جنایت بهخاطر مزاحمتهای شبانهروزی رفیق
رأی دهید
رسیدگی به این پرونده از بیستوششم شهریور 93 به دنبال کشته شدن مرد 27 سالهای به نام «اکبر» در یکی از خیابانهای خلوت شهرری در دستور کار پلیس قرار گرفت. شواهد نشان میداد اکبر آخرین بار به ملاقات دوست صمیمیاش آرمان رفته بوده که با ضربههای چاقو کشته شده است.
تلاش برای ردیابی متهم این پرونده آغاز شده بود که آرمان با پای خودش به اداره پلیس آگاهی رفت و تسلیم قانون شد. او گفت: «دوست قدیمیام را کشتم، چون از مزاحمتهای او خسته شده بودم.»
به دنبال بازسازی صحنه جرم، آرمان دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست محمدباقر قربانزاده و با حضور دو مستشار پای میز محاکمه ایستاد.
در این جلسه پدر و مادر اکبر در جایگاه ویژه ایستادند و در حالی که گریه میکردند، برای قاتل پسرشان حکم قصاص خواستند.
سپس آرمان پشت تریبون دفاع ایستاد و در تشریح جزئیات ماجرا گفت: «من و اکبر از سالها پیش با هم دوست بودیم، اما پنج روز قبل از این ماجرا اکبر بیدلیل و به شوخی کارت عابربانک و گوشی تلفن همراهم را برداشت. چند بار برای پس گرفتن کارت عابربانک و گوشی موبایل با او تماس گرفتم، اما به من ناسزا گفت. از رفتار دوستم تعجب کرده بودم و علت این کار را نمیفهمیدم.»
او افزود: «من هم به کلانتری رفتم و از او شکایت کردم. با شکایت من تهدیدهای اکبر شروع شد. او میخواست مرا مجبور کند هر طور شده شکایتم را پس بگیرم. دو روز قبل از قتل، مزاحمتهای شبانهروزی او آغاز شد، بهطوری که آرامش را از زندگیام گرفته بود. من و همسرم به پارک رفته بودیم که همسرم را برای لحظاتی تنها گذاشتم تا بستنی بخرم، اما همان موقع اکبر با من تماس گرفت و گفت مقابل همسرم ایستاده است. من از ترس اینکه اکبر بلایی سر همسرم نیاورد خودم را به همسرم رساندم، اما خبری از اکبر نبود. وقتی در محل کارم حضور داشتم اکبر با من تماس میگرفت و تهدیدم میکرد مقابل خانهمان ایستاده است. من هم از ترس کارم را ترک میکردم و به خانه بر میگشتم، اما خبری از اکبر نبود.»
متهم به قتل ادامه داد: «برای خلاصی از مزاحمتهای اکبر بار دیگر از او شکایت کردم. اما او که بیشتر عصبانی شده بود با من تماس گرفت و در یکی از خیابانهای شهرری با من قرار گذاشت. من هم با برداشتن یک تسمه و کارد آشپزخانه سر قرار رفتم. اکبر به محض روبهرو شدن با من با قمه به سمتم حمله کرد. من هم با تسمه ضربهای به دستش زدم که تسمه دور قمه پیچیده شد و قمه از دستش افتاد. اکبر خم شد تا قمه را بردارد که با کارد آشپزخانه دو ضربه به سینه و گردنش زدم و فرار کردم. چند ساعت بعد از طریق تماس با دوستانم متوجه شدم اکبر جان سپرده است. من به پیشنهاد همسرم به اداره پلیس رفتم و تسلیم شدم، اما واقعا قصد کشتن دوستم را نداشتم و هنوز هم علت مزاحمتهای او را نمیفهمیدم. من واقعا انگیزهای برای قتل نداشتم و حالا میگویم شرمنده پدر و مادر اکبر هستم.»
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
دیدگاه خوانندگان
۴۴
amirir - تهران، ایران
بعضی اعترافها معلومه کاملا واقعی هست. قطعا اون مرتیکه دیوانه عجلش رسیده بوده و این رو انقدر تحریک کرده تا کار به اینجا برسه. ولی خوب این نباید سر قرار میرفت و یا با مامور میرفت. البته در مملکت ما چون ضمانت اجرایی نیست تا بلایی سر کسی نیاد پلیس کار چندانی نمیکنه.
دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۷
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
با کرده آشپزخانه رفتم اونجا ولی نمیخواستام بکشمش میخواستیم با کرد سالاد درست کنید
دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۰
۷۰
senator x - تهران، ایران
اگر من هم بودم شاید کار باینجا میکشید
سه شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۱:۱۰
۷۰
senator x - تهران، ایران
اگر من هم بودم شاید کار باینجا میکشید
سه شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۱:۱۰
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
با کرده آشپزخانه رفتم اونجا ولی نمیخواستام بکشمش میخواستیم با کرد سالاد درست کنید
دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۰
۴۴
amirir - تهران، ایران
بعضی اعترافها معلومه کاملا واقعی هست. قطعا اون مرتیکه دیوانه عجلش رسیده بوده و این رو انقدر تحریک کرده تا کار به اینجا برسه. ولی خوب این نباید سر قرار میرفت و یا با مامور میرفت. البته در مملکت ما چون ضمانت اجرایی نیست تا بلایی سر کسی نیاد پلیس کار چندانی نمیکنه.
دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۷
۴۴
amirir - تهران، ایران
بعضی اعترافها معلومه کاملا واقعی هست. قطعا اون مرتیکه دیوانه عجلش رسیده بوده و این رو انقدر تحریک کرده تا کار به اینجا برسه. ولی خوب این نباید سر قرار میرفت و یا با مامور میرفت. البته در مملکت ما چون ضمانت اجرایی نیست تا بلایی سر کسی نیاد پلیس کار چندانی نمیکنه.
دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۷
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
با کرده آشپزخانه رفتم اونجا ولی نمیخواستام بکشمش میخواستیم با کرد سالاد درست کنید
دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۰
۷۰
senator x - تهران، ایران
اگر من هم بودم شاید کار باینجا میکشید
سه شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۱:۱۰
۴۴
amirir - تهران، ایران
بعضی اعترافها معلومه کاملا واقعی هست. قطعا اون مرتیکه دیوانه عجلش رسیده بوده و این رو انقدر تحریک کرده تا کار به اینجا برسه. ولی خوب این نباید سر قرار میرفت و یا با مامور میرفت. البته در مملکت ما چون ضمانت اجرایی نیست تا بلایی سر کسی نیاد پلیس کار چندانی نمیکنه.
دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۷
۷۰
senator x - تهران، ایران
اگر من هم بودم شاید کار باینجا میکشید
سه شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۱:۱۰
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
با کرده آشپزخانه رفتم اونجا ولی نمیخواستام بکشمش میخواستیم با کرد سالاد درست کنید
دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۰
۵۴
londonlondon - لندن، انگلستان
با کرده آشپزخانه رفتم اونجا ولی نمیخواستام بکشمش میخواستیم با کرد سالاد درست کنید
دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۰
۷۰
senator x - تهران، ایران
اگر من هم بودم شاید کار باینجا میکشید
سه شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۱:۱۰
۴۴
amirir - تهران، ایران
بعضی اعترافها معلومه کاملا واقعی هست. قطعا اون مرتیکه دیوانه عجلش رسیده بوده و این رو انقدر تحریک کرده تا کار به اینجا برسه. ولی خوب این نباید سر قرار میرفت و یا با مامور میرفت. البته در مملکت ما چون ضمانت اجرایی نیست تا بلایی سر کسی نیاد پلیس کار چندانی نمیکنه.
دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۷