روزنامه قانون به دلیل انتشار گزارشی درباره 'ندامتگاه بزرگ تهران' تحت تعقیب قضایی قرار گرفت+ متن کامل گزارش
رأی دهید
عباس جعفری دولت آبادی، دادستان عمومی و انقلاب تهران امروز ۲۴ خرداد (۱۴ ژوئن) گزارش روزنامه قانون را "کذب" خوانده و گفته است که مهناز مظاهری، مدیر این روزنامه "به دنبال اعلام شکایت سازمان زندانها تحت تعقیب قضایی قرار گرفته است."
روزنامه قانون دو روز پیش در گزارشی با عنوان "۲۴ ساعت لعنتی"، تجربیات عینی شهروندی را منتشر کرده بود که یک روز در ندامتگاه بزرگ تهران که به نوشته این روزنامه "بزرگترین زندان خاورمیانه است"، بازداشت بوده است.
در این گزارش از زبان فرد بازداشت شده به مواردی از توهین به بازداشت شدگان از جمله قیچی کردن لباس ها، کوتاه کردن موها و دور انداختن کفش و همچنین دسترسی تنها ۲ ساعت در روز به آب آشامیدنی غیربهداشتی و رها شدن با دمپایی پس از آزادی اشاره شده است.
در این گزارش از زبان شهروندی که موقتا در این زندان بازداشت بوده آمده "هر سربازی که به ما می رسید هر چه از دهانش در می آمد نثار زندانیان و از جمله بنده میکرد. نه حرمت سن و سال و ریش سفید را می دانستند چیست و نه از اخلاق بویی برده بودند. به هرحال در ابتدای ورود تصور بر این است که ۲۴ ساعت زندان آن هم در قرنطینه نباید خیلی هم سخت باشد، اما وقتی وارد شدم هر لحظه برایم چون کابوسی گذشت."
زندان مورد اشاره این روزنامه در جاده قدیم قم در جنوب تهران قرار دارد.
دادستان عمومی و انقلاب تهران پس از اعلام تعقیب قضایی مدیر روزنامه قانون گفت: "اخبار و مطالب مندرج در رسانهها نباید موجبات ناامیدی و نگرانی را در مردم ایجاد کند".
روزنامه قانون یک بار در سال ۱۳۹۱ توقیف شد، اما با رفع توقیف انتشار خود را از سال ۹۳ مجددا از سر گرفت.
قانون : هیچ یک ازما علاقه ای نداریم روزی گذرمان به زندان بیفتد اما همگی کنجکاو هستیم بدانیم در زندان بر زندانیان چه می گذرد و روزهای زندان چگونه شب میشود، البته همه میدانیم زندان دیگر یک سیاهچاله مخوف در اعماق تاریکی نیست و زندانی یک مددجوست و زندانبان مسئول نگهداری او.مددجو دارای حق و حقوق و محروم شدن از زندگی در جامعه مجازات اوست نه چیزی بیش از آن، هرچند این یک روی سکه است. کافی است 24 ساعت با یک زندانی همراه شوید تا ببینید در دنیای مدرن زندانبانی امروز ایران چه بر سر یک زندانی می آید.
یک بیابان بزرگ در جنوبیترین قسمت استان تهران میزبان زندان بزرگ تهران است. آدرس روی کاغذ سرراست است، جاده قدیم قم، پلیس راه حسن آباد، جاده چرمشهر، کیلومتر ۵، شهرک صنعتی بیجین، مجتمع ندامتگاه تهران بزرگ معروف به بزرگ ترین زندان خاورمیانه،که طی مسیر ۵ کیلومتری زندان تا جاده، سهم هر زندانی در زمان آزادی است.زندانی بزرگ با جیره روزانه فقط 2 ساعت آب که بسیار بی کیفیت است و مناسب برای نوشیدن نیست. آنچه میخوانید گفت وگوی « قانون» با یکی از افرادی است که برای 24 ساعت مهمان زندان بزرگ تهران بوده و از آنچه در این 24 ساعت بر او گذشته، میگوید.
2 ساعت پشت درهای زندان
همراه مامور بدرقه زندان با طی مسافت طولانی به زندان رسیدیم اما خبری از ورود به زندان نبود. در این گرمای سرسام آور هوا 2 ساعت بیرون زندان در بیابان در انتظار باز شدن درهای آن ماندیم. وقتی اجازه ورود دادند نیز 7 ساعت انجام کارهای اداری برای رفتن به قرنطینه طول کشید.
اما در این 7 ساعت چه رخ داد
صبح برای شرکت در دادگاه با لباس رسمی یعنی کت و شلوار حاضر شدم و در نهایت قاضی قرار کفالت صادر کرد تا انجام امور اداری کفیل زمان مان تمام شد به ناچار برای 24 ساعت راهی زندان شدم. در پرونده نیز قرار کفالت ذکر شده و زندانبان حتی این را می دانست که روز بعد بنده آزاد خواهم شد و این یعنی من مرتکب جرم بزرگی نشده بودم که اگر هم شده بودم مستحق توهینهایی که شنیدم، نبودم.
توهینهای مکرر
هر سربازی که به ما می رسید هر چه از دهانش در می آمد نثار زندانیان و از جمله بنده میکرد. نه حرمت سن و سال و ریش سفید را می دانستند چیست و نه از اخلاق بویی برده بودند. به هرحال در ابتدای ورود تصور بر این است که 24 ساعت زندان آن هم در قرنطینه نباید خیلی هم سخت باشد اما وقتی وارد شدم هر لحظه برایم چون کابوسی گذشت.
دریافت پول نقد وصدور کارت بانکی
به محض ورود گفتند هر چه دارید به صندوق امانت بدهید. ساعت، کلید ،گردنبند ،تسبیح و ... را از ما گرفتند. بعد گفتند نمیتوانید پول نقد به زندان ببرید.
بانک پاسارگاد شعبهای در قسمت ورودی زندان دارد که از صبح تا ساعت 8 شب فعال است و با دریافت پول زندانیان برای آنها کارت صادر میکند تا بتوانند مایحتاج خود را در زندان تهیه کنند.کارت را تهیه کردیم.
قیچی کردن کت یک میلیونی
مرحله بعدی تعویض لباس بود.گفتند لباسها را در بیاورید و درعین ناباوری جوراب بنده به سطل آشغال منتقل شد. نوبت به کفشها رسید که آن هم نصیب سطل آشغال شد با اینکه 500 هزار تومان ارزش داشت وراضی بودم به یک نیازمند داده شود تا اینکه به سطلآشغال بیندازند.
نکته جالب بعدی این بود که کت یک میلیون تومانی من را با قیچی تکه تکه کردند.وقتی پرسیدم چرا چنین می کنید گفتند شاید مواد مخدر یا چیزی در آن پنهان کرده باشی. در کمال تعجب کت را نابود کرده وبه سطل آشغال انداختند.
حداقل کت را به یک نیازمندم میدادند. یک دیوار مهربانی بیرون زندان بگذارند اینها را آنجا نصب کنند. قیچی کردن و به سطل انداختن چه دردی را دوا می کند.هرچند با توجه به اینکه در پرونده قرار کفالت بنده قید شده بود و زندانبان می دانست فردا من آزاد خواهم شد میتوانستند لباسها را درانبار بگذارند تا یک روز بعد به خودم بدهند. عدم تعبیه انباری برای لباسهای افرادی چون من که فقط یک یا چند روز در زندان هستند، یک سوء مدیریت است و توجیهی ندارد.
کوتاه کردن موها
مرحله بعدی سلمانی بود. این بار زیر بار نرفتم. به هرحال سنی از من گذشته و سالهاست با مو و محاسن بلند زندگی کردهام. به دوستان،همسایگان و اقوام بگویم چه شده یکشبه موهایم را زده ام. آبرویی برای من در محل می ماند آن هم برای یک شب در قرنطینه بودن نه چند ماه و یک سال زندان، قرار بود فقط یک شب در قرنطینه باشم چرا باید محاسن و موهایم را می زدند. با اعتراض بسیار رئیس زندان لطف و آرایشگر پرسنل را صدا کرد تا فقط موهای سر را مقداری کوتاه کنند که حداقل خیلی نامرتب و زشت نشود که البته در نهایت کامل کوتاه کردند.
کارت بانکی بی اعتبار
بعد از 7 ساعت وارد بند شدم.بعد از یک روز دوندگی و خستگی خریدن آب و یک تکه نان امری دور از ذهن نبود اما گفتند نمی توانم خریدی داشته باشم زیرا کارت پاسارگاد تا3روز فعال نمی شود.
سود کلان بانک پاسارگاد در زندان
200 تا 300 نفر ورودی روزانه این زندان، همه پول نقد خود را به بانک می دهند تا 3 روزهم این پول در بانک بدون حق استفاده می ماند. اگر نگاهی به ارقام بیندازیم سود کلانی را برای بانک خواهیم دید.به هرحال گرسنه وتشنه مانده بودم و اگر لطف سایر زندانیان نبود خدا می داند چه بر سر منِ پیرمرد می آمد. یکی از عجایب زندان داشتن جیره روزی 2 ساعت آب غیر قابل شرب است، فقط در این زمان می توان از سرویس بهداشتی استفاده کرد. اگر زندانی دچار سوء هاضمه و بیماری سوء هاضمه و... باشد چه باید کند؟ برای حل این مشکل هم مجبور به خرید آب معدنی بودیم اماکارت اعتباری ما فعال نبود.
بالاخره شب تاریک زندان سحر و قرار کفالت بنده پذیرفته شد اما مشکلات جدید شروع شد. زمان آزادی زندانیان شب است و ساعت 20:30 اسامی زندانیانی که قرار است آزاد شوند،اعلام میشود.
سوختن کارت بانکی
به محض اعلام اسامی کارت بانک پاسارگاد می سوزد.یعنی کارتی که نتوانسته ام با آن خریدی انجام دهم می سوزد و حتی نمیتوانم کارت را به زندانیانی که طی 24 ساعت گذشته لطف کرده و آب وغذا برای من خریده بودند هدیه کنم تا لطف شان جبران شود.
پولی پس داده نمیشود
بعد از اعلام اسامی برای دریافت وسایل و پول خود رفتیم اما از آنجایی که ساعت کار بانک و امانتداری ساعت 8 شب است و اسامی زندانیان ساعت30 :8 اعلام میشود، از دریافت امانت مانند کلید، ساعت ،پول نقد از بانک و...خبری نیست. زندانی بدون پول با یک جفت دمپایی در بیابان تاریک رها می شود به امید اینکه ماشینی از سر خیرخواهی او را تا شهر برساند. شاید بنده به همسرم نگفته باشم زندانی شده ام .بعد از 24 ساعت نیمه شب با دمپایی بدون کت، موهای کوتاه شده، بدون پول وسایر وسایلم بروم خانه، بگویم کجا بوده ام؟ چه بر سر زندگی مشترک چند ساله من خواهد آمد؟
هزینه دمپایی زندانیان
البته در باب فلسفه دمپایی یک توضیح جالب این است که زندان بزرگ روزی 300 نفر ورودی دارد این زندان یعنی روزی 300 جفت دمپایی پلاستیکی نیازدارد. اگر قیمت هر جفت دمپایی 5 هزار تومان باشد، میشود روزانه یک میلیون و 500 هزار تومان. در ماه چیزی حدود 45 میلیون تومان هزینه همین دمپاییهای پلاستیکی است که زندانی را با آن راهی خانه می کنند. یا لباس زیر و حوله ای که برای یک شب به ما دادند و بسیارهم نامرغوب بود کلی هزینه برای زندان دارد در حالی که برای بازداشت موقتیها کاربردی ندارد.
به هرحال ساعت 10 شب از زندان خارج شدم، بماند با چه سختی بدون پول و وسایلم، به خانه بازگشتم. هنوز هم کلید دفتر و میز کار بنده در بخش امانات زندان است،از طرفی پول هم در بانک پاسارگاد است و در ماه مبارک رمضان هم نمی توانم تا زندان بزرگ بروم ،کم نیستند زندانیانی که شرایط مرا دارند.
حال تصور کنید زندانی ای از همدان، اصفهان، قم یا شهری غیر تهران باشد و نیمه شب آزاد شود یا باید صبح در بیابان بماند تا مسئولان بانک و امانتداری بیایند یا باهزار بدبختی به شهرش برود تا در فرصتی دیگر بازگردد که بسیاری از زندانیان فرصت نمی کنند باز گردند وپول ومدارک خود را تحویل بگیرند که این خودحجم بالایی از درآمد را برای بانک در پی دارد. جالب است بدانید شعبات داخل شهر بانک پاسارگاد هم جوابگو نیستند و فقط باید به زندان مراجعه کرد.
ای کاش بانک پاسارگاد پاسخگوی این رفتارخود باشد؛ اگر کارت الکترونیکی صادر میکند شرایط استفاده و بهره مندی آن را برای مددجو فراهم کند و زمان خروج از زندان یک دستگاه خودپرداز باشد مابقی پول را به مددجو بدهد.اگر اراده برای پرداخت پول زندانیان باشد انتخاب راه و روش منطقی کار سختی نیست.
یک بیابان بزرگ در جنوبیترین قسمت استان تهران میزبان زندان بزرگ تهران است. آدرس روی کاغذ سرراست است، جاده قدیم قم، پلیس راه حسن آباد، جاده چرمشهر، کیلومتر ۵، شهرک صنعتی بیجین، مجتمع ندامتگاه تهران بزرگ معروف به بزرگ ترین زندان خاورمیانه،که طی مسیر ۵ کیلومتری زندان تا جاده، سهم هر زندانی در زمان آزادی است.زندانی بزرگ با جیره روزانه فقط 2 ساعت آب که بسیار بی کیفیت است و مناسب برای نوشیدن نیست. آنچه میخوانید گفت وگوی « قانون» با یکی از افرادی است که برای 24 ساعت مهمان زندان بزرگ تهران بوده و از آنچه در این 24 ساعت بر او گذشته، میگوید.
2 ساعت پشت درهای زندان
همراه مامور بدرقه زندان با طی مسافت طولانی به زندان رسیدیم اما خبری از ورود به زندان نبود. در این گرمای سرسام آور هوا 2 ساعت بیرون زندان در بیابان در انتظار باز شدن درهای آن ماندیم. وقتی اجازه ورود دادند نیز 7 ساعت انجام کارهای اداری برای رفتن به قرنطینه طول کشید.
اما در این 7 ساعت چه رخ داد
صبح برای شرکت در دادگاه با لباس رسمی یعنی کت و شلوار حاضر شدم و در نهایت قاضی قرار کفالت صادر کرد تا انجام امور اداری کفیل زمان مان تمام شد به ناچار برای 24 ساعت راهی زندان شدم. در پرونده نیز قرار کفالت ذکر شده و زندانبان حتی این را می دانست که روز بعد بنده آزاد خواهم شد و این یعنی من مرتکب جرم بزرگی نشده بودم که اگر هم شده بودم مستحق توهینهایی که شنیدم، نبودم.
توهینهای مکرر
هر سربازی که به ما می رسید هر چه از دهانش در می آمد نثار زندانیان و از جمله بنده میکرد. نه حرمت سن و سال و ریش سفید را می دانستند چیست و نه از اخلاق بویی برده بودند. به هرحال در ابتدای ورود تصور بر این است که 24 ساعت زندان آن هم در قرنطینه نباید خیلی هم سخت باشد اما وقتی وارد شدم هر لحظه برایم چون کابوسی گذشت.
دریافت پول نقد وصدور کارت بانکی
به محض ورود گفتند هر چه دارید به صندوق امانت بدهید. ساعت، کلید ،گردنبند ،تسبیح و ... را از ما گرفتند. بعد گفتند نمیتوانید پول نقد به زندان ببرید.
بانک پاسارگاد شعبهای در قسمت ورودی زندان دارد که از صبح تا ساعت 8 شب فعال است و با دریافت پول زندانیان برای آنها کارت صادر میکند تا بتوانند مایحتاج خود را در زندان تهیه کنند.کارت را تهیه کردیم.
قیچی کردن کت یک میلیونی
مرحله بعدی تعویض لباس بود.گفتند لباسها را در بیاورید و درعین ناباوری جوراب بنده به سطل آشغال منتقل شد. نوبت به کفشها رسید که آن هم نصیب سطل آشغال شد با اینکه 500 هزار تومان ارزش داشت وراضی بودم به یک نیازمند داده شود تا اینکه به سطلآشغال بیندازند.
نکته جالب بعدی این بود که کت یک میلیون تومانی من را با قیچی تکه تکه کردند.وقتی پرسیدم چرا چنین می کنید گفتند شاید مواد مخدر یا چیزی در آن پنهان کرده باشی. در کمال تعجب کت را نابود کرده وبه سطل آشغال انداختند.
حداقل کت را به یک نیازمندم میدادند. یک دیوار مهربانی بیرون زندان بگذارند اینها را آنجا نصب کنند. قیچی کردن و به سطل انداختن چه دردی را دوا می کند.هرچند با توجه به اینکه در پرونده قرار کفالت بنده قید شده بود و زندانبان می دانست فردا من آزاد خواهم شد میتوانستند لباسها را درانبار بگذارند تا یک روز بعد به خودم بدهند. عدم تعبیه انباری برای لباسهای افرادی چون من که فقط یک یا چند روز در زندان هستند، یک سوء مدیریت است و توجیهی ندارد.
کوتاه کردن موها
مرحله بعدی سلمانی بود. این بار زیر بار نرفتم. به هرحال سنی از من گذشته و سالهاست با مو و محاسن بلند زندگی کردهام. به دوستان،همسایگان و اقوام بگویم چه شده یکشبه موهایم را زده ام. آبرویی برای من در محل می ماند آن هم برای یک شب در قرنطینه بودن نه چند ماه و یک سال زندان، قرار بود فقط یک شب در قرنطینه باشم چرا باید محاسن و موهایم را می زدند. با اعتراض بسیار رئیس زندان لطف و آرایشگر پرسنل را صدا کرد تا فقط موهای سر را مقداری کوتاه کنند که حداقل خیلی نامرتب و زشت نشود که البته در نهایت کامل کوتاه کردند.
کارت بانکی بی اعتبار
بعد از 7 ساعت وارد بند شدم.بعد از یک روز دوندگی و خستگی خریدن آب و یک تکه نان امری دور از ذهن نبود اما گفتند نمی توانم خریدی داشته باشم زیرا کارت پاسارگاد تا3روز فعال نمی شود.
سود کلان بانک پاسارگاد در زندان
200 تا 300 نفر ورودی روزانه این زندان، همه پول نقد خود را به بانک می دهند تا 3 روزهم این پول در بانک بدون حق استفاده می ماند. اگر نگاهی به ارقام بیندازیم سود کلانی را برای بانک خواهیم دید.به هرحال گرسنه وتشنه مانده بودم و اگر لطف سایر زندانیان نبود خدا می داند چه بر سر منِ پیرمرد می آمد. یکی از عجایب زندان داشتن جیره روزی 2 ساعت آب غیر قابل شرب است، فقط در این زمان می توان از سرویس بهداشتی استفاده کرد. اگر زندانی دچار سوء هاضمه و بیماری سوء هاضمه و... باشد چه باید کند؟ برای حل این مشکل هم مجبور به خرید آب معدنی بودیم اماکارت اعتباری ما فعال نبود.
بالاخره شب تاریک زندان سحر و قرار کفالت بنده پذیرفته شد اما مشکلات جدید شروع شد. زمان آزادی زندانیان شب است و ساعت 20:30 اسامی زندانیانی که قرار است آزاد شوند،اعلام میشود.
سوختن کارت بانکی
به محض اعلام اسامی کارت بانک پاسارگاد می سوزد.یعنی کارتی که نتوانسته ام با آن خریدی انجام دهم می سوزد و حتی نمیتوانم کارت را به زندانیانی که طی 24 ساعت گذشته لطف کرده و آب وغذا برای من خریده بودند هدیه کنم تا لطف شان جبران شود.
پولی پس داده نمیشود
بعد از اعلام اسامی برای دریافت وسایل و پول خود رفتیم اما از آنجایی که ساعت کار بانک و امانتداری ساعت 8 شب است و اسامی زندانیان ساعت30 :8 اعلام میشود، از دریافت امانت مانند کلید، ساعت ،پول نقد از بانک و...خبری نیست. زندانی بدون پول با یک جفت دمپایی در بیابان تاریک رها می شود به امید اینکه ماشینی از سر خیرخواهی او را تا شهر برساند. شاید بنده به همسرم نگفته باشم زندانی شده ام .بعد از 24 ساعت نیمه شب با دمپایی بدون کت، موهای کوتاه شده، بدون پول وسایر وسایلم بروم خانه، بگویم کجا بوده ام؟ چه بر سر زندگی مشترک چند ساله من خواهد آمد؟
هزینه دمپایی زندانیان
البته در باب فلسفه دمپایی یک توضیح جالب این است که زندان بزرگ روزی 300 نفر ورودی دارد این زندان یعنی روزی 300 جفت دمپایی پلاستیکی نیازدارد. اگر قیمت هر جفت دمپایی 5 هزار تومان باشد، میشود روزانه یک میلیون و 500 هزار تومان. در ماه چیزی حدود 45 میلیون تومان هزینه همین دمپاییهای پلاستیکی است که زندانی را با آن راهی خانه می کنند. یا لباس زیر و حوله ای که برای یک شب به ما دادند و بسیارهم نامرغوب بود کلی هزینه برای زندان دارد در حالی که برای بازداشت موقتیها کاربردی ندارد.
به هرحال ساعت 10 شب از زندان خارج شدم، بماند با چه سختی بدون پول و وسایلم، به خانه بازگشتم. هنوز هم کلید دفتر و میز کار بنده در بخش امانات زندان است،از طرفی پول هم در بانک پاسارگاد است و در ماه مبارک رمضان هم نمی توانم تا زندان بزرگ بروم ،کم نیستند زندانیانی که شرایط مرا دارند.
حال تصور کنید زندانی ای از همدان، اصفهان، قم یا شهری غیر تهران باشد و نیمه شب آزاد شود یا باید صبح در بیابان بماند تا مسئولان بانک و امانتداری بیایند یا باهزار بدبختی به شهرش برود تا در فرصتی دیگر بازگردد که بسیاری از زندانیان فرصت نمی کنند باز گردند وپول ومدارک خود را تحویل بگیرند که این خودحجم بالایی از درآمد را برای بانک در پی دارد. جالب است بدانید شعبات داخل شهر بانک پاسارگاد هم جوابگو نیستند و فقط باید به زندان مراجعه کرد.
ای کاش بانک پاسارگاد پاسخگوی این رفتارخود باشد؛ اگر کارت الکترونیکی صادر میکند شرایط استفاده و بهره مندی آن را برای مددجو فراهم کند و زمان خروج از زندان یک دستگاه خودپرداز باشد مابقی پول را به مددجو بدهد.اگر اراده برای پرداخت پول زندانیان باشد انتخاب راه و روش منطقی کار سختی نیست.
دیدگاه خوانندگان
۴۵
ایران سرفرازم آرزوست - ورشو، لهستان
آفرین به شرف این روزنامه.اگر همه روزنامه ها اینجوری بنویسن آزادی بیان بیشتر خواهد بود.
سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۳۴
۶۱
paydar22 - لاهه، هلند
هر چی در روزنامه درج شده کاملن درست است نه تنها به بازداش شدکان چنین اعمال را انجام میدهند بلکه به ملاقات کنندکان هم برخورد خوبی ندارند حتی مواردی دیده شده که به نوامیس بازداشت شدکان هم چشم دارند اینها مثل کبک سر شون کردن زیر برف فکر میکنند خودشون نمی بیند دیگران هم قادر به دیدن نیستن وقتی کسی که نظرشون با اینان هم سو نیست بیگناه بازداش و اعدام میشون ان هم به خاطر قیدشون دیگر چه میشه گفت یا نوشت اصلان اینها از مقامات دستور دارن برای این حرکات در زندان همانند اعدام و شلاق زدن در خیابان فقط برای زهر چشم گرفتن
سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۳:۰۳
۳۷
Coldplay - هاوایی، ایالات متحده امریکا
مملکت آقا امام زمان عج الله و تعالی از این بهتر نمیشه ...
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۰:۰۶
۷۱
senator x - تهران، ایران
تا این دقیقه که من گزارش را خواندم سه نفر رای منفی دادند. یکی از آنها آقای عباس جعفری دولت آبادی هست,اون دوتا بی نا,,,,,کی هستند؟
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۰:۳۹
۳۵
Unkn0wn - اصفهان، ایران
این خبر رو که خوندم یا بدبختیهای خودم افتادم. منم چند سال پیش یک مشکلی واسم پیش اومده بود که باید زندان میرفتم. 1-وقتی که لوازم اضافی رو از من گرفتند خیلی راحت گفتن به خانوادت بگو بیان وسایلت رو ببرن تا اینجا گم نشه! 2-چون کم سن و سال بودم سربازا بهم زور میگفن بهم لگد میزدن بعد میگفتن این چه سرو و وضعی هست برو توی بند اونجا بهت نشون میدن !3-یک روز ملاقات داشتم بعد از ملاقات به بند برگشتم دیدم دوباره اسمم رو صدا کردن که بیا ملاقاتی داری وقتی که دوباره رفتم دیدم مسئول سالن ملاقات بهم میگه لابد اسمت رو اشتباهی دوبار صدا کردیم حالا برو تو سالن ملاقات یه چرخی بزن چند تا دختر ببین بعد برگرد توی بند!4-غذا و مخصوصا آب اشامیدنی که به ما می دادن اصلا به درد نمیخورد5-آخوند میومد توی مسجد زندانیهارو تهدید میکرد که اگه نماز نخونین اجازه ملاقات نمیدیم6-اگه وفات چیزی بود اونروز همرو بزور میریختن توی مسجد هرچند خیلی ها مقاومت میکردن میگفتد آقا ما اصلا اعتقاد نداریم 7-در اخر وقتی که میخواستم از زندان آزاد بشم پلیس زندان برگشت بهم گفت به به چه توپول شدی ! خوب چاق شدی ! خوب چاقت کردن !
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۱:۲۶
۵۶
r.estili - تهران، ایران
درود بر روزنامه قانون. واقعا دمتون گرم که اینقدر شهامت دارین. مردم باید با خرید این روزنامه ازشون حمایت کنیم تا بیشتر چنین واقعیت هایی از زیر پوست این رژیم رو برای همه بیان کنن. .
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۶:۲۳
۸۱
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
مردم بیچاره تر از ان هستند که این روز نامه نوشته. مملکت بی سر و سامان. مملکت بی قانون. مملکت بی بزرگتر. مملکتی که مسئولین ان بر اساس ارتباط شخصی با مسئولان بالا تر سر اینگونه پست ها گذاشته میشوند. مملکتی حسین قلی خانی که میگویند اینجاست
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۶
۸۱
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
مردم بیچاره تر از ان هستند که این روز نامه نوشته. مملکت بی سر و سامان. مملکت بی قانون. مملکت بی بزرگتر. مملکتی که مسئولین ان بر اساس ارتباط شخصی با مسئولان بالا تر سر اینگونه پست ها گذاشته میشوند. مملکتی حسین قلی خانی که میگویند اینجاست
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۶
۵۶
r.estili - تهران، ایران
درود بر روزنامه قانون. واقعا دمتون گرم که اینقدر شهامت دارین. مردم باید با خرید این روزنامه ازشون حمایت کنیم تا بیشتر چنین واقعیت هایی از زیر پوست این رژیم رو برای همه بیان کنن. .
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۶:۲۳
۳۵
Unkn0wn - اصفهان، ایران
این خبر رو که خوندم یا بدبختیهای خودم افتادم. منم چند سال پیش یک مشکلی واسم پیش اومده بود که باید زندان میرفتم. 1-وقتی که لوازم اضافی رو از من گرفتند خیلی راحت گفتن به خانوادت بگو بیان وسایلت رو ببرن تا اینجا گم نشه! 2-چون کم سن و سال بودم سربازا بهم زور میگفن بهم لگد میزدن بعد میگفتن این چه سرو و وضعی هست برو توی بند اونجا بهت نشون میدن !3-یک روز ملاقات داشتم بعد از ملاقات به بند برگشتم دیدم دوباره اسمم رو صدا کردن که بیا ملاقاتی داری وقتی که دوباره رفتم دیدم مسئول سالن ملاقات بهم میگه لابد اسمت رو اشتباهی دوبار صدا کردیم حالا برو تو سالن ملاقات یه چرخی بزن چند تا دختر ببین بعد برگرد توی بند!4-غذا و مخصوصا آب اشامیدنی که به ما می دادن اصلا به درد نمیخورد5-آخوند میومد توی مسجد زندانیهارو تهدید میکرد که اگه نماز نخونین اجازه ملاقات نمیدیم6-اگه وفات چیزی بود اونروز همرو بزور میریختن توی مسجد هرچند خیلی ها مقاومت میکردن میگفتد آقا ما اصلا اعتقاد نداریم 7-در اخر وقتی که میخواستم از زندان آزاد بشم پلیس زندان برگشت بهم گفت به به چه توپول شدی ! خوب چاق شدی ! خوب چاقت کردن !
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۱:۲۶
۷۱
senator x - تهران، ایران
تا این دقیقه که من گزارش را خواندم سه نفر رای منفی دادند. یکی از آنها آقای عباس جعفری دولت آبادی هست,اون دوتا بی نا,,,,,کی هستند؟
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۰:۳۹
۳۷
Coldplay - هاوایی، ایالات متحده امریکا
مملکت آقا امام زمان عج الله و تعالی از این بهتر نمیشه ...
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۰:۰۶
۶۱
paydar22 - لاهه، هلند
هر چی در روزنامه درج شده کاملن درست است نه تنها به بازداش شدکان چنین اعمال را انجام میدهند بلکه به ملاقات کنندکان هم برخورد خوبی ندارند حتی مواردی دیده شده که به نوامیس بازداشت شدکان هم چشم دارند اینها مثل کبک سر شون کردن زیر برف فکر میکنند خودشون نمی بیند دیگران هم قادر به دیدن نیستن وقتی کسی که نظرشون با اینان هم سو نیست بیگناه بازداش و اعدام میشون ان هم به خاطر قیدشون دیگر چه میشه گفت یا نوشت اصلان اینها از مقامات دستور دارن برای این حرکات در زندان همانند اعدام و شلاق زدن در خیابان فقط برای زهر چشم گرفتن
سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۳:۰۳
۴۵
ایران سرفرازم آرزوست - ورشو، لهستان
آفرین به شرف این روزنامه.اگر همه روزنامه ها اینجوری بنویسن آزادی بیان بیشتر خواهد بود.
سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۳۴
۴۵
ایران سرفرازم آرزوست - ورشو، لهستان
آفرین به شرف این روزنامه.اگر همه روزنامه ها اینجوری بنویسن آزادی بیان بیشتر خواهد بود.
سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۳۴
۶۱
paydar22 - لاهه، هلند
هر چی در روزنامه درج شده کاملن درست است نه تنها به بازداش شدکان چنین اعمال را انجام میدهند بلکه به ملاقات کنندکان هم برخورد خوبی ندارند حتی مواردی دیده شده که به نوامیس بازداشت شدکان هم چشم دارند اینها مثل کبک سر شون کردن زیر برف فکر میکنند خودشون نمی بیند دیگران هم قادر به دیدن نیستن وقتی کسی که نظرشون با اینان هم سو نیست بیگناه بازداش و اعدام میشون ان هم به خاطر قیدشون دیگر چه میشه گفت یا نوشت اصلان اینها از مقامات دستور دارن برای این حرکات در زندان همانند اعدام و شلاق زدن در خیابان فقط برای زهر چشم گرفتن
سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۳:۰۳
۳۷
Coldplay - هاوایی، ایالات متحده امریکا
مملکت آقا امام زمان عج الله و تعالی از این بهتر نمیشه ...
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۰:۰۶
۷۱
senator x - تهران، ایران
تا این دقیقه که من گزارش را خواندم سه نفر رای منفی دادند. یکی از آنها آقای عباس جعفری دولت آبادی هست,اون دوتا بی نا,,,,,کی هستند؟
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۰:۳۹
۳۵
Unkn0wn - اصفهان، ایران
این خبر رو که خوندم یا بدبختیهای خودم افتادم. منم چند سال پیش یک مشکلی واسم پیش اومده بود که باید زندان میرفتم. 1-وقتی که لوازم اضافی رو از من گرفتند خیلی راحت گفتن به خانوادت بگو بیان وسایلت رو ببرن تا اینجا گم نشه! 2-چون کم سن و سال بودم سربازا بهم زور میگفن بهم لگد میزدن بعد میگفتن این چه سرو و وضعی هست برو توی بند اونجا بهت نشون میدن !3-یک روز ملاقات داشتم بعد از ملاقات به بند برگشتم دیدم دوباره اسمم رو صدا کردن که بیا ملاقاتی داری وقتی که دوباره رفتم دیدم مسئول سالن ملاقات بهم میگه لابد اسمت رو اشتباهی دوبار صدا کردیم حالا برو تو سالن ملاقات یه چرخی بزن چند تا دختر ببین بعد برگرد توی بند!4-غذا و مخصوصا آب اشامیدنی که به ما می دادن اصلا به درد نمیخورد5-آخوند میومد توی مسجد زندانیهارو تهدید میکرد که اگه نماز نخونین اجازه ملاقات نمیدیم6-اگه وفات چیزی بود اونروز همرو بزور میریختن توی مسجد هرچند خیلی ها مقاومت میکردن میگفتد آقا ما اصلا اعتقاد نداریم 7-در اخر وقتی که میخواستم از زندان آزاد بشم پلیس زندان برگشت بهم گفت به به چه توپول شدی ! خوب چاق شدی ! خوب چاقت کردن !
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۱:۲۶
۵۶
r.estili - تهران، ایران
درود بر روزنامه قانون. واقعا دمتون گرم که اینقدر شهامت دارین. مردم باید با خرید این روزنامه ازشون حمایت کنیم تا بیشتر چنین واقعیت هایی از زیر پوست این رژیم رو برای همه بیان کنن. .
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۶:۲۳
۸۱
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
مردم بیچاره تر از ان هستند که این روز نامه نوشته. مملکت بی سر و سامان. مملکت بی قانون. مملکت بی بزرگتر. مملکتی که مسئولین ان بر اساس ارتباط شخصی با مسئولان بالا تر سر اینگونه پست ها گذاشته میشوند. مملکتی حسین قلی خانی که میگویند اینجاست
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۶
۴۵
ایران سرفرازم آرزوست - ورشو، لهستان
آفرین به شرف این روزنامه.اگر همه روزنامه ها اینجوری بنویسن آزادی بیان بیشتر خواهد بود.
سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۳۴
۶۱
paydar22 - لاهه، هلند
هر چی در روزنامه درج شده کاملن درست است نه تنها به بازداش شدکان چنین اعمال را انجام میدهند بلکه به ملاقات کنندکان هم برخورد خوبی ندارند حتی مواردی دیده شده که به نوامیس بازداشت شدکان هم چشم دارند اینها مثل کبک سر شون کردن زیر برف فکر میکنند خودشون نمی بیند دیگران هم قادر به دیدن نیستن وقتی کسی که نظرشون با اینان هم سو نیست بیگناه بازداش و اعدام میشون ان هم به خاطر قیدشون دیگر چه میشه گفت یا نوشت اصلان اینها از مقامات دستور دارن برای این حرکات در زندان همانند اعدام و شلاق زدن در خیابان فقط برای زهر چشم گرفتن
سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۳:۰۳
۵۶
r.estili - تهران، ایران
درود بر روزنامه قانون. واقعا دمتون گرم که اینقدر شهامت دارین. مردم باید با خرید این روزنامه ازشون حمایت کنیم تا بیشتر چنین واقعیت هایی از زیر پوست این رژیم رو برای همه بیان کنن. .
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۶:۲۳
۷۱
senator x - تهران، ایران
تا این دقیقه که من گزارش را خواندم سه نفر رای منفی دادند. یکی از آنها آقای عباس جعفری دولت آبادی هست,اون دوتا بی نا,,,,,کی هستند؟
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۰:۳۹
۳۷
Coldplay - هاوایی، ایالات متحده امریکا
مملکت آقا امام زمان عج الله و تعالی از این بهتر نمیشه ...
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۰:۰۶
۸۱
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
مردم بیچاره تر از ان هستند که این روز نامه نوشته. مملکت بی سر و سامان. مملکت بی قانون. مملکت بی بزرگتر. مملکتی که مسئولین ان بر اساس ارتباط شخصی با مسئولان بالا تر سر اینگونه پست ها گذاشته میشوند. مملکتی حسین قلی خانی که میگویند اینجاست
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۶
۳۵
Unkn0wn - اصفهان، ایران
این خبر رو که خوندم یا بدبختیهای خودم افتادم. منم چند سال پیش یک مشکلی واسم پیش اومده بود که باید زندان میرفتم. 1-وقتی که لوازم اضافی رو از من گرفتند خیلی راحت گفتن به خانوادت بگو بیان وسایلت رو ببرن تا اینجا گم نشه! 2-چون کم سن و سال بودم سربازا بهم زور میگفن بهم لگد میزدن بعد میگفتن این چه سرو و وضعی هست برو توی بند اونجا بهت نشون میدن !3-یک روز ملاقات داشتم بعد از ملاقات به بند برگشتم دیدم دوباره اسمم رو صدا کردن که بیا ملاقاتی داری وقتی که دوباره رفتم دیدم مسئول سالن ملاقات بهم میگه لابد اسمت رو اشتباهی دوبار صدا کردیم حالا برو تو سالن ملاقات یه چرخی بزن چند تا دختر ببین بعد برگرد توی بند!4-غذا و مخصوصا آب اشامیدنی که به ما می دادن اصلا به درد نمیخورد5-آخوند میومد توی مسجد زندانیهارو تهدید میکرد که اگه نماز نخونین اجازه ملاقات نمیدیم6-اگه وفات چیزی بود اونروز همرو بزور میریختن توی مسجد هرچند خیلی ها مقاومت میکردن میگفتد آقا ما اصلا اعتقاد نداریم 7-در اخر وقتی که میخواستم از زندان آزاد بشم پلیس زندان برگشت بهم گفت به به چه توپول شدی ! خوب چاق شدی ! خوب چاقت کردن !
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۱:۲۶
۳۵
Unkn0wn - اصفهان، ایران
این خبر رو که خوندم یا بدبختیهای خودم افتادم. منم چند سال پیش یک مشکلی واسم پیش اومده بود که باید زندان میرفتم. 1-وقتی که لوازم اضافی رو از من گرفتند خیلی راحت گفتن به خانوادت بگو بیان وسایلت رو ببرن تا اینجا گم نشه! 2-چون کم سن و سال بودم سربازا بهم زور میگفن بهم لگد میزدن بعد میگفتن این چه سرو و وضعی هست برو توی بند اونجا بهت نشون میدن !3-یک روز ملاقات داشتم بعد از ملاقات به بند برگشتم دیدم دوباره اسمم رو صدا کردن که بیا ملاقاتی داری وقتی که دوباره رفتم دیدم مسئول سالن ملاقات بهم میگه لابد اسمت رو اشتباهی دوبار صدا کردیم حالا برو تو سالن ملاقات یه چرخی بزن چند تا دختر ببین بعد برگرد توی بند!4-غذا و مخصوصا آب اشامیدنی که به ما می دادن اصلا به درد نمیخورد5-آخوند میومد توی مسجد زندانیهارو تهدید میکرد که اگه نماز نخونین اجازه ملاقات نمیدیم6-اگه وفات چیزی بود اونروز همرو بزور میریختن توی مسجد هرچند خیلی ها مقاومت میکردن میگفتد آقا ما اصلا اعتقاد نداریم 7-در اخر وقتی که میخواستم از زندان آزاد بشم پلیس زندان برگشت بهم گفت به به چه توپول شدی ! خوب چاق شدی ! خوب چاقت کردن !
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۱:۲۶
۳۷
Coldplay - هاوایی، ایالات متحده امریکا
مملکت آقا امام زمان عج الله و تعالی از این بهتر نمیشه ...
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۰:۰۶
۸۱
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
مردم بیچاره تر از ان هستند که این روز نامه نوشته. مملکت بی سر و سامان. مملکت بی قانون. مملکت بی بزرگتر. مملکتی که مسئولین ان بر اساس ارتباط شخصی با مسئولان بالا تر سر اینگونه پست ها گذاشته میشوند. مملکتی حسین قلی خانی که میگویند اینجاست
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۶
۷۱
senator x - تهران، ایران
تا این دقیقه که من گزارش را خواندم سه نفر رای منفی دادند. یکی از آنها آقای عباس جعفری دولت آبادی هست,اون دوتا بی نا,,,,,کی هستند؟
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۰:۳۹
۵۶
r.estili - تهران، ایران
درود بر روزنامه قانون. واقعا دمتون گرم که اینقدر شهامت دارین. مردم باید با خرید این روزنامه ازشون حمایت کنیم تا بیشتر چنین واقعیت هایی از زیر پوست این رژیم رو برای همه بیان کنن. .
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۶:۲۳
۶۱
paydar22 - لاهه، هلند
هر چی در روزنامه درج شده کاملن درست است نه تنها به بازداش شدکان چنین اعمال را انجام میدهند بلکه به ملاقات کنندکان هم برخورد خوبی ندارند حتی مواردی دیده شده که به نوامیس بازداشت شدکان هم چشم دارند اینها مثل کبک سر شون کردن زیر برف فکر میکنند خودشون نمی بیند دیگران هم قادر به دیدن نیستن وقتی کسی که نظرشون با اینان هم سو نیست بیگناه بازداش و اعدام میشون ان هم به خاطر قیدشون دیگر چه میشه گفت یا نوشت اصلان اینها از مقامات دستور دارن برای این حرکات در زندان همانند اعدام و شلاق زدن در خیابان فقط برای زهر چشم گرفتن
سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۳:۰۳
۴۵
ایران سرفرازم آرزوست - ورشو، لهستان
آفرین به شرف این روزنامه.اگر همه روزنامه ها اینجوری بنویسن آزادی بیان بیشتر خواهد بود.
سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۳۴
