داستان 35 سال زندگی پس از حکم اعدام

عصر ایران؛ مهرداد خدیر - «از نظر من شیخ الاسلام زاده محکوم به اعدام بود اما نمی دانم چطور شد که به او حکم حبس ابد داده اند. در شرایطی که در مقابل یک گروهبان یا یک سرباز متهم شدت عمل به خرج می دهیم درباره تبهکاران درجه یک و مجرمان اصلی چرا باید انعطاف نشان دهیم؟ اینها مجرمانی هستند که به نظر من احتیاج به محاکمه هم ندارند... این شیخ الاسلام زاده را خود رژیم شاه هم به خاطر فساد مالی به زندان انداخته بود. او مفسد است و باید اعدام می شد.»


 شیخ صادق خلخالی این سخنان را پس از آن بیان کرد که حکم او درباره «شجاع الدین شیخ الاسلام زاده» به اجرا درنیامد. اولین حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی، وزیر بهداری دولت امیر عباس هویدا را همچون رییس او مفسد فی الارض شناخت و حکم به اعدام او داد.


شیخ الاسلام زاده اما جَست و آیت الله محمد محمدی گیلانی که آمد حکم را به « حبس ابد، مصادره تمامی اموال و طبابت رایگان» تغییر داد. بدین ترتیب این پزشک و جراح مشهور ارتوپد، 35 سال دیگر نیز زیست تا نه در بهار 1358 که 35 سال بعد و در واپسین روزهای خرداد 1393 خورشیدی چشم از جهان فرو بندد. نه با اعدام که در پی مرگ طبیعی و نه خارج از ایران که در بیمارستانی که خود از پایه گذاران آن و یک چند مدیر آن بود؛ بیمارستان پارس.

داستان دکتر شجاع شیخ الاسلام زاده آن قدر جذاب است که قابلیت تبدیل به یک فیلم سینمایی یا حتی سریال تلویزیونی را دارد. چرا که بسیاری ازمولفه های یک فیلمنامه را داراست در عین این که واقعیت دارد.

در زندگی او هم فراز و فرود سیاسی دیده می شود چندان که به وزارت می رسد و در دو حکومت به زندان می افتد. هم قصه یک عشق را در زندگی او می توانیم خواند که به ازدواج و بعد طلاق می انجامد و تکاپو و آرزوی او برای بازگشت همسر: «آذر جان! خبر نویدبخش این که حاجی گیلانی اخیرا در زندان اوین مرا دید و گفت که فلانی با امام راجع به تو صحبت کردم و زمینه برای تغییر حکم حبس ابد فراهم است. ..فقط عشق خودت را از من دریغ نکن! آذر جان برگرد! من به وجود تو احتیاج دارم.»- [نقل از کتاب «پشت دیوارهای بلند»]

شجاع الدین شیخ الاسلام زاده در سال 1353 در دولت امیر عباس هویدا وزیر رفاه اجتماعی شد و در سال 1354 که این وزارتخانه در وزارت بهداری ادغام شد به وزارت بهداری رسید. در کابینه جمشید آموزگار نیز وزیر بهداری و بهزیستی بود.اما پس از آن که جعفر شریف امامی در شهریور 1357 و همزمان با خیزش های انقلابی به قدرت رسید در اجرای شعار مبارزه با فساد دستور داد شجاع الدین شیخ الاسلام زاده به زندان بیفتد. جالب این که در تمام دوران دولت شریف امامی از روز نخست تا روز آخر – نیمه آبان 1357- نه تنها وزیر نبود که در زندان به سر برد و تا شریف امامی رفت و ارتشبد ازهاری نخست وزیر شد او آزاد شد اما رییس سابق او – هویدا- را به زندان انداختند.

از چپ به راست: 1 .فریدون مهدوی 2. شجاع‌‏الدین شیخ‌‏الاسلام‏زاده 3. همایون جابر انصاری 4. کریم معتمدی 5. عبدالحسین سمیعی 6. محمدرضا پهلوی 7. امیرعباس هویدا 8. رضا صدقیانی 9. ایرج وحیدی 10. هوشنگ نهاوندی



با پیروزی انقلاب اسلامی دکتر شیخ دوباره به زندان افتاد. دو اتهام اصلی او یکی همکاری با رژیم فاسد گذشته بود و دیگری فساد مالی با استناد به پرونده ای که در حکومت شاه برای او تشکیل شده بود.

دکتر شیخ در دادگاه انقلاب گفت: «من دو جرم دارم: اولی همکاری با رژیم فاسد گذشته است. من ناخواسته حرفه مقدس پزشکی را رها کردم و تن به این همکاری دادم و تا خرخره در لجن این رژیم فاسد فرو رفتم. بنا بر این در این زمینه نمی توانم از خودم دفاعی کنم اما سوء استفاده از منابع مالی بانک رفاه کارگران را رد می کنم. نصیری [رییس ساواک] می خواست به زور از بانک رفاه برای هژبر یزدانی [سرمایه دار مشهور] وام بگیرد اما من زیر بار نرفتم.»

آیت الله صادق خلخالی او را مفسد فی الارض شناخت و حکم اعدام را بی تردید صادر کرد. اما اندک زمانی بعدتر جای خود را به آیت الله محمد محمدی گیلانی داد که حکم را از اعدام به حبس ابد تقلیل می دهد به اضافه مصادره تمامی اموال و موظف به طبابت رایگان می شود.

دکتر شیخ از حاکم شرع می خواهد زمینه طبابت او را در زندان فراهم کنند و عملا بهداری زندان اوین را در اختیار می گیرد و پس از چندی آوازه شهرت او در تخصص ارتوپدی چنان می پیچد که گفته می شود خود آقای محمدی گیلانی و همسرش نیز پس از یک سانحه به او مراجعه می کنند و آیت الله درمی یابد آنچه درباره مهارت های دکتر شنیده بود واقعیت دارد.امکانات پزشکی بیشتری در اختیار او قرار می گیرد و پس از چندی  محمدی گیلانی موافقت امام را برای آزادی او جلب می کند.

شیخ الاسلام زاده به خانه بازمی گردد  اما همسر (آذر آریان پور) و سه فرزند (بابک، رامین و روشنک) رفته بودند.. آنان به آمریکا کوچیده بودند و در آن سامان روزگار می گذراندند و چه بسا هیچ گاه امید به آزادی همسر و پدر نداشتند.

بر خلاف انتظار شیخ الاسلام برای خروج از کشور نمی کوشد و به عکس از همسرش می خواهدبه ایران بازگردد. وقتی می شنود نمی خواهد  بازگردد، شیخ هم او را طلاق می دهد و خود در تهران و در مطب خود در بولوار کشاورز و بیمارستان پارس پزشکی و مدیریت بیمارستان را از سر می گیرد:« به آذر گفتم بیایم آمریکا چه کنم؟ او را طلاق دادم.»

شجاع شیخ الاسلام اما هیچ گاه اتهام فساد مالی در رژیم گذشته را نپذیرفت:« وقتی به زندان رفتم روزنامه کیهان تیتر زد وزیر بهداری دو میلیون تومان اختلاس کرده است. در حالی که در حساب بانکی من فقط 5 هزار تومان پول بود. خود شریف امامی دزد بود و من از کثافت کاری های او خبر داشتم.»
پس از انقلاب نیز روزنامه اطلاعات یکی از اتهامات وزیر سابق بهداری و بهزیستی را «صرف هزینه های زیاد و بی مورد و ایجاد نارضایتی  بین مردم» ذکر کرد.

نجات از حکم اعدام و مدیریت بهداری زندان اوین تا آزادی و بازگشت به طبابت و مدیریت بیمارستان پارس بار دیگر تصویر یک پزشک حاذق را از او در جامعه ترسیم کرد. کسی که به نقش خود در تولید اندام مصنوعی یا پروتز در سال 1343 و تاسیس اورژانس کشور می بالید و مدعی بود در آن زمان هنوز برخی از کشورهای اروپایی «اورژانس پیش بیمارستانی» نداشتند و بعدتر راه انداختند.

سال پیش هم  روزنامه ها تیتر زدند : «وزیر بهداشت روحانی، نور را به چشمان وزیر بهداری هویدا بازگرداند.» اشاره آنها به عمل جراحی دکتر سید حسن قاضی زاده هاشمی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بر روی شجاع شیخ الاسلام زاده بود که خود در ارتوپدی مهارت د اشت و 40 سال قبل از وزیر کنونی وزیر بهداری بوده است.

یکی از دوستان او که چهره موجهی است به نویسنده این سطور گفته بود این اواخراز دکتر شیخ  خاطره شیرینی شنیدم اما از من خواست در حیات او منتشر نشود:

« روزی در مطب نشسته بودم که دیدم مرد میان سال و محترمی وارد شد. اما به جای این که از دردی بنالد به چهره من نگریست و گفت: آقای دکتر! مرا نمی شناسید؟ پاسخ دادم:  چشمان من کم سو شده است اما پُرسو هم بود چون شمار بیماران زیاد است نمی توانم به خاطر بسپارم. گفت: بنویسید! زیاد بنویسید! ولو سه روز طول بکشد. ناگهان به یاد آوردم او یکی از همان انقلابیونی است که مرا در زندان اوین در اختیار داشتند و پس از این که حکم اعدام من جدی شده بود به صورت غیر مستقیم به من می فهماند اگر دو سه روز بگذرد ممکن است حاکم شرع جدیدی بیاید. همین اتفاق هم افتاد و با آمدن حاجی گیلانی حکم تغییر کرد و من اعدام نشدم.» دکتر شیخ آن گاه از او می پرسد که چرا این کار را کردی و چرا دوست نداشتی من اعدام شوم در حالی که آن روزها شور انقلابی و اعدام خواهی همه جا را گرفته بود و مرا دزد و خائن می دانستند؟

پاسخ داد: «من در یکی از روستاهای آذربایجان سرباز بودم. نامزدم به دیدار من می آمد. در راه اتوبوس آنها تصادف می کند. وقتی رسیدم گفتند خوش بختانه آمبولانس مجهزی حاضر بود و او را برد و آن زن - که اکنون همسر من و مادر فرزندان من است-  نجات یافت. آن مرد می گوید: وقتی پرسیدم در این جای دور افتاده آمبولانس از کجا آمد؟ پاسخ دادند: دکتر شیخ به تبریز – زادگاه خود- آمده بود و در راه بازگشت در اینجا توقف کرد و وقتی دید هیچ امکاناتی نداریم با هزینه خود این آمبولانس را اهدا کرد.

شما همسر مرا نجات دادی و من احساس دِین می کردم. اما نمی توانستم مانع اجرای حکم شرع شوم فقط می دانستم حاکم شرع دیگری می آید و خوش بختانه پیش بینی من درست بود و بی آن که هیچ صحبتی با ایشان شده باشد خودشان در بررسی دوباره حکم اعدام را به حبس ابد تغییر دادند.»

مردی که هم وزارت را تجربه کرد و هم دو بار به زندان افتاد، هم تا پای چوبه دار رفت و هم به طبابت بازگشت آن قدر زنده ماند تا عمل چشم خود را به کسی بسپارد که 40 سال بعد از او وزیر بهداشت شده است.

سید شجاع الدین شیخ الاسلام زاده - مشهور به دکتر شیخ -  35 سال بعد از صدور حکم اعدام، زندگی کرد و سرانجام در 27 خرداد 1393 در 83 سالگی درگذشت.
 

رأی دهید
seyed ali geda - لندن - انگلیس
درود ٔبر روان پاک دکتر شیخ الاسلام زاده. حالا خلخالی جنایتکار توی اون دنیا روبروی اون ایستاده ولی به این پزشک بی‌ گناه بدهکار است. چه عذابی از این بالاتر برای این آخوندهای کثیف جانی.
جمعه 30 خرداد 1393 - 02:17
Geelongcat - سیدنی - استرالیا
جالب بود - ننگ بر خلخالی باد.
جمعه 30 خرداد 1393 - 06:06
Ahmad_Esfahani - اصفهان - ایران
آره خوب یادمه اون دوران وحشت را و این را هم خوب یادم است که رژیم اینها را به اعدام محکوم کرده بود اما بعدا که به حبس ابد محکوم شد مجاهدین خلق در روزنامه های خود اعتراض ها نوشتند و مصاحبه ها کردند که چرا این خیانت کار را اعدام نکردید و بر این خواسته خود اصرار داشتند آیا اکنون مجاهدین خلق لارم نیست که در باره اون کارهای زشت خود و اصرار بر خشونت در اوایل انقلاب عذرخواهی کنند؟ خدا رحمت کند دکتر شیخ السلام زاده را که مرد شریفی بود.
جمعه 30 خرداد 1393 - 06:51
باتيستوتا - تهران - ایران
دمش گرم که با وجود ناملایمتهایی که دید ، توی مملکت خودش موند و به هموطنانش خدمت رسانی کرد و همانند خیلی از ایرانیان پرمدعا ، در به در این کشور و اون سرزمین نشد تا در کلوپهای لس آنجلس با بشکن و بالا انداختن مبارزه ی سیاسی کنه.اینها مایه ی افتخار و مباهات ما هستند، نه اون خانم دکتری که از دست رئیس جمهور آمریکا لوح تقدیر می گیره و خیر و برکتش هم فقط به همون یانکی ها می رسه.روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
جمعه 30 خرداد 1393 - 09:55
cobalt3 - کرج - ایران
Ahmad_Esfahan-بله اون دوران سیاه مجاهدین و فدائیان و حزب توده برای هر اعدامی کف میزدن و ذوق میکردن و اون رو مبارزه ضد امپریالیستی خط امام جا میزدن حتی بازرگان و سایرین رو که میخواستن جلوی کشتار رو بگیرن سازشکار و لیبرال و جاسوس آمریکا میگفتن .اما همین دکتر بعدها تو اوین زخمهای تن شلاق خورده اونا رو مداوا میکرد و انتحاری های سیانور خورده مجاهد رو احیا میکرد (در مورد خوب یا بد این اعمال دکتر قضاوت نمیکنم ) منظور طنز تلخ روزگاره و کاری که انقلاب و انقلابیگری با شرف و وجدان آدمها میکنه کبلائی.
جمعه 30 خرداد 1393 - 11:34
گذشته میرزا - ناکجاآباد - ایران
احمد اصفهانی منم یادمه این مجاهدین عامل اصلی بسیاری از اعدامها در اوایل انقلاب بودند بارها چوب لای چرخ بازرگان گذاشتند بازرگان آدم درستکاری بود که واقعا میخواست دمکراسی در ایران ایجاد شود اما گروهکهای تندرو از قبیل مجاهدین و فدایی هر روز تحصن و اعتصاب و تظاهرات براه مینداختند و در آخر کاری کردند که این مرد سلیم النفس نتواند هیچکاری انجام بدهد
جمعه 30 خرداد 1393 - 11:56
azadeh11 - آمستردام - هلند
چه دسته گلهایی را که اینها اعدام نکردند. مملکت دست یک عده‌ بیسواد افتاد. خدا به داد مردم ایران برسه. امین
جمعه 30 خرداد 1393 - 15:15
hajmehran - شیراز - ایران
در ایران همیشه همه کارها با عجله و بدون لحظه ای درنگ و تعقل صورت میگیره که گاهی باعث خسارت های جبران ناپذیری میشه وجالب اینجاست که بعد از ان خسارت ها هیچکس حاضر نیست یک بازنگری بکنه در حالی که در کشورهای پیشرفته آمریکا و انگلیس و اروپایی اینقدر برای انجام یک کار هر چند هم کوچک فکر میکنند و همه جوانب را بررسی میکنند که دیگه حوصله مردم بسر میرسه ولی همیشه تصمیماتی که میگیرن درست هست و مو لای درزش نمیره چونکه عجله نمیکنن.
جمعه 30 خرداد 1393 - 14:24
کوروش مهری - یزد - ایران
seyed ali geda - لندن - انگلیس-حرفای آخوندی رو بلغور نکن:اون دنیا!!!
جمعه 30 خرداد 1393 - 15:37
اردشیر یکم - خوزستان - ایران
خلخالی مامور بود که همه زو اعدام کنه.....و از خودش قدرتی نداشت...جنایتکار واقعی اون روباه پیر بود
جمعه 30 خرداد 1393 - 17:11
Ahmad_Esfahani - اصفهان - ایران
cobalt3 - کرج - ایران . hajmehran - شیراز - ایران. بله کاملا درسته دوستان و آرزو میکنم به زودی این حقایق تلخ برای مردم ایران کاملا روشن بشود.
جمعه 30 خرداد 1393 - 19:54
دنیای وحشی - تهران - ایران
سرگذشت هرکدام ما آدمها قصه ای است شنیدنی و گاهی نیز باورنکردنی و توام با معجزه هایی که درآن روی داده .به هرحال خدا روحش را شاد کند . آمین
شنبه 31 خرداد 1393 - 03:15
agha_ehsan - تهران - ایران
Ahmad_Esfahani - اصفهان - ایران - درود . موافقم . مجاهدین خلق کثیفترین موجوداتی بودن که روی زمین خلق شدن و چه جوونهایی رو فقط به عشق اروپا سالها تو زندونشون اشرف بیچاره و بدبخت نکردن.
شنبه 31 خرداد 1393 - 16:46
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.