سوالات عجیب اپل در مصاحبه‌های استخدامی

اون بابایی که میخواد استخدام شرکت اپل بشه باید از هفت خان رستم گذر کنه۰ بیشترفقط بخاطر اینکه اسم داره دوست دارند استخدام بشند.

عجب سئوالاتی . اصلا فکرش را نمیکردم . بیشتر خصوصیات فکری وشخصی افراد مد نظرش هست و سنوالاتی مثل تخم مرغ . چه ربطی باستخدام دارد

حکایت : همسایه ُ ملانصرالدین از او پرسید:مُلا ! اسب ات را قرض میدهی ? گفت : اسب ام سفید است ! گفت:من به رنگِ اسب ات چه کار دارم ! همین اسب سفیدت رابرای یک روز به من قرض بده !گفت: همین که بخواهم اسب ام را قرض ندهم همین بهانه هم برایم کافیست که ندهم ! حال این حکایت استخدام در این شرکت های یإجوج و مإجوج است !بگو نمی خواهم استخدام کنم ! اگر از من این سوالات را بکنند می گویم پدر جان ! ایا خودت جواب ِ قانع کننده ای برای همین سوالاتی که می پرسی داری??? [البته به جز سه چهار مورد از موارد ِ فوق بقیه سوالات را فکر نمی کنم کسی بتواند جواب دهد مگر اینکه مثل همان داستان ِ بخاری ِ روی درخت باشد ! یکی پرسید : آن چیست که بالای درخت است و گرما می دهد و از آهن است ?کسی نتوانست جوابی دهد گفت بخاری است ! گفتند بخاری که بالای درخت نیست ! گفت من دلم میخواهد بگذارمش بالای درخت ! ]

چقدر سوالات استخدام با کشور ما متفاوت است. وقتی من در راه اهن ایران استخدام شدم سوالات استخدامی در مورد نماز میت و نماز آیات و چیزهای مشابه بود!.

بابای من رفته بود توی یه بیمارستان واسه قسمت تاسیسات مصاحبه داشت بعد بهش گفته بودن نماز میت چند رکعته غسل نمی دونم چی چی و یه سری از همین سوالا ‌بابای منم بلند شده بود گفته بود من می خوام قسمت فنی کار کنم یا می خوام مرده شور بشم امده بود بیرون

بابای من رفته بود توی یه بیمارستان واسه قسمت تاسیسات مصاحبه داشت بعد بهش گفته بودن نماز میت چند رکعته غسل نمی دونم چی چی و یه سری از همین سوالا ‌بابای منم بلند شده بود گفته بود من می خوام قسمت فنی کار کنم یا می خوام مرده شور بشم امده بود بیرون

چقدر سوالات استخدام با کشور ما متفاوت است. وقتی من در راه اهن ایران استخدام شدم سوالات استخدامی در مورد نماز میت و نماز آیات و چیزهای مشابه بود!.

حکایت : همسایه ُ ملانصرالدین از او پرسید:مُلا ! اسب ات را قرض میدهی ? گفت : اسب ام سفید است ! گفت:من به رنگِ اسب ات چه کار دارم ! همین اسب سفیدت رابرای یک روز به من قرض بده !گفت: همین که بخواهم اسب ام را قرض ندهم همین بهانه هم برایم کافیست که ندهم ! حال این حکایت استخدام در این شرکت های یإجوج و مإجوج است !بگو نمی خواهم استخدام کنم ! اگر از من این سوالات را بکنند می گویم پدر جان ! ایا خودت جواب ِ قانع کننده ای برای همین سوالاتی که می پرسی داری??? [البته به جز سه چهار مورد از موارد ِ فوق بقیه سوالات را فکر نمی کنم کسی بتواند جواب دهد مگر اینکه مثل همان داستان ِ بخاری ِ روی درخت باشد ! یکی پرسید : آن چیست که بالای درخت است و گرما می دهد و از آهن است ?کسی نتوانست جوابی دهد گفت بخاری است ! گفتند بخاری که بالای درخت نیست ! گفت من دلم میخواهد بگذارمش بالای درخت ! ]

عجب سئوالاتی . اصلا فکرش را نمیکردم . بیشتر خصوصیات فکری وشخصی افراد مد نظرش هست و سنوالاتی مثل تخم مرغ . چه ربطی باستخدام دارد

اون بابایی که میخواد استخدام شرکت اپل بشه باید از هفت خان رستم گذر کنه۰ بیشترفقط بخاطر اینکه اسم داره دوست دارند استخدام بشند.

اون بابایی که میخواد استخدام شرکت اپل بشه باید از هفت خان رستم گذر کنه۰ بیشترفقط بخاطر اینکه اسم داره دوست دارند استخدام بشند.

عجب سئوالاتی . اصلا فکرش را نمیکردم . بیشتر خصوصیات فکری وشخصی افراد مد نظرش هست و سنوالاتی مثل تخم مرغ . چه ربطی باستخدام دارد

حکایت : همسایه ُ ملانصرالدین از او پرسید:مُلا ! اسب ات را قرض میدهی ? گفت : اسب ام سفید است ! گفت:من به رنگِ اسب ات چه کار دارم ! همین اسب سفیدت رابرای یک روز به من قرض بده !گفت: همین که بخواهم اسب ام را قرض ندهم همین بهانه هم برایم کافیست که ندهم ! حال این حکایت استخدام در این شرکت های یإجوج و مإجوج است !بگو نمی خواهم استخدام کنم ! اگر از من این سوالات را بکنند می گویم پدر جان ! ایا خودت جواب ِ قانع کننده ای برای همین سوالاتی که می پرسی داری??? [البته به جز سه چهار مورد از موارد ِ فوق بقیه سوالات را فکر نمی کنم کسی بتواند جواب دهد مگر اینکه مثل همان داستان ِ بخاری ِ روی درخت باشد ! یکی پرسید : آن چیست که بالای درخت است و گرما می دهد و از آهن است ?کسی نتوانست جوابی دهد گفت بخاری است ! گفتند بخاری که بالای درخت نیست ! گفت من دلم میخواهد بگذارمش بالای درخت ! ]

چقدر سوالات استخدام با کشور ما متفاوت است. وقتی من در راه اهن ایران استخدام شدم سوالات استخدامی در مورد نماز میت و نماز آیات و چیزهای مشابه بود!.

بابای من رفته بود توی یه بیمارستان واسه قسمت تاسیسات مصاحبه داشت بعد بهش گفته بودن نماز میت چند رکعته غسل نمی دونم چی چی و یه سری از همین سوالا ‌بابای منم بلند شده بود گفته بود من می خوام قسمت فنی کار کنم یا می خوام مرده شور بشم امده بود بیرون

چقدر سوالات استخدام با کشور ما متفاوت است. وقتی من در راه اهن ایران استخدام شدم سوالات استخدامی در مورد نماز میت و نماز آیات و چیزهای مشابه بود!.

حکایت : همسایه ُ ملانصرالدین از او پرسید:مُلا ! اسب ات را قرض میدهی ? گفت : اسب ام سفید است ! گفت:من به رنگِ اسب ات چه کار دارم ! همین اسب سفیدت رابرای یک روز به من قرض بده !گفت: همین که بخواهم اسب ام را قرض ندهم همین بهانه هم برایم کافیست که ندهم ! حال این حکایت استخدام در این شرکت های یإجوج و مإجوج است !بگو نمی خواهم استخدام کنم ! اگر از من این سوالات را بکنند می گویم پدر جان ! ایا خودت جواب ِ قانع کننده ای برای همین سوالاتی که می پرسی داری??? [البته به جز سه چهار مورد از موارد ِ فوق بقیه سوالات را فکر نمی کنم کسی بتواند جواب دهد مگر اینکه مثل همان داستان ِ بخاری ِ روی درخت باشد ! یکی پرسید : آن چیست که بالای درخت است و گرما می دهد و از آهن است ?کسی نتوانست جوابی دهد گفت بخاری است ! گفتند بخاری که بالای درخت نیست ! گفت من دلم میخواهد بگذارمش بالای درخت ! ]

اون بابایی که میخواد استخدام شرکت اپل بشه باید از هفت خان رستم گذر کنه۰ بیشترفقط بخاطر اینکه اسم داره دوست دارند استخدام بشند.

بابای من رفته بود توی یه بیمارستان واسه قسمت تاسیسات مصاحبه داشت بعد بهش گفته بودن نماز میت چند رکعته غسل نمی دونم چی چی و یه سری از همین سوالا ‌بابای منم بلند شده بود گفته بود من می خوام قسمت فنی کار کنم یا می خوام مرده شور بشم امده بود بیرون

عجب سئوالاتی . اصلا فکرش را نمیکردم . بیشتر خصوصیات فکری وشخصی افراد مد نظرش هست و سنوالاتی مثل تخم مرغ . چه ربطی باستخدام دارد

عجب سئوالاتی . اصلا فکرش را نمیکردم . بیشتر خصوصیات فکری وشخصی افراد مد نظرش هست و سنوالاتی مثل تخم مرغ . چه ربطی باستخدام دارد

بابای من رفته بود توی یه بیمارستان واسه قسمت تاسیسات مصاحبه داشت بعد بهش گفته بودن نماز میت چند رکعته غسل نمی دونم چی چی و یه سری از همین سوالا ‌بابای منم بلند شده بود گفته بود من می خوام قسمت فنی کار کنم یا می خوام مرده شور بشم امده بود بیرون

اون بابایی که میخواد استخدام شرکت اپل بشه باید از هفت خان رستم گذر کنه۰ بیشترفقط بخاطر اینکه اسم داره دوست دارند استخدام بشند.

حکایت : همسایه ُ ملانصرالدین از او پرسید:مُلا ! اسب ات را قرض میدهی ? گفت : اسب ام سفید است ! گفت:من به رنگِ اسب ات چه کار دارم ! همین اسب سفیدت رابرای یک روز به من قرض بده !گفت: همین که بخواهم اسب ام را قرض ندهم همین بهانه هم برایم کافیست که ندهم ! حال این حکایت استخدام در این شرکت های یإجوج و مإجوج است !بگو نمی خواهم استخدام کنم ! اگر از من این سوالات را بکنند می گویم پدر جان ! ایا خودت جواب ِ قانع کننده ای برای همین سوالاتی که می پرسی داری??? [البته به جز سه چهار مورد از موارد ِ فوق بقیه سوالات را فکر نمی کنم کسی بتواند جواب دهد مگر اینکه مثل همان داستان ِ بخاری ِ روی درخت باشد ! یکی پرسید : آن چیست که بالای درخت است و گرما می دهد و از آهن است ?کسی نتوانست جوابی دهد گفت بخاری است ! گفتند بخاری که بالای درخت نیست ! گفت من دلم میخواهد بگذارمش بالای درخت ! ]

چقدر سوالات استخدام با کشور ما متفاوت است. وقتی من در راه اهن ایران استخدام شدم سوالات استخدامی در مورد نماز میت و نماز آیات و چیزهای مشابه بود!.