چند جوک درباره اتحاد جماهیر شوروی سابق!
یک روز مردی با عزم راسخ به دفتر کمیته مرکزی حزب کمونیست رفت و گفت:« من می خواهم عضو حزب بشوم، از کجا باید شروع کنم؟»
- « از مطب روانکاو.»
شش پارادوکس حکومت سوسیالیست
*هیچ کس کار نمی کند، اما تمام برنامه ها اجرا می شود.
*تمام برنامه ها اجرا می شوند، اما قفسه مغازه ها خالی است.
*قفسه مغازه ها خالی است، اما هیچ کس گرسنه نیست.
*هیچ کس گرسنه نیست، اما همه نا خوشنودند.
*همه ناخوشنودند، اما هیچ کس شکایتی ندارد.
*هیچ کس شکایتی ندارد، اما زندان ها پر است.
یک گروه از بازرسین به تیمارستانی در مسکو رفتند. گروهی از دیوانگان برای خوش آمد گویی در مقابل پلکان تیمارستان به صف ایستادند و ترانه ای را که آن روزها خیلی رواج داشت، خواندند. مضمون ترانه چنین بود " آه، زندگی در کشور سوسیالیست چه زیباست"
یکی از بازرسان متوجه شد که یکی از آنها نمی خواند.
« پس چرا نمی خوانی؟»
« من که دیوانه نیستم. من پرستارم.»
یک توریست لهستانی بعد از سفرش به شوروی به خانه باز می گشت. او دو چمدان خیلی بزرگ و سنگین داشت. یک ساعت مچی ساخت شوروی هم به مچش بسته یود. به مامور گمرک گفت:« این ساعت جدید ساخت شوروی است. این ساعت یکی از شگفتی هایی است که در کشور های سرمایه داری، به آن پی نبرده اند. ببینید، هم زمان را نشان می دهد، هم ضربان نبض و هم مراحل مختلف قرص ماه و هم آب و هوای ورشو، مسکو و نیویورک را.» مامور گمرک تصدیق کرد:« بله، واقعا شگفت انگیز است. ممکن است بگویید در آن دو چمدان چیست؟»
« باطری های ساعتم.»
پس از یک سخنرانی طولانی، برژنف به نزد مشاورش رفت و گفت: شما می گفتید این سخنرانی را برای ١۵ دقیقه تنظیم کرده اید؟ مشاور می گوید: رفیق لئونید ایلیچ! شما هرچهار نسخه کپی شده سخنرانی را خواندید!
کارل مارکس اجازه یافت از جهنم به اتحاد شوروی سر بزند و سری به رادیوی دولتی شوروی بزند، مارکس از برژنف اجازه خواست در رادیوی شوروی سخنرانی کند،برژنف به او گفت: من نمی توانم به تنهایی در این مورد،تصمیم بگیرم و با اعضای پولیت برو(شورای مرکزی حزب کمونیست شوروی) مشورت کرد و آنها تصویب کردند که کارل مارکس فقط می تواند یک جمله در رادیوی شوروی بگوید، مارکس به سراغ میکروفون و فریاد زد:کارگران جهان ، مرا ببخشید!
برژنف جمعی از فضانوردان شوروی را احضار کرد و گفت: "رفقا! آمریکایی ها روی ماه فرود آمدند.ما تصمیم گرفته ایم که شما روی خورشید فرود بیایید! فضانوردان گفتند: ولی رفیق لئونید ایلیچ! ولی ما می سوزیم! برژنف:اصلا نگران نباشید! حزب فکر همه چیز را کرده است! شما در شب پرواز می کنید!
-ابروهای برژنف چیست؟
- سبیل استالین است ، اما در سطح بالاتر!