باور دارد که «صدای نعلین آخوندها» از صدای چکمه نظامیان خطرناکتر است و آنها، اگر به قدرت برسند، از ایران و ایرانی چیزی باقی نخواهند گذاشت».
اعضای جامعه مطبوعات برای همان خواستهایی به اعتصاب خود ادامه داده بودند که بختیار با قاطعیت وعده تحقق آنها را میداد. او در دیدار با اعضای هیئت مدیره سندیکا گفته بود: «من به عنوان نخست وزیر قانونی کشور به شما میگویم از همین فردا هرچه میخواهید درباره من و دولت بنویسید و اگر یک مقام لشکری یا کشوری با هدف سانسور قدم به محل کارتان گذاشت، با مسئولیت من او را بیرون بیاندازید. اما یادتان باشد که مسئولیت نجات میهن به عهده همه ما است. این آخوندها اگر به قدرت برسند، نخستین قربانی آنها خود شما هستید که برای پیشبرد انقلاب کوشیدهاید».
هوشنگ اسدی چند سال پیش در وبسایت گویانیوز نوشت که ظاهرا پیش از نشست هیئت مدیره سندیکا با بختیار، دیدار دیگری نیز میان سردبیران و دبیران روزنامههای بزرگ و نامزد مقام نخست وزیری در خانه وی صورت گرفته و او در آن دیدار نیز تصریح کرده که خواستار انتشار آزاد مطبوعات در ایران است. اسدی در همان مقاله نوشته است که وی در این دیدار حضور داشته و هنگامی که از خانه بختیار بیرون آمده، در تماسی تلفنی جزئیات این دیدار را به آگاهی سید علی خامنهای رسانده است. اسدی در سالهای پیش از آن مدتی در زندان اوین با خامنه ای همسلول بوده و به این دلیل روابط دوستانه و نزدیکی با او داشته است.
پایان اعتصاب، با تعهد بختیار یا فتوای خمینی؟
حرفهای بختیار چنان صمیمانه و تاثیرگذار بود که اعضای هیئت مدیره سندیکای نویسندگان و خبرنگاران، ساعتی پس از ترک خانه او، در جلسه کوتاهی که در دبیرخانه سندیکا برگزار کردند، پس از مشورت با سربیران و دبیران تحریریههای بزرگ مطبوعاتی تصمیم گرفتند از بامداد ۱۶ دیماه به اعتصاب پایان دهند.
در این نشست محمد خوانساری رئیس هیئت مدیره پیشنهاد کرد که برای تصمیمگیری در زمینه پایان دادن به اعتصاب با آیتالله سیدمحمود طالقانی به صورت تلفنی مشورت شود. این پیشنهاد، در آن نشست رد شد. استدلال اعضای دیگر هیئت مدیره از جمله نویسنده این گزارش آن بود که سندیکا برای آغاز اعتصاب با کسی خارج از صنف مشورت نکرده و اکنون نیز ضرورتی به این کار نیست.
روز ۱۶ دیماه ۵۷، در حالی که بختیار خود را برای کسب رأی اعتماد از مجلس شورای ملی آماده میکرد، روزنامه کیهان این جمله را به عنوان تیتر اول و بزرگ خود منتشر کرد: «به فتوای آیتالله خمینی، اعتصاب مطبوعات پایان یافت» عنوان کوچکتر این تیتر نیز چنین بود: «آقایان مطبوعات به سر کارهایشان بروند»!
این جمله خمینی در روزنامهای به چاپ میرسید که دست کم ۲۰ تا ۲۵ درصد نویسندگان، خبرنگاران، مترجمان و کارمندان آن را زنان تشکیل میدادند! اما خمینی با همین جمله کوتاه نشان میداد که از حضور زنان در مراکز مهم فرهنگی کشور کاملا بیخبر است یا دوست ندارد آن را بپذیرد.
روزنامه کیهان در شرایطی از پایان اعتصاب، آنهم با فتوای خمینی، خبر میداد که اصولا میان سندیکا و خمینی، تا لحظه تصمیمگیری برای پایان اعتصاب هیچ تماسی برقرار نشده بود. بعدها، هنگامی که صاحب این قلم شرح ماجرا را در رسانههای خارج از کشور منتشر کرد، محمد خوانساری رئیس وقت هیئت مدیره سندیکا در وبسایت خود نوشت که هیئت مدیره در پایان نشست خود، تصمیم به تماس با کمیته استقبال از خمینی گرفته بود. این کمیته بعدها با اصلاحاتی به «شورای انقلاب» تبدیل شد. هرچه هست، تا زمانی که من به عنوان منشی هیئت مدیره در این نشست حضور داشتم و برحسب وظیفه صورتجلسه آن را نیز مینوشتم، تصمیمی در مورد تماس با خمینی گرفته نشده بود. در این دوران رحمان هاتفی (حیدر مهرگان) عضو حزب توده ایران سردبیر روزنامه کیهان بود.
به این ترتیب، در جریان ماجرایی که هنوز هم به درستی رمزگشایی نشده است، مطبوعات نخستین جفا را در حق بختیار کردند و بجای آنکه نقش او را در شکستن اعتصاب روزنامهها و آزادی مجدد مطبوعات برجسته کنند، این افتخار را به کسی دادند که در نوفل لوشاتوی پاریس رویای گرفتن انتقام شیخ فضلالله نوری را از مردم ایران در سر میپروراند و بلافاصله پس از کسب قدرت به بزرگترین دشمن روزنامهنگاران ایران تبدیل شد.
جفای همرزمان پیشین به بختیار
به بختیار پس از آن نیز جفای بسیار شد. او، دومین ضربه را از همرزمان پیشین خود در «جبهه ملی ایران» خورد. پس از صدور حکم نخست وزیری بختیار از سوی شاه، که هنوز ایران را ترک نکرده بود، شورای مرکزی جبهه ملی که پس از چند دهه سکوت مطلق با باز شدن فضای سیاسی کشور ابراز وجود کرده بود، وی را به بهانه «عدم رعایت انضباط سازمانی» و «اجازه نگرفتن از شورای مرکزی» برای پذیرش نخست وزیری از «سلطنتی غیرقانونی» اخراج کرد. این شورا پیشتر برای هموار کردن راه خمینی، سلطنت پهلوی را غیرقانونی اعلام کرده بود. در حالی که دکتر محمد مصدق رهبر جبهه ملی در اوج اختلاف با شاه نیز، سلطنت او را هرگز نفی نکرد و تنها خواستار وفاداری او به قانون اساسی مشروطه و عدم دخالت در اداره امور کشور شده بود.
بختیار از همان آغاز نخست وزیری در مصاحبههای خود تصریح میکرد که برای آیتالله خمینی به عنوان یک رهبر مذهبی احترام قائل است و مانع بازگشت او به کشور نخواهد شد، اما او را شایسته اداره یک کشور نمیداند.
به روایت اسناد تاریخی، بسیاری از دوستان قدیم بختیار، از همه بیشتر عباس امیرانتظام و مهندس مهدی بازرگان بارها تلاش کردند او را مجاب به استعفا کنند. بختیار یکبار هم برای سفر به پاریس و دیدار و گفتگو با خمینی اعلام آمادگی کرد، اما خمینی پیام داد که او را تنها زمانی میپذیرد که از مقام خود کنارهگیری کرده باشد. بختیار اما به این خواسته تن نداد. در مقابل ظرف تنها ۳۷ روز به همه وعدههایی که داده بود عمل کرد تا خمینی پس از استقرار در ایران همه را پس گرفته و زیر پا بگذارد.
در دهمین روز نخست وزیری بختیار، محمدرضا شاه پهلوی و همه اعضای خاندان سلطنتی ایران را ترک کردند. بختیار همه زندانیان سیاسی را آزاد کرد. البته درهای زندانها به وسیله شورشیان گشوده شد و به همین دلیل نقش بختیار در این زمینه آگاهانه به فراموشی سپرده شد. اما این شخص نخست وزیر بود که سپهبد مقدم رئیس وقت سازمان امنیت را مامور انحلال «ساواک» (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) و آزادی زندانیان سیاسی کرد.
دوران ۳۷ روزه نخست وزیری بختیار تنها دورانی بود که مطبوعات ایران از آستانه انقلاب مشروطیت تا آن زمان از آزادی کامل و بیقید و شرط برخوردار بودند، اما همزمان استفاده از این آزادی ممکن نبود زیرا گروههای فشار وابسته به محافل مذهبی و برخی محافل سیاسی مشخص، به سرعت وارد میدان شدند و با حضور در محل روزنامههای کیهان و اطلاعات و آیندگان روزنامهنگاران را برای تاکید بر نظرات خمینی زیر فشار دائمی قرار میدادند. صدای آنها هنوز در گوش من میپیچد که در حیاط موسسه کیهان شعار میدادند:
«آیندگان و کیهان، نابود باید گردد
روزنامه بنی صدر، ایجاد باید گردد»!
روزنامه بنی صدر، ایجاد باید گردد»!
[ادامه دارد]
*جواد طالعی در آن دوران عضو هیئت مدیره سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات و همچنین از اعضای هیئت تحریریه کیهان بوده است.
منبع: کیهان لندن
منبع: کیهان لندن