نویسنده سرشناس هندیتبار بریتانیایی درگذشت؛ روایتی از ملاقات او با صادق خلخالی
رأی دهید
«نایپل» در خانواده ای هندی تبار در ترینیداد متولد شد. او با آثارش پیرامون دگرگونی های اجتماعی دوران پسا استعماری به شهرتی جهانی رسید.
از آثار مهم او می توان به «خانه ای برای آقای بیسواس»، رمان برنده جایزه بوکر «در کشوری آزاد» و «خم رودخانه» اشاره کرد.
او در سال ۲۰۰۱ برای رمان «نیمه عمر» برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
سفر به ایران و دیدار با خلخالی
«نایپل» دو بار به ایران نیز سفر کرده است؛ یکبار در سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی و بار دیگر در سال ۱۳۷۶.
او در سفر اولش با صادق خلخالی نیز دیدار و گفتوگو کرد و در سفر دوم نیز بار دیگر به سراغ او رفت.
«وی اس نایپل» می خواست اشتیاق خلخالی به اعدام کند و کاو کند. او گوشه هایی از مشاهدات خود و تجربه اش از این دیدار را مکتوب کرده است. در بخشی از آن که برگردان فارسی آن در وب سایت «تاریخ ایرانی» منتشر شده اینطور آمده است:
«خلخالی در مورد دوران زندگی اش تا جوانی تقریباً هیچ چیز نگفت. تنها چیزی که ــ با خندهای شدید و از ته گلو ــ گفت این بود که بلد بوده چطور باید سر گوسفند برید؛ و این را هم جوری گفت انگار شوخیِ دیگری درباره اعدام و خطاب به جمع کوچک دوروبرش باشد. شاید چون هیچوقت یاد نگرفته بود زندگی اش را بالا و پایین کند یا به آن فکر کند، هیچ وقت به آن اندازه لازم چیز به دردبخور نخوانده بود یا جدی فکر نکرده بود، تجارب زندگی اش همینطور خیلی راحت رد شده و رفته بود، جوری که حتی بخش اعظم آن از خاطرش هم پاک شده بود.»
« وی اس نایپل» به پاکستان، مالزی و اندونزی نیز سفر کرد و تجربیات خود را در کتابی تحت عنوان « در میان مؤمنان: سفری اسلامی» چاپ کرد.
دغدغه مهاجرت و هویت
او جوامع پسا استعماری را «جوامع نیمه ساخته» توصیف می کرد و معتقد بود دین اسلام در پی زدودن دیگر فرهنگهای دنیا است.
«نایپل» در سال ۱۹۹۰ نشان «شوالیه» بریتانیا را دریافت کرد.
«نایپل» در دوران دانشجویی و بی پولی با دختری به نام «پت» آشنا شد و با او ازدواج کرد.
«پت» در سال ۱۹۹۶ در پی ابتلا به سرطان درگذشت.
«نایپل» سالهای طولانی با زنی آرژانتینی در رابطه عاشقانه بود ولی در همان سالی که همسرش از دنیا رفت، با روزنامه نگار پاکستانی «نادره علوی» ازدواج کرد.
دیدگاه خوانندگان
۴۸
شمرالله - مونیخ، آلمان
.. تنها چیزی که با خندهای شدید و از ته گلو گفت این بود که بلد بوده چطور باید سر گوسفند برید؛ و این را هم جوری گفت انگار شوخیِ دیگری درباره اعدام و خطاب به جمع کوچک دوروبرش باشد. شاید چون هیچوقت یاد نگرفته بود زندگی اش را بالا و پایین کند یا به آن فکر کند، هیچ وقت به آن اندازه لازم چیز به دردبخور نخوانده بود یا جدی فکر نکرده بود، تجارب زندگی اش همینطور خیلی راحت رد شده و رفته بود، جوری که حتی بخش اعظم آن از خاطرش هم پاک شده بود.»...ولی ننوشته بودید این مردک بیسواد جوانی حاکم شرع منتخب ان مردک بیسواد روانی کره سیک وارداتی بود!.
پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۷
۴۸
شمرالله - مونیخ، آلمان
.. تنها چیزی که با خندهای شدید و از ته گلو گفت این بود که بلد بوده چطور باید سر گوسفند برید؛ و این را هم جوری گفت انگار شوخیِ دیگری درباره اعدام و خطاب به جمع کوچک دوروبرش باشد. شاید چون هیچوقت یاد نگرفته بود زندگی اش را بالا و پایین کند یا به آن فکر کند، هیچ وقت به آن اندازه لازم چیز به دردبخور نخوانده بود یا جدی فکر نکرده بود، تجارب زندگی اش همینطور خیلی راحت رد شده و رفته بود، جوری که حتی بخش اعظم آن از خاطرش هم پاک شده بود.»...ولی ننوشته بودید این مردک بیسواد جوانی حاکم شرع منتخب ان مردک بیسواد روانی کره سیک وارداتی بود!.
پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۷
۴۸
شمرالله - مونیخ، آلمان
.. تنها چیزی که با خندهای شدید و از ته گلو گفت این بود که بلد بوده چطور باید سر گوسفند برید؛ و این را هم جوری گفت انگار شوخیِ دیگری درباره اعدام و خطاب به جمع کوچک دوروبرش باشد. شاید چون هیچوقت یاد نگرفته بود زندگی اش را بالا و پایین کند یا به آن فکر کند، هیچ وقت به آن اندازه لازم چیز به دردبخور نخوانده بود یا جدی فکر نکرده بود، تجارب زندگی اش همینطور خیلی راحت رد شده و رفته بود، جوری که حتی بخش اعظم آن از خاطرش هم پاک شده بود.»...ولی ننوشته بودید این مردک بیسواد جوانی حاکم شرع منتخب ان مردک بیسواد روانی کره سیک وارداتی بود!.
پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۷
۴۸
شمرالله - مونیخ، آلمان
.. تنها چیزی که با خندهای شدید و از ته گلو گفت این بود که بلد بوده چطور باید سر گوسفند برید؛ و این را هم جوری گفت انگار شوخیِ دیگری درباره اعدام و خطاب به جمع کوچک دوروبرش باشد. شاید چون هیچوقت یاد نگرفته بود زندگی اش را بالا و پایین کند یا به آن فکر کند، هیچ وقت به آن اندازه لازم چیز به دردبخور نخوانده بود یا جدی فکر نکرده بود، تجارب زندگی اش همینطور خیلی راحت رد شده و رفته بود، جوری که حتی بخش اعظم آن از خاطرش هم پاک شده بود.»...ولی ننوشته بودید این مردک بیسواد جوانی حاکم شرع منتخب ان مردک بیسواد روانی کره سیک وارداتی بود!.
پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۷
۴۸
شمرالله - مونیخ، آلمان
.. تنها چیزی که با خندهای شدید و از ته گلو گفت این بود که بلد بوده چطور باید سر گوسفند برید؛ و این را هم جوری گفت انگار شوخیِ دیگری درباره اعدام و خطاب به جمع کوچک دوروبرش باشد. شاید چون هیچوقت یاد نگرفته بود زندگی اش را بالا و پایین کند یا به آن فکر کند، هیچ وقت به آن اندازه لازم چیز به دردبخور نخوانده بود یا جدی فکر نکرده بود، تجارب زندگی اش همینطور خیلی راحت رد شده و رفته بود، جوری که حتی بخش اعظم آن از خاطرش هم پاک شده بود.»...ولی ننوشته بودید این مردک بیسواد جوانی حاکم شرع منتخب ان مردک بیسواد روانی کره سیک وارداتی بود!.
پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۷