بررسی روزنامه های صبح سه شنبه تهران - ۲۹ اردیبهشت

روزنامه های تهران در صفحات اول خود از درگیری ها برای جلوگیری از تسلط داعش بر رمادی نوشته اند و در مقالاتی از این که جنگ فعلی بتواند داعش را از نقاط تحت تسلط خود بیرون براند ابراز نومیدی کرده اند.
تیتر و عکس صفحه اول ایرانایران روزنامه دولت در گزارش اصلی خود خبر داده که: شهر الرمادی، مرکز استان الانبار در ۱۱۰ کیلومتری غرب بغداد و در حاشیه رود فرات، پس از چهار روز درگیری پی در پی بین ارتش و شبه نظامیان داعش، سقوط کرد. شورای الانبار با سقوط این شهر از نیروهای مردمی موسوم به الحشد الشعبی درخواست کمک کرد. گفته می‌شود این نیروها حرکت خود را به سمت الرمادی آغاز کرده‌اند و گردان هایی از آنان وارد پایگاه الحبانیه در شرق این شهر شدند.
 
این روزنامه به عنوان تاریخچه الانبار نوشته: استان سنی نشین الانبار، بزرگترین استان عراق سال ۲۰۰۳ توسط نیروهای آمریکایی تصرف شد. ساکنان این استان با اندیشه‌های ضدآمریکایی در پی سقوط صدام وارد نبرد با نظامیان آمریکا شدند.
 
آمریکایی‌ها سال ۲۰۰۴ با حمله به فلوجه و کشتن هزاران نفر بدترین روزهای تاریخ الانبار را رقم زدند و سال ۲۰۰۷ آمریکا پیروزی بر القاعده در الانبار را اعلام کرد اما در سال ۲۰۱۱ با خروج نیروهای آمریکا از عراق فعالیت گروه‌های تروریستی در الانبار شدت یافت.
 
مازیار آقازاده در سرمقاله فرهیختگان نوشته: گروه تروریستی داعش نزدیک به یک سال در عراق و نزدیک به دو سال در سوریه فعال است و هنوز از بخش بزرگی از قلمروی تحت تسلط خود بیرون رانده نشده است در حالی که در یک سال گذشته مبارزه با داعش در عراق فرازونشیب‌هایی داشته اما متوقف نشده است. بخشی از این مبارزه به دوش ائتلافی است که به رهبری آمریکا مسئولیت حملات هوایی را برعهده دارد. اما بیرون‌راندن تروریست‌هایی که برای گرفتن یک شهر (همچون رمادی) ۱۰ نفر از آنها با استفاده از حملات انتحاری راه باز می‌کنند، قطعا و یقینا از طریق بمب‌های هوایی میسر نیست.
 
به نظر نویسنده این مقاله: مبارزه با داعش اگر گرفتار ملاحظات قومی و مذهبی بماند، نه‌تنها نتیجه نمی‌دهد بلکه ممکن است حتی نتیجه معکوس داشته باشد. بی‌اعتمادی گروه‌های عراقی به یکدیگر و ملاحظات آنها درباره اینکه چه کسی در میدان نبرد با داعش فعال‌تر و جلوتر است، سم مهلک مبارزه اصولی با این گروه تروریستی است. دولت و احزاب و گروه‌های عراقی و کشورهای همسایه بغداد که خود را در مبارزه با داعش مسئول می‌دانند، باید غلبه بر داعش و عقب رانده‌شدن این گروه را یک پیروزی بدانند و از آن استقبال کنند، در حالی که پس از عملیات آزاد‌سازی تکریت چنین اتفاقی نیفتاد.
 
مقاله فرهیختگان در عین حال حساسیت دولت عراق را تا حدودی منطقی می داند چرا که به هر جهت دولت مرکزی در بغداد نگران مسلح شدن بی‌حساب و کتاب گروه‌های شبه‌نظامی داخلی است اما بخشی از این ابراز نگرانی‌های متقابل ناشی از بی‌اعتمادی وسیعی است که گروه‌های شیعه، سنی و کرد عراقی را گرفتار خود کرده است و در فقره اخیر گروهی تروریستی چون داعش محصول و میوه این بی‌اعتمادی را به صورت کسب پیروزی‌های مقطعی در میدان جنگ، می‌چیند.

چرا انصار الله به سعودی حمله نمی کند؟
کیهان در یادداشت روز خود به پاسخ این سووال پرداخته که چرا انصار الله به سعودی حمله نمی کنند نوشته: پاسخ انصارالله به رژیم سعودی اگر در بالاترین سطح هم صورت گیرد در نهایت یک اقدام واکنشی است و بازی در میدانی است که دشمن آن را تنظیم کرده است براین اساس گروه‌های چریکی مشابه انصارالله هیچ‌گاه سطح عملیاتی خود را با عملیات آفندی دشمن تنظیم نکرده و خود به یک طراحی جدید استراتژیک روی می‌آورند.
نویسنده این روزنامه تندرو مثال زده که: در جریان جنگ ۳۳ روزه که اسراییل مناطق شیعه‌نشین لبنان در جنوب این کشور را زیر بمباران شدید قرار داده بود به گونه‌ای که تو گویی‌ آن را سه بار شخم زده باشد، حزب‌الله لبنان از این امکان برخوردار بود که دو شهر حساس رژیم متجاوز یعنی تل‌آویو و حیفا را زیر ضربات شدید موشکی خود قرار دهد اما پاسخ حملات گسترده را بصورت محدود داد، بصورت سمبلیک و موردی.
 
یادداشت روز کیهان نتیجه گرفته: حرکت اولیه انصار و تمرکز روی دفاع داخلی مانع شکل‌گیری یک اتحاد نظامی با حضور کشورهایی نظیر پاکستان، ترکیه و مصر حول محور عربستان شد اما ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است. اگر امروز عربستان به دلیل اینکه از بالاترین حربه خود که هجمه نظامی و بمباران بوده علیه یمن استفاده کرده و لذا حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد، انصارالله به دلیل اینکه از حداقل حربه خویش یعنی پاسخ محدود و عشیره‌ای علیه عربستان استفاده کرده است، حرف زیادی برای گفتن دارد.
 
اعتماد در سرمقاله خود به جنگ سعودی و یمن و سنت ماه های حرام در بین مسلمانان اشاره کرده و نوشته این سنت تاریخی در حال فراموشی است. تحولات اجتماعی و شکل‌گیری جامعه مدرن، بسیاری از سنت‌ها را به حاشیه میراند، ولی اتحاد و همبستگی عربی، چیزی نیست که به سرعت به فراموشی سپرده شود. مشکل از اینجا آغاز میشود که کشته شدن مسلمانان و اعراب به دست خودشان، بسیار بیشتر از تعداد کسانی از آنان است که به دست دیگران کشته میشوند.
 
به نظر نویسنده اعراب از آنجا که به دلایل روشنی امروز نمیتوانند بر وجود اسراییل به عنوان یک دشمن تاکید کنند، چرا که گمان می کنند هزینه‌های سنگینی برای آنان دارد، در نتیجه تاکید را بر ایران گذاشته‌اند و در برنامه ایران‌هراسی تا آنجا پیش می روند که در ماه حرام جنگ را علیه همزبان، هم‌مذهب و همنژاد خود شدت می بخشند و با بمب و هواپیما بر سر آنان فرود می آیند. جالب اینکه اطلاعیه‌های ضدایرانی را در روی شهرهای یمن پخش می کنند. جایی که بسیاری از مردم آن با این موضوع آشنا نیستند!
 
در ادامه مقاله اعتماد آمده: اینکه یک کشور فقط به واسطه پول نفت هواپیما بخرد و با آخرین تجهیزات نظامی روی مردم بی‌دفاع وغیرنظامی بمب بریزد و حتی بترسد از اینکه یک گردان پیاده‌نظام عازم میدان نبرد کنند به دور از حداقلی از اخلاقیات جنگی است و با ویژگی های اخلاقی که اعراب خود را متصف به آن می‌دانند همخوانی ندارد و از همه بدتر سکوت جوامع عربی در برابر این کشتار است. گویی که هیچ احساس مسوولیتی در برابر مردم یمن به عنوان یکی از اصیل‌ترین جوامع عربی ندارند.

کارتون محسن ایزدی، بی قانوندلیل اصلی خشک شدن آب سدهامصطفی عابدی در سرمقاله شهروند سخنان یکی از روحانیون را به عنوان یکی از سخنرانان شناخته شده درس های راهبردی نقل کرده که در اشاره به بحران آب در کشور گفته «الان آب تمام سدهای کشور خشک شده، یک دلیل اصلی بیشتر ندارد، معصیت بالاست. خب وقتی کار به این‌جا رسید و ربا در جامعه شیوع پیدا کرد، به سادگی اولین اثری که ایجاد می‌کند این است که رودخانه‌های شما خشک می‌شود.»
 
نویسنده مقاله پرسیده: طبق این تحلیل پس از انقلاب معصیت بیشتر شده که خداوند را به غضب واداشته که خشکسالی را بر ما چیره کند. پس چرا در این باره که انقلاب موجب کاهش معصیت نشد، بحث نکنیم؟ نکته بعدی اینکه ربای موردنظر گوینده ٣٥‌سال است که وجود دارد، اتفاقاً در گذشته کمتر نبود که بیشتر هم بود، پس چرا آن موقع اتفاق مشابهی رخ نداد؟ به علاوه این، ربا که از قدیم در اروپا بود و هست، پس چرا آن‌جا دچار این بحران نشده است؟
 
مقاله شهروند به این جا رسیده که: آیا خداوند فقط به معصیت ایرانیان حساس است؟ آیا این شیوه برای انجام ندادن معصیت کارآیی دارد؟ اینگونه بیان، چنین القا می‌کند که گویی علم و دانش چیزی خارج از اراده الهی است و اگر آب کم یا زیاد شود آن را باید محصول غضب یا لطف خاص خداوند دانست.. معلوم نیست چرا زلزله باید مردم بیچاره نپال را به این روز بنشاند، بعد واشنگتن، نیویورک، پاریس، لندن و برلین در آرامش‌خاطر باشند، در حالی که همه تباهی‌ها را به حاکمان این شهرها نسبت می‌دهیم و نپالی‌ها را مردمانی مظلوم و حاشیه‌ای می‌شناسیم!
ضدیت خیام با نیروهای خودی
آیدین سیار سریع در صفحه بی قانون روزنامه قانون با اشاره به این که دیروز روز بزرگداشت حکیم عمر خیام فیلسوف، ریاضیدان، ستاره شناس و رباعی سرای ایرانی بود که خوشبختانه در میان اخبار روزانه گم شد نوشته: این شاعر که به گواه صدها سند غیرقابل انکار اشعار خود را در حالت نامتعادل می‌سروده و بده بستان‌هایش با دربار سلجوقی هنوز در ذهن دلسوزان و مظلومان باقی مانده است از اشخاص معلوم الحالی است که از دیرباز در ضدیت با ما و افکار ما جهد و تلاش فراوان می‌کرده و برای رسیدن به مقاصد فوق الذکر اشعاری سروده است.
طنزنویس با نقل یک رباعی از خیام که گفته «هرگز دل من ز علم محروم نشد / کم ماند ز اسرار که معلوم نشد / هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز / معلومم شد که هیچ معلوم نشد» نوشته با خواندن این دو بیت هر وجدان بیدار و ذهن آگاهی می‌تواند دریابد که هدف خیام از سرودن این رباعی زیرسوال بردن نظام آموزشی کشور و انکار دستاوردهای وزارت علوم است.
در جای دیگر خیام به القای یأس و سرافکندگی در میان جوانان می‌پردازد و همچنین در کمال وقاحت افراد را نسبت به نیروهای خودی دلسرد و به دوری گزینی از جریان‌های خودی توصیه می‌کند: «یک نان به دو روز اگر بود حاصل مرد / از کوزه شکسته‌ای دمی آبی سرد / مامور کم از خودی چرا باید بود؟ / یا خدمت چون خودی چرا باید کرد؟» واقعا این ابیات یعنی چه؟ این همه ضدیت و عناد از کجا می‌آید؟ چاپ آثار این شاعر معلوم الحال(و هول) و حضور وقیحانه آن در نمایشگاه کتاب تهران توسط وزارت غافل ارشاد چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟
کارتون محمد طحانی، آرمانمذاکره برای افکار عمومیعلیرضا شیخ‌عطار در ابتدای مقاله ای در ارمان نوشته: روند مذاکرات هسته‌ای باید ادامه پیدا کند و هر آگاه به مسائل دیپلماسی حرفه‌ای اذعان دارد توقف مذاکرات در شرایط کنونی کار درستی نیست و اضافه کرده: اینکه ایران به سمت بمب اتمی نرفته و نخواهد رفت، بیش از آنکه برای ایران مسلم باشد، برای طرف های دیگر مورد قبول است. نفس مذاکرات هسته‌ای و نتایج آن که توسط سخنگویان رسمی، هیات‌های مذاکره‌کننده یا مفسرین گزارش می‌شود و نیت ایران را به دنیا و افکار عمومی نشان می‌دهد می‌تواند توطئه‌ای که طی ۳۶ سال اخیر برای مشوش کردن چهره کشور در افکار عمومی جهان صورت گرفته را تا حد زیادی خنثی کند.
 
سفیر پیشین ایران در آلمان در پاسخ این پرسش که آیا ایران می‌تواند در این مذاکرات دستاوردی داشته باشد؟ نوشته: چنین دستاوردی دور از ذهن نیست اما مرز باریکی وجود دارد اینکه ایران بیش از حد به طرف مقابل امتیاز واگذار کند یا کمتر از منافعمان به دست بیاورد. تشخیص این مرز باریک به کسانی که به موضوع هسته‌ای و مقررات ان‌پی‌تی و فعالیت‌های هسته‌ای مسلط هستند ارتباطی ندارد بلکه افرادی می‌توانند این مرز باریک را تشخیص دهند که با مراجعه به تاریخ و رفتارهایی که غرب (به‌طور عام) و آمریکا (به‌طور خاص) در طول یک قرن گذشته با ایران داشته، نیت‌خوانی کنند.
 
مقاله آرمان در نهایت و درباره کسانی که با مذاکرات مخالفت می کنند نوشته: این ها یک جو روانی در طرف مقابل ایجاد می‌کند مبنی بر اینکه فضای ایران، فضایی چندصدایی است و آنها را به این درک می‌رساند که مذاکره با جمهوری اسلامی با مذاکره با کره‌شمالی که بدون کوچک‌ترین تحلیلی به صورت مکانیزه عمل می‌کند، تفاوت‌هایی دارد.
همه ما مقصریم
لی لی فرهادپور در مقاله ای در اعتماد به موضوع تحصیل کودکان افغانستانی پرداخته و نوشته: کودک محروم از تحصیل یعنی کودک رها شده در سطح شهر. یعنی کودکانی که سر سطل‌های زباله بدون هیچ نظارت بهداشتی به دنبال مواد بازیافتی می‌گردند تا آن را به مافیای جمع‌کنندگان مواد بازیافتی تهران بفروشند. کودکان رها شده در سطح شهر یعنی لقمه‌های چربی برای دلالان مواد مخدر و سارقین حرفه‌ای برای بهره‌کشی از آنها. کودکان رها شده در سطح شهر یعنی به حداقل رسیدن بهداشت عمومی، یعنی شیوع بیماری‌های عفونی، یعنی نکبت، یعنی بدبختی. اینها جوابی دندان‌شکن است به کسانی که در مقابل الزام به رسیدگی به وضعیت زنان و کودکان افغان جبهه‌گیری می‌کنند و معتقدند به آنان نباید خدمات داد تا مجبور بشوند بروند.
 
نویسنده با اشاره به دستور تازه رهبر جمهوری اسلامی مبنی بر پذیرفته شدن کودکان مهاجر افغان در مدارس نوشته: اکنون مشخص شد که محروم بودن کودکان افغان از تحصیل یک واقعیت تلخ است که همه گناهش به گردن مجریان جمهوری اسلامی نیست، بلکه همه متهم هستیم؛ همه باید بدانیم بدون فرهنگ‌سازی در خصوص بالا بردن سطح دیگرپذیری در جوامع شهری ما، مساله محرومیت کودکان با حل شدن ثبت‌نام آنها کاملا رفع نخواهد شد. معضل دیگری نیز وجود دارد و آن تبعیض‌ها و اعمال خشونت‌ها در مدارسی است که افغان‌ها هم در آن حق تحصیل داشته‌اند یا از این پس خواهند داشت.
تهران مانند چرنوبیلنیره توکلی در مقاله ای در شهروند نوشته: عکس‌ها و تصاویر چرنوبیل را دیده‌اید؟ شهری بی‌روح، شهری که در خیابان‌های آن قلب عابری نمی‌تپد، صدای خنده شادمانه کودکی به‌گوش نمی‌رسد و هیچ‌کس کوری عصا به‌دست یا پیرزنی را از خیابان رد نمی‌کند و در صورت اعتراض یا عدم تمایل آنها به رفتن به آن طرف خیابان، دوباره آنها را به این طرف خیابان برنمی‌گرداند. شهری رها به حال خود که گویی ساکنان آن را فقط ارواح سرگردان پنج‌میلیون قربانی آن تشکیل می‌دهند.
 
به نوشته این جامعه شناس: چرا تهران را با چرنوبیل مقایسه کرده‌ام؟ زیرا که در طراحی تهران نیز - اگر بتوان لفظ طراحی را برای آن به کار برد - گویی زندگی فرع بر سودآوری مالی عده‌ای قرار گرفته است. چنان‌که مدت‌هاست زمزمه ترک آن و انتقال پایتخت به جاهای دیگر به گوش می‌رسد. تهران شهری است که در آن مدت‌هاست دیگر خنده کودکان در کوچه‌ها و محله‌های آن به‌گوش نمی‌رسد. حرکت مستقل معلولان با صندلی‌های چرخدارشان که تا همین چند دهه قبل فراوان به چشم می‌خورد، دیگر در هیچ کجای آن امکانپذیر نیست. مادران نمی‌توانند کودکان خود را با کالسکه در پیاده‌روهای آن به گردش ببرند. زیرا تهران شهری است که در آن، علاوه‌بر حقوق دیگر، مدت‌هاست یکی از بزرگترین حقوق شهروندان و زندگان از آنها گرفته شده و آن حق پیاده‌روی، نه فقط به قصد تفریح، بلکه حق عابر پیاده‌ بودن و احساس امنیت داشتن است.
 
در انتهای مقاله شهروند آمده: تهران شهری است که مدت‌هاست فضاهای آن بدون اراده ساکنان آن به فروش می‌رسد. با قراردادی میان خریدار خصوصی و شهرداری یا اساسا بی‌هیچ قراردادی و فقط با پرداخت جریمه پس از ساخت. مبلغ جریمه یا خلافی نیز بستگی دارد به میزان مهارت خلافکار در دور زدن راه‌های قانونی یا قدرت چانه‌زنی او. اما کار نشد ندارد.
پاکسازی فوتبال در سه سوتشهرام شهیدی طنزنویس در ستون طنز شهروند با اشاره به شوک نحوه برگزاری ٨ دقیقه پایانی مسابقات لیگ برتر فوتبال خواستار مطلع شدن از نظر علاقه مندان شده تا دریابد چگونه می توان به فوتبال پاک دست یافت و خود تجهیزات مورد نیاز برای فوتبال پاک را چنین برشمرده: پول به میزان کافی. آشنایی با قوانین مالک و مستاجر و نحوه پرداخت شارژ ماهانه. یک بلندگو. پسر یک سرمربی خارجی. آب‌های آلوده. داروی بیهوشی جهت غش زودرس. چماق - جهت غش کامل بیمار در صورت کار نکردن داروی بیهوشی- غش در معامله. سوت بزرگ و جادار و مطمئن. جادوگر و رمال به میزان کافی، شیر سماور، اگزوز خاور، خاوری، خریدار علاقه‌مند به حسن روشن جهت خرید تیم قرمز. عابربانک. پدر پولدار جهت بازیکن‌های در پیت با کیفیت درجه Z. فراگیر شدن سیستم شتاب جهت کارت به کارت سریع. قلم به مزد. مزدور اجنبی. خود اجنبی جهت چسباندن این وصله‌ها
 
به نوشته این طنزنویس از میان نظرات علاقه مندان یکی گفته: نازی هستم. نه از اون نازی‌های نازنازی و لوس. از این نازی‌های زمخت و همچین بی‌خود. اصولا روش پاکسازی نژادی در طول تاریخ زیاد مورد استفاده اقوام گوناگون قرار گرفته و کشورهای زیادی در پاکسازی نژادی صاحب سبک هستند اما یک‌جورهایی می‌شود ما نازی‌ها را پدر علم پاکسازی نژادی قلمداد کرد. به نظرم ما جهت تأمین سلامت و پاکی فوتبال به یک پاکسازی تاریخی در فوتبال نیاز داریم.
 
یکی دیگر که خواسته نامش محفوظ بماند اظهار داشته: درحالی‌که دولت قبل اعلام می‌کرد پاک‌ترین دولت تاریخ است، پاکسازی‌های بی‌شماری از دل آن دولت مشخص شد به نحوی که برخی از رفقای گرمابه و گلستان آن سیستم هم اکنون درحال نوشیدن آب خنک در زندان هستند. ما اصلا پاکسازی نخواهیم باید کی را ببینیم؟
کارتون جواد تکجو، اعتماد
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۷۲
فراتر از اندیشه - آلپ، سوییس
من نمی‌فهمم که این ارتش عراق چرا این شهر‌ها را به راحتی‌ از دست میدهد،و برای پس گرفتنشان باید هزاران نفر از بین بروند.
‌سه شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۴
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.