روز ۱۶ دیماه ۵۷، در حالی که بختیار خود را برای کسب رأی اعتماد از مجلس شورای ملی آماده میکرد، روزنامه کیهان این جمله را به عنوان تیتر اول و بزرگ خود منتشر کرد: «به فتوای آیتالله خمینی، اعتصاب مطبوعات پایان یافت» عنوان کوچکتر این تیتر نیز چنین بود: «آقایان مطبوعات به سر کارهایشان بروند»!
این جمله خمینی در روزنامهای به چاپ میرسید که دست کم ۲۰ تا ۲۵ درصد نویسندگان، خبرنگاران، مترجمان و کارمندان آن را زنان تشکیل میدادند! اما خمینی با همین جمله کوتاه نشان میداد که از حضور زنان در مراکز مهم فرهنگی کشور کاملا بیخبر است یا دوست ندارد آن را بپذیرد.
روزنامه کیهان در شرایطی از پایان اعتصاب، آنهم با فتوای خمینی، خبر میداد که اصولا میان سندیکا و خمینی، تا لحظه تصمیمگیری برای پایان اعتصاب هیچ تماسی برقرار نشده بود. بعدها، هنگامی که صاحب این قلم شرح ماجرا را در رسانههای خارج از کشور منتشر کرد، محمد خوانساری رئیس وقت هیئت مدیره سندیکا در وبسایت خود نوشت که هیئت مدیره در پایان نشست خود، تصمیم به تماس با کمیته استقبال از خمینی گرفته بود. این کمیته بعدها با اصلاحاتی به «شورای انقلاب» تبدیل شد. هرچه هست، تا زمانی که من به عنوان منشی هیئت مدیره در این نشست حضور داشتم و برحسب وظیفه صورتجلسه آن را نیز مینوشتم، تصمیمی در مورد تماس با خمینی گرفته نشده بود. در این دوران رحمان هاتفی (حیدر مهرگان) عضو حزب توده ایران سردبیر روزنامه کیهان بود.
به این ترتیب، در جریان ماجرایی که هنوز هم به درستی رمزگشایی نشده است، مطبوعات نخستین جفا را در حق بختیار کردند و بجای آنکه نقش او را در شکستن اعتصاب روزنامهها و آزادی مجدد مطبوعات برجسته کنند، این افتخار را به کسی دادند که در نوفل لوشاتوی پاریس رویای گرفتن انتقام شیخ فضلالله نوری را از مردم ایران در سر میپروراند و بلافاصله پس از کسب قدرت به بزرگترین دشمن روزنامهنگاران ایران تبدیل شد.
جفای همرزمان پیشین به بختیار
به بختیار پس از آن نیز جفای بسیار شد. او، دومین ضربه را از همرزمان پیشین خود در «جبهه ملی ایران» خورد. پس از صدور حکم نخست وزیری بختیار از سوی شاه، که هنوز ایران را ترک نکرده بود، شورای مرکزی جبهه ملی که پس از چند دهه سکوت مطلق با باز شدن فضای سیاسی کشور ابراز وجود کرده بود، وی را به بهانه «عدم رعایت انضباط سازمانی» و «اجازه نگرفتن از شورای مرکزی» برای پذیرش نخست وزیری از «سلطنتی غیرقانونی» اخراج کرد. این شورا پیشتر برای هموار کردن راه خمینی، سلطنت پهلوی را غیرقانونی اعلام کرده بود. در حالی که دکتر محمد مصدق رهبر جبهه ملی در اوج اختلاف با شاه نیز، سلطنت او را هرگز نفی نکرد و تنها خواستار وفاداری او به قانون اساسی مشروطه و عدم دخالت در اداره امور کشور شده بود.
بختیار از همان آغاز نخست وزیری در مصاحبههای خود تصریح میکرد که برای آیتالله خمینی به عنوان یک رهبر مذهبی احترام قائل است و مانع بازگشت او به کشور نخواهد شد، اما او را شایسته اداره یک کشور نمیداند.
به روایت اسناد تاریخی، بسیاری از دوستان قدیم بختیار، از همه بیشتر عباس امیرانتظام و مهندس مهدی بازرگان بارها تلاش کردند او را مجاب به استعفا کنند. بختیار یکبار هم برای سفر به پاریس و دیدار و گفتگو با خمینی اعلام آمادگی کرد، اما خمینی پیام داد که او را تنها زمانی میپذیرد که از مقام خود کنارهگیری کرده باشد. بختیار اما به این خواسته تن نداد. در مقابل ظرف تنها ۳۷ روز به همه وعدههایی که داده بود عمل کرد تا خمینی پس از استقرار در ایران همه را پس گرفته و زیر پا بگذارد.
در دهمین روز نخست وزیری بختیار، محمدرضا شاه پهلوی و همه اعضای خاندان سلطنتی ایران را ترک کردند. بختیار همه زندانیان سیاسی را آزاد کرد. البته درهای زندانها به وسیله شورشیان گشوده شد و به همین دلیل نقش بختیار در این زمینه آگاهانه به فراموشی سپرده شد. اما این شخص نخست وزیر بود که سپهبد مقدم رئیس وقت سازمان امنیت را مامور انحلال «ساواک» (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) و آزادی زندانیان سیاسی کرد.
دوران ۳۷ روزه نخست وزیری بختیار تنها دورانی بود که مطبوعات ایران از آستانه انقلاب مشروطیت تا آن زمان از آزادی کامل و بیقید و شرط برخوردار بودند، اما همزمان استفاده از این آزادی ممکن نبود زیرا گروههای فشار وابسته به محافل مذهبی و برخی محافل سیاسی مشخص، به سرعت وارد میدان شدند و با حضور در محل روزنامههای کیهان و اطلاعات و آیندگان روزنامهنگاران را برای تاکید بر نظرات خمینی زیر فشار دائمی قرار میدادند. صدای آنها هنوز در گوش من میپیچد که در حیاط موسسه کیهان شعار میدادند:
«آیندگان و کیهان، نابود باید گردد
روزنامه بنی صدر، ایجاد باید گردد»!
[ادامه دارد]
*جواد طالعی در آن دوران عضو هیئت مدیره سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات و همچنین از اعضای هیئت تحریریه کیهان بوده است.
منبع:
کیهان لندن