دزدی های سریالی منشی مورد اعتماد

دختر جوان که با سوءاستفاده از اعتماد مدیر شرکت، ماه‌ها از حساب او دزدی می‌کرد، پس از به جیب زدن چندین میلیون دستش رو شد.
***

ساعت حدود 10 صبح بود که مردی 58 ساله نگران و مستأصل به‌ ساختمان پلیس فتا آمد. او خودش را «جمشید» مدیر یک شرکت بزرگ در شیراز معرفی کرد. شیک پوش و مؤقر بود اما اتفاقی عجیب همه تمرکزش را به هم ریخته بود و مدام زیر لب خودش را سرزنش می‌کرد. لحظاتی روی صندلی نشست تا آرام شود. سپس شروع به‌ صحبت کرد: «پس از سال‌ها تلاش و این در و آن در زدن توانستم یک شرکت بازرگانی راه‌اندازی کنم. اما برای شروع کار نیاز به چندین نیروی کارآمد داشتم تا بتوانم موفق شوم. به همین خاطر در روزنامه‌ها آگهی استخدام دادم. افراد زیادی برای کار آمدند اما من می‌خواستم کادری مجرب و خوب داشته باشم و در انتخاب نیروی کار کمی سختگیر بودم. سرانجام پس از چند گزینش سخت تیمم را جمع کردم. در میان آنها دختری 29 ساله نیز بود که برای منشی گری استخدام شد. «سحر» آرام و متین و مسئولیت پذیر بود و هر کاری از او می‌خواستم به بهترین شکل انجام می‌داد. دیگر آنقدر به او اعتماد داشتم که همه کارت‌های بانکی شرکت را هم در اختیارش گذاشته بودم و بدون هیچ نظارتی او خودش کارهای مالی را انجام می‌داد و دست آخر گزارش کارش را برایم می‌آورد. چون شرکت تازه پا گرفته بود مشغله زیادی داشتم و به همین خاطر حتی فرصت نکردم پیامک بانک را فعال کنم. این موضوع را منشی شرکت که من ساده لوحانه او را امین خود کرده بودم هم می‌دانست. البته در چند ماه گذشته هیچ مورد مشکوکی از او ندیدم و همه دریافت و پرداخت‌ها طبق برنامه انجام می‌شد تا اینکه برای کاری مجبور شدم از حساب هایم پرینت بانکی بگیرم. آنجا بود که متوجه تراکنش‌های عجیب و خارج از قاعده‌ای شدم. تنها کسی که از موجودی من باخبر بود و به آن دسترسی داشت، منشی شرکت بود. چند روزی بدون اینکه کسی متوجه شود همه حساب‌ها را بررسی کردم. در طول 6 ماه گذشته میلیون‌ها تومان از حساب شرکت برداشت شده بود اما چون مبلغ‌ها کم بود من متوجه نشده بودم. وقتی از موضوع مطلع شدم بدون اینکه به او حرفی بزنم به اینجا آمدم تا پیش از اینکه فرصت فرار پیدا کند دستگیرش کنید.»

با اظهارات این مالباخته موضوع در دستور رسیدگی قرار گرفت و «سحر» بازداشت شد. او ابتدا سعی داشت همه چیز را انکار کند اما وقتی پرینت حساب‌ها را دست مدیر شرکت دید سرش را به زیر انداخت و لب به اعتراف گشود: «باور کنید من از اول به قصد دزدی وارد شرکت نشدم اما وقتی متوجه شدم مدیر شرکت هیچ نظارتی روی دریافت و پرداخت‌ها ندارد و ارقام قابل توجهی نیز جابه‌جا می‌شود تصمیم گرفتم به دفعات و با مبالغ کم از حساب شرکت برداشت کنم. ماه‌ها است این کار را انجام می‌دهم. راستش فکر نمی‌کردم روزی دزدی هایم لو برود اما... من به اعتماد مدیر شرکت خیانت کردم و به همین خاطر از او شرمنده هستم...»
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.