گفت و گو با یک قربانی: پوزخند قاضی بدتر از تجاوز بود

ایران وایر : وقتی مصاحبه مینا خانی را در ایران وایر خوانده بود، با من تماس گرفت. حتی خیالش را هم نمی‌کردم که پشت آن نگاه آرام چه روزهای دهشتباری از خاطره تجاوز خوابیده؟ چند در بسته را در راهروهای هزار توی دادگاه خانواده باز کرده؟ با انبوه نگاه های حقارت بار و کنجکاو دیگران چه کرده؟ چند بار راهروهای دادگستری را به دنبال لحظه‌ای فهم مشترک پایین و بالا رفته؟ ... گفت‌و‌گوی من و شیرین، دانشجوی بیست و شش سالهٔ مهندسی منابع طبیعی از تهران به برخی از این سوال ها پاسخ داده است.


تجربه تجاوز چطور به سراغت آمد؟


خانواده‌ام خیلی اهل مراوده نبودند، من دختری خجالتی بودم که عزت نفس بالایی نداشتم و معمولا به یک انزوای خودخواسته پناه می‌بردم. در ایام کنکور، به طور اتفاقی با مرد به ظاهر موجهی آشنا شدم که تدریس خصوصی داشت. یکی از اساتید موجه موسسه‌ای که برای کلاس‌های کنکور به آنجا می‌رفتم، معرفی اش کرد. دو جلسه اول کلاس تدریس خصوصیمان در یکی از کلاس‌های موسسه برگزار شد و از آنجایی که آن‌ها جای کافی برای این کار نداشتند قرار شد جلسه بعدی در منزل استادم حاضر بشوم. اولین باری که به خانه‌اش رفتم به نظرم همه چیز غیر عادی می‌آمد. احساس خطر ‌کردم. کلید را که پشت سر من در قفل چرخاند، فرصت هیچ واکنشی به من داده نشد. به سرعت به طرفم آمد. با یه حرکت سریع شالم را برداشت و من را به سمت یکی از اتاق‌ها هل داد. تمام تلاشم را برای مقاومت کردن انجام دادم. به زور شروع به کندن لباس‌هایم کرد. تمام وجودم می‌لرزید. سست و بی‌حال بودم و حجم فاجعه مغزم را کرخت کرده بود. کشاکش فیزیکی که بالا گرفت و فهمیدم به لحاظ فیزیکی قوی‌تر است و توان مغلوب کردنش را ندارم.

واکنشت بعد از آن اتفاق چه بود؟

جرات نکردم به خانواده‌ام بگویم؟ چطور می‌توانستم بگویم دیگر باکره نیستم؟ پدرم بیماری قلبی داشت. نگران بودم بعد از فهمیدن این بی‌آبرویی سکته کند. حتی دوست پسر هم نداشتم و سر بزیر و نجیب بودم. چطور می‌توانستم به پدرم بگویم توسط مردی همسن و سال خودش هتک حرمت شده‌ام؟

به فکرت نرسید از یک پزشک زنان برای تایید ماجرا مشورت بگیری؟

اوایل ذهنم ماجرا را انکار می‌کرد. به خودم امید می‌دادم که لابد چیزی نشده! اما وقتی به سوزش آن لحظه و دردهای وحشتناک کشاله رانم فکر می‌کردم و جزییات جریان را در ذهنم مرور می‌کردم می‌دانستم اتفاق افتاده. دست آخر طاقت نیاوردم و برای معاینه به یک دکتر زنان مراجعه کردم. یعنی مجبور شدم به جای انکار کردن، حقیقت را بپذیرم. کارم شده بود سرزنش کردن خودم.‌‌ همان روز‌ها بود که چند خودکشی ناموفق در مسیر زندگی‌ام ثبت کردم. قبل از این اتفاق قصد جدی کرده بودم تا در رشته پزشکی قبول بشوم. اما بعد از آن دنیای من زیر و رو شد.تا چند ماه به جای دوره کردن درس‌ها، در خلوت اتاقم گریه می‌کردم.

کی تصمیم گرفتی شکایت کنی؟  

چند ماه از ترس بی‌آبرویی و واکنش خانواده‌ام سکوت کردم تا توانستم توان و قدرت ذهنی‌ام را جمع کنم و شهامتش را پیدا کنم برای شکایت کردن. موضوع را با فرد مورد اعتمادی در میان گذاشتم و هم او بود که تشویقم کرد به مراجع قضایی مراجعه کنم. قول کمک و مساعدت هم داد. وقتی شکایت کردم، تصور می‌کردم قانون در مورد آزار و اذیت زنان و خصوصا مسئله تجاوز سختگیر است. تصویر و اخبار اعدام متجاوزین به عنف که در خبرگزاری‌ها و مجلات می‌دیدم این تصور را برایم ایجاد کرده بود که قانون تمام قد پشت سر زنهای ستمدیده ایستاده ولی بیهوده بود.

چه شد که این تصورت باطل شد؟ به هر حال بر اساس ماده شماره ۸۲ قانون مجازات اسلامی طبیعی‌ترین حق تو بود که مورد حمایت قضایی قرار بگیری...

با طرح شکایتم اولین اتفاقی که رخ داد مجرم جلوه دادن خودم بود. به جای کمک و همدردی با الفاظی چون فاحشه و معتاد مواجه شدم. پوزخند قاضی و روند دردناک رسیدگی به پرونده برایم شوکی به مراتب دردناک‌تر از ماجرای تجاوز بود. چون تمام باورم به قانون و عدالت در راهروهای تو در توی اداره آگاهی و دادگاه و پزشکی قانونی بر باد رفت.

برخورد قاضی چطور بود؟

گفت چرا درخواست کمک نکرده‌ام؟ گفتم خواستم فریاد بزنم اما شک نداشتم کسی صدایم را نمی‌شنید، متجاوز ورزشکار بود. هر چقدر تقلا کردم نتوانستم از خودم دورش کنم، سریع مرا به پشت خواباند و بدون توجه به التماس‌هایم کارش را کرد. گفتم اگر به میل خودم آنجا بوده‌ام چرا باید بی‌آبرویی شکایت و رفت و آمد به دادگاه را به جان بخرم؟ جزییات را شرح دادم. گفتم التماس می‌کردم. به متجاوز گفتم باکره‌ام اما فایده نداشت، سعی می‌کردم پا‌هایم را به هم نزدیک کنم تا نتواند دخول کند، او به طرز جنون آمیزی با تبلتی که روی تخت گذاشته بود، فیلم پورنو نگاه می‌کرد.

به پزشکی قانونی اشاره کردی ...

اولین روز دادگاه رسیدگی به پرونده که اوج گرمای تابستان بود، بعد از دوندگی زیاد به شدت عرق کرده و بی‌حال و خسته بودم. قاضی من را دید و گفت «معتادی؟! به نظر نئشه هستی» بعد من را به پزشکی قانونی ارجاع دادند. آنجا با رفتارهای عجیب سه پزشکی مواجه شدم که در حال معاینه کردنم بودند. به نظر نمی‌رسید کوچک‌ترین حس همدری با من داشته باشند. در حالی که خجالت می‌کشیدم و استرس زیادی داشتم یکی از پزشک‌ها حین انجام معاینه بالای سرم تند تند بازجویی‌ام می‌کرد و با سوالات نیش دارش رنجم می‌داد. با کف دست روی رانم ضربه آرامی کوبید و گفت تو حداقل پنج سال رابطه جنسی داشته‌ای. این مسئله یک بار یا دو بار نیست. روی میز معاینه طوری با من رفتار شد که انگار رسما یک فاحشه‌ام. بعد‌ها وکیلم گفت این شیوه برخورد، یک ترفند برای آزار روحی شاکی است تا فکر کند هیچ راهی برای اثبات ادعایش وجود ندارد و شکایتش را پس بگیرد! در واقع اقدامی است برای کاستن حجم پرونده‌هایی از این دست که تعدادشان روز به روز در محاکم قضایی رو به افزایش است.

تهدید هم شدی؟

بله، برای پیگیری پرونده به دستور قاضی مرا به آگاهی شاپور فرستادند.‌‌ همان جلسه اول وقتی وارد اداره آگاهی شاهپور شدم، بلافاصله بعد از ورودم اولین جمله‌ای که از بازپرس شنیدم این بود: خوشی‌ها و رفت و آمد‌هایت تمام شد حالا که کارت را ساخته به فکر شکایت کردن افتاده‌ای؟ بعد از آن بازپرس پرونده مابین حرف‌هایش مدام مرا زیر پوستی تهدید می‌کرد که پیگیری شکایتم به ضرر خودم تمام خواهد شد و نمی‌توانم مسئله تجاوزم را اثبات کنم و اگر قصد کرده‌ام به این بهانه با طرف ازدواج کنم، راه درستی را انتخاب نکرده‌ام! بعد از خروج از اداره آگاهی وسط خیابان به شدت گریه می‌کردم. در طول مسیر تا خانه چند بار تصمیم گرفتم خودم را زیر یک ماشین عبوری بیاندازم. وجودم در آتش می سوخت اما سکوت و پنهان کردن هم چاره درد نبود. نوعی همکاری با متجاوز است.  کلا متوجه شدم روح کلی قانون عملا طرف مردهاست حتی اگر آن مرد، یک مرد متجاوز باشد. تا جایی که خوانده‌ام پیش از این‌ها حتی اگر تجاوز ثابت هم نمی‌شد به فرد آسیب دیده اجازه گرفتن ارش البکاره (دیه بکارت) را می‌دادند، اما بعد قانونی تصویب شده که در صورت ثابت نشدن تجاوز، به بزه دیده اجازه نمی‌دهند خسارتی بابت دیه بکارت از جانی دریافت کند. حالا تصور کنید با آن دیدگاهی که در مردان سیستم قضا دیده می‌شود، بیایی و بگویی من ارش البکاره‌ام را می‌خواهم.

در این مدت خانواده ات هم در جریان قرار داشتند؟

بله، اما یک اتفاق وحشتناک هم اینجا رخ داد. در واقع، بد‌ترین روش دادگاه ها، فرستادن دادنامه دادگاه بدون پاکت پستی به درب منزل شاکی است. مامور تحویل دادنامه، بدون در نظر گرفتن هویت فرد گیرنده، نامه را در نبود شاکی به همسایه‌ها هم تحویل می‌دهد و همین حرکت زمینه بی‌آبرویی را برای فرد شاکی فراهم می‌کند. این رویه، یک برخورد اشتباه نیست بلکه عملا فاجعه است. به نظر من کسی که مورد تعرض قرار گرفته است بهتر است به جای شکایت و درگیری بی‌نتیجه، به روانپزشک مراجعه کند تا دردی که بابت تعرض متحمل شده درمان بشود و بتواند با بقیه زندگی‌اش آشتی کند.

نتیجه دادگاه به کجا رسید؟

خوشبختانه آخرین روز جلسه دادگاهم در حضور یک خبرنگار آمریکایی برگزار شد که برای مشاهده روند رسیدگی به پرونده‌های تجاوز در ایران با مجوز قانونی در آن جلسه حضور داشت. یک شانس نادر بود. در تمام مدت رسیدگی، قاضی و مستشار‌ها، متهم را تحت فشار گذاشتند و او را تحقیر کردند و به او توپیدند و با من به ملایمت و مهربانی رفتار کردند.  وکیل نداشتم ولی قاضی عملا از موضع یک وکیل از من دفاع می‌کرد. خوشحال و سرمست بودم که به حقم می‌رسم. اما وقتی حکم به دستم رسید شوکه شدم. متهم از جرم زنای به عنف به علت نبود مدارک کافی تبرئه و به علت زنای بدون عنف به صد ضربه شلاق محکوم شد. برای من با مهر و عطوفت قاضی پرونده و نفوذ کسی که تشویقم کرده بود از متجاوز شکایت کنم، شلاقی در نظر گرفته نشد اما آنچه از آن همه دوندگی مثل رسوبی روی روح خسته‌ام باقی ماند، حس تحقیر و دلخوری عمیق بود.

رأی دهید
Sabokbalam - کالیفورنیا - آمریکا
اى بابا، دلتون خوشه ها. از این حکومت چه انتظاراتى دارید. وقتى خود قاضى ثمره همچون عملى باشه میاد حکم منصفانه بده؟ اگر سر کسى به تنش بیارزه به استخدام جمهورى اسلامى در میاد؟
جمعه 9 آبان 1393 - 01:59
winnie1987 - بيرمنگهام - يوكي
آخه، دلم کباب شد. امیدوارم این فرد متجاوز سزای عمل زشت خودش رو ببینه. مرده شور این حکومت کثیف آخوندی رو ببره.
جمعه 9 آبان 1393 - 02:01
alborzi - کرج - ایران
بهترین راه مجازات متجاوز است .. از پلیس و دادگاه چیزی بدست نمی آید چون پلید تر و جانی ترند ....کشورهای دیگر را نمیدانم ولی هر بار با هر شکایتی وارد پلیس و دادگستری شده ام به این نتیجه رسیده ام که ندگی سالم در این مملکت بزرگترین جرم و بنوعی بردگیست.. خودتان با هر روشی که میتوانید مجازاتش کنید ....تصمیم گرفته ام اینبار خودم دستبکار شوم ... قانون پلیس وکیل قاضی برای این است که تفاوتی میان زندگی غارنشینی و جنگلی با شهرنشینی باشد وقتی تمام اینها در خدمت مجرم هستند باید به همان قوانین جنگل پناه برد ...
جمعه 9 آبان 1393 - 02:29
amir-amir - تورنتو - كانادا
متاسفانه ماهیت واقعى جمهورى اسلامى زن ستیزى است و به همین رو است که زنان در ایران از هر طرف از سوى گردانندگان جمهورى اسلامى مورد هجمه قرار مى گیرند اینها موقعى آرام و قرار مى گیرند که همانند طالبان زنان را به طور همه جانبه خانه نشین کنند.
جمعه 9 آبان 1393 - 02:51
Realman - ارواین - امریکا
چه باحالن بعضیها ، میرن خونه طرف میدن بعد میگن دستم بود تقصیر استین اون مرتیکه بود به زیپم زورکی گیر کرد . تجاوز یعنی آدم غریبه زوری تو خیابون .
جمعه 9 آبان 1393 - 02:35
paksan - آمریکا - آمریکا
سیستم فاسد حقوقی و دادگاههای جمهوری اسلامی رو همه می دونند و مربوط به این کیس هم نیست در تمام کیسهای ممکن فساد به بدترین شکل هست و قاضی ها و اطرافیان قاضی ها زدوبند و درآمدهای هنگفتی دارند ولی ظاهر آنها رو که نگاه میکنه با لباسهای ساده اس ولی وقتی بری تو زندگیشون می بینی کلی مال و منال به نام فامیل نزدیک و دور کردن که معلوم نیست از کجا آمده.. بعضی مواقع که اینا خودشون رو با علی و عدالت علی مقایسه میکنند فقط خنده ام میگیره که چقدر اینا به خودشون مطمئن هستند و چقدر مطمئن هستند که اصلاً خدایی وجود نداره و همه این اراجیف ساخته خودشون هستش پس فقط مردم باید از این چیزا بترسند و بس.. ولی خدایی هست شک نکنید
جمعه 9 آبان 1393 - 03:59
reza_safar - چيبا - ژاپن
در ایران زن بعنوان یک وسیله است و تمام و قانونگذار هم مرد است و زن رو وسیله ای بیشتر نمی بینه چون در مذهبش این هست
جمعه 9 آبان 1393 - 04:56
senator x - تهران - ایران
دخترم ,تمام این مصائب از اشتباه اولیه خودت سرچشمه میگیرد.رفتن بمنزل یک مرد بودن همراه.متاسفانه این بلا بعلت عدم شناخت تو از اجتماعی که درآن زندگی میکنی دامنت را گرفت.من کاری بقانون ندارم,یک انسان عاقل در این اجتماع,بینهایت باید هوشیارانه زندگی کند.خودکرده را تدبیر نیست.سعی کن باقدرت اراده,زندگی آینده ات را بسازی.اپرا, موفقترین و ثروتمندترین مجری زن درآمریکا در 12سالگی ,عموش باو تجاوزکر د ولی او زندگی اش را ساخت.مایوس نباش حتما موافق خواهی شد.
جمعه 9 آبان 1393 - 05:55
اصحاب کهف - بروکسل - بلژیک
اونقدر نکته توی همین چندخط نهفته ست که هرکدومش داستان یه کتاب میشه.قضاوت توی اینجور موارد بسیار سخت و درحقیقت با این سبک اطلاعات،نشدنی و پنجاه پنجاه ست.یه سری چیزاش رو گمونم روح حساس این عزیز،تاب نیاورده وگرنه تقریباً عادیه.مثل برخورد توی آگاهی.خوب اونا اونقدر در طول شبانه روز با این موارد برخورد میکنن که گاهی بایست بهشون حق داد.نمیدونم میشد توی اون شرایط دادوفریاد کنید و لااقل شانس آخرتون رو هم امتحان کنید یا نه؟ولی باید قبول کنیم که واسه یه قاضی،پذیرفتن ادعای شما( شک نداشتم کسی صدایم را نمیشنود!) سخته( گرچه یقین دارم که یه قاضی اونقدر زبل هست که با اولین نگاه بتونه بفهمه با یه قربانی تجاوز طرفه یا نه).قسمت پست و قوانین بد دادگاه ها برای ارسال دادنامه بدون هیچ پاکت و استتار،من هم این مشکل رو سر موردی داشتم، البته نوعی قیاس مع الفارقه دربرابر این مورد.یه برگهء A4 بدون هیچ پوششی میندازن توی صندوق، همین! اگه اینی باشه که شنیدیم، کار از تاسف گذشته، که فاجعه ست.فامیلی نداری که بره از خجالت یارو دربیاد؟ والا بخدا،توی مملکت آقا زمان!خودت باید مجازات کنی.داد و فریادرسی نیست
جمعه 9 آبان 1393 - 06:43
قیس - اهواز - ایران
داستان قشنگی بود
جمعه 9 آبان 1393 - 07:57
سبز کم رنگ - آمریکا - آمریکا
تنها قاضی نیست، بیشتر مردم ما حتی اونایی که ادعای روشنفکری دارن به جای انرژی دادن به قربانی، در این جور مواقع به او به چشم ملامت نگاه میکنن.
جمعه 9 آبان 1393 - 09:04
Himmel - فرانکفورت - آلمان
این مسخره بازی ها هم تازه مد شده، اینجور زنها اول میره دوست میشن . حال می برن ، آب می برن ، مال می برن . بعدش هم از طریق شکایت میخوان بگن به ما تجاوز شده.
جمعه 9 آبان 1393 - 09:50
bobo88 - بروکسل - بلژیک
هیس دخترها فریاد نمیزنند....................
جمعه 9 آبان 1393 - 10:22
raha1984 - هامبورگ - المان
مملکت گل و بلبلی که ملا روضه خونها ساختند برامون !!
جمعه 9 آبان 1393 - 11:08
arkadash - نیکوزیا - قبرس
دختر محترم...با همچین دستگاه عدالت و همچین رویکردی که نظام اسلامی داره...اخه کدوم عاقلی میره خونه خالی یه پسر ورزشکار...خیال کردی با یه ناز راضی میشه
جمعه 9 آبان 1393 - 11:26
modire behesht - هایدلبرگ - آلمان
( !!!) البته این رمان را خود این خانوم ننوشته ، بلکه یک نویسنده خبره کمکش کرده ! قاعدتاً کسی‌ که خربزه یا (چمبرخیار) میخوره باید پایه لرزش هم بشینه و همه تقصیرها را تقصیر خربزه یا چمبرخیار بیرحم و ناقلا ندازه ! نکته ظریف و جالب این رمان که نویسنده محترم آن نیز یادش رفته به آن توجه کنه این است که, این دوشیزه یا سه شیزه محترم ۲ جلسه اول کلاس خصوصی را در یکی‌ از کلاس‌های دانشگاه برگزار کرده و چون در آنجا ( جای کافی برای این کار نداشتند!) جا کوچک بوده و امکانات لازم فراهم نبوده ، قرار گذاشتند که از این به بعد جلسات خصوصی را در منزل آقا استاد گوشتکوبدار برگزار کنند !!! ***( اینجانب قاضی نیستم، ولی‌ اگر این رمان و داستان پردازی شما را قبول کنم ، قطعاً یک هالوی گوش مخملی هستم ) !!!! در ضمن دختر خانم خجالتی, لطفاً سلام مرا نیز به ساده اندیشان برسان .
جمعه 9 آبان 1393 - 12:52
setayeshz565 - وین - اتریش
Himmel - فرانکفورت - آلمان,دوست عزیز به خاطره همین نوع طرز فکر اغلب شما مردانه تو ایرانه‌‌ که زنها متأسفانه جایگاه درستی‌ ندارند،قاضی و دستگاه دولتی هم مثل شما فکر میکنند که آمار تجاوز و وحشیگری انقدر زیاده.
جمعه 9 آبان 1393 - 13:14
باور عمیق - قم - ایران
داستان غم انگیزی بود و البته فقط یک داستان تخیلی
جمعه 9 آبان 1393 - 13:39
ukang - لندن - انگلستان
آدم وقتی‌ بعضی‌ کامنت‌ها رو می‌خونه.. تازه متوجه میشه ذهن‌های مریض و کثیف فقط تو ایران نیست!!!!! بلکه بعضی‌ خارج نشین‌ها رو هم شامل می‌شه!!!
جمعه 9 آبان 1393 - 14:23
ukang - لندن - انگلستان
۳۶ ساله دزدیدند،،، زدند ، کشتند، تجاوز کردن، به مادر و خواهرتون اهانت‌های لفظی و فیزیکی‌ کردن .. و هزاران مورد دیگه.. هنوز میگن، داستان قشنگیه.. متاسفم برای این مرد نما‌های بی‌ غیرت ایرانی‌!!... اقلاّ این طرز تفکر‌های زشت و تراوش شده از مغزه ناقص رو برای خودتون نگاه دارین، لازم نیست اینجا و اونجا بنویسین.. که چی‌ رو ثابت کنین؟؟؟ بیغیرتی ۳۶ ساله خودتون رو ؟؟؟؟!!!!!!!!!!
جمعه 9 آبان 1393 - 14:28
Madjid aramesh - پاریس - فرانسه
حالا خوب شد از خودش دفاع نجرد وگرنه اینهم مثل ریحانه حبارى إعدام میشد
شنبه 10 آبان 1393 - 00:05
razmandeh - استکهلم - سوئد
در زمان جنگ به دختری در نزدیکیهای خرمشهر توسط ۳ پاسدار تجاوز شده بود و یکی‌ از اعضائ خانواده دختر هنگام تجاوز سر رسیده بود و آن ۳ نفر را شناسایی کرده بودند دختر از یکی‌ آنها حامله بود وقتی‌ شکایت کرد گفتند اگر بگوی عراقیها به تو تجاوز کرده اند میتوانیم از طریق بنیاد مبلغی ماهانه به تو کمک کنیم !! دختر بیچاره بعد از به دنیا آمدن فرزندش خودکشی‌ کرد !!! جنایتی از این قبیل در دین مبین اسلام فراوان است و سوره احزاب آیه ۵۲ یکی‌ از اعترافات پیامبر اسلام است
شنبه 10 آبان 1393 - 02:01
siavash33 - کردستان - ایران
اصلا چرا باید منزلش میرفتی؟وچرا تنها؟ از یه آدم عاقل بعیده
شنبه 10 آبان 1393 - 11:13
shahramareia - تهران - ایران
اگر میکشتیش که بنده خدا الان تو سینه قبرستان بودی مثل ریحانه جباری از این حکومت طالبانی بیشتر توقع نداشته باش
شنبه 10 آبان 1393 - 11:19
shady_sho - تهران - ایران
چه دل خجسته ای داری ازحیوونهایی که توزندوناشون به زن و مردتجاوز میکنن و بهش افتخارهم میکنن چه توقعاتی داری
شنبه 10 آبان 1393 - 18:47
داریوش پارسی - اصفهان - ایران
لعنت به متجاوز
شنبه 10 آبان 1393 - 21:40
Madjid aramesh - پاریس - فرانسه
باور عمیق - قم - ایران بال تو حرف زدى؟ از کجا فهمیدى تخلیه ؟
یکشنبه 11 آبان 1393 - 01:11
mir1976 - واشنگتن - آمریکا
آخه کجای دنیا بعد از هفته ها که از تجاوز گذشت حق را به دختر میدهند؟؟؟ اگه همون روز رفته بود حتما بعد از آزمایشات و نمونه گیری امکان داشت ولی اینطوری که آزادترین کشورها هم حق را به مرد میدهند. حالا ایشون شانس آورده که ایران حق به زن دادند و مرد را محکوم به شلاق کردند. اگه در آمریکا یا اروپا بود ، مرد به راحتی با وکلایی که داره حتما زن را محکوم میکردند که زن با این کار قصد اخاذی دارد و زن بدبخت را راهی زندان میکردند.
یکشنبه 11 آبان 1393 - 10:27
highlight - کرج - ایران
amir-amir - تورنتو - کانادا. حرفی برای گفتن نموند چون همه چیرو کامل گفتی...
یکشنبه 11 آبان 1393 - 12:35
sleepyhollow - کوالا لامپور - مالزی
1- به عقیده من درست ترین نظریه مربوط به میر1976 واشنگتن بود. در تمام دنیا هم تجاوز هست و هم اخاذی و مشخصا تعیین یک مرز بین این دو نیاز به یک سری شواهد و مدارک دارد. بعنوان مثال خیلی از عزیزان به ورود این خانم آن هم تنهایی به منزل استاد اشاره داشتند. اما من هم اگر قاضی بودم می توانستم بپرسم اگر تجاوز و زور در کار بوده جیغی فریادی، همسایه ای شهادتی؟ آخه یک چنین اتفاقاتی به سرعت می افتد و تمام می شود، اما اینجا گفته شده که طرف به فیلم پورنو تبلت نگاه می کرده؟!؟!؟ آخه مگه میشه به سرعت این کارها را بکنی و دختر حتی فرصت جیغ زدن هم نداشته باشه؟!؟!؟ قاعدتا دختر با آکاهی کامل رفته و بعدا با فشار و زور خانواده کولی بازی کردند و می خواستند دختر را وبال گردن استاد کنند.
یکشنبه 11 آبان 1393 - 15:04
sleepyhollow - کوالا لامپور - مالزی
2- یک خاطره هم بنده به دوستانی که فکر می کنند دائما به دختران زور گفته میشه تعریف می کنم. یک روز بخاطر قانون طرح ترافیک پلیس جلوی ماشین بنده را در ورودی کردستان به یوسف آباد گرفت. در حال چانه زدن معمول بودم که یک رنو پی کی که دختر فوق العاده چاق و بی ادبی در آن بود را گرفت. تا حدودی پلیس را خام کرده بودم که قصدم از خروج و ورود مجدد به طرح فقط خرید جهت تعمیرات بوده و اجبارا رفتم که این دختر از ماشین پیاده نشده با فحاشی خواهر و مادر باعث قرمز شدن این پلیس (همون سربازان بدبخت خودمون) شد. یعنی گاله و چاه فاضلاب رو دهن این دختر رو سفید کرده بود. قصد کردم آرامش کنم که هم کار خودم راه بیافته و هم سرباز با اون لج نیافته. تا سمتش رفتم و گفتم خانم آرومتر. گفت به تو ربطی نداره وایسا کنار! گفتم اتفاقا ربط داره چون من قبل شما متوقف شدم و جریمه شدم پس اگر کسی هم قرار باشه اول با این سرباز صحبت کنه منم. نه گذاشت و نه برداشت و گفت برو مادر... منم نه گذاشتم و نه برداشتم (نمیگم کار خوبی کردم اما واقعا روی فحش به پدر و مادرم حساسم و خون جلو چشمام را می گیره) زیر پاش کشیدم و زدم تو فرق سرش که مثل تاپاله پهن شد رو زمین.
یکشنبه 11 آبان 1393 - 15:29
sleepyhollow - کوالا لامپور - مالزی
3- کل مردم دیدن داستان چی بود اما چون طرف دختر بود همه من را دوره کردند که کتکم بزنند و دختره هم رفت سوئیچ ماشین من را برداشت و رفت تو محوطه گذاشت زیر ماتحتش و نشست روش و زنگ زد به فک و فامیل از خودش بدترش. حالا تا من میومدم سمتش ملت همیشه در صحنه به من حمله می کردند که ای ظالم ای مزدور ای زورگو..... 10 دقیقه نشده برادر و فک و فامیل از اونور اتوبان کردستان قمه به دست و قداره کش و اربده کش به سمت ما میومدند. مردم هم طبق معمول حالا که باید باشن همه در رفتند و من تنها موندم. اونجا که هیچی نمیدونستند همه شدند وکیل مدافع یک دختر مظلوم و اونجا که باید مانع قتل و آدم کشی یک هموطن خودشون باشن همه الفرار.. خلاصه سرتون را درد نیارم کار کشید به کلانتری 125 و پدر من هم که دوران قبل انقلاب تو نیرو بود و حالا تا حدودی هنوز همدوره های قدیمش که به جایی رسیده بودند و مثل این بنده خدا به جرم طاغوتی از کار بیکار نشده بودند وارد ماجرا شدند.
یکشنبه 11 آبان 1393 - 15:29
sleepyhollow - کوالا لامپور - مالزی
4- پدرم ازم خواست که به هیچ عنوان سمت کلانتری نیام تا خودش ماجرا را حل و فصل کنه. (قدرتی نداشت که بخواهد من را عفو کنند فقط از قداره کشی و خون خواهی اون ارازل ترسیده بود) وقتی پدرم اومد از کلانتری بیرون و به هم رسیدیم دو بامپی کوبید تو سرم و گفت شانس آوردی ناشی بودند. گفتم چرا؟ گفت آخه بچه کسی دست رو زن بلند می کنه؟ نمیدونی که چه نقشه هایی برات کشیده بودند. شانس آوردی رئیس کلانتری هم آشنا دراومد هم حرفه ای. فکر کن تا پاره شدن بکارتش را می خواست گردن تو بندازه!!!!!! گفته بود وقتی خوردم زمین حس کردم ازم خون خارج شده و من باید برم پزشکی قانونی و ببینم هنوز اورجینالم یا نه!!!! یعنی ملت ما تا این حد دنبال تلکه کردن و غرامت گرفتن افتادن و اوستا هم شدن. رئیس کلانتری که خانواده طرف و قداره کشی و حرفه ای بودن دختر را دید گفته بود میفرستم اما فکر نکن مثل قدیم نمیشه فهمید امروز بوده یا قبلا و مطمئن باش اگه مشخص بشه مال قبل بوده خودم میفرستمت آب خنک بخوری که خانواده شور گرفتن و گفتن تو سرم که زده باید دیه بده که بعد با تهدید دوباره رئیس کلانتری(مبنی بر قمه کشی و ایجاد رعب و وحشت) دمشون را گذاشتن رو کولشون و رفتند.
یکشنبه 11 آبان 1393 - 15:30
sleepyhollow - کوالا لامپور - مالزی
واقعا این موضوع برام جای سواله که اگه واقعا این استاد بدبخت هم مثل من گیر یک شارلاتان افتاده باشه باید شلاق بخوره؟ واقعا شما به این راحتی متوجه شدید که تمام گفته های این دختر درسته و اون استاد متجاوز بوده؟ یا اصلا من هم به راحتی قضاوت میشم که پدرم بسیجی بوده و من هم آقازاده و به راحتی بکارت یک دختر را زدیم و با وحشت پرتشون کردیم از کلانتری بیرون؟ خواهشا یک سر برید ایران و راههای جدید تلکه کردن را یاد بگیرید و یعد قضاوت کنید. 6 ماه بعد از اون هم ماجرای پرت کردن رو ماشین و ررفتن بیمارستان و تلکه کردن نامزدم بود که یک خانم پا به سن گذاشته ای انجام میداد که اون هم خدا را شکر سابقه داشت و سریع توسط آگاهی شناسایی شد و ما از شرش خلاص شدیم. نیومدم از نیروهای افتضاحی و آگاهی تشکر کنم که هرچند برای من ضرری تا امروز نداشتند اما خیلی از دوستان و فامیل ها به شدت ازشون ضربه خوردند. اما اگر قراره قضاوتی باشه باید هر دو روی سکه را دید.
یکشنبه 11 آبان 1393 - 15:30
Madjid aramesh - پاریس - فرانسه
sleepyhollow - کوالا لامپور - مالزی دوست عزیز اولآ داستان شما چه ربطى به أین خانم داره،حالا فرض کنیم که میخواسته کلاشى کنه ولى قاضى یا پزشک قانونی که از اول نمیدونستن و اگر هم شک دارن یک در صد أین دختر ممکنه رأست بگه پس اون قاضى بى شرف حق نداره پوزخند بزنه و یا اون پزشک قانونی اون رفتار رو داشته بأشه حالا اگر هم خواسته اخاذى کنه و به نتیجه نرسیده چرا میاد مصاحبه میکنه که بیشتر ابروى خودشو ببره؟
دوشنبه 12 آبان 1393 - 11:28
زنده بادايران من - لرستان - ایران
آقایان وخانم ها لطفا چیزی را که نه اطلاع دارید ونه دیده اید به صرف مقاله نوشتن تآیید نفرمائید. یه مثل razmandeh - استکهلم - سوئد- دیگه چرت وپرت تر از سخن ایشان نه دیدم ونه شنیدم . ... مزخرف گو ،چراپرت و پلا میگی. بر اونجای آدم درغگو .... لعنت. به این میگن سوءاستفاده از موقعیت. ضمنا جناب modire behesht - هایدلبرگ - آلمان- واقعا با نظرت موافقم انصافا مطالبت کاملا عقلائی بود.
‌چهارشنبه 14 آبان 1393 - 13:23
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.