گفت وگو با همسفران خبرنگاران جان باخته ایرانی

آسمان آبی و رنگین کمانی که برفراز آن نقش بسته، این آخرین عکسی است که در صفحه اینستاگرام میلاد اسلامی به اشتراک گذاشته شده. تصویر از پنجره هواپیما گرفته شده و با هشتگ اسپانیا منتشر شده است.
 
همان هواپیمای ایرباس ۳۲۰A شرکت هواپیمایی جرمن‌وینگز آلمان که با بیش از ۱۴۰ مسافر روز سه شنبه در جنوب فرانسه سقوط کرد.

احتمالا حسین جوادی هم کنار دستش بوده وقتی سوژه رنگین کمان را شکار می‌کرده. شاید همان لحظه هر دو از ذوق ثبت چنین تصویری لبخنده زده‌اند. شاید کل مسیر به برنامه‌های آینده‌شان فکر کرده‌اند. شاید  از بازی بارسلونا و رئال مادرید که انها را به اسپانیا کشانده بوده گفته اند و نتیجه بازی تدارکاتی ایران و شیلی را حدس زده‌اند.

آن دو همراه سعید زاهدیان و پیام یونسی‌پور خبرنگاران روزنامه ایران برای پوشش مسابقه ایران و شیلی عازم وین شده بودند. عکس چهار نفره‌ای که در فرودگاه گرفته‌اند روی صفحات فیس بوکی شان نقش بسته. قرار بوده هر چهار نفر خودشان را به ال کلاسیکو برسانند اما دست آخر سعید و پیام  پشیمان می‌شوند.

آن دو هنوز هم در هتل وین منتظر برگشتن دوستانشان هستند. چند ساعت قبل از پرواز به اسپانیا حسین به پیام گفته : «  پیام! اگر من اینجا بمیرم هفته اول بعد از لیگ رو میزنن یادبود حسین جوادی؟ » هیچ حرفی از مرگ نبوده او لابه لای شوخی‌ها این سوال را پرسیده و همه خندیده‌اند.  حالا پیام یونسی پور می‌گوید: « این وحشتناکترین دیالوگی بودکه بین من و حسین رد و بدل شد.»  

سعید زاهدیان به ایران وایر می‌گوید: « این دو دوست ما یک روز بعد از ورود به وین راهی بارسلون شدند ولی من و آقای یونس پور به دلیل اینکه بلیط برگشت نداشتیم در وین ماندیم و از سفر به بارسلون منصرف شدیم.»

میلاد و حسین هم بلیط برگشت نداشته‌اند اما از رفتن صرفنظر نمی‌کنند: «نمی‌خواستند ال کلاسیکو را از دست بدهند. بعد از ال کلاسیکو هم نتوانستند بلیط برگشت پیدا کنند. برای همین دو روز در بارسلون سرگردان بودند تا در نهایت بلیط ارزان دوسلدورف را میخرند که به آلمان بروند و از آنجا به اتریش برگردنند.»

حسین به دوستانش خبر می‌دهد که بلیط پیدا کرده، سعید می‌گوید: «حوالی ظهر مدام منتظر آمدن آنها بودیم. که یکباره  خبر سقوط را دیدیم. نگران شدیم. تا شب کلی پرس و جو کردیم و بالاخره شب وقتی با دفتر هواپیمایی جرمن وینگز تماس گرفتیم، تایید کردند که انها هم در هواپیما بوده‌اند.» از زمانی که انها خبردار می‌شوند تا زمانی خبر به صورت رسمی تائید می‌شود دوازده ساعت وحشتناک را گذرانده‌اند. دوازده ساعت برای رساندن خبر رفتن دوستانشان به خانواده‌ها: «حسین مادر سالخورده‌ای دارد و ما موضوع را به برادرش گفتیم. خودمان که نمی‌توانستیم کسی را واسطه کردیم و به پدر میلاد هم خبر دادیم اما تا زمانی که وزارت خارجه رسما خبر را تائید نکرده بود همه امید داشتند وحتی خانواده‌هایشان هم باور نمی‌کردند، که انها در هواپیما بوده‌اند. برای اینکه منطقی نبود که آنها برای بازگشت به وین به دوسلدورف بروند. اما چون بلیط نداشتند ناچار بودند.»

سعید و پیام تمام امروز خودشان را جای آنها گذاشته‌اند. عکس‌های سفر را دیده‌اند، اشک ریخته‌اند و به ال کلاسیکو و عزرائیل ناسزا گفته‌اند.

در هتل نشسته‌اند می‌دانند که دوستانشان برنمی‌گردند اما باز هم دنبال نشانه‌‌ای از ان دو می‌گردند. پست های فیس‌بوکی میلاد و حسین را بالا و پایین می‌کنند به امید این که یک لایک یا کامنت کوتاه از خودشان ببینند اما خبری نیست. فیس بوک‌ها پر شده از پیام دوستانی که قرار بوده در اروپا بچه‌ها راببینند. رفقایی که در ایران خبر را خوانده‌اند و از پیام و سعید جواب خواسته‌اند.

آنهایی که  بغض‌شان در روز پنجم عید شکسته است مثل محسن معتمد کیا همکار سابق میلاد اسلامی در خبرگزاری ایسنا که به ده سال پیش برگشته  به پنجم فروردین ماه ۱۳۸۴ و نوشته: «میلاد! پنج فروردین رو یادته؟! بازی ایران-ژاپن و میگم. پنج نفر در استادیوم کشته شدند. گفتی حق خانواده هاشون رو میگیری. آره، می دونستم یادت نمیره. حقشون رو گرفتی. با گزارشهایی که در ایسنا نوشتی، دیه خانواده هاشون رو گرفتی. همین دو هفته قبل گفتی هیچ کاری نکرده باشم تو مطبوعات همون یه کار برام کافیه. امروز پنجم فروردینه دوباره.»

خیلی از خبرنگاران دیگر هم به ده سال پیش برگشته‌اند  و خاطرات ۱۵ اذر ۸۴ در ذهنشان زنده شده است . همان روزی که هواپیمای سی ۱۳۰ سقوط کرد. هواپیمایی که پر بود از عکاسان و خبرنگارانی که برای پوشش خبری رزمایش عاشقان ولایت راهی چابهار بودند اما هیچ وقت به چابهار نرسیدند.

حسین و میلاد چمدان هایشان را به اسپانیا نبرده‌اند و سپرده‌اند به سعید و پیام. کت حسین همچنان روی دسته چمدان آویران است و چمدان در گوشه‌ای از اتاق هتل جا خوش کرده است.  پیام می‌گوید:« باورم نمی‌شود که صاحب این کت و این چمدان دیگر زنده نیست.» احتمالا تا چند روز آینده این چمدان ها به دست خانواده‌ها می رسند، چمدان هایی که یادگار سفر بی بازگشت بچه‌هایشان است.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۶۳
برجعلی - كلن، آلمان

یادشان گرامی‌ باد .
‌پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۵
۵۳
Faryade_Khamoosh - آخن، آلمان

خدا رحمتشان کند. واقعا سخت است از دست دادن یک عزیز و همینطور سخت است قبول کردن مرگ اتفاقی‌ آن هم به این دلیل که کمک خلبان از زندگی‌ اش سیر شده و بخاطر همین ۱۵۰ نفر دیگه رو هم بلاجبار با خودش به مرگ برد. ولی‌ من نمی‌فهمم برای چه این ۲ عزیز از دست رفته برای برگشت به وین راه بارسلون به دوسلدورف را انتخاب کردند. این هواپیمایی‌ بلیت‌هایش زمانی‌ ارزان هستند که شما دراز مدت از قبل بگیری. اگه ۲ روز قبل از پرواز بلیت بخری، آن هم مسیر پر مسافری مثل دوسلدورف - بارسلون و بلعکس، بهای بلیت کمتر از شرکت‌های دیگه نیست. در ضمن روزی ۱۰ تا پرواز هست از بارسلون به وین و همینطور پرواز‌های ارزان هم به وین وجود دارد. چرا این ۲ دوست عزیز این راه را انتخاب کردند؟؟ عجیب است. من اگه بخواهم بروم وین که بلیت نمی‌خرم به مقصدی که ۱۰۰۰ کیلومتر شمالی تر قرار گرفته که از اونجا دوباره بلیت بخرم برم وین؟؟؟ نه آقا جون دلیل این نبوده. همانطور که گفتم جرمن وینگز پرواز‌هایش زمانی‌ ارزان هستند که شما چندین ماه قبل بلیت تهیه کنی‌. وگرنه لست مینت بگیری هم قیمت لوفتانزا است. :(
‌پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۲
۵۲
Big_Bang - درتموند، آلمان
اتفاق، قانون هستی‌ که اگر ثابت بشه یعنی‌ تحت کنترل قرار بگیره ، اون موقع به خدا رسیدی و قادری.
‌پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۷
۵۲
Orginal tabrizi - استکهلم، سوئد
اینم تروریسم مدل غربى.از این دست خبرها متاسفانه خواهیم شنید. نسل ٨٠و٩٠ غرب خیلى عوض شده با نسل ٧٠ و ٦٠ و ٥٠ . نسل جدید اشفته شده. رو خیلى کارها این تاثیر و اختلاف را میشه دید. علت این اشفته بودن این نسل دلایل زیادى دارد که الان در این مجال ممکن نیست. روح همه قربانیان شاد
‌پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۴ - ۲۳:۳۱
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.