خوی ایرانی و مهاجرت؛ دومین همایش روانپژوهان ایرانی در کلن
آیا چیزی به نام خلقیات ایرانی وجود دارد؟ بعضی عقیده دارند که ایرانیها تعارفی، ناموسپرست، مهمان نواز، وقت ناشناس، خود محور و گذشتهگرا هستند یا بسیاری صفات خوب و بد دیگر را دارند. اگر میشود ایرانی بودن را با ویژگیهای خاصی توضیح داد، این خصوصیات از کجا تاثیر گرفتهاند؟ آیا تنها متخص ایرانیها هستند؟ مهاجرت چه نقشی در کمرنگ یا پررنگتر شدنشان دارد؟
در روزهای ۲۰ و ۲۱ ژوئیه دومین همایش روان پژوهان ایرانی با شرکت تنی چند از روان پژوهان در شهر کلن آلمان برگزار شد. این همایش تلاشی بود برای آشنایی بیشتر با فرهنگ و روحیات ایرانی و تاثیر مهاجرت بر آن.
به گفته ناهید کشاورز، برگزار کننده این همایش، نیاز به آشنایی با مباحث روانشناسی بخصوص در میان مهاجرین احساس میشود: این همایش «برای گروهی سرآغازی بود که به خود و به مشکلاتشان نگاهی دوباره و یا از دریچه ای دیگر داشته باشند.»
ما چگونه ما میشویم؟
«نگاهی ساختاری به روحیات ما ایرانیان» موضوع سخنرانی حسن مکارمی، پژوهشگر، روانکاو بالینی و دکتر در خدمات راهبردی بود:
«ما در فرهنگ جامعه خویش زندگی می کنیم، همچون ماهی در آب. نسلها بار فرهنگی خود را به یکدیگر منتقل می کنند. و همزمان هر نسل تحت تاثیرارتباط با فرهنگهای دیگر، تغییرات زیست محیطی و پیشرفتهای علمی و فنی، فرهنگ نسل پیش از خود را غنیتر میکند تا به نسل پس از خود برساند. در این میان سنتها، باورها، منشهای فردی و گروهی و خلقیات ما نیز شکل می گیرند. ما با سه عامل، یعنی امکاناتی که با خود به دنیا می آوریم، خانواده و فرهنگ است که ما می شویم.»
حسن مکارمی با اشاره به نتایج پژوهشهایش میگوید: «خلقیات ما ایرانیان به گونه ای ساختاری، جدا از ساختار روان فردی ما به لایه های فرهنگی ما که در طی قرن ها بر روی هم تلنبار شده اند، به شرایط زیست بومی ما و به کلان نظام های تولیدی ما وابسته اند.»
او تلاش کرد که ارتباط بین چهار لایه فرهنگی (پیش از اسلام، از اسلام تا ظهور شیعه، ازاین زمان تا آشنایی ما با فرهنگ غرب و از این آشنایی تا امروز)، تاثیرات زیست محیطی (کوهستان، کویر، مرطوب، خشک) و کلان نظامهای تولیدی (کشاورزی- روستایی، دامپروری- عشایری و شهرنشینی- صنعتی -خدماتی) را به مثابه ستون های ساختاری جامعه ایران برای بررسی رابطه بین خلقیات و سنت بررسی کند. بررسیای که به گفته او با توجه به تنوع فرهنگی، زبانی و مذهبی مردم ایران معنی پیدا میکند.
احترام، تعارف و آبرو
«احترام، تعارف و آبرو، نگاهی از منظر روانشناسی سیستمیک به فرهنگ ایران» عنوان سخنرانی رضا کاظم زاده، روانشناس و روان درمانگر خانواده بود.
رضا کاظمزاده در سخنرانیاش به توضیح نظام سلسله مراتبی در فرهنگ ایران و نقش سه واحد معنایی مهم در فرهنگ این سرزمین پرداخت. از نگاه او، احترام، تعارف و آبرو در فرهنگ ایران بر اساس اصل جدائی درون از بیرون و فضای خصوصی از فضای عمومی استوار است. او گفت که این جدایی «توانایی ما ایرانیان در گفتگو پیرامون ارتباطمان را محدود می کند و قدرت ما را در کنترل روابطمان کاهش می دهد.»
این روانشناس همچنین به مکانیزم های دیگر این سه پدیده در فرهنگ ایرانی ونقش آن در تنظیم روابط ما با یکدیگر پرداخت.
جامعه ایران جامعه ای بدون بلوغ جنسی
همایش بخشی از وقت خود را به «سکسوالیته، هنجارها و ناهنجاریهای روابط جنسی» اختصاص داد.
سیامک ظریفکار، روانشناس اجتماعی و روان درمانگر، به مشاهدات تاریخی و بالینی خود اشاره کرد. مشاهداتی که حاصل تجربیات وی در حوزه روان درمانی با ایرانیان مقیم ایران و ایرانیان مهاجر است.
به باور سیامک ظریفکار جامعه ایران حداقل از تسلط اعراب و اسلام به این طرف، بعضا بخاطر ساختار اقتدارگرایانه موجود بر آن، در بخش سکسوالیته و روابط جنسیتها سخت آسیب دیده است.
او تاکید کرد که «جهان بینی اقتدارگرایانه در ایران هیچ بخشی از علم شناخت سکسوالیته را به اندازه مسائل سکسوالیته نوجوانان تحت تاثیر قرار نداده است. قراردهای اجتماعی مبنی بر برقراری سکس در نزد نوجوانان در چهارچوب ازدواج و نظام خانوادگی یک فضای تحمیلی ایجاد می کند که به تولید یک معضل بزرگ اجتماعی منجر می شود.«
انقلاب جنسی از نوع ایرانی
به گفته سیامک ظریفکار این بحران تنها در دوران پهلوی توانست تا حد کمی تقلیل پیدا کند، آنهم با کاستیهای بسیار:
«این بحران در دوران بعد از انقلاب ۵۷ دوباره افزایش یافت، تا اینکه از دوران اول انتخابات خاتمی دستخوش دگرگونی خاصی شد که به باور نگارنده منجر به نوعی انقلاب کوچک سکسی (جنسی) از نوع ایرانیش شد که به هیچ وجه با نوع اروپایی دهه شصت قابل قیاس نیست. اما با وجود تمام تغییرات، ایران را کماکان می توان جامعه ای بدون بلوغ جنسی قلمداد کرد. لازم به یادآوری است که زنان در بحران سکسوالایته در ایران آسیب پذیرتر هستند.»
مهاجرت و بحران هویت
از دیگر مباحث این همایش، تاثیر مهاجرت بر روح و روان مهاجران بود.
عباس ابطحی، دکتر متخصص روانپزشکی، مغز و اعصاب و هیپنوتراپی در سخنرانی خود به این نکته پرداخت که هویت در موقع تولد شکل نمی گیرد، بلکه در روند کسب تجربیات اجتماعی و عمل اجتماعی شکل می پذیرد:
همایش کلن
«هویت از دو بخش متفاوت تشکیل شده است. قسمت زیر بنائی و یا بنیادی هویت که در سالهای اولیه کودکی شکل گرفته است، اکثرا ناآگاهانه تجربه می شود، دیرتر تغییرپذیر است و تا مدت زیادی در قبال رویدادها و افراد و روابط جوابها و واکنشهائی نشان می دهد که حتی برای خود فرد از قبل قابل پیشبینی نیست.»
به گفته او این بخش از واکنشها و رفتار اکثرا در فرد یکسان هستند. به عبارتی مانند یک اثر انگشت روحی-روانیاند.
عباس ابطحی میگوید: «با مهاجرت و ترک سیستم اجتماعی آشنا، شخص مهاجر مولفه های مطمئن و آشنائی که ارتباط ارگانیک و منطقی برای او داشتند را از دست می دهد و با ورود به یک جامعه غریب، نیاز شدیدی به جهتیابی و کسب امنیت پیدا می کند. او باید هدفمندی و ارزشمند بودن ارتباط پیچیده جامعه نو را قدم به قدم کشف کند. مهاجر باید با تعریف جدیدی از خود و هویت خود، بکار بردن مهارتها و توانائیهای قبلی و یاد گرفتن مهارتها و متدهای جدید، از دوران بحرانی ایجاد شده بگذرد. عبور موفقیت آمیز از این مرحله می تواند یک تولد جدید و یک تکامل هویت باشد.»
مهاجرت و تاثیر آن بر روان کودکان مهاجر
وحید رواندوست، دکتر روانشناس بالینی و پژوهشگر در دانشگاه استکهلم در سخنرانیاش به طرح سوالهایی پیرامون موقعیت فرد در روند اجتماعی شدن پرداخت:
آیا در شرایط انفعالی تنها داده های بیرونی را درونی می کند؟
داده های بیرونی بدون تغییر در نمایش فردی درونی می شوند و بدون تغییر نیز باز تولید می گردند؟
میزان فعالیت فرد در تغییر داده هایی که درونی می شوند به چه میزان است؟
آنچه مورد بحث متخصصین قرار می گیرد روندی مکانیکی و خشک است و یا پویائیهای جمع را مورد دقت قرار میدهد و تغییرات فردی و گروهی را در فرآیندهای اجتماعی شدن در نظر دارد؟
او گفت «روند اجتماعی شدن بمثابه درونی کردن و سپس بیرون کردن ارزش ها و قواعد و نظام ساختاری آنچه در پیرامون فرد قرار دارد مورد توجه جامعه شناسان و روان شناسان و آموزش کاران است. از دیدگاه فرهنگی – اجتماعی، جریان اجتماعی شدن فرآیندی پر از تکاپوهای فردی و گروهی است که نه تنها در بازتولید ابتکاری و خلاق داده های موجود بیرونی فعال است بلکه نظامی سامان یافته تر را در تحلیل های فردی و گروهی تدارک می بیند.»
تربیت ایرانی و پدیده خشم
مژگان کاهن، روانشناس بالینی در سخنرانی خود به پدیده خشم در خانواده ایرانی پرداخت:
«مسئله ای که در تربیت پدر و مادرهای ایرانی به چشم می خورد، اهمیت دادن فوق العاده زیاد به رفتار اجتماعی کودک و عدم توجه و اهمیت کافی به درونیات و سعی در شناخت حالات روحی کودک است. بیشتر استدلال هایی که آنها برای تشویق و منع کودکشان در انجام یا عدم انجام کاری انجام می دهند براساس نگاه دیگری است. در دیالوگ بسیاری از ایرانی ها با فرزندانشان از موتور قضاوت دیگری برای اصلاح رفتاری که به نظرشان نامناسب می آید بهره می جویند.»
یکی از نتایج این اهمیت زیاد دادن به تصویری که دیگران از ما دارند، به گفته مژگان کاهن این است که بسیاری از احساسات منفی ممکن است سرکوب شوند، از جمله خشم. درفرهنگ سنتی مانند بسیاری از فرهنگ های جمع گرا بگونهای باید از جدل جلوگیری شود در نتیجه بچه ها به نوعی تربیت می شوند که از ابراز عقاید مخالف و متفاوت خوداری کنند.
ارزشگذاری خشونت
مژگان کاهن از جمله عوامل یادگیری و بروز رفتارهای خشونت آمیز و پرخاشجویانه در تربیت ایرانی را ارزش گذاری یک سری خشونت ها میداند: «بسیاری از پدر و مادر های ایرانی به بچه شان یاد می دهند که خشونت ورزی کار خوبی نیست ولی در عمل در موقعیت های گوناگون و مواردی خاص در کلامشان آن را به عنوان پدیدهای اجتناب ناپذیر و لازم به بچه هاشان ارائه می دهند. مثل خشونت برای تنبیه، یا به عنوان ابزار برقراری عدالت. در مجموع روانشناسان اجتماعی در اغلب تحقیقاتشان به اهمیت الگو برداری به عنوان یکی از دلایل اصلی درونی کردن خشونت صحه می گذارند.»
مژگان کاهن میگوید با این حال همانگونه که خشونت در بسیاری موارد می تواند آموختنی باشد "پرهیز از خشونت" نیز از طریق خانواده، نظام آموزشی و اجتماعی به کودک انتقال داده می شود.
سایه بلند سنت بر مهاجرین زن
ناهید کشاور، روان درمانگر و مشاور امور مهاجرین از تاثیرات فرهنگی بر روان و رفتار زنان ایرانی سخن گفت.
او به موضوع تاثیر سنت و فرهنگ بر روان و رفتار زنان مهاجر ایرانی پرداخت و گفت که تغییر در سنت ها به دلیل قدمت و از آنجا که برگرفته از باورهای مذهبی و ارزش های اجتماعی هستند، به آسانی امکان پذیر نیست.
ناهید کشاورز عرصه عملکرد سنت ها را در عرصه عمومی به شکل تدوین قوانین، در منافع عمومی به شکل اخلاق اجتماعی و در عرصه خصوصی در اخلاق توضیح داد.
به نظر او با وجود تغییراتی که در مهاجرت در عرصه عمومی و اجتماعی رخ میدهد، و علیرغم بوجود آمدن شرایط کاملا متفاوت زیستی و تغیر ساختار خانواده، در بخش اخلاق تغییرات کمی صورت می گیرد.
ریشه این سختجانی به دلیل دشواری درگیری با درونی شدن ارزش اجتماعی است. این درگیری برای زن مهاجر ایرانی اغلب بدون احساس ترس و عذاب وجدان نیست.
استقبال از کارگاه مسایل جنسی
در دومین روز همایش روان پژوهان ایرانی در کلن، سه کارگاه در رابطه با موضوع سخنرانیها برگزار شد:
کارگاه فرهنگ ایرانی و مهاجرت، کارگاه فرهنگ ایرانی و مسائل جنسی و کارگاه فرهنگ ایرانی و فرزندان ما.
این کارگاه ها فرصتی بود برای شرکتکنندگان تا درآنها به سوالها و مسایلی بپردازند که در حین سخنرانیها فرصتی برای طرحشان پیش نیامد. کارگاه فرهنگ ایرانی و مسائل جنسی مورد استقبال بیشتری قرار گرفت.
ناهید کشاورز برگزار کننده همایش میگوید: «نکته جالب پی گیری و علاقمندی شرکت کنندگان به موضوعات و تمایل آنها به برگزاری این گونه سمینارها بود. شرکت کنندگان در گروه کار مربوط به روابط سکسی عشقی در میان ایرانیان توانستند در مورد مباحثی حرف بزنند که خیلی وقتها حرف زدن در مورد آنها در فرهنگ ما تابو به حساب می آید. بعد از همایش دوم باز هم نیاز به برگزاری جلساتی از این دست بیشتر احساس شد.»