اقتصاد زندان؛ سیگار و کارت تلفن نقش دلار را بازی می کنند
رأی دهید
طی قرن های متمادی، حق خرید برای زندانیان به رسمیت شناخته نشده و عدم استفاده از پول و جلوگیری از تقویت حس مالکیت، یکی از معیارهای جداسازی افراد زندانی از جامعه تلقی می شده است. شاید به همین علت هم بوده که مرگ بر اثر سوء تغذیه و گرسنگی از شایع ترین علل مرگ زندانیان در طول سال های متمادی در زندان های جهان به شمار می رفته است. امروزه نیز از این روش برای تحت فشار قرار دادن متهمان امنیتی و سیاسی، چه در ایران و چه در بسیاری از کشورهای دیگر، استفاده می شود.
درون زندان، نگهداری و استفاده از پول قانونی نیست و زندانی باید حتما از کارت الکترونیکی بانکی برای خرید استفاده کند. اجازه استفاده از کارت های بانکی شخصی نیز به زندانی داده نمی شود؛ یعنی اگر یک زندانی کارت بانکی را هم داشته باشد، اجازه استفاده از آن را ندارد، حتی اگر آن کارت به اسم شخص او صادر شده باشد. اما با این وصف، خرید و فروش و دادوستد در زندان ها انجام می شود.
قبل از سال 87، این کارت ها توسط شرکت «ثمین کارت» صادر می شدند و به آن ها به اختصار «ثمین» می گفتند؛ اصطلاحی که حالا زندانیان عادی برای این کارت در گویش خود به کار می برند، «پاسار» است؛ آن ها به جای لغت «کارت» از کلمه «پاسار» استفاده می کنند.
اما کارت بانکی محدود شده که سقف خرید روزانه محدودی دارد و قابلیت انتقال وجه نقد به حساب دیگران را نیز ندارد، برای زندانیان کافی نیست و مبادلات آن ها را با مشکل روبه رو می کند؛ مثلا در صورت احتیاج به خرید کاردستی دیگر زندانیان، مواد، موبایل، قاچاق و یا هر مبادله دیگری که اجاره تخت و اتاق نیز شامل آن می شود، احتیاج به جابه جایی پول نقد بیش تری در بین زندانیان وجود دارد. به همین دلیل هم زندانیان برای حل این مشکل، از دادوستد یک کالا که در زندان دارای ارزش ریالی زیادی است استفاده می کنند؛ سیگار!
فروشگاههای زندان ها نیز طبق یک قانون نانوشته پذیرفته اند که سیگار را به عنوان واحد پولی قبول کنند و اغلب نیز با همان قیمت فروش، آن را بر می دارند. در زندان «اوین» گاهی ممکن است سیگار زیر قیمت فروش هم محاسبه شود.
اما برای خرید کالا یا خدماتی که هزینه بسیاری داشته و در سطح میلیونی محاسبه می شوند، بیش تر زندانیان از امکان واریز پول به حساب خانواده فردی که با او مبادله دارند، استفاده می کنند.
با این حساب، بانک طرف قرارداد زندان، سود زیادی از محل حساب های بانکی و صدور کارت برای زندانیان وهمچنین نگهداری پول نقد 250 هزار تومانی هر کدام از آن ها، بدون تعلق هیچ درصد سودی خواهند داشت.
کارت هدیه بی نام است و به صورت فله ای چاپ و توزیع و قابلیت استفاده آن به فروشگاه های زندان محدود می شود. این کارت در هیچ خودپردازی عمل نمی کند و قابلیت نقد کردن هم ندارد.
«رحیم»، زندانی ساکن اوین است. او می گوید بارها در این مورد به سازمان زندان ها اعتراض کرده اند اما نتیجه ای عایدشان نشده است: «این سازمان به نامه های زندانیان سیاسی مبنی بر تعلق گرفتن سود بانکی و عدم ابطال کارت ها که به صورت خودسرانه از سوی بانک برای دریافت هزینه صدور مجدد انجام می شود، توجهی نشان نداده است.»
این زندانی می گوید:«از آن جایی که تلفن همگانی در همه بندهای عادی فعال هستند، کارت تلفن های دو هزار و پنج هزار تومانی هم مورد معامله همه زندانیان است. همه آن ها به کارت تلفن نیاز دارند و این کارت ها در همه زندان ها به سهولت پیدا می شوند. حمل و نگه داری آن ها نیز قانونی است. همه این ها باعث شده تا در جیب اکثر زندانیان، بسته های به هم بافته شده کارت تلفن برای انجام مبادلات سریع و مخفی موجود باشد.»
برای زندانیانی که سال ها از حبس شان می گذرد، پول یک موضوع ناآشنا و بیگانه است، مدت ها است که با آن برخورد نداشته اند و به کلی شکل و شمایل آن را از یاد برده اند. حتی افراد زیادی در زندان وجود دارند که اسکناس های طرح جدیدی مثل 10 هزارتومانی را هرگز ندیده اند و از ارزش واقعی کالاها و قیمت بسیاری از اجناس و املاک در این سال ها بی خبر مانده اند. برای آن ها کارت تلفن به منزله کارت اعتباری بانکی است و پول نقد یعنی سیگار.
به جز این موارد، مبادله کالا به کالا هم در زندان انجام می شود. مبادله ظروف با ظروف از جمله مبادلات کالا به کالایی معروف زندانی ها است. در دوره ای که وجود سیگار در زندان اوین به حداقل رسیده بود، روغن که از گران ترین کالاهای زندان است، برای مدت کوتاهی تبدیل به واحد پولی این زندان شد.
دیدگاه خوانندگان
۴۲
sleepyhollow - کوالا لامپور، مالزی
سربازی هم همینطوره. دوره ما سیگار نخی 100 تومن بود و وقتی نوبت نگهبانی سیم خاردار ما میرسید نصفه شب با اسلحه میرفتیم نزدیک ترین ده و باکس باکس سیگار میخریدیم و تجارت داشتیم. البته ثواب هم بود چون سیگاری ها کارشون به جایی رسیده بود که چایی خشک میپیچیدند لای کاغذ میکشیدند. یادش بخیر! ریپورت از مردم ده رسیده بود و کل آموزشی دژبان تو کف بود که کی مسلح میره ده هادی شهر خرید. آخرسر هم نفهمیدند که نفهمیدند ;)
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۵
۵۶
ایران بر باد رفته - برلین، آلمان
دویستو پنجاه هزار نفرزندانی؟؟؟؟؟من تو خبری گفته بودم تعداد زندانیها ی امروز طبق گفته خود ملاها ده برابر دوران شاه خائن بقولی هست دویست هزار نفر!!! جمعیت دوبرابر شده! اما سی هزارتا در عرض چند ماه اضافه شده انگار! دولت زهر بیار جانانه مقاومتی اقتصادی اسلامی خدمتگذار ملت مستضعف !
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۸
۴۲
sleepyhollow - کوالا لامپور، مالزی
البته تجارت های جالبتری هم داریم که مربوط به نظافت میشه و هر زمان نوبت بچه پولدارها میرسید نظافت توالت را میخریدند و بچه های فقیرتر با مبلغ فوق العاده ارزونی حاضر میشدند نوبت نظافت را انجام بدهند. یا تجارت آشپزخونه که مامورهای آشپزخونه شربت آبلیمو و ته دیگ را میفروختند. کلا مردم مملکت ما آخر تجارت هستند. امر بر یا همون منشی یا بقول سربازهای دیگه انبر، دیگه میشد گل سرسبد که فقط نامه مینوشت و نه صبحگاه داشت و نه رژه. غذا هم که همزمان با فرمانده و غذاهای خوب و رستورانی میخوردند. اینها و راننده حاج آقا هم پست های رزرو شده آقازاده ها است که فقط آموزشی و با امریه میامدند و آفتاب مهتاب ندیده برمیگشتند خونشون. راننده هم که صبح میرفت دنبال حاج آقا میرسوند پادگان و برمیگشت خونه و لباس شخصی و آزاد و غروب هم میرفت حاج آقا را از پادگان میبرد منزل و دوباره هم لباس شخصی و آزاد. کل دوران دوساله خدمتشون به اندازه یک روز سرباز بدبخت زحمت نمی کشیدند.
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۵۱
۶۴
siavashomaha - منچستر، انگلستان
شکنجه نباشه پول سرتونو بخوره.
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۵۲
۷۰
senator x - تهران، ایران
ای تو روحت خمینی با این آدم سازئید.
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۹:۴۰
۴۲
Realman - ارواین، ایالات متحده امریکا
هر جا باشی پول داشته باشی وضعت فرق میکنه ، نمونش زنجانی ، جزایری،رفسنجانی ، ال چاپو و و و و
دوشنبه ۲ آذر ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۷
۴۲
Realman - ارواین، ایالات متحده امریکا
هر جا باشی پول داشته باشی وضعت فرق میکنه ، نمونش زنجانی ، جزایری،رفسنجانی ، ال چاپو و و و و
دوشنبه ۲ آذر ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۷
۷۰
senator x - تهران، ایران
ای تو روحت خمینی با این آدم سازئید.
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۹:۴۰
۶۴
siavashomaha - منچستر، انگلستان
شکنجه نباشه پول سرتونو بخوره.
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۵۲
۴۲
sleepyhollow - کوالا لامپور، مالزی
البته تجارت های جالبتری هم داریم که مربوط به نظافت میشه و هر زمان نوبت بچه پولدارها میرسید نظافت توالت را میخریدند و بچه های فقیرتر با مبلغ فوق العاده ارزونی حاضر میشدند نوبت نظافت را انجام بدهند. یا تجارت آشپزخونه که مامورهای آشپزخونه شربت آبلیمو و ته دیگ را میفروختند. کلا مردم مملکت ما آخر تجارت هستند. امر بر یا همون منشی یا بقول سربازهای دیگه انبر، دیگه میشد گل سرسبد که فقط نامه مینوشت و نه صبحگاه داشت و نه رژه. غذا هم که همزمان با فرمانده و غذاهای خوب و رستورانی میخوردند. اینها و راننده حاج آقا هم پست های رزرو شده آقازاده ها است که فقط آموزشی و با امریه میامدند و آفتاب مهتاب ندیده برمیگشتند خونشون. راننده هم که صبح میرفت دنبال حاج آقا میرسوند پادگان و برمیگشت خونه و لباس شخصی و آزاد و غروب هم میرفت حاج آقا را از پادگان میبرد منزل و دوباره هم لباس شخصی و آزاد. کل دوران دوساله خدمتشون به اندازه یک روز سرباز بدبخت زحمت نمی کشیدند.
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۵۱
۵۶
ایران بر باد رفته - برلین، آلمان
دویستو پنجاه هزار نفرزندانی؟؟؟؟؟من تو خبری گفته بودم تعداد زندانیها ی امروز طبق گفته خود ملاها ده برابر دوران شاه خائن بقولی هست دویست هزار نفر!!! جمعیت دوبرابر شده! اما سی هزارتا در عرض چند ماه اضافه شده انگار! دولت زهر بیار جانانه مقاومتی اقتصادی اسلامی خدمتگذار ملت مستضعف !
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۸
۴۲
sleepyhollow - کوالا لامپور، مالزی
سربازی هم همینطوره. دوره ما سیگار نخی 100 تومن بود و وقتی نوبت نگهبانی سیم خاردار ما میرسید نصفه شب با اسلحه میرفتیم نزدیک ترین ده و باکس باکس سیگار میخریدیم و تجارت داشتیم. البته ثواب هم بود چون سیگاری ها کارشون به جایی رسیده بود که چایی خشک میپیچیدند لای کاغذ میکشیدند. یادش بخیر! ریپورت از مردم ده رسیده بود و کل آموزشی دژبان تو کف بود که کی مسلح میره ده هادی شهر خرید. آخرسر هم نفهمیدند که نفهمیدند ;)
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۵
۴۲
sleepyhollow - کوالا لامپور، مالزی
سربازی هم همینطوره. دوره ما سیگار نخی 100 تومن بود و وقتی نوبت نگهبانی سیم خاردار ما میرسید نصفه شب با اسلحه میرفتیم نزدیک ترین ده و باکس باکس سیگار میخریدیم و تجارت داشتیم. البته ثواب هم بود چون سیگاری ها کارشون به جایی رسیده بود که چایی خشک میپیچیدند لای کاغذ میکشیدند. یادش بخیر! ریپورت از مردم ده رسیده بود و کل آموزشی دژبان تو کف بود که کی مسلح میره ده هادی شهر خرید. آخرسر هم نفهمیدند که نفهمیدند ;)
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۵
۵۶
ایران بر باد رفته - برلین، آلمان
دویستو پنجاه هزار نفرزندانی؟؟؟؟؟من تو خبری گفته بودم تعداد زندانیها ی امروز طبق گفته خود ملاها ده برابر دوران شاه خائن بقولی هست دویست هزار نفر!!! جمعیت دوبرابر شده! اما سی هزارتا در عرض چند ماه اضافه شده انگار! دولت زهر بیار جانانه مقاومتی اقتصادی اسلامی خدمتگذار ملت مستضعف !
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۸
۴۲
sleepyhollow - کوالا لامپور، مالزی
البته تجارت های جالبتری هم داریم که مربوط به نظافت میشه و هر زمان نوبت بچه پولدارها میرسید نظافت توالت را میخریدند و بچه های فقیرتر با مبلغ فوق العاده ارزونی حاضر میشدند نوبت نظافت را انجام بدهند. یا تجارت آشپزخونه که مامورهای آشپزخونه شربت آبلیمو و ته دیگ را میفروختند. کلا مردم مملکت ما آخر تجارت هستند. امر بر یا همون منشی یا بقول سربازهای دیگه انبر، دیگه میشد گل سرسبد که فقط نامه مینوشت و نه صبحگاه داشت و نه رژه. غذا هم که همزمان با فرمانده و غذاهای خوب و رستورانی میخوردند. اینها و راننده حاج آقا هم پست های رزرو شده آقازاده ها است که فقط آموزشی و با امریه میامدند و آفتاب مهتاب ندیده برمیگشتند خونشون. راننده هم که صبح میرفت دنبال حاج آقا میرسوند پادگان و برمیگشت خونه و لباس شخصی و آزاد و غروب هم میرفت حاج آقا را از پادگان میبرد منزل و دوباره هم لباس شخصی و آزاد. کل دوران دوساله خدمتشون به اندازه یک روز سرباز بدبخت زحمت نمی کشیدند.
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۵۱
۶۴
siavashomaha - منچستر، انگلستان
شکنجه نباشه پول سرتونو بخوره.
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۵۲
۷۰
senator x - تهران، ایران
ای تو روحت خمینی با این آدم سازئید.
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۹:۴۰
۴۲
Realman - ارواین، ایالات متحده امریکا
هر جا باشی پول داشته باشی وضعت فرق میکنه ، نمونش زنجانی ، جزایری،رفسنجانی ، ال چاپو و و و و
دوشنبه ۲ آذر ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۷
۷۰
senator x - تهران، ایران
ای تو روحت خمینی با این آدم سازئید.
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۹:۴۰
۴۲
sleepyhollow - کوالا لامپور، مالزی
سربازی هم همینطوره. دوره ما سیگار نخی 100 تومن بود و وقتی نوبت نگهبانی سیم خاردار ما میرسید نصفه شب با اسلحه میرفتیم نزدیک ترین ده و باکس باکس سیگار میخریدیم و تجارت داشتیم. البته ثواب هم بود چون سیگاری ها کارشون به جایی رسیده بود که چایی خشک میپیچیدند لای کاغذ میکشیدند. یادش بخیر! ریپورت از مردم ده رسیده بود و کل آموزشی دژبان تو کف بود که کی مسلح میره ده هادی شهر خرید. آخرسر هم نفهمیدند که نفهمیدند ;)
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۵
۶۴
siavashomaha - منچستر، انگلستان
شکنجه نباشه پول سرتونو بخوره.
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۵۲
۴۲
sleepyhollow - کوالا لامپور، مالزی
البته تجارت های جالبتری هم داریم که مربوط به نظافت میشه و هر زمان نوبت بچه پولدارها میرسید نظافت توالت را میخریدند و بچه های فقیرتر با مبلغ فوق العاده ارزونی حاضر میشدند نوبت نظافت را انجام بدهند. یا تجارت آشپزخونه که مامورهای آشپزخونه شربت آبلیمو و ته دیگ را میفروختند. کلا مردم مملکت ما آخر تجارت هستند. امر بر یا همون منشی یا بقول سربازهای دیگه انبر، دیگه میشد گل سرسبد که فقط نامه مینوشت و نه صبحگاه داشت و نه رژه. غذا هم که همزمان با فرمانده و غذاهای خوب و رستورانی میخوردند. اینها و راننده حاج آقا هم پست های رزرو شده آقازاده ها است که فقط آموزشی و با امریه میامدند و آفتاب مهتاب ندیده برمیگشتند خونشون. راننده هم که صبح میرفت دنبال حاج آقا میرسوند پادگان و برمیگشت خونه و لباس شخصی و آزاد و غروب هم میرفت حاج آقا را از پادگان میبرد منزل و دوباره هم لباس شخصی و آزاد. کل دوران دوساله خدمتشون به اندازه یک روز سرباز بدبخت زحمت نمی کشیدند.
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۵۱
۴۲
Realman - ارواین، ایالات متحده امریکا
هر جا باشی پول داشته باشی وضعت فرق میکنه ، نمونش زنجانی ، جزایری،رفسنجانی ، ال چاپو و و و و
دوشنبه ۲ آذر ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۷
۵۶
ایران بر باد رفته - برلین، آلمان
دویستو پنجاه هزار نفرزندانی؟؟؟؟؟من تو خبری گفته بودم تعداد زندانیها ی امروز طبق گفته خود ملاها ده برابر دوران شاه خائن بقولی هست دویست هزار نفر!!! جمعیت دوبرابر شده! اما سی هزارتا در عرض چند ماه اضافه شده انگار! دولت زهر بیار جانانه مقاومتی اقتصادی اسلامی خدمتگذار ملت مستضعف !
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۸
۵۶
ایران بر باد رفته - برلین، آلمان
دویستو پنجاه هزار نفرزندانی؟؟؟؟؟من تو خبری گفته بودم تعداد زندانیها ی امروز طبق گفته خود ملاها ده برابر دوران شاه خائن بقولی هست دویست هزار نفر!!! جمعیت دوبرابر شده! اما سی هزارتا در عرض چند ماه اضافه شده انگار! دولت زهر بیار جانانه مقاومتی اقتصادی اسلامی خدمتگذار ملت مستضعف !
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۸
۴۲
Realman - ارواین، ایالات متحده امریکا
هر جا باشی پول داشته باشی وضعت فرق میکنه ، نمونش زنجانی ، جزایری،رفسنجانی ، ال چاپو و و و و
دوشنبه ۲ آذر ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۷
۴۲
sleepyhollow - کوالا لامپور، مالزی
البته تجارت های جالبتری هم داریم که مربوط به نظافت میشه و هر زمان نوبت بچه پولدارها میرسید نظافت توالت را میخریدند و بچه های فقیرتر با مبلغ فوق العاده ارزونی حاضر میشدند نوبت نظافت را انجام بدهند. یا تجارت آشپزخونه که مامورهای آشپزخونه شربت آبلیمو و ته دیگ را میفروختند. کلا مردم مملکت ما آخر تجارت هستند. امر بر یا همون منشی یا بقول سربازهای دیگه انبر، دیگه میشد گل سرسبد که فقط نامه مینوشت و نه صبحگاه داشت و نه رژه. غذا هم که همزمان با فرمانده و غذاهای خوب و رستورانی میخوردند. اینها و راننده حاج آقا هم پست های رزرو شده آقازاده ها است که فقط آموزشی و با امریه میامدند و آفتاب مهتاب ندیده برمیگشتند خونشون. راننده هم که صبح میرفت دنبال حاج آقا میرسوند پادگان و برمیگشت خونه و لباس شخصی و آزاد و غروب هم میرفت حاج آقا را از پادگان میبرد منزل و دوباره هم لباس شخصی و آزاد. کل دوران دوساله خدمتشون به اندازه یک روز سرباز بدبخت زحمت نمی کشیدند.
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۵۱
۴۲
sleepyhollow - کوالا لامپور، مالزی
سربازی هم همینطوره. دوره ما سیگار نخی 100 تومن بود و وقتی نوبت نگهبانی سیم خاردار ما میرسید نصفه شب با اسلحه میرفتیم نزدیک ترین ده و باکس باکس سیگار میخریدیم و تجارت داشتیم. البته ثواب هم بود چون سیگاری ها کارشون به جایی رسیده بود که چایی خشک میپیچیدند لای کاغذ میکشیدند. یادش بخیر! ریپورت از مردم ده رسیده بود و کل آموزشی دژبان تو کف بود که کی مسلح میره ده هادی شهر خرید. آخرسر هم نفهمیدند که نفهمیدند ;)
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۵
۶۴
siavashomaha - منچستر، انگلستان
شکنجه نباشه پول سرتونو بخوره.
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۵۲
۷۰
senator x - تهران، ایران
ای تو روحت خمینی با این آدم سازئید.
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۹:۴۰