صحنه وحشتناک بازداشت دختری که مردم موفق به نجات او از دست مامورین نشدند

از خداوند در خواست کردم تمامِ آن‌ ماده گراز‌ها و گرازان نر را به بدترین وجه به جهنم اندازد هم در دنیا یک حیوان از خودشان وحشی تر با آنها این رفتار را کند و هم در آن‌ دنیا با وحوش محشور شوند که مدام به دریدن آنها مشغول شوند ، و به خداوندی خودش سوگند که از دایره قسمتش رفت، و تمام عمر مانند سایه این باز دهی‌ در تعقیبشان خواهد بود. این که از این وحوش ! و اما هیچ چاره ایی جز مقابله نیست ، هر فردی که در ماجرا افتد ، یک گوشه‌ مأموریت حق بر دوشش است، آزادی و رسیدن به انسانیت آسان نیست اما بهره ابدی دارد، چه در این سرا و چه در آن‌ سرا. این بانو نماینده رنج و اسارتِ ملت است در دست دیوان سیاه کار، سهراب شهید ثالث میگفت ؛ من تصویر گر رنج انسانها هستم، و به واقع فیلم‌هایش رنج را به خوبی‌ به تصویر کشیده اند . هر فرد در عالم تصویرگر چیزی ست. راهی‌ جز مقابله با دیوان نیست.

[::shirzan e irani - استکهلم، سوئد: درخواست شما برگشت خورد! خداوند خودش مشغول معاشقه با ماده گرازها و خرگوشهای نر است. ولمون کن بابا. خدا اگه وجود داشت که اصلا چنین موجوداتی نبودن. اینهمه پشمک هوا نکن بابا. خدا کدوم فندقه؟!! بساطی داریم از دست شما و ترساتون.

مزدوران آخوندا راه افتادن برای ترسوندن مردم. الان این مسیح علی نژاد چه لزومی داشت این رو بکنه توی بوق؟!

[::میهن پرست 2500 - لیختن اشتاین، لیختن اشتاین::] . هموطن گرامى ، درود بیکران همراه با مهر، به شما و همه میهن پرستانى که قلبشون به شوق سربلندى و پیشرفت وآزادى ایران در طپش است ! به امید پیروزى بر جهل و خرافات دینى عربى و پیروزى نور بر تاریکى و ظلمت استبداد و تباهى ! نه چندان دور که تا بهار آینده!.

تو خوبی بابا - ویاندن، بلژیک- برای تو که بر روی تپه ایی یک متری صعود کرده ایی البته پرش از آن هیبت ندارد، اما برای کسی‌ که خلوت نشین حضرت حق است و در عرش او سیر می‌کند و نمیدانی چه هیبت‌ها را شاهد بوده چه بگویم به تو با آن‌ صعود یک متری ات، پایت به زمین عادت کرده اسم پرواز و ارتفاع را نمیدانی، تا به چیزی یقین نداشته باشم نمی‌گویم، دیدم از دایره قسمت حق بر اینها چه رفت، چند سال پیش فردی که حق از او انتظار نداشت خنجری از زخم زبان بر قلب دلشکسته ایی گذاشت، شمشیر حق را بر جان آن‌ زبان دراز دیدم، و میدانی‌ چه شد! چندی بعد به بیماری دچار شد که مدفوعش به جای آمدن از مقعد از دهانش میامد و هنوز جوانی را به پایان نرسانده بود با گذاردن سه بچه پشت سرش جان را تسلیم کرد و رفت، از این مشاهدات به وفور بوده و این حکایت حق با دوستانش است تا پاک بروند، حال ببین حکایتش با مدعیانش و یا منکرانش چه خواهد بود. یقین بدان خداوند در آن‌ حوالی که هستی‌ سیر نمیکند.

[::shirzan e irani - استکهلم، سوئد: خلوت نشین حضرت حق!! بابا جان خاله جان بیخیال. اینهمه زرغم زورا و مزخرف بافتن ما را عنکبوتی کرد و شما را تار عنکبوت. در عرش حضرت حق چه خبر؟! ما در زمان سربازی در دارخوین یک دوست داشتیم که موجی شده بود و مرتب حرفهای شما را میزد. بابا این مزخرفات یعنی چه؟! گفتم که ترسهایت را حل کند. فرقی ندارد که مدفوع از کجا بیاید. خنجر حق را نیز در بچگی خوردم و ختنه کردم! بیخیال جان خاله. معلوم است که خدا از ۱۰۰ کیلومتری بنده هم گذر نمیکند چون او را میگیرم و ختنه اش میکنم! خاله جان عمه جان زینب این کلمات قلمبه و پشگلی را ترک کن. سوئد جزایر قشنگی دارد. چهار روز برو روی یکی از آنها و به زمین و آسمون نگاه کن تا شاید بفهمی که لین زمین خودش تکه سنگ بسیار کوچکی در یک کهکشان بینهایت است و تصور وجود خدا فقط و فقط محصول ترس و وحشت است. آفرین خاله جان. من و تو میمیریم. یعنی پشمک. پس ترسهایمان را حل کنیم تا حداقل دو روز آرام و بدون بقولات حق زندگی کنیم. درود بر خاله عزیز.

[::تو خوبی بابا - ویاندن، بلژیک::]. دروغ نمیگه . گوشاتو باز کن، دروغ نمیگه . هر دفعه که میخوابی روح از بدنت جدا میشه و میره . اگر یک خورده از زمین فاصله بگیری ، دیگه وقتی روحت یعنی خود اصلیت ار بدنت جدا میشید، باهاش میری به سیر و سیاحت . فقط یک ایراد داره این خانم . توان تشخیص بین وهم و واقعیت رو نداره . توضیحش خیلی پیچیده است . اما اگر دوست داشتی کتاب مکتب های روحی (اک) رو که ترجمه های فارسیش هم هست دانلود کن و مطالعه کن . بعد متوجه میشی که عامل موفقیت خیلی از کشورهای غربی واسه چیه . این دوست ما هم دروغ نمیگه . اما روحش خیلی کوچیکهً. وقتی چیزهاییًکه روحش میبینه میاد و واسه بدن کامپایل میشه، چون ظرفش کوچیکه، توان دید درست رو نداره . یه معیار ساده هم داره . پیشرفتش کند میمونه چون دهن به تعریف و صحبت کردن باز میکنه . به همین خاطر روحش کوچیک باقی میمونه و نمیتونه چیزهای اصلی رو ببینه . گاهیً هم وارد وهم میشه که خیلی سخته حفظ مرز بین وهم و واقعیت . مثلا چند سال پیش گفت : هواپیمای مفقود شده پرواز مالزی تا چند روز دیگه معلوم میشه که فلان جا سقوط کرده و سرنشینانش زنده هستند

بعد از سوتی که داد تا یه مدت زیادی مفقود شد و نیومد تو سایت . من همون موقع حواسم بهش بود . ایراد اصلیش اینه که ظرفش کوچیکه . تا یه چیزی بهش نشون میدن میپره میاد پای کامپیوتر . طاقت حرف نزدن رو نداره . واسه همین روحش کوچیک میمونه . و البته تمام نوشته های من برای تو الان حکم مزخرف رو داره . کتاب های مربوط به سیستم (اک) رو دانلود کن . من حتی یه دونه از کامنتای تو رو هم تا آخر نخوندم اما گوش کن ببین چی میگم : پتانسیلت خوبه، حیفی . اگه ته این جریانا مملکت شد اونی که من گفتم و اون موقع کامنت بدی و بخوای صحبت کنی، اونموقع جوابتو نمیدما. از من گفتن بود

باور هیستریک عمیق - واقعا کامنت‌هایت بقدری انرژی منفی دجال قاطی‌ دارد که تهوع میگیرم بخوانم، من همیشه از مزدوران خائن متنفر بوده ام، دیدم مخاطب قرار دادی نگاهی‌ سر سری از سر اجبار به آن‌ انداختم، زور نزن من را توضیح دهی‌ اگر درکت به این چیزها میکشید که مزدور دجال نمی‌شدی، هر چه میخواهی بفهمی از همین اسم رمز دجال بفهم که آموخته آن‌ شده اید، مابقی را نخواهی فهمید، فقط در بینوأیی تان همین بس که نور خدا را میخواهید با فوت خاموش کنیید‌، باز برو سراغ ماجراهای هیستریکی که برای خودت حجت قرار دادی و مرا با آن‌ می‌سنجی، فقط به اربابت بگو تا سرنگونی او و نظام ابیلسی دست پرورده دو دجال، از پا نخواهم نشست، چون امر احق بر این است، به تهش رسیده و هر روز از این باغ بری می‌رسد تازه تر از تازه تری میرسد، تا خارستان دنیا گلستان شود و و این گلستان از ایران شروع شود.

[::باور عمیق - قم، ایران: دوست ارجمند. شما لطف داری که چنین کامنتی به بنده نوشته ایی. من البته گاها کامنتهای شما را میخوانم تا در ضایعاتی که با تندروی و کیش پرستش دیگران به مغز وارد میشود بیشتر آشنا شوم. عزیزم من و شما هیچ تناسخی نداریم. گفتگوی سازنده از نقطه صفر باید آغاز شود و نه از پشت یکسری باور و عقیده از پیش آماده و ثبت شده. درست عرض نمیکنم؟! بنده نیز از زمانی که خواندن خودم را یاد گرفته ام هیچ کتاب دیگری نخوانده و نمیخوانم. چرا که همه کتابهای جهان در شماست. فقط باید خواندنشان را یاد بگیری. من نمیدانم برای دو روز زندگی و مردن با یک لبخند چه نیازی به روح هست؟! لابد شما میدانید، اما بنده برای زندگی کردن هیچ احتیاجی به این چیزها از قبیل روح و دین و خدا حس نمیکنم. شما نیاز داری؟ خوب باید دید دیشه این نیاز در چیست. ترس که نیست بحمدالله؟!! در پایان جمله زیبایی از ولتر میاورم و برایتان آرزوی دلشادی و آرامش دارم. ولتر میگوید: من دشمن عقیده تو هستم، اما حاضرم جانم را فدا کنم تا تو بتوانی عقیده ات را آزادانه بگویی. یادش شاد. با مهر.

مردها اون وسط فقط شکم و باسن گنده کردند خاک برسرتون از دوتا چلغوز برنیامدید

مردها اون وسط فقط شکم و باسن گنده کردند خاک برسرتون از دوتا چلغوز برنیامدید

[::باور عمیق - قم، ایران: دوست ارجمند. شما لطف داری که چنین کامنتی به بنده نوشته ایی. من البته گاها کامنتهای شما را میخوانم تا در ضایعاتی که با تندروی و کیش پرستش دیگران به مغز وارد میشود بیشتر آشنا شوم. عزیزم من و شما هیچ تناسخی نداریم. گفتگوی سازنده از نقطه صفر باید آغاز شود و نه از پشت یکسری باور و عقیده از پیش آماده و ثبت شده. درست عرض نمیکنم؟! بنده نیز از زمانی که خواندن خودم را یاد گرفته ام هیچ کتاب دیگری نخوانده و نمیخوانم. چرا که همه کتابهای جهان در شماست. فقط باید خواندنشان را یاد بگیری. من نمیدانم برای دو روز زندگی و مردن با یک لبخند چه نیازی به روح هست؟! لابد شما میدانید، اما بنده برای زندگی کردن هیچ احتیاجی به این چیزها از قبیل روح و دین و خدا حس نمیکنم. شما نیاز داری؟ خوب باید دید دیشه این نیاز در چیست. ترس که نیست بحمدالله؟!! در پایان جمله زیبایی از ولتر میاورم و برایتان آرزوی دلشادی و آرامش دارم. ولتر میگوید: من دشمن عقیده تو هستم، اما حاضرم جانم را فدا کنم تا تو بتوانی عقیده ات را آزادانه بگویی. یادش شاد. با مهر.

باور هیستریک عمیق - واقعا کامنت‌هایت بقدری انرژی منفی دجال قاطی‌ دارد که تهوع میگیرم بخوانم، من همیشه از مزدوران خائن متنفر بوده ام، دیدم مخاطب قرار دادی نگاهی‌ سر سری از سر اجبار به آن‌ انداختم، زور نزن من را توضیح دهی‌ اگر درکت به این چیزها میکشید که مزدور دجال نمی‌شدی، هر چه میخواهی بفهمی از همین اسم رمز دجال بفهم که آموخته آن‌ شده اید، مابقی را نخواهی فهمید، فقط در بینوأیی تان همین بس که نور خدا را میخواهید با فوت خاموش کنیید‌، باز برو سراغ ماجراهای هیستریکی که برای خودت حجت قرار دادی و مرا با آن‌ می‌سنجی، فقط به اربابت بگو تا سرنگونی او و نظام ابیلسی دست پرورده دو دجال، از پا نخواهم نشست، چون امر احق بر این است، به تهش رسیده و هر روز از این باغ بری می‌رسد تازه تر از تازه تری میرسد، تا خارستان دنیا گلستان شود و و این گلستان از ایران شروع شود.

بعد از سوتی که داد تا یه مدت زیادی مفقود شد و نیومد تو سایت . من همون موقع حواسم بهش بود . ایراد اصلیش اینه که ظرفش کوچیکه . تا یه چیزی بهش نشون میدن میپره میاد پای کامپیوتر . طاقت حرف نزدن رو نداره . واسه همین روحش کوچیک میمونه . و البته تمام نوشته های من برای تو الان حکم مزخرف رو داره . کتاب های مربوط به سیستم (اک) رو دانلود کن . من حتی یه دونه از کامنتای تو رو هم تا آخر نخوندم اما گوش کن ببین چی میگم : پتانسیلت خوبه، حیفی . اگه ته این جریانا مملکت شد اونی که من گفتم و اون موقع کامنت بدی و بخوای صحبت کنی، اونموقع جوابتو نمیدما. از من گفتن بود

[::تو خوبی بابا - ویاندن، بلژیک::]. دروغ نمیگه . گوشاتو باز کن، دروغ نمیگه . هر دفعه که میخوابی روح از بدنت جدا میشه و میره . اگر یک خورده از زمین فاصله بگیری ، دیگه وقتی روحت یعنی خود اصلیت ار بدنت جدا میشید، باهاش میری به سیر و سیاحت . فقط یک ایراد داره این خانم . توان تشخیص بین وهم و واقعیت رو نداره . توضیحش خیلی پیچیده است . اما اگر دوست داشتی کتاب مکتب های روحی (اک) رو که ترجمه های فارسیش هم هست دانلود کن و مطالعه کن . بعد متوجه میشی که عامل موفقیت خیلی از کشورهای غربی واسه چیه . این دوست ما هم دروغ نمیگه . اما روحش خیلی کوچیکهً. وقتی چیزهاییًکه روحش میبینه میاد و واسه بدن کامپایل میشه، چون ظرفش کوچیکه، توان دید درست رو نداره . یه معیار ساده هم داره . پیشرفتش کند میمونه چون دهن به تعریف و صحبت کردن باز میکنه . به همین خاطر روحش کوچیک باقی میمونه و نمیتونه چیزهای اصلی رو ببینه . گاهیً هم وارد وهم میشه که خیلی سخته حفظ مرز بین وهم و واقعیت . مثلا چند سال پیش گفت : هواپیمای مفقود شده پرواز مالزی تا چند روز دیگه معلوم میشه که فلان جا سقوط کرده و سرنشینانش زنده هستند

[::shirzan e irani - استکهلم، سوئد: خلوت نشین حضرت حق!! بابا جان خاله جان بیخیال. اینهمه زرغم زورا و مزخرف بافتن ما را عنکبوتی کرد و شما را تار عنکبوت. در عرش حضرت حق چه خبر؟! ما در زمان سربازی در دارخوین یک دوست داشتیم که موجی شده بود و مرتب حرفهای شما را میزد. بابا این مزخرفات یعنی چه؟! گفتم که ترسهایت را حل کند. فرقی ندارد که مدفوع از کجا بیاید. خنجر حق را نیز در بچگی خوردم و ختنه کردم! بیخیال جان خاله. معلوم است که خدا از ۱۰۰ کیلومتری بنده هم گذر نمیکند چون او را میگیرم و ختنه اش میکنم! خاله جان عمه جان زینب این کلمات قلمبه و پشگلی را ترک کن. سوئد جزایر قشنگی دارد. چهار روز برو روی یکی از آنها و به زمین و آسمون نگاه کن تا شاید بفهمی که لین زمین خودش تکه سنگ بسیار کوچکی در یک کهکشان بینهایت است و تصور وجود خدا فقط و فقط محصول ترس و وحشت است. آفرین خاله جان. من و تو میمیریم. یعنی پشمک. پس ترسهایمان را حل کنیم تا حداقل دو روز آرام و بدون بقولات حق زندگی کنیم. درود بر خاله عزیز.

تو خوبی بابا - ویاندن، بلژیک- برای تو که بر روی تپه ایی یک متری صعود کرده ایی البته پرش از آن هیبت ندارد، اما برای کسی‌ که خلوت نشین حضرت حق است و در عرش او سیر می‌کند و نمیدانی چه هیبت‌ها را شاهد بوده چه بگویم به تو با آن‌ صعود یک متری ات، پایت به زمین عادت کرده اسم پرواز و ارتفاع را نمیدانی، تا به چیزی یقین نداشته باشم نمی‌گویم، دیدم از دایره قسمت حق بر اینها چه رفت، چند سال پیش فردی که حق از او انتظار نداشت خنجری از زخم زبان بر قلب دلشکسته ایی گذاشت، شمشیر حق را بر جان آن‌ زبان دراز دیدم، و میدانی‌ چه شد! چندی بعد به بیماری دچار شد که مدفوعش به جای آمدن از مقعد از دهانش میامد و هنوز جوانی را به پایان نرسانده بود با گذاردن سه بچه پشت سرش جان را تسلیم کرد و رفت، از این مشاهدات به وفور بوده و این حکایت حق با دوستانش است تا پاک بروند، حال ببین حکایتش با مدعیانش و یا منکرانش چه خواهد بود. یقین بدان خداوند در آن‌ حوالی که هستی‌ سیر نمیکند.

[::میهن پرست 2500 - لیختن اشتاین، لیختن اشتاین::] . هموطن گرامى ، درود بیکران همراه با مهر، به شما و همه میهن پرستانى که قلبشون به شوق سربلندى و پیشرفت وآزادى ایران در طپش است ! به امید پیروزى بر جهل و خرافات دینى عربى و پیروزى نور بر تاریکى و ظلمت استبداد و تباهى ! نه چندان دور که تا بهار آینده!.

مزدوران آخوندا راه افتادن برای ترسوندن مردم. الان این مسیح علی نژاد چه لزومی داشت این رو بکنه توی بوق؟!

[::shirzan e irani - استکهلم، سوئد: درخواست شما برگشت خورد! خداوند خودش مشغول معاشقه با ماده گرازها و خرگوشهای نر است. ولمون کن بابا. خدا اگه وجود داشت که اصلا چنین موجوداتی نبودن. اینهمه پشمک هوا نکن بابا. خدا کدوم فندقه؟!! بساطی داریم از دست شما و ترساتون.

از خداوند در خواست کردم تمامِ آن‌ ماده گراز‌ها و گرازان نر را به بدترین وجه به جهنم اندازد هم در دنیا یک حیوان از خودشان وحشی تر با آنها این رفتار را کند و هم در آن‌ دنیا با وحوش محشور شوند که مدام به دریدن آنها مشغول شوند ، و به خداوندی خودش سوگند که از دایره قسمتش رفت، و تمام عمر مانند سایه این باز دهی‌ در تعقیبشان خواهد بود. این که از این وحوش ! و اما هیچ چاره ایی جز مقابله نیست ، هر فردی که در ماجرا افتد ، یک گوشه‌ مأموریت حق بر دوشش است، آزادی و رسیدن به انسانیت آسان نیست اما بهره ابدی دارد، چه در این سرا و چه در آن‌ سرا. این بانو نماینده رنج و اسارتِ ملت است در دست دیوان سیاه کار، سهراب شهید ثالث میگفت ؛ من تصویر گر رنج انسانها هستم، و به واقع فیلم‌هایش رنج را به خوبی‌ به تصویر کشیده اند . هر فرد در عالم تصویرگر چیزی ست. راهی‌ جز مقابله با دیوان نیست.

از خداوند در خواست کردم تمامِ آن‌ ماده گراز‌ها و گرازان نر را به بدترین وجه به جهنم اندازد هم در دنیا یک حیوان از خودشان وحشی تر با آنها این رفتار را کند و هم در آن‌ دنیا با وحوش محشور شوند که مدام به دریدن آنها مشغول شوند ، و به خداوندی خودش سوگند که از دایره قسمتش رفت، و تمام عمر مانند سایه این باز دهی‌ در تعقیبشان خواهد بود. این که از این وحوش ! و اما هیچ چاره ایی جز مقابله نیست ، هر فردی که در ماجرا افتد ، یک گوشه‌ مأموریت حق بر دوشش است، آزادی و رسیدن به انسانیت آسان نیست اما بهره ابدی دارد، چه در این سرا و چه در آن‌ سرا. این بانو نماینده رنج و اسارتِ ملت است در دست دیوان سیاه کار، سهراب شهید ثالث میگفت ؛ من تصویر گر رنج انسانها هستم، و به واقع فیلم‌هایش رنج را به خوبی‌ به تصویر کشیده اند . هر فرد در عالم تصویرگر چیزی ست. راهی‌ جز مقابله با دیوان نیست.

[::shirzan e irani - استکهلم، سوئد: درخواست شما برگشت خورد! خداوند خودش مشغول معاشقه با ماده گرازها و خرگوشهای نر است. ولمون کن بابا. خدا اگه وجود داشت که اصلا چنین موجوداتی نبودن. اینهمه پشمک هوا نکن بابا. خدا کدوم فندقه؟!! بساطی داریم از دست شما و ترساتون.

مزدوران آخوندا راه افتادن برای ترسوندن مردم. الان این مسیح علی نژاد چه لزومی داشت این رو بکنه توی بوق؟!

[::میهن پرست 2500 - لیختن اشتاین، لیختن اشتاین::] . هموطن گرامى ، درود بیکران همراه با مهر، به شما و همه میهن پرستانى که قلبشون به شوق سربلندى و پیشرفت وآزادى ایران در طپش است ! به امید پیروزى بر جهل و خرافات دینى عربى و پیروزى نور بر تاریکى و ظلمت استبداد و تباهى ! نه چندان دور که تا بهار آینده!.

تو خوبی بابا - ویاندن، بلژیک- برای تو که بر روی تپه ایی یک متری صعود کرده ایی البته پرش از آن هیبت ندارد، اما برای کسی‌ که خلوت نشین حضرت حق است و در عرش او سیر می‌کند و نمیدانی چه هیبت‌ها را شاهد بوده چه بگویم به تو با آن‌ صعود یک متری ات، پایت به زمین عادت کرده اسم پرواز و ارتفاع را نمیدانی، تا به چیزی یقین نداشته باشم نمی‌گویم، دیدم از دایره قسمت حق بر اینها چه رفت، چند سال پیش فردی که حق از او انتظار نداشت خنجری از زخم زبان بر قلب دلشکسته ایی گذاشت، شمشیر حق را بر جان آن‌ زبان دراز دیدم، و میدانی‌ چه شد! چندی بعد به بیماری دچار شد که مدفوعش به جای آمدن از مقعد از دهانش میامد و هنوز جوانی را به پایان نرسانده بود با گذاردن سه بچه پشت سرش جان را تسلیم کرد و رفت، از این مشاهدات به وفور بوده و این حکایت حق با دوستانش است تا پاک بروند، حال ببین حکایتش با مدعیانش و یا منکرانش چه خواهد بود. یقین بدان خداوند در آن‌ حوالی که هستی‌ سیر نمیکند.

[::shirzan e irani - استکهلم، سوئد: خلوت نشین حضرت حق!! بابا جان خاله جان بیخیال. اینهمه زرغم زورا و مزخرف بافتن ما را عنکبوتی کرد و شما را تار عنکبوت. در عرش حضرت حق چه خبر؟! ما در زمان سربازی در دارخوین یک دوست داشتیم که موجی شده بود و مرتب حرفهای شما را میزد. بابا این مزخرفات یعنی چه؟! گفتم که ترسهایت را حل کند. فرقی ندارد که مدفوع از کجا بیاید. خنجر حق را نیز در بچگی خوردم و ختنه کردم! بیخیال جان خاله. معلوم است که خدا از ۱۰۰ کیلومتری بنده هم گذر نمیکند چون او را میگیرم و ختنه اش میکنم! خاله جان عمه جان زینب این کلمات قلمبه و پشگلی را ترک کن. سوئد جزایر قشنگی دارد. چهار روز برو روی یکی از آنها و به زمین و آسمون نگاه کن تا شاید بفهمی که لین زمین خودش تکه سنگ بسیار کوچکی در یک کهکشان بینهایت است و تصور وجود خدا فقط و فقط محصول ترس و وحشت است. آفرین خاله جان. من و تو میمیریم. یعنی پشمک. پس ترسهایمان را حل کنیم تا حداقل دو روز آرام و بدون بقولات حق زندگی کنیم. درود بر خاله عزیز.

[::تو خوبی بابا - ویاندن، بلژیک::]. دروغ نمیگه . گوشاتو باز کن، دروغ نمیگه . هر دفعه که میخوابی روح از بدنت جدا میشه و میره . اگر یک خورده از زمین فاصله بگیری ، دیگه وقتی روحت یعنی خود اصلیت ار بدنت جدا میشید، باهاش میری به سیر و سیاحت . فقط یک ایراد داره این خانم . توان تشخیص بین وهم و واقعیت رو نداره . توضیحش خیلی پیچیده است . اما اگر دوست داشتی کتاب مکتب های روحی (اک) رو که ترجمه های فارسیش هم هست دانلود کن و مطالعه کن . بعد متوجه میشی که عامل موفقیت خیلی از کشورهای غربی واسه چیه . این دوست ما هم دروغ نمیگه . اما روحش خیلی کوچیکهً. وقتی چیزهاییًکه روحش میبینه میاد و واسه بدن کامپایل میشه، چون ظرفش کوچیکه، توان دید درست رو نداره . یه معیار ساده هم داره . پیشرفتش کند میمونه چون دهن به تعریف و صحبت کردن باز میکنه . به همین خاطر روحش کوچیک باقی میمونه و نمیتونه چیزهای اصلی رو ببینه . گاهیً هم وارد وهم میشه که خیلی سخته حفظ مرز بین وهم و واقعیت . مثلا چند سال پیش گفت : هواپیمای مفقود شده پرواز مالزی تا چند روز دیگه معلوم میشه که فلان جا سقوط کرده و سرنشینانش زنده هستند

بعد از سوتی که داد تا یه مدت زیادی مفقود شد و نیومد تو سایت . من همون موقع حواسم بهش بود . ایراد اصلیش اینه که ظرفش کوچیکه . تا یه چیزی بهش نشون میدن میپره میاد پای کامپیوتر . طاقت حرف نزدن رو نداره . واسه همین روحش کوچیک میمونه . و البته تمام نوشته های من برای تو الان حکم مزخرف رو داره . کتاب های مربوط به سیستم (اک) رو دانلود کن . من حتی یه دونه از کامنتای تو رو هم تا آخر نخوندم اما گوش کن ببین چی میگم : پتانسیلت خوبه، حیفی . اگه ته این جریانا مملکت شد اونی که من گفتم و اون موقع کامنت بدی و بخوای صحبت کنی، اونموقع جوابتو نمیدما. از من گفتن بود

باور هیستریک عمیق - واقعا کامنت‌هایت بقدری انرژی منفی دجال قاطی‌ دارد که تهوع میگیرم بخوانم، من همیشه از مزدوران خائن متنفر بوده ام، دیدم مخاطب قرار دادی نگاهی‌ سر سری از سر اجبار به آن‌ انداختم، زور نزن من را توضیح دهی‌ اگر درکت به این چیزها میکشید که مزدور دجال نمی‌شدی، هر چه میخواهی بفهمی از همین اسم رمز دجال بفهم که آموخته آن‌ شده اید، مابقی را نخواهی فهمید، فقط در بینوأیی تان همین بس که نور خدا را میخواهید با فوت خاموش کنیید‌، باز برو سراغ ماجراهای هیستریکی که برای خودت حجت قرار دادی و مرا با آن‌ می‌سنجی، فقط به اربابت بگو تا سرنگونی او و نظام ابیلسی دست پرورده دو دجال، از پا نخواهم نشست، چون امر احق بر این است، به تهش رسیده و هر روز از این باغ بری می‌رسد تازه تر از تازه تری میرسد، تا خارستان دنیا گلستان شود و و این گلستان از ایران شروع شود.

[::باور عمیق - قم، ایران: دوست ارجمند. شما لطف داری که چنین کامنتی به بنده نوشته ایی. من البته گاها کامنتهای شما را میخوانم تا در ضایعاتی که با تندروی و کیش پرستش دیگران به مغز وارد میشود بیشتر آشنا شوم. عزیزم من و شما هیچ تناسخی نداریم. گفتگوی سازنده از نقطه صفر باید آغاز شود و نه از پشت یکسری باور و عقیده از پیش آماده و ثبت شده. درست عرض نمیکنم؟! بنده نیز از زمانی که خواندن خودم را یاد گرفته ام هیچ کتاب دیگری نخوانده و نمیخوانم. چرا که همه کتابهای جهان در شماست. فقط باید خواندنشان را یاد بگیری. من نمیدانم برای دو روز زندگی و مردن با یک لبخند چه نیازی به روح هست؟! لابد شما میدانید، اما بنده برای زندگی کردن هیچ احتیاجی به این چیزها از قبیل روح و دین و خدا حس نمیکنم. شما نیاز داری؟ خوب باید دید دیشه این نیاز در چیست. ترس که نیست بحمدالله؟!! در پایان جمله زیبایی از ولتر میاورم و برایتان آرزوی دلشادی و آرامش دارم. ولتر میگوید: من دشمن عقیده تو هستم، اما حاضرم جانم را فدا کنم تا تو بتوانی عقیده ات را آزادانه بگویی. یادش شاد. با مهر.

مردها اون وسط فقط شکم و باسن گنده کردند خاک برسرتون از دوتا چلغوز برنیامدید

[::میهن پرست 2500 - لیختن اشتاین، لیختن اشتاین::] . هموطن گرامى ، درود بیکران همراه با مهر، به شما و همه میهن پرستانى که قلبشون به شوق سربلندى و پیشرفت وآزادى ایران در طپش است ! به امید پیروزى بر جهل و خرافات دینى عربى و پیروزى نور بر تاریکى و ظلمت استبداد و تباهى ! نه چندان دور که تا بهار آینده!.

[::shirzan e irani - استکهلم، سوئد: درخواست شما برگشت خورد! خداوند خودش مشغول معاشقه با ماده گرازها و خرگوشهای نر است. ولمون کن بابا. خدا اگه وجود داشت که اصلا چنین موجوداتی نبودن. اینهمه پشمک هوا نکن بابا. خدا کدوم فندقه؟!! بساطی داریم از دست شما و ترساتون.

مزدوران آخوندا راه افتادن برای ترسوندن مردم. الان این مسیح علی نژاد چه لزومی داشت این رو بکنه توی بوق؟!

از خداوند در خواست کردم تمامِ آن‌ ماده گراز‌ها و گرازان نر را به بدترین وجه به جهنم اندازد هم در دنیا یک حیوان از خودشان وحشی تر با آنها این رفتار را کند و هم در آن‌ دنیا با وحوش محشور شوند که مدام به دریدن آنها مشغول شوند ، و به خداوندی خودش سوگند که از دایره قسمتش رفت، و تمام عمر مانند سایه این باز دهی‌ در تعقیبشان خواهد بود. این که از این وحوش ! و اما هیچ چاره ایی جز مقابله نیست ، هر فردی که در ماجرا افتد ، یک گوشه‌ مأموریت حق بر دوشش است، آزادی و رسیدن به انسانیت آسان نیست اما بهره ابدی دارد، چه در این سرا و چه در آن‌ سرا. این بانو نماینده رنج و اسارتِ ملت است در دست دیوان سیاه کار، سهراب شهید ثالث میگفت ؛ من تصویر گر رنج انسانها هستم، و به واقع فیلم‌هایش رنج را به خوبی‌ به تصویر کشیده اند . هر فرد در عالم تصویرگر چیزی ست. راهی‌ جز مقابله با دیوان نیست.

[::shirzan e irani - استکهلم، سوئد: خلوت نشین حضرت حق!! بابا جان خاله جان بیخیال. اینهمه زرغم زورا و مزخرف بافتن ما را عنکبوتی کرد و شما را تار عنکبوت. در عرش حضرت حق چه خبر؟! ما در زمان سربازی در دارخوین یک دوست داشتیم که موجی شده بود و مرتب حرفهای شما را میزد. بابا این مزخرفات یعنی چه؟! گفتم که ترسهایت را حل کند. فرقی ندارد که مدفوع از کجا بیاید. خنجر حق را نیز در بچگی خوردم و ختنه کردم! بیخیال جان خاله. معلوم است که خدا از ۱۰۰ کیلومتری بنده هم گذر نمیکند چون او را میگیرم و ختنه اش میکنم! خاله جان عمه جان زینب این کلمات قلمبه و پشگلی را ترک کن. سوئد جزایر قشنگی دارد. چهار روز برو روی یکی از آنها و به زمین و آسمون نگاه کن تا شاید بفهمی که لین زمین خودش تکه سنگ بسیار کوچکی در یک کهکشان بینهایت است و تصور وجود خدا فقط و فقط محصول ترس و وحشت است. آفرین خاله جان. من و تو میمیریم. یعنی پشمک. پس ترسهایمان را حل کنیم تا حداقل دو روز آرام و بدون بقولات حق زندگی کنیم. درود بر خاله عزیز.

[::باور عمیق - قم، ایران: دوست ارجمند. شما لطف داری که چنین کامنتی به بنده نوشته ایی. من البته گاها کامنتهای شما را میخوانم تا در ضایعاتی که با تندروی و کیش پرستش دیگران به مغز وارد میشود بیشتر آشنا شوم. عزیزم من و شما هیچ تناسخی نداریم. گفتگوی سازنده از نقطه صفر باید آغاز شود و نه از پشت یکسری باور و عقیده از پیش آماده و ثبت شده. درست عرض نمیکنم؟! بنده نیز از زمانی که خواندن خودم را یاد گرفته ام هیچ کتاب دیگری نخوانده و نمیخوانم. چرا که همه کتابهای جهان در شماست. فقط باید خواندنشان را یاد بگیری. من نمیدانم برای دو روز زندگی و مردن با یک لبخند چه نیازی به روح هست؟! لابد شما میدانید، اما بنده برای زندگی کردن هیچ احتیاجی به این چیزها از قبیل روح و دین و خدا حس نمیکنم. شما نیاز داری؟ خوب باید دید دیشه این نیاز در چیست. ترس که نیست بحمدالله؟!! در پایان جمله زیبایی از ولتر میاورم و برایتان آرزوی دلشادی و آرامش دارم. ولتر میگوید: من دشمن عقیده تو هستم، اما حاضرم جانم را فدا کنم تا تو بتوانی عقیده ات را آزادانه بگویی. یادش شاد. با مهر.

مردها اون وسط فقط شکم و باسن گنده کردند خاک برسرتون از دوتا چلغوز برنیامدید

باور هیستریک عمیق - واقعا کامنت‌هایت بقدری انرژی منفی دجال قاطی‌ دارد که تهوع میگیرم بخوانم، من همیشه از مزدوران خائن متنفر بوده ام، دیدم مخاطب قرار دادی نگاهی‌ سر سری از سر اجبار به آن‌ انداختم، زور نزن من را توضیح دهی‌ اگر درکت به این چیزها میکشید که مزدور دجال نمی‌شدی، هر چه میخواهی بفهمی از همین اسم رمز دجال بفهم که آموخته آن‌ شده اید، مابقی را نخواهی فهمید، فقط در بینوأیی تان همین بس که نور خدا را میخواهید با فوت خاموش کنیید‌، باز برو سراغ ماجراهای هیستریکی که برای خودت حجت قرار دادی و مرا با آن‌ می‌سنجی، فقط به اربابت بگو تا سرنگونی او و نظام ابیلسی دست پرورده دو دجال، از پا نخواهم نشست، چون امر احق بر این است، به تهش رسیده و هر روز از این باغ بری می‌رسد تازه تر از تازه تری میرسد، تا خارستان دنیا گلستان شود و و این گلستان از ایران شروع شود.

[::تو خوبی بابا - ویاندن، بلژیک::]. دروغ نمیگه . گوشاتو باز کن، دروغ نمیگه . هر دفعه که میخوابی روح از بدنت جدا میشه و میره . اگر یک خورده از زمین فاصله بگیری ، دیگه وقتی روحت یعنی خود اصلیت ار بدنت جدا میشید، باهاش میری به سیر و سیاحت . فقط یک ایراد داره این خانم . توان تشخیص بین وهم و واقعیت رو نداره . توضیحش خیلی پیچیده است . اما اگر دوست داشتی کتاب مکتب های روحی (اک) رو که ترجمه های فارسیش هم هست دانلود کن و مطالعه کن . بعد متوجه میشی که عامل موفقیت خیلی از کشورهای غربی واسه چیه . این دوست ما هم دروغ نمیگه . اما روحش خیلی کوچیکهً. وقتی چیزهاییًکه روحش میبینه میاد و واسه بدن کامپایل میشه، چون ظرفش کوچیکه، توان دید درست رو نداره . یه معیار ساده هم داره . پیشرفتش کند میمونه چون دهن به تعریف و صحبت کردن باز میکنه . به همین خاطر روحش کوچیک باقی میمونه و نمیتونه چیزهای اصلی رو ببینه . گاهیً هم وارد وهم میشه که خیلی سخته حفظ مرز بین وهم و واقعیت . مثلا چند سال پیش گفت : هواپیمای مفقود شده پرواز مالزی تا چند روز دیگه معلوم میشه که فلان جا سقوط کرده و سرنشینانش زنده هستند

بعد از سوتی که داد تا یه مدت زیادی مفقود شد و نیومد تو سایت . من همون موقع حواسم بهش بود . ایراد اصلیش اینه که ظرفش کوچیکه . تا یه چیزی بهش نشون میدن میپره میاد پای کامپیوتر . طاقت حرف نزدن رو نداره . واسه همین روحش کوچیک میمونه . و البته تمام نوشته های من برای تو الان حکم مزخرف رو داره . کتاب های مربوط به سیستم (اک) رو دانلود کن . من حتی یه دونه از کامنتای تو رو هم تا آخر نخوندم اما گوش کن ببین چی میگم : پتانسیلت خوبه، حیفی . اگه ته این جریانا مملکت شد اونی که من گفتم و اون موقع کامنت بدی و بخوای صحبت کنی، اونموقع جوابتو نمیدما. از من گفتن بود

تو خوبی بابا - ویاندن، بلژیک- برای تو که بر روی تپه ایی یک متری صعود کرده ایی البته پرش از آن هیبت ندارد، اما برای کسی‌ که خلوت نشین حضرت حق است و در عرش او سیر می‌کند و نمیدانی چه هیبت‌ها را شاهد بوده چه بگویم به تو با آن‌ صعود یک متری ات، پایت به زمین عادت کرده اسم پرواز و ارتفاع را نمیدانی، تا به چیزی یقین نداشته باشم نمی‌گویم، دیدم از دایره قسمت حق بر اینها چه رفت، چند سال پیش فردی که حق از او انتظار نداشت خنجری از زخم زبان بر قلب دلشکسته ایی گذاشت، شمشیر حق را بر جان آن‌ زبان دراز دیدم، و میدانی‌ چه شد! چندی بعد به بیماری دچار شد که مدفوعش به جای آمدن از مقعد از دهانش میامد و هنوز جوانی را به پایان نرسانده بود با گذاردن سه بچه پشت سرش جان را تسلیم کرد و رفت، از این مشاهدات به وفور بوده و این حکایت حق با دوستانش است تا پاک بروند، حال ببین حکایتش با مدعیانش و یا منکرانش چه خواهد بود. یقین بدان خداوند در آن‌ حوالی که هستی‌ سیر نمیکند.

تو خوبی بابا - ویاندن، بلژیک- برای تو که بر روی تپه ایی یک متری صعود کرده ایی البته پرش از آن هیبت ندارد، اما برای کسی‌ که خلوت نشین حضرت حق است و در عرش او سیر می‌کند و نمیدانی چه هیبت‌ها را شاهد بوده چه بگویم به تو با آن‌ صعود یک متری ات، پایت به زمین عادت کرده اسم پرواز و ارتفاع را نمیدانی، تا به چیزی یقین نداشته باشم نمی‌گویم، دیدم از دایره قسمت حق بر اینها چه رفت، چند سال پیش فردی که حق از او انتظار نداشت خنجری از زخم زبان بر قلب دلشکسته ایی گذاشت، شمشیر حق را بر جان آن‌ زبان دراز دیدم، و میدانی‌ چه شد! چندی بعد به بیماری دچار شد که مدفوعش به جای آمدن از مقعد از دهانش میامد و هنوز جوانی را به پایان نرسانده بود با گذاردن سه بچه پشت سرش جان را تسلیم کرد و رفت، از این مشاهدات به وفور بوده و این حکایت حق با دوستانش است تا پاک بروند، حال ببین حکایتش با مدعیانش و یا منکرانش چه خواهد بود. یقین بدان خداوند در آن‌ حوالی که هستی‌ سیر نمیکند.

بعد از سوتی که داد تا یه مدت زیادی مفقود شد و نیومد تو سایت . من همون موقع حواسم بهش بود . ایراد اصلیش اینه که ظرفش کوچیکه . تا یه چیزی بهش نشون میدن میپره میاد پای کامپیوتر . طاقت حرف نزدن رو نداره . واسه همین روحش کوچیک میمونه . و البته تمام نوشته های من برای تو الان حکم مزخرف رو داره . کتاب های مربوط به سیستم (اک) رو دانلود کن . من حتی یه دونه از کامنتای تو رو هم تا آخر نخوندم اما گوش کن ببین چی میگم : پتانسیلت خوبه، حیفی . اگه ته این جریانا مملکت شد اونی که من گفتم و اون موقع کامنت بدی و بخوای صحبت کنی، اونموقع جوابتو نمیدما. از من گفتن بود

[::تو خوبی بابا - ویاندن، بلژیک::]. دروغ نمیگه . گوشاتو باز کن، دروغ نمیگه . هر دفعه که میخوابی روح از بدنت جدا میشه و میره . اگر یک خورده از زمین فاصله بگیری ، دیگه وقتی روحت یعنی خود اصلیت ار بدنت جدا میشید، باهاش میری به سیر و سیاحت . فقط یک ایراد داره این خانم . توان تشخیص بین وهم و واقعیت رو نداره . توضیحش خیلی پیچیده است . اما اگر دوست داشتی کتاب مکتب های روحی (اک) رو که ترجمه های فارسیش هم هست دانلود کن و مطالعه کن . بعد متوجه میشی که عامل موفقیت خیلی از کشورهای غربی واسه چیه . این دوست ما هم دروغ نمیگه . اما روحش خیلی کوچیکهً. وقتی چیزهاییًکه روحش میبینه میاد و واسه بدن کامپایل میشه، چون ظرفش کوچیکه، توان دید درست رو نداره . یه معیار ساده هم داره . پیشرفتش کند میمونه چون دهن به تعریف و صحبت کردن باز میکنه . به همین خاطر روحش کوچیک باقی میمونه و نمیتونه چیزهای اصلی رو ببینه . گاهیً هم وارد وهم میشه که خیلی سخته حفظ مرز بین وهم و واقعیت . مثلا چند سال پیش گفت : هواپیمای مفقود شده پرواز مالزی تا چند روز دیگه معلوم میشه که فلان جا سقوط کرده و سرنشینانش زنده هستند

باور هیستریک عمیق - واقعا کامنت‌هایت بقدری انرژی منفی دجال قاطی‌ دارد که تهوع میگیرم بخوانم، من همیشه از مزدوران خائن متنفر بوده ام، دیدم مخاطب قرار دادی نگاهی‌ سر سری از سر اجبار به آن‌ انداختم، زور نزن من را توضیح دهی‌ اگر درکت به این چیزها میکشید که مزدور دجال نمی‌شدی، هر چه میخواهی بفهمی از همین اسم رمز دجال بفهم که آموخته آن‌ شده اید، مابقی را نخواهی فهمید، فقط در بینوأیی تان همین بس که نور خدا را میخواهید با فوت خاموش کنیید‌، باز برو سراغ ماجراهای هیستریکی که برای خودت حجت قرار دادی و مرا با آن‌ می‌سنجی، فقط به اربابت بگو تا سرنگونی او و نظام ابیلسی دست پرورده دو دجال، از پا نخواهم نشست، چون امر احق بر این است، به تهش رسیده و هر روز از این باغ بری می‌رسد تازه تر از تازه تری میرسد، تا خارستان دنیا گلستان شود و و این گلستان از ایران شروع شود.

مردها اون وسط فقط شکم و باسن گنده کردند خاک برسرتون از دوتا چلغوز برنیامدید

[::باور عمیق - قم، ایران: دوست ارجمند. شما لطف داری که چنین کامنتی به بنده نوشته ایی. من البته گاها کامنتهای شما را میخوانم تا در ضایعاتی که با تندروی و کیش پرستش دیگران به مغز وارد میشود بیشتر آشنا شوم. عزیزم من و شما هیچ تناسخی نداریم. گفتگوی سازنده از نقطه صفر باید آغاز شود و نه از پشت یکسری باور و عقیده از پیش آماده و ثبت شده. درست عرض نمیکنم؟! بنده نیز از زمانی که خواندن خودم را یاد گرفته ام هیچ کتاب دیگری نخوانده و نمیخوانم. چرا که همه کتابهای جهان در شماست. فقط باید خواندنشان را یاد بگیری. من نمیدانم برای دو روز زندگی و مردن با یک لبخند چه نیازی به روح هست؟! لابد شما میدانید، اما بنده برای زندگی کردن هیچ احتیاجی به این چیزها از قبیل روح و دین و خدا حس نمیکنم. شما نیاز داری؟ خوب باید دید دیشه این نیاز در چیست. ترس که نیست بحمدالله؟!! در پایان جمله زیبایی از ولتر میاورم و برایتان آرزوی دلشادی و آرامش دارم. ولتر میگوید: من دشمن عقیده تو هستم، اما حاضرم جانم را فدا کنم تا تو بتوانی عقیده ات را آزادانه بگویی. یادش شاد. با مهر.

[::shirzan e irani - استکهلم، سوئد: خلوت نشین حضرت حق!! بابا جان خاله جان بیخیال. اینهمه زرغم زورا و مزخرف بافتن ما را عنکبوتی کرد و شما را تار عنکبوت. در عرش حضرت حق چه خبر؟! ما در زمان سربازی در دارخوین یک دوست داشتیم که موجی شده بود و مرتب حرفهای شما را میزد. بابا این مزخرفات یعنی چه؟! گفتم که ترسهایت را حل کند. فرقی ندارد که مدفوع از کجا بیاید. خنجر حق را نیز در بچگی خوردم و ختنه کردم! بیخیال جان خاله. معلوم است که خدا از ۱۰۰ کیلومتری بنده هم گذر نمیکند چون او را میگیرم و ختنه اش میکنم! خاله جان عمه جان زینب این کلمات قلمبه و پشگلی را ترک کن. سوئد جزایر قشنگی دارد. چهار روز برو روی یکی از آنها و به زمین و آسمون نگاه کن تا شاید بفهمی که لین زمین خودش تکه سنگ بسیار کوچکی در یک کهکشان بینهایت است و تصور وجود خدا فقط و فقط محصول ترس و وحشت است. آفرین خاله جان. من و تو میمیریم. یعنی پشمک. پس ترسهایمان را حل کنیم تا حداقل دو روز آرام و بدون بقولات حق زندگی کنیم. درود بر خاله عزیز.

از خداوند در خواست کردم تمامِ آن‌ ماده گراز‌ها و گرازان نر را به بدترین وجه به جهنم اندازد هم در دنیا یک حیوان از خودشان وحشی تر با آنها این رفتار را کند و هم در آن‌ دنیا با وحوش محشور شوند که مدام به دریدن آنها مشغول شوند ، و به خداوندی خودش سوگند که از دایره قسمتش رفت، و تمام عمر مانند سایه این باز دهی‌ در تعقیبشان خواهد بود. این که از این وحوش ! و اما هیچ چاره ایی جز مقابله نیست ، هر فردی که در ماجرا افتد ، یک گوشه‌ مأموریت حق بر دوشش است، آزادی و رسیدن به انسانیت آسان نیست اما بهره ابدی دارد، چه در این سرا و چه در آن‌ سرا. این بانو نماینده رنج و اسارتِ ملت است در دست دیوان سیاه کار، سهراب شهید ثالث میگفت ؛ من تصویر گر رنج انسانها هستم، و به واقع فیلم‌هایش رنج را به خوبی‌ به تصویر کشیده اند . هر فرد در عالم تصویرگر چیزی ست. راهی‌ جز مقابله با دیوان نیست.

مزدوران آخوندا راه افتادن برای ترسوندن مردم. الان این مسیح علی نژاد چه لزومی داشت این رو بکنه توی بوق؟!

[::shirzan e irani - استکهلم، سوئد: درخواست شما برگشت خورد! خداوند خودش مشغول معاشقه با ماده گرازها و خرگوشهای نر است. ولمون کن بابا. خدا اگه وجود داشت که اصلا چنین موجوداتی نبودن. اینهمه پشمک هوا نکن بابا. خدا کدوم فندقه؟!! بساطی داریم از دست شما و ترساتون.

[::میهن پرست 2500 - لیختن اشتاین، لیختن اشتاین::] . هموطن گرامى ، درود بیکران همراه با مهر، به شما و همه میهن پرستانى که قلبشون به شوق سربلندى و پیشرفت وآزادى ایران در طپش است ! به امید پیروزى بر جهل و خرافات دینى عربى و پیروزى نور بر تاریکى و ظلمت استبداد و تباهى ! نه چندان دور که تا بهار آینده!.