شش دلیلی که میتوان به خاطر آن طلاق گرفت!
رأی دهید
به گزارش فرادید به نقل از پریونشن، دکتر اریس هومر وینانس، مشاور ازدواج و نویسنده، میگوید: «طلاق باید آخرین راهحل باشد.» البته منظور این نیست که به کل باید طلاق را فراموش کرد زیرا در برخی موارد طلاق تنها راهحل ممکن برای زوجین است، به ویژه زمانی که قرار است بعدها فرزندانی در آن خانواده رشد کنند.
قوانین مربوط به طلاق چندان خطوط پررنگ و مستحکمی ندارد که بتوان آنها را برای همه اعمال کرد. با این وجود اگر احساس میکنید در یکی از دستههای زیر قرار میگیرد، بهتر است با یک مشاور ازدواج پیرامون مسئله طلاق صحبت کنید.
همسر شما اعتیاد دارد اعتیاد به مواد مخدر، قمار و مشروبات الکلی میتوانند به بدنه ازدواج آسیب فراوانی بزند. چنانچه همسر شما کاملا مصمم شده تا اعتیاد خود را برای همیشه ترک کند، شما میتوانید به بازگشت فکر کنید. هومر وینانس هشدار میدهد که ادامه زندگی با یک فرد معتاد میتواند منجر به خسارات مالی فراوانی شود و امکان سو استفادههای احساسی را نیز فراهم آورد.
علاوه بر این مسئله، رشد و ترتیب فرزندان در خانهای که یکی از والدین اعتیاد دارد، میتواند کاملا مضر باشد. زنی که شوهرش پنج سال پیش به مشروبات الکلی اعتیاد داشته میگوید: «او همیشه مرا متهم میکرد. من فهمیدم که شوهرم عاشق یک چیز است و آن یک چیز من نیستم، حتی سگ و زندگیمان هم نبود. تنها چیزی که شوهرم دوست داشت انجام بدهد، نوشیدن مشروبات الکلی بود.» آن زن تصمیم گرفت طلاق بگیرد. او میگوید که گرچه دوران پر از اندوهی را به تنهایی سپری کرد، اما حالا حال کاملا بهتری نسبت به قبل دارد.
سو استفاده فیزیکی و کلامی بحثی در این مورد نیست. دکتر وینانس میگوید: «روابط سو استفاده جویانه توقفی نخواهند داشت چرا که چرخه خشونت مدام تکرار خواهد شد.» ممکن است هیچ نوع خطر فیزیکی شما را تهدید نکند، اما سو استفادههای کلامی نیز به روح و روان انسان آسیب میرسانند. دلیلش نیز واضح است: احترام، عزت نفس و آرامش روانیِ فرد توسط حملات کلامی آسیب میبینند.
یکی بچه میخواهد و دیگری خیر!
دکتر هومر وینانس میگوید: «اگر شما فرزند بخواهید و همسرتان مخالف باشد، بنابراین زندگی شادی کنار هم نخواهید داشت. تنها راهی ازدواج از این لحاظ باعث خوشحالی شما خواهد شد این است که هر دوی شما افق مشترکی از زندگی مشترکتان داشته باشید.»
این مسئله شاید در نگاه اول کاملا سطحی و گذرا به نظر برسد، اما زمان به شما خلاف آن را ثابت خواهد کرد. چنین اختلافاتی در دراز مدت شکافی عمیق به بدنه ازدواجتان وارد خواهد کرد.
خیانتِ بدون پشیمانی
دکتر ریچل ساسمن، روانشناس آمریکایی و مولف کتاب راهنمای طلاق، میگوید که خیانت نباید به خودی خود منجر به طلاق شود. در خیانت مسئله مهم این است که آیا آن اتفاقی گذرا بوده یا بر اساس رابطهای پنهان شکل گرفته است؟ آیا خیانت تنها به مسائل فیزیکی آن محدود شده و یا اینکه فرد خیانتکار به دنبال رابطهای احساسی بوده است؟
مهمتر این سوالات یک نکته دیگر وجود دارد: فرد خیانتکار چه رویهای را پس از خیانت در پیش میگیرد؟ دکتر وینانس در مورد خیانت میگوید که به چند مورد باید توجه کرد: «فرد خیانتکار باید عمیقا ابراز پشیمانی کرده، مسئولیت آن را به عهده گرفته و با شخص سوم قطع رابطه کند. علاوه بر آن وی باید به همسر خود اطمینان دهد که چنین چیزی دوباره اتفاق نخواهد افتاد و درصدد تعمیر رابطه خود برآید.» اگر این اتفاقات صورت نگرفت، سپس فرد میتواند به طلاق فکر کند.
از هم دور شدهاید
این مورد اصلا خوشایند نیست. گاهی اوقات پیش میآید که آثار یک ازدواج به تدریج و البته با آهستگی در طول سالها کمرنگ شده تا کاملا محو شود. به عبارت بهتر کار به جایی میرسد که بازگشت عملا غیرممکن باشد. این اتفاق خصوصا در بین افرادی رخ میدهد که در سنین خیلی پایین ازدواج کردهاند.
تمام راههای ممکن را امتحان کردهاید
اگر نزد مشاور رفتهاید، از افراد خانواده برای مشاوره و گفتگو کمک خواستهاید و همچنین از دوستان و افراد خبره در امر ازدواج نیز کمک گرفتهاید اما شرایط ازدواجتان همچنان نامساعد است، پس بهتر است تنها به زندگی خود ادامه دهید. به عبارت دیگر، شما تمام کارهای ممکن برای نجات ازدواجتان را انجام دادهاید!
دکتر هومر وینانس میگوید: «هنگامی که تصمیم به طلاق گرفتید، باید از اهمیت برقراری رابطه حداقلی با شریکتان آگاه باشید و همزمان بر روی خودتان نیز کار کنید. دلیل این مسئله این است که در آینده دوباره با چنین فردی آشنا نشوید.»
طلاق امری نیست که بتوان به سادگی آن را انتخاب کرد و قاعدتا عواقب منفی بسیار زیادی دارد. اما اگر طلاقی کاملا آگاهانه و درست انجام شود، در نهایت منجر به افزایش اعتماد به نفس و آگاهیِ شخصی فرد شود. از طرف دیگر، هر دو نفر میتوانند زندگی بهتری را نسبت به قبل پیش گیرند. اما فراموش نکنید که «آثار مثبت طلاق بلافاصله پس از امضای طلاق پدید نمیآید؛ آنها وقتی پدید میآیند که شما بر روی خودتان کار کرده باشید.»