یک روز با گشت ارشاد؛ از جردن تا وزرا

مانتوی مشکی پوشیده‌ام، روسری ترکمنی بلندم را از دو طرف روی شانه‌هایم انداخته‌ام و عینک آفتابی‌ام را بالای سرم گذاشته‌ام. وقت دکتر پوست دارم، صورتم هیچ آرایشی ندارد.

اتوبان مدرس را به سمت جردن می‌رانم. سر خروجی جردن یک ماشین پلیس ایستاده. یک مامور پلیس و یک خانم جوان چادری هم کنار ماشین پلیس ایستاده‌اند. مامور پلیس با دست اشاره می‌کند. ماشین را که کنار می‌کشم متوجه ون گشت ارشاد و یک ماشین پلیس دیگر می‌شوم. شیشه را پایین می‌کشم، خانم پلیس که مقنعه سبزرنگش از زیر چادر مشخص شده کنار ماشین می‌آید و می‌گوید: « گواهینامه ومدارک ماشین را بردار و پیاده شو لطفا».

هنوز از ماشین پیاده نشده‌ام که خانم پلیس دیگری به سمتم می‌آید، حدودا چهل ساله به نظر می‌رسد و از پلیس اولی سن‌اش بالاتر است. روی مقنعه هیچ کدام شان اثری از اتیکت اسم و فامیل نیست. از ماشین که پیاده می‌شوم هر دو با هم سر تاپایم ورانداز می کنند و پلیس مسن تر می‌گوید: « این چه وضعیه. آستین مانتو کوتاه، مانتو کوتاه. کفش جلوباز که پوشیدی، ناخن‌هاتم که لاک داره.» دستم را به سمت روسری‌ام می‌برم که می‌گوید: «روسریتو گره بزن.» حالا خانم پلیس جوان روبه همکارش می‌کند و می‌گوید: «من نمی‌فهمم اینها خودشون عصبی نمی‌‌شن موهاشون اینقدر پریشونه.» گواهینامه و مدارک ماشین را می‌گیرد. توضیح و عذرخواهی فایده‌ای ندارد. حرف خانم پلیس مسن یک جمله است: «بحث نکن و گرنه جرمت سنگین می‌شه.»

پلیس مرد که به یک ماشین دیگر فرمان ایست داده، جلو می‌آید و می‌گوید: «هفتاد و دو ساعت ماشین می‌خوابه تو پارکینگ.» برای چی جناب سروان؟ این جمله را که می‌گویم. چشم غره‌ای می‌رود و می‌گوید: «به خاطر وضعیتی که داری. به جرم بی بند و باری و بی حجابی راننده.» مدارک را با خودش می‌برد و چند دقیقه بعد می‌گوید: «خلافی‌ات هم که سنگینه! خلافی باید کامل پرداخت بشه تا ماشین ترخیص بشه»

قبل از اینکه حرفی بزنم به خانم پلیسی که کنارم ایستاده می‌گوید: «راهنمایی‌اش کنید سوار ون بشه.»  می‌گویم: من چرا باید سوار شوم؟ این بار خانم پلیس چشم غره می‌رود و حرفهای رئیس‌اش را تکرار می‌کند: «چون اینطوری اومدی بیرون. کشور قانون داره. کی قراره یاد بگیرید چطوری لباس بپوشید تو خیابون.»

خانم پلیس مسن که آن طرفتر ایستاده، بدون اینکه به من نگاه کند روبه همکارش می‌کند و دختری که تازه از ماشین پیاده شده، نشان می‌دهد و می‌گوید: « نگاه کن تو رو خدا انگار قرار بره عروسی هفت لشگر.»

سربازی مامور می‌شود تا ماشین را به پارکینگ برساند و من باید سوار ون گشت ارشاد شوم تا به پایگاه پلیس برسم. غیر از من سه دختر دیگر هم در ون نشسته‌اند. تقریبا هم سن و سالیم اما وقتی با هم صحبت می‌کنیم. خانم پلیس، می‌گوید: «ساکت، لازم نیست با هم مشورت کنید. فقط زنگ بزنید به خانواده‌هایتان بگویید با کارت شناسایی معتبر و یک مانتوی بلند و مناسب بیایند دنبالتان که کارتان زودتر انجام شود.»  می‌پرسم کدام پایگاه منتقل می‌شویم؟ جواب یک کلمه است: «وزرا».

زمانی که ون گشت ارشاد به سمت وزرا حرکت می‌کند، هفت نفر شده‌ایم. همه مان سوار بر ماشین بوده‌ایم و ماشین‌هایمان به جرم بدحجابی به پارکینگ منتقل شده است. دست همه‌مان یک برگه داده‌اند که برای ترخیص ماشین چه کارهایی باید انجام دهیم. اول باید خلافی را بپردازیم، بعد از هفتاد و دوساعت با سند ماشین و مدارک و فیش پرداخت خلافی به ستاد ترخیص خودرو در خیابان زنجان برویم و مهر ترخیص را روی برگه بگیریم تا بتوانیم به پارکینگ مراجعه کنیم . روی برگه نوشته شده هزینه پارکینگ به عهده متخلف است.

مدتی بعد، می رسیم اداره مبارزه با مفاسد اجتماعی وزرا، ون وارد حیاط وزرا می‌شود و خانم پلیس‌هایی که همراهمان هستند، موبایل‌هایمان را می‌گیرند و ما را به داخل اتاق بزرگی راهنمایی می‌کنند که پر از صندلی‌های تکه نفره دسته دار است. یاد سالن‌های امتحان نهایی افتاده‌ام.
توی ون روی کاغذ اسم و مشخصات مان را از روی گواهینامه‌ها نوشتند و از همه مان امضا گرفتند. حالا پلیس جوان از روی لیست اسم‌ها را می‌خواند. تخته وایت برد کوچکی جلویش قرار دارد با یک ماژیک وایت برد قرمز،نام و نام خانوادگی، نام پدر و شماره‌شناسنامه‌ کسی که نامش را می‌خواند، روی تخته وایت برد می‌نویسد و تخته را به دست صاحب نام می‌دهد تا پلیس مسن شاتر دوربین را فشار دهد و عکس او را ثبت کند. شبیه کارت عکس زندانیان.

اینجا فقط ما هفت نفر ننشسته‌ایم، سه ون دیگر هم امده‌اند، از میدان ونک تا اتوبان چمران و خیابان ولی عصر و حدود بیست و دو سه نفری هستیم. بعضی‌ها دوست ندارند عکس بیاندازند. دختر جوانی می‌گوید: «همسرم دوست ندارد عکسم هرجایی باشد و من نمی‌خواهم عکس بیاندازم.» پلیس جوان خنده ای می‌کند و می‌گوید: اگر دوست ندارد پس چرا اجازه داده اینطور بیرون بیایی؟»  پلیس مسن اجازه نمی‌دهد دختر جواب دهد،  نگاهی به ساعتش می‌اندازد و می‌گوید: «مهم نیست. کسانی که عکس نیاندازند، امشب مهمان ما هستند.»
نام نفر بعدی خوانده می‌شود.  دختر مقنعه به سر دارد. مانتویش تا سر زانو است و کفش‌اش هم جلو باز نیست. پلیس مسن انگار از دیدن قیافه مثبت دختر تعجب می‌کند و می‌گوید: «شما مقنعه‌ات خیلی عقب بود خانم. عینک هم بالای سرت بود. استین‌های مانتو رو هم داده بودی بالا. لطفا به همون حالت اول برگرد و بعد برای عکس انداختن بیا. ظاهرت را رو به راه کردی و حالا می‌خوای عکس بندازی؟» دختر موهایش را با عصبانیت از زیر مقنعه بیرون می‌ریزد. آستین‌ها را بالا می‌کشد و جلوی دوربین لبخند می‌زند.

بعد از تکمیل پروسه عکس انداختن، فرم تعهد و روان‌شناسی بین همه پخش می‌شود. در فرم تعهد باید نام و نام خانوادگی را بنویسیم و تعهد دهیم که از این پس شئونات اسلامی را رعایت می‌کنیم. اما برای تکمیل فرم روانشناسی باید به سی سوال دو گزینه‌ای بله و خیر پاسخ دهیم.

آیا شما از بیماری افسردگی رنج می‌برید؟ آیا شما فرزند طلاق هستید؟  آیا مواد مخدر یا روانگردان مصرف می‌کنید؟ با پدر و مادر خود مشکل دارید؟ تا به حال اقدام به خودکشی کرده‌اید؟

این سوالات بخشی از سوالات فرم روانشناسی است که به گفته خانم پلیس‌ها باید توسط روان‌شناس بررسی شود.
حالا سربازی در را باز می‌کند و یکی یکی اسم‌ها را می‌خواند. هر اسمی که می‌خواند خانواده‌اش امده‌اند و فرد باید به اتاق افسر نگهبان برود. افسر نگهبان نگاهی به ظاهر او می‌اندازد. برگه تعهدش را نگاه می‌کند، کارت شناسایی‌ها را مطابقت می‌دهد.

اسمم را صدا می‌کنند. مادرم  خودش مقنعه به سر کرده و یک مانتوی بلند پوشیده است. افسر نگهبان نگاهی به صورتم می‌اندازد و می‌گوید: «دختر جان به مادرت نگاه کن، شما هم مثل ایشان باش. شما جوانان چرا اینقدر تحت تاثیر تبلیغات غرب و آزادی الکی‌ای که می‌گویند هستید. مادرت را الگو قرار بده همه مشکلات حل می‌شود.»

بعد مامور خانمی که کنارش نشسته می‌گوید: «ایشان را راهنمایی کنید تا لباس مناسب بپوشند.» کنار اتاق افسر نگهبان اتاق کوچکی قرار دارد که داخل اتاق چند اتاق پرو برای تعویض لباس گذاشته‌اند.  خانم پلیس مانتویی را که مادرم آورده، دستم می‌دهد. مانتوی خودم را در می‌آورم. مادرم مانتوی خودش را برایم آورده، از این مانتوهای عربی که بلندی‌اش تا مچ پا می‌رسد و تا پائین دکمه دارد. گشادی‌اش به حدی است که  وقتی می‌پوشم احساس می‌کنم دو نفر دیگر هم غیر از من داخل مانتو جا می‌شوند. یک لحظه با خودم فکر می‌کنم الان که با این تیپ بیرون بروم حتما به جرم مسخره کردن پلیس باید جواب پس بدهم اما خانم پلیس مانتو را تائید می‌کند.

باید کار دیگری انجام دهم. یک قیچی برایم آورده‌اند و مانتویم را دستم داده‌اند. خودم باید مانتوی عزیزم را قیچی کنم و از بین ببرم. هر چه می‌گویم حیف است، اجازه بدهید این کار را نکنم فایده ندارد. حتی حرف خنده‌داری هم می‌زنم و می‌گویم: «اجازه بدهید مانتو را با خودم ببرم، قول میدهم فقط در خانه از ان استفاده کنم!» مرغ خانم  پلیس اما یک پا دارد، می‌گوید: «زود باش قیچی کن. مادرت معطل توست.»
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۵۶
ایران بر باد رفته - برلین، آلمان

ما رو باش که نگران داعش هستیم! خبر نداریم داعش مدتهاست در قلب ایرانمان ریشه های پلیدش را دوانده است! ننگ بر این حکومت زیر ناف محمدی!!!
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۰۰
۷۲
فراتر از اندیشه - آلپ، سوییس

بازم بگو مرگ بر شاه؟؟؟؟
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۱۰
۷۶
hassan5 - تهران، ایران

اسلام ناف محمدی بهتر از این نمیشود. همه افرادی که مسئول اینکارها هستند چون بخلوت میروند ان کار دیگر میکنند!!!البته علاوه بر ان کارها دزدی 12000 میلیاردی ببالا هم میکنند.متدین هاشان صیغه میکنند.حتی افراد 70 سال ببالا دختران 14 بدبخت افراد فقیر را بعنوان صیغه از خانوادهشان خریداری میکنند
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۱۳
۴۳
united-iran - ملبورن، استرالیا

ملت ایران خودشان هم میخواهند و بدشان نمیاید این رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی همچنان بالای سرشان باشد و توی سرشان بزند. تا خود مردم نخواهند هیچ چیزی توی اون مملکت عوض نخواهد شد، اگر همچنان منتظر هستید که یک روز خوب بیاد انتظارتان بیهوده است، یک روز خوب را خودتان باید بسازید نه اینکه منتظر آمریکا و غرب باشید تا آنها شما را نجات بدهند.
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۲۶
۳۸
faramarz65 - تهران، ایران

گذشته از اینکه بعضی ها واقعا ظاهرشون زننده هست ولی درصد خیلی بیشتری از این مامورها دیوانه و عقده ای هستن .
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۲۶
۴۱
era-hashemi - شیراز، ایران

واقعا مسخره شده ..همین خانم بلیسی که کفتید .خودش همجین توی مهمونیا قر میده که بیا و ببین .دیدم که میکم
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۳۵
۴۸
bita-gh - لیدز، انگلستان

کی‌ باید یاد بگیریم که هر کسی‌ هر چیزی دوست داشت می‌تونه بپوشه زنها مسول نگاه فاسد افراد بیمار نیستن آدمهای فاسد را باید دارمان کرد کدام ایرانی‌ واقعاً مسلمان است که قوانین کشور داعشی شده چرا دوباره رای نمیگیرن کار بدانند مردم دولت اسلامی نمیخوان خدایا روح شاه رو شاد کن که مردم قدر نشناس نادانسته به او خیانت کردند
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۴۱
۵۲
Big_Bang - دورتموند، آلمان

دختر عزیز، از شرایط کنونی ناراحت نباش. کاملا مدرن باهات برخورد کردند. بچه بودم و به یاد دارم روزی رو که در میدان هدف حوض همین‌ها گله ای‌ ریختند و پونس به سر دخترا زدند. برای اینکه کمی‌ آرامتر بشی‌ و از آنها دلخور نباشی‌. بگرد در اینترنت و گزارشهای زندگی‌ قبل از انقلاب و سخنرانی امام خمینی در بهشته زهرا را با آرامش ببین و گوش کن. اونوقت مطمئناً دیگر هیچگاه از رفتارهای این نظام ناراحت نخواهی شد بلکه ممنون هم خواهی‌ بود که هیچ مویی هم از سرت کنده نشده. راستی‌، اگر فیلمهای انقلاب رو دیدی، تو جماعت پدر مادر، خاله و عمه، عمو و داییت رو می‌تونی حتما ببینیشون. بعد مطمئناً لبخند خواهی‌ زد و خدارو شکر میکنی‌ که اینقدر باهات خوب رفتار کردند.
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۵۲
۳۲
agha_ehsan - تهران، ایران

.... تو روح نداشتتون و لجنتون بکنن . واسه همینه من هیچوقت به هیچ رییس جمهوری رای نمیدم چون هیچ رییس جمهوری عرضه و قدرت جمع کردن این مزاحمین نوامیس رو نداره . این زالوهای کثیف آبروی زحمتهای پلیس و امنیت ایران رو هم می برند . آشغالهای زالو .
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۵۹
۶۴
عموعقلی - پاریس، فرانسه

آخه این چه کاریه مردم را اینقدر معطل واذیت وآزار میکنید لطفا مامورها زیاد کنید مردم تو صف وانتظار اذیت نشند خدا رو خوش نمیاد
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۰
۴۴
izabel - لندن، انگلستان

من هم خاطره‌ی بدی دارم از وزرا مارو بردن تو یه زیرزمین که اون زیر هم زندان بود هم چند تا اتاق و راهرو هیچ وقت یادم نمیره خیلی‌ ترسیده بودم تا ۱۲ شب منو نگاه داشتن این حرف مال ۱۸ ساله پیش ولی‌ هنوز تو ذهن من اون زمان چقدر داد زدن نسل مارو از بین بردن حالم از :(
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۷
۳۰
leona - لس آنجلس، ایالات متحده امریکا

جون دلم نمی شه هم خدا رو بخوای و هم خرما.نمی شه که هم قیمه نذری ،تاسوعا و عاشورا،جاه جمکران ،امام زمان و امامزاده رو بخوای و هم بخوای متمدن و ازاد زندکی کنی اینا با هم جور درنمیاد.توی مملکت امام زمان اینجوری نمی شه لباس بوشید.لطفا تکلیفتونو با خودتون معلوم کنید.تمدن ازادی انسانیت یا اسلام؟ کدوم؟ هر دو نمی شه
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۸:۴۷
۴۹
Manijeh - استکهلم، سوئد

فاجعه است فقط خوندن این مطلب ادمو روانی میکنه وأی به حال اونی که با این ادمای بیمار روبرو شده
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۴
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا

متاسفانه تعدادی که می‌‌دانند با این انقلاب کثیف چه سفره ی خونینی در ایران گسترده شده در برابرجنایاتی که در مورد انسانها و حتی حیوانات اتفاق می‌‌افتد و انتقاد میشود به اکثریت-خاموش!!--نه همه ی اقشار ملت می‌نویسند چرا به ایرانی!!! توهین میکنید---در حقیقت بر ای پنهان کردن جنایتی که در ۱۳۵۷انجام شد!
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۱
۵۴
Hameye Iran - ایران، ایران

به زور باید وارد بهشت شوید،همینه که هست ،من از نزدیک بعضی‌ از این مأمورها را دیدم،به جرات می‌تونم بگم ۱۰۰% عقده‌ای ،بد بخت و دره پیت هستند،همیشه اینجور کارا را میدن به عقده ای‌ترین افراد نیروی انتظامی، البته کدوم نیرو،نیرویی که از خلاف کارها وحشت داره ،زورشون به زنها و پیرمردها اونم تازه اگه دمشون به جایی وصل نباشه میرسه،خاک بر سر آدمی‌ که سیب برق میندازه...
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۹
۴۲
baran6572 - پاریس، فرانسه
لئونا - لس آنجلس، ایالات متحده امریکا . اینا چه ربطی‌ بهم داره ،الان شما با چادررو مقنعه هم بری بهت گیر میدان،شما اون وره آبی از ایران خبر نداری ،دیگه اینجا توضیح نداد که وقتی‌ بردنشون وزرا چنتا مامور شماره دادو گرفتو به چند نفر تجاوز شد ،اینا همه هست،درست نیست زود قضاوت کنیم ،ما اینوریم آزاد داریم زندگی‌ می‌کنیم ولی‌ نمیدونیم که دختری ایرانم دلشون آزادی می‌خواد دوست دارن مثل اینوریا زندگی‌ کنن ،
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۳
۷۹
ایوان مدائن - فرانکفورت، آلمان
اسلام ناب محمدی وسیله‌ای مطمئن برای آخوند‌ها و چاقو کشان‌شان برای بدست آوردن زنان و جوانان بی‌تجربه جهت تجاوز جنسی‌ ! پدران و مادران این جوانان بخاطر ازدست دادن جگر گوشه‌هایشان از ترس کنج عزلت برگزیده و عرضه گرفتن انتقام فرزندان‌شان را ندارند
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۳:۵۱
۵۷
دوستدار - استهکلم، سوئد
حجاب اجباری روشی است برای در بند کردن انسانهای جامعه !
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۹:۱۱
۶۳
Mahlameyeman - تهران، ایران
. الان بخشی از حاکمیت ازجمله زنان ‫#‏گشت‬ ارشاد،نگهبانان زندان ها و بسیجی ها و بعلاوه خشکه مقدس ها،از چادر به عنوان حجاب برتراستفاده می کنند وبه ضرب قوانین سلبی سعی دراجباری کردن آن را دارند،ولی از طرف دیگر ریا،تملق،نیرنگ،نکبت وفساداخلاقی همانها(چون به خلوت می روندآن کاردیگرمی کنند)گه گاهی زبانزدخاص وعام شده است. ‫#‏چادراگر‬ قبل از انقلاب برای بخشی از زنان مومن ومبارز سمیل و نماد حریت وآزادگی بود وبراین اساس هم بخشی از همان بی حجاب های امروز(که بابازگشت به خویشتن خویش درفرنگ کشف حجاب کردند)راچادری کرد،امروز حاکمیت ج.ا.ابااجباری کردن آن،خود موجب گسترش فساد و نیز ناتوانی در پیشگیری مفاسد،ازجمله قتل،هرزگی و ‫#‏فحشا‬ و دزدی و مواد مخدر شده است و هیچ ربطی هم به شیبخون فرهنگی غرب ندارد. کم سوادی وجهل وازهمه مهمتر آمر به معروفی که خود منکرمی کند،علت ناتوانی در ارائه درست دین وباصطلاح به روز نبودنشان است.
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۱:۴۷
۶۸
amir-amir - تورنتو، کانادا
هدف نهائى این لچک بسران حقىر بى سواد اجبارى کردن چادر است که اربابان ریشو و مفنگى شان در مجلس و ارگان هاى فساد در پى آن هستند. البته این آکله هاى مزدور پاداش خود را در ازاى صیغه شدن مفتى آخوند ها بدست مى آورند.
شنبه ۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۰:۲۴
۴۰
Liberte - ارومیه، ایران
من بخاطر حس ملی گرایی که داشتم ،هیچ وقت به کامنت های ضد حکومتی خوانندگان مثبت نمی دادم.البته منفی هم نمی دادم چون حق با اوناست.ولی با خوندن این خبر انقدر ناراحت و خشمگین شدم که به همشون مثبت دادم.چرا با روحیه و احساسات جوونها اینطور بازی می کنند!!!؟
شنبه ۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۴:۱۱
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.