روزگار ناخوش آقای مایوفسکی در تهران
رأی دهید
ماجراهایی که بر ادموند مایوفسکی گذشت، حکایت مردی است که شش دهه قبل از خاورمیانه تا اسکاندیناوی هدایت سه تیم ملی فوتبال را برعهده گرفت اما در مجموع حتی در یک بازی رسمی هم روی نیمکت هیچکدام از این تیمها ننشست!
شصت سال قبل درست در چنین روزهایی، یعنی فروردین ۱۳۳۴ هنوز "قرارداد" در ورزش ایران واژه چندان آشنایی نبود، ادموند مایوفسکی با ۴۸ هزار تومان برای دو سال به اضافه هزینه مسکن سرمربی تیم ملی شد.
او پیش از جنگ جهانی دوم عضو تیم ملی لهستان بود، با آغاز جنگ راهی اتریش شد و تمام سالهای جنگ، مهاجم باشگاه آدمیرا وین بود. لهستانی است اما در رسانههای ورزشی ایران از او همواره به عنوان مربی اتریشی یاد شده است.
دکتر اکرامی بنیانگذار مکتب فوتبال شاهین پس از تماشای تمرینات سرمربی خارجی درباره او میگوید: «مایوفسکی خوش اخلاق، مشوق، مودب، فعال و واقعاً از نظر همکاری اخلاقی و رابطه با فوتبالیستها بسیار خوب است و صمیمانه کار میکند.»
برای ترسیم فضای فوتبال ایران در دوران فعالیت مایوفسکی کافی است به آمار بازیهای تیم ملی توجه کنیم. این تیم از تساوی ۰-۰ با پاکستان در سال ۱۹۵۲ تا شکست ۴-۰ از اسراییل در بازیهای آسیایی ۱۹۵۸، شش سال اصلاً وجود نداشته، دریغ از یک بازی دوستانه!
ایام کوتاه حضور او هم بخشی از این رخوت است. مایوفسکی هیچگاه فرصت حضور در دیدارهای رسمی را نیافت که البته این اتفاق نادر، در ایران برای پنج سرمربی دیگر هم تکرار شده. آخرین بار فروردین ۸۸ و محمد مایلیکهن.
کیهان ورزشی در شماره ۱۳ خرداد ۱۳۳۵ تیتر زد: «فوتبال بی برنامه کوچ اطریشی را گیج کرده.»
این تازه بیست و پنجمین شماره کیهان ورزشی بود. یعنی در روزگاری به سر میبریم که فوتبال ایران هنوز خاطره ندارد. هر چه هست، قرار است در ادامه رخ بدهد. پشت سر، فقط چند بازی دوستانه است و بازیهای آسیایی دهلی. فعلاً پیشینه، تجربه و اندوختهای قابل عرض وجود ندارد.
اقبال عمومی به فوتبال روز به روز بیشتر میشود. همان سال بازی شاهین و تاج برای قهرمانی تهران، هفت هزار تماشاگر دارد.
اما مایوفسکی با چه هدفی به تهران دعوت شده؟ کیهان ورزشی مینویسد: «معلوم نیست کوچ را برای چه استخدام کردهاند. با نبودن سازمان صحیح، استفادهای از او عاید نخواهد شد.»
او مخالفانی هم دارد: «عدهای به تحریریه کیهان ورزشی مراجعه کرده گفتند خودمان مربیانی مانند حسین صدقیانی، حسینعلی خان سردار، کاظم رهبری و داود نصیری داریم. چرا فدراسیون او را با حقوق ۲۵۰۰ تومان استخدام کرده؟»
این نشریه اما در پاسخ به مخالفتها نوشته: «کلاه خود را قاضی کنیم. اگر مربیان ما موثر در فوتبال بودند، چرا فوتبال اینقدر عقب رفته. چرا بازیکنان درجه یک ما از حمله، دفاع، پاس صحیح و شوت عاجزند؟»
جمعیت خانواده فوتبال رو به افزایش است. اعضای خانواده از وضعیت این رشته راضی نیستند اما حتی احتمال موفقیت مایوفسکی در تیم ملی ایران هم شوقی برنمیانگیزد!
میگویند: «اگر بد بدرقه نشویم او دوسال بماند، ۲۰۰ فوتبالیست درجه یک تربیت کند آنها در کجا مسابقه بدهند وقتی تنها زمین فوتبال که امجدیه است جوابگو نیست.»
در واقعیت، مایوفسکی حتی یک تیم کامل و یک زمین تمرین اختصاصی در اختیار ندارد. او در انتقاد از بی برنامگی و فقدان امکانات میگوید: «هر روز تعدادی برای تمرین میآیند. مرتب هم نمیآیند، بعضی وقتها میآیند. قانوناً باید ۱۸ نفر داشته باشم اما فوتبال تهران به ۱۱ نفر محدود شده. تداخل تمرین فوتبال با تیم دوومیدانی در یک زمان در امجدیه هم خطرناک است.»
فوتبال ایران اما با وجود چنین وضعیتی، از مربی خارجی توقع معجزه دارد. به همین خاطر منتقدان مایوفسکی مینویسند: «او مرد کار است اما شخص خارقالعاده و اعجوبه نیست.»
در چنین شرایطی، هنوز دومین ماه اقامت مایوفسکی در تهران به سر نیامده بود که تیم ویکتوریا برلین برای دو بازی در تهران و یک مسابقه در آبادان، به ایران آمد. آنها در آبادان با نتیجه ۴-۱ منتخب این شهرستان را بردند.
جمعه ۱۴ اردیبهشت، ویکتوریا برلین مقابل منتخب تهران با هدایت مایوفسکی به تساوی ۱-۱ رسید. گل تهران را پرویز کوزهکنانی زد که همان سال از ارکان قهرمانی تاج در باشگاههای تهران بود. میشد تحولاتی را در شیوه بازی ایرانیان دید.
خط دفاعی با بهشتی، عارف قلیزاده و ایرج عرفان سختکوشانه مقاومت کرد. عباس حجری هم در خط حمله درخشید. اگر امیر مسعود برومند مصدوم نمیشد تا در همان نیمه اول جایش را به حاجی رضاقلی بدهد، تهران بخت پیروزی هم داشت.
بازی هفدهم اردیبهشت به تساوی ۲-۲ رسید. هر دو گل را هم امیرمسعود برومند زد. ۱۴ هزار نفر زیر باران سیلآسا بازی را تماشا کردند که رکورد وقت در تاریخ فوتبال ایران بود. ظرفیت امجدیه یکساعت قبل از شروع بازی تکمیل شد.
ورزش ایران داشت پوست میانداخت. همزمان تیم بوکس آلمان هم در ایران به سر میبرد و تیم بسکتبال سیراکیوز آمریکا. شش ماه بعد، المپیک ملبورن نیز در پیش بود.
مربی ناکام لهستانی شش دهه قبل در انتقاد از ناهماهنگیها و بی برنامگیهای فوتبال ایران جملاتی را به زبان آورد که این روزها از زبان جانشین او کارلوس کیروش هم شنیده میشود.
مایوفسکی سرخورده از بی برنامگیها از ایران رفت. حتی خود فدراسیونی که قرار بود دو سال او را حفظ کند، بیشتر از مهر همان سال دوام نیاورد!
"کوچ اتریشی" بعداً مقصدی کاملاً متفاوت با خاورمیانه را در پیش گرفت. راهی شمال اروپا شد تا هدایت تیم ملی نروژ را به عهده بگیرد. به گواه اسناد فدراسیون فوتبال نروژ، از اول ژانویه تا سپتامبر ۱۹۵۸ در پنح بازی غیر رسمی هدایت این تیم را برعهده داشته و همان سال جای خود را به اولین سرمربی نروژی در تاریخ فوتبال این کشور داده است.
مایوفسکی دوباره به خاورمیانه برگشت و برای مدتی کوتاه در پایان سال ۱۹۵۸ هدایت تیم ملی فدراسیون تازه تاسیس کویت را برعهده گرفت. این در حالی است که نخستین بازی رسمی کویتیها سه سال بعد برگزار شد. او سال ۱۹۸۲ چشم از جهان فرو بست.