مجید انتظامی: پدرم روزهای آخر علی حاتمی را صدا میزد
رأی دهید
در گفتوگو با مجید انتظامی، موسیقیدان و فرزند عزتالله انتظامی، در تهران از او درباره چگونگی درگذشت پدرش و واپسین روزهای زندگی او پرسیدم.
گفتوگوی هومن عسکری با مجید انتظامی درباره درگذشت پدرش، عزتالله انتظامی
مجید انتظامی: تقریباً دو، سه ماه پیش، شب که تنها در اتاقش بوده، از خواب بلند میشود به خاطر قرصهایی که همه خوابآور بود و برای اعصاب و اینها مصرف میکرد، سرش گیج میرود و با صورت زمین میخورد. از پیشانی و بینیاش خونریزی میکند.
بعد یک مدت طولانی تنها مانده بود و ما خبردار نشده بودیم. بعد از حدود دو ساعت که من پیدایش کردم، دیدم خونریزی کرده است. خودش نگران این بود که جایی از بدنش شکسته باشد. بالاخره ما با آمبولانس به بیمارستان بردیمش. عکسهایش را که گرفتند، جاییش نشکسته بود، اما خیلی ناآرام بود و بستریاش کردند.
روز به روز حالش بد میشد و به خاطر ضربهای که به سرش خورده بود ناآرام میشد. حدود بیست و دو، سه روزی بیمارستان بود. بعد به من گفتند که همین کارهایی که ما در بیمارستان میکنیم را میتوانید در خانه انجام دهید. چون فقط یک سری دارو است و مصرفش هم خیلی طبیعی است و خودتان میدانید کدام را صبح بدهید و کدام را شب بدهید. ما هم چند تا پرستار گرفتیم و آوردیمش خانه.
روز به روز حالش بدتر میشد و بهتر نمیشد. ما با دکتر تماس میگرفتیم و دکتر راهنمایی میکرد یا دکتری میآمد خانه و راهنمایی میکرد. ولی بالاخره از کلیه شروع شد که درست کار نمیکرد و دست و پایش ورم کرد. وقتی میخواستند رگ بگیرند، نمیتوانستند. بعد ریهاش چرک کرد. دیگر آخرش مجبور شدیم که دوباره ببریمش بیمارستان که تو راه بیمارستان تمام شد.
آیا در این روزهای آخر هوش و حواسشان خوب بود؟ آیا متوجه بودند یا بیهوش بودند؟
نه دیگر از آن زمین خوردن، بعضی وقتها بله (هوشیار بودند) و بعضی وقتها نه. یک چیزهایی را خوب به یاد میآورد، یک کسانی را خوب میشناخت، یک کسانی را نمیشناخت. یک چیزهایی را فراموش میکرد، بستگی به حالش داشت. نمیدانم مربوط به مصرف دارو بود یا بعد از استراحت خوب این طور میشد، ولی خب بیشتر وقتی صحبت میکرد راجع به کارش صحبت میکرد. راجع به حرکتها و میزانسنها، چون من به این نوع صحبت آشنا بودم، میفهمیدم که چه میگویند.
یعنی در روزهای آخر ایشان در مورد نمایشهای قدیمی که بازی میکردند صحبت میکردند؟#عزتالله_انتظامی بعد از بیش از شش دهه نقشآفرینی در سینما و تئاتر ایران، درگذشت. #آقای_بازیگر بعد از انقلاب ۱۳۵۷ پیشنهاد خروج از کشور را نپذیرفت. آقای انتظامی معتقد بود هنرمند باید ورای زمانه بماند. pic.twitter.com/ZKx3c3p28d
— RadioFarda رادیوفردا (@RadioFarda_) 17 August 2018
بله، اسم چند نفر را هی تکرار میکرد.
چه کسانی؟
داریوش مهرجویی، غلامحسین ساعدی، علی حاتمی. اینها کسانی بودند [از آنها یاد میکرد]. در صحبتهایش من متوجه نمیشدم چه میگوید اما اسم اینها را میآورد. مهرجویی، غلامحسین ساعدی، علی جان، علی جان، علی جان... اینها را میشنیدم.
بله بله، ولی نمیدانستم که با اینها راجع به چه چیزی صحبت میکند. مفهوم نبود برایم.
آقای انتظامی برنامه خاکسپاری و تشییع برای چه زمانی برنامهریزی شده؟
خانه سینما و موزه پدرم، مشترکاً تلاش میکنند که مراسم آبرومندی برقرار کنند. یکشنبه قرار است این برنامه از تالار وحدت اجرا شود و تشییع از آن شروع میشود و در بهشت زهرا ختم میشود.
دیدگاه خوانندگان
۵۸
nooshin tehrani - روم، ایتالیا
آقای انتضامی علی حاتمی را بی نهایت دوست داشت. وقتی از ایشان صحبت میکرد اشک از چشمانشان سرازیر میشد. علی حتمی را علی جان صدا میکردند.حالا با هم هستند. خوش باشند انشالله.
شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۷
۵۸
nooshin tehrani - روم، ایتالیا
در صحنه به دنیا آمدن تختی، پدر که نگران زندگی همسر و فرزندش است، باید به کناری میآمده و از خدا با گریه و زاری میخواسته که آنها را از او نگیرد. انتظامی تعریف میکند که در آن ایام به قدری ذهنش درگیر درد و رنج حاتمی بوده که موقع فیلم برداری این صحنه با گریه میگوید: «خدایا علی رو از ما نگیر!» ویکی پدیا
شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۱۳
۵۸
nooshin tehrani - روم، ایتالیا
در صحنه به دنیا آمدن تختی، پدر که نگران زندگی همسر و فرزندش است، باید به کناری میآمده و از خدا با گریه و زاری میخواسته که آنها را از او نگیرد. انتظامی تعریف میکند که در آن ایام به قدری ذهنش درگیر درد و رنج حاتمی بوده که موقع فیلم برداری این صحنه با گریه میگوید: «خدایا علی رو از ما نگیر!» ویکی پدیا
شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۱۳
۵۸
nooshin tehrani - روم، ایتالیا
آقای انتضامی علی حاتمی را بی نهایت دوست داشت. وقتی از ایشان صحبت میکرد اشک از چشمانشان سرازیر میشد. علی حتمی را علی جان صدا میکردند.حالا با هم هستند. خوش باشند انشالله.
شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۷
۵۸
nooshin tehrani - روم، ایتالیا
آقای انتضامی علی حاتمی را بی نهایت دوست داشت. وقتی از ایشان صحبت میکرد اشک از چشمانشان سرازیر میشد. علی حتمی را علی جان صدا میکردند.حالا با هم هستند. خوش باشند انشالله.
شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۷
۵۸
nooshin tehrani - روم، ایتالیا
در صحنه به دنیا آمدن تختی، پدر که نگران زندگی همسر و فرزندش است، باید به کناری میآمده و از خدا با گریه و زاری میخواسته که آنها را از او نگیرد. انتظامی تعریف میکند که در آن ایام به قدری ذهنش درگیر درد و رنج حاتمی بوده که موقع فیلم برداری این صحنه با گریه میگوید: «خدایا علی رو از ما نگیر!» ویکی پدیا
شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۱۳
۵۸
nooshin tehrani - روم، ایتالیا
آقای انتضامی علی حاتمی را بی نهایت دوست داشت. وقتی از ایشان صحبت میکرد اشک از چشمانشان سرازیر میشد. علی حتمی را علی جان صدا میکردند.حالا با هم هستند. خوش باشند انشالله.
شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۷
۵۸
nooshin tehrani - روم، ایتالیا
در صحنه به دنیا آمدن تختی، پدر که نگران زندگی همسر و فرزندش است، باید به کناری میآمده و از خدا با گریه و زاری میخواسته که آنها را از او نگیرد. انتظامی تعریف میکند که در آن ایام به قدری ذهنش درگیر درد و رنج حاتمی بوده که موقع فیلم برداری این صحنه با گریه میگوید: «خدایا علی رو از ما نگیر!» ویکی پدیا
شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۱۳
۵۸
nooshin tehrani - روم، ایتالیا
در صحنه به دنیا آمدن تختی، پدر که نگران زندگی همسر و فرزندش است، باید به کناری میآمده و از خدا با گریه و زاری میخواسته که آنها را از او نگیرد. انتظامی تعریف میکند که در آن ایام به قدری ذهنش درگیر درد و رنج حاتمی بوده که موقع فیلم برداری این صحنه با گریه میگوید: «خدایا علی رو از ما نگیر!» ویکی پدیا
شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۱۳
۵۸
nooshin tehrani - روم، ایتالیا
آقای انتضامی علی حاتمی را بی نهایت دوست داشت. وقتی از ایشان صحبت میکرد اشک از چشمانشان سرازیر میشد. علی حتمی را علی جان صدا میکردند.حالا با هم هستند. خوش باشند انشالله.
شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۷