هفتمین انتخاب - بخش اول و دوم

امیر مصدق کاتوزیان

اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در پنج بهمن ۱۳۵۸ در شرایطی ویژه برگزار شد.
۶۲ روز پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران و اقدام دانشجویان معروف به پیرو خط امام به گروگان گرفتن دیپلمات های آمریکایی.



کمتر از دو ماه پس از استعفای دولت موقت انقلاب به نخست وزیری مهدی بازرگان و کمتر از یکسال پس از انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ، که بیش از دو هزاره و نیم نظام شاهنشاهی را برانداخته بود. و کمتر از نه ماه قبلش نظام سابق را در یک همه پرسی با پرسش« آری یا نه»؟ با نرخ مشارکت رسمی ۹۸ درصد از جمعیت وقت ایران با نظام جمهوری اسلامی ایران، نظامی که بدون یک کلمه کم و زیاد مورد تایید آیت الله خمینی ، جایگزین کرده بود.

پس از همه پرسی فروردین ماه و انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی در مرداد ماه ۱۳۵۸، انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران سومین رای گیری بود که در همان سال ایران انقلابی تجربه اش می کرد.

پس از روزهایی که آزادی در کنار استقلال و جمهوری اسلامی شعار مقدم انقلاب بود و اکثریت بر آن بودند که دستکم در ۱۵ سال آخر نظام سابق، چه در دوران رقابت محدود حزب حاکم ایران نوین و حزب اقلیت مردم و چه در دوران تشکیل حزب واحد رستاخیز، انتخابات در ایران معنادار نبود.

روایت هایی که از این رای گیری ها از رجال سیاسی نظام پهلوی و مثلا در یادداشت های روزانه امیراسدالله علم، وزیر دربار ایران از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ در دست است ، با آنچه در یاد انقلابیون مانده، همخوانی دارد.

حسن یوسفی اشکوری، نماینده تنکابن و رامسر در اولین دوره مجلس شورای اسلامی اینک مقیم شهر کلن آلمان: «شاهد بودم در همان روستای اشکور خودمان نوکر خان می آمد و شناسنامه روستائیان را می گرفت و توی گونی می ریخت و بعدش می برد در شهر رای می داد و دوباره شناسنامه شان را برمی گرداند. ما هم که این مسائل را می دیدیم و خودمان هم به طور رادیکال مخالف رژیم شاه بودیم کل این انتخابات و سیستم و رای دادن ها را نادرست می دانستیم برای اینکه معتقد به تغییر خود رژیم بودیم.»

ایرانیان اما تا پیش از اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران، به دو رای گیری متفاوت با رای گیری های پیش از انقلاب، یعنی همه پرسی نظام و انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی جدید روی خوش نشان داده بودند و اینک به پای صندوق های رای می رفتند تا برای اولین بار یک رئیس جمهور برگزینند.

حسن یوسفی اشکوری: عموم مردم از روشنفکران و سیاسیون و انقلابیون و غیر انقلابیون برای اولین بار در تاریخ ایران رئیس جمهور را به جای پادشاه انتخاب می کردند و دیگر نظام سلطنتی و موروثی وجود نداشت و فکر می کردند که بالاخره برای چهار سال یک نفر را انتخاب می کنند و اگر هم دوره دوم خواستند او را مجدد انتخاب می کنند و نخواستند انتخابش نمی کنند.



فضای بسیار پر احساس و پر امیدی بود که در آن دوره اول ریاست جمهوری در ایران وجود داشت. یک آزادی نسبی هم وجود داشت و مردم عموما فکر می کردند که به هر کسی که بخواهند می توانند رای بدهند.

هر چند در عمل محدودیت هایی وجود داشت و آزادی کامل با معیارهای متعارف دنیا هم وجود نداشت ولی مردم احساس می کردند که کاندیداهای متنوعی وجود دارند و می توانند به هر کدام از اینها که خواستند رای بدهند.»

یکی از جذابیت های اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران ، تنوع و تکثر داوطلبان نامزدی بود که چهره هایی مثل کونگ فو کار معروف به پرفسور میرزایی را هم در بر می گرفت.

حسین قاضیان، جامعه شناس در نیویورک و مدیر سابق موسسه نظر سنجی آینده: «چیزی حدود ۱۲۴ نفر ثبت نام کرده بودند که ۷۷ درصد آنها قبول شدند. یعنی ۹۶ نفر برای انتخابات در حال رقابت بودند.

درست است که هفت نفر آنها بیشتر مطرح بودند و از رجل سیاسی بیشتر شناخته شده بودند ولی این تعداد کاندیدا بعدها هیچ وقت سابقه پیدا نکرد و همین هم نشان می دهد که هنوز فضای آزادی خواهی ناشی از انقلاب در رد صلاحیت و یا تایید صلاحیت کاندیداها نقش عمده ای داشتند.»

شاخص ترین ها در اولین انتخابات

شاخص ترین چهره های رقیب در اولین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران، همه از مقام های دولت موقت و شورای انقلاب و به ترتیب حروف الفبا عبارت بودند از؛ ابوالحسن بنی صدر ، عضو شورای انقلاب و وزیر اقتصاد، حسن حبیبی، وزیر ارشاد و سپس وزیر علوم، کاظم سامی، وزیر بهداشت، صادق طباطبایی، سخنگوی دولت موقت و معاون سیاسی نخست وزیر، داریوش فروهر وزیر کار، صادق قطب زاده ، عضو شورای انقلاب و رئیس رادیو و تلویزیون و سپس وزیر خارجه و احمد مدنی، وزیر دفاع و فرمانده نیروی دریایی.

به جز آیت الله شیخ صادق خلخالی، حاکم شرع دادگاه های انقلاب که او هم در مرحله آخر از داوطلبی نامزدی اعلام انصراف کرد، همه غیر روحانی و از چهره های احزاب نهضت ملی ایران و حامی محمد مصدق، نخست وزیر ایران در سال های ۱۳۳۰ تا سال ۱۳۳۲ بودند و بیشتر از گرایشی از این طیف که در سال های بعد ملی – مذهبی نامیده شدند.

حسن یوسفی اشکوری: «حزب جمهوری اسلامی می خواست که دبیر کل خودش، دکتر بهشتی را به عنوان کاندیدای خودش معرفی کند و حتی پوسترهای بهشتی را چاپ و آماده کرده بودند. منتها خود آیت الله خمینی به شدت با کاندیدایی روحانیون مخالف بود و بهشتی نیامد و البته در این دوره فقط یک روحانی ثبت نام کرد که آنهم شیخ صادق خلخالی بود که در نهایت به نفع آقای بنی صدر کنار کشید.

دلیل اصلی روحانیون همین بود. اما اینکه چرا غالب نوع کسانی که در این انتخابات مشارکت کردند از طیف ملی – مذهبی ها بودند؟ به این دلیل بود که اصولا فضا این چنین بود. ملی یون و مذهبی های انقلابی و غیر روحانی و روحانیون هم در انقلاب نقش داشتند. در آن دوران شما اگر نوشته ها و گفته های بهشتی را بخوانید یا روزنامه جمهوری اسلامی که ارگان حزب جمهوری اسلامی بود را بخوانید می بینید که اینها عمدتا تعلق خاطری نسبت به دکتر مصدق که سمبل و نماد ملیت بود نشان می دادند.

بنا بر این در آن زمان اساسا هنوز این تقسیم بندی و جدایی و دو شقه شدن جامعه به ملی و غیر ملی و طرح اسلام در برابر ملیت مطرح نبود و هنوز آیت الله خمینی نگفته بود که ملی گرایی خلاف اسلام است. تقابل بین ملیت و اسلام وجود نداشت و برآیند فضای عمومی جامعه همین کاندیداهایی بودند که کمابیش در آن زمان مطرح بودند.»

به جز روحانیون از چهره های قدیمی و ارشد طیف ملی مثلا مهدی بازرگان، دبیر کل نهضت آزادی ایران و کریم سنجابی ، چهره شاخص و از رهبران جبهه ملی ایران که به ویژه در پی اشغال سفارت آمریکا در تهران دیگر از حمایت رهبر انقلاب و دانشجویان و جوانان و روحانیون پیرو او برخوردار نبودند، در میان رقبای انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری ایران خبری نبود.

هنوز شورای نگهبانی در کار نبود و تایید نامزدهای انتخاباتی با آیت الله خمینی، رهبر انقلاب بود که صلاحیت دو داوطلب نامزدی، یعنی مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین خلق ایران و تشکل درگیر مبارزه مسلحانه با نظام شاه با گرایش چپ ملی – مذهبی را به علت رای ندادن به قانون اساسی جدید و جلال الدین فارسی، نامزد حزب جدید و غالب در سال های آغازین انقلاب ، حزب جمهوری اسلامی ،  به علت افغان تبار بودن رد کرد.

عبدالکریم لاهیجی از نویسندگان متن اولیه پیش نویس قانون اساسی جدید و حقوقدان در پاریس: «در نخستین انتخابات ریاست جمهوری هنوز شورای نگهبان تشکیل نشده بود ولی در قانون اساسی آورده بودند که نخستین انتخابات ریاست جمهوری با تایید رهبری خواهد بود.

بنابر این مسلم است که آقای خمینی از نظر قانونی صلاحیت اظهار نظر و اتخاذ تصمیم داشت. در مورد جلال الدین فارسی تصمیمش درست بود برای اینکه در اصل ۱۱۵ قانون آمده بود که رئیس جمهور باید ایرانی الاصل باشد.

ولی در مورد رجوی تصمیمش درست نبود به خاطر اینکه صرف مخالفت با قانون اساسی نمی توانست موجب محرومیت از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری شود به لحاظ اینکه در همان قانون اساسی آمده است که رئیس جمهور نه تنها باید سوگند یاد کند که قانون اساسی را رعایت کند که مسئولیت اجرای آن را هم بر عهده دارد.  

در خیلی از کشورهای دنیا و از جمله در فرانسه اتفاق افتاده است که رئیس جمهور منتخب – مثل فرانسوا میتران که با قانون اساسی مخالفت داشت موقعی که ژنرال دوگل این قانون اساسی را به تصویب رساند-  ولی وقتی رئیس جمهور می شود دیگر ملزم و مکلف است که آن قانون اساسی را اجرا کند.

بخش دوم، کیفیت انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری

رقابت در اولین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران در روز پنج بهمن ۱۳۵۸، حدود ۷۳ درصد از واجدان شرایط را به پای صندوق های رای برد و حاصل آن پیروزی ابوالحسن بنی صدر بود که به گفته خودش از نوجوانی آرزو داشت اولین رئیس جمهور ایران شود. با کسب نزدیک به ۱۱ میلیون رای و بیش از ۷۶ درصد آراء.

دیگران با فاصله زیادی از او در رتبه های بعدی جای گرفتند، احمد مدنی با بالای دو میلیون و ۲۰۰ هزار رای و کسب نزدیک ۱۶ درصد آراء نفر دوم شد و حسن حبیبی، نامزد حزب جمهوری اسلامی با نزدیک به ۷۰۰ هزار رای و کمتر از ۵ درصد آراء نفر سوم.

ابوالحسن بنی صدر، نظریه پرداز اقتصاد تولیدی، فرزند  آیت الله سید نصرالله بنی صدر، روحانی متنفذ همدانی در دوران پیش از انقلاب بود.

و علاوه بر این در یازده ماه اول انقلاب در سفر به همه استان های ایران در مناظره ها و سخنرانی در بزرگترین میادین شهرها و برخی مسجدها و حتی در برخی روستاها، چهره به چهره بیش از دیگر نامزدها، حرف های خود را با رای دهندگان در میان گذاشته بود.

حسن یوسفی اشکوری : «آقای دکتر بنی صدر که آمدند ایران از همان اول به عنوان فرزند خوانده آیت الله خمینی جا افتاد و در اذهان عمومی مورد تایید آیت الله خمینی بود. در آن زمان رهبر بلامنازع انقلاب آیت الله خمینی بود و حتی مخالفانش که بعدها جزو مخالفان جدی اش شدند، در آن زمان ولو با اکراه، رهبری ایشان را پذیرفته بودند. بنا بر این تایید یا عدم تایید آیت الله خمینی از یک فرد می توانست در افکار عمومی تاثیرگذار باشد.

وقتی بنی صدر به ایران آمد به عنوان یک شخصیت روشنفکر امروزی از فرنگ برگشته ای که مورد تایید آیت الله خمینی هم هست، مطرح بود و همین هم بر محبوبیت ایشان افزود.
اما این تنها عامل مطرح شدن او نبود کما اینکه حبیبی هم مورد تایید آیت الله خمینی بود، گر چه  نه در حد بنی صدر.

ولی عامل دوم که به نظر من عامل موثرتری بود این بود که آقای بنی صدر از وقتی به ایران آمد و از همان روز اول، به عنوان یک نویسنده و سخنران مطرح شد و بعدها روزنامه تاسیس کرد و در طول دو سال  اول انقلاب و قبل از دوران ریاست جمهوری اش، مدام از این دانشگاه به آن دانشگاه و از این مرکز فرهنگی به آن مرکز مذهبی یا دانشگاهی یا اجتماعی رفت و آمد داشت و به طور فعال سخنرانی می کرد، مقاله می نوشت، نظریه پردازی می کرد و عموم مردم حتی در روستاهها هم او را می شناختند.

او در رادیو و در تلویزیون حضور داشت و بخصوص طیف متوسط شهری عموما ایشان را پذیرفته بودند و ایشان را به عنوان یک شخصیت منجی نگاه می کردند که طرح اقتصادی و سیاسی دارد و ضابطه های حکومت اسلامی را نوشته است و عمدتا هم روحانیون و طبقه های مذهبی بودند که ایشان را مورد حمایت خود قرار می دادند. پایگاه ایشان بیشتر در طیف روحانی و مذهبی ها بود. البته بیشتر مذهبی های متوسط شهری و نه در میان نیروهای سکولار و غیر مذهبی.

و بسیاری از افراد از جمله خود بنده در آن زمان مدافع ایشان بودم و به ایشان رای می دادم. ایشان رقیب جدی همتای خودش نداشت. شاید کسی مثل بهشتی اگر می آمد وارد میدان می توانست رقیب جدی باشد و بعدها جلال الدین فارسی که حزب جمهوری اسلامی ایشان را کاندیدا کرد و سرانجام آیت الله خمینی او را کنار زد.

تصمیم هایی که آیت الله خمینی در آن زمان می گرفتند تصمیم های مهمی بودند که آگاهانه یا ناآگاهانه، مستقیم یا غیر مستقیم، راه رئیس جمهور شدن آقای بنی صدر را هموار کرد.
یعنی سرانجام در کارگزار انتخاباتی، ایشان در شرایطی قرار گرفت که به واقع از همه جلوتر بود و رقیب جدی برای او در آن زمان وجود نداشت.»

مهندسی آرا

کسی از رقبای انتخاباتی در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در بهمن ۱۳۵۸ از تقلب فاحش و آنچه که این روزها «مهندسی آراء» نام گرفته، سخنی به میان نیاورد.

اما به گفته عبدالکریم لاهیجی، از نویسندگان متن اولیه پیش نویس قانون اساسی در پی انقلاب و حقوقدان در پاریس، تخلف انتخاباتی از آراء احمد مدنی، یکی از نامزدهای انتخابات و فرمانده نیروی دریایی و وزیر دفاع دولت انتخابات کاست.

«آن انتخابات در بحبوبه گروگان گیری سفارت آمریکا برگزار شد و در شرایط و اوضاع و احوال فوق العاده استثنایی رخ داد. از سوی دیگر چه شرایط سیاسی ایران و چه وضعیت شخص آقای خمینی به شکلی بود که آن زمان کسی جرات مخالفت نمی کرد.

شب انتخابات ریاست جمهوری از داخل سفارت بر ضد یکی از کاندیداها- یعنی احمد مدنی- افشاگری کردند و اسناد ارتباط او را با سفارت آمریکا منتشر کردند. خود این بهترین دلیل برای این بود که آن انتخابات، انتخابات درستی نبوده است.»

اما حسین قاضیان، مدیر سابق موسسه نظرسنجی آینده و جامعه شناس در نیویورک می گوید: «معلوم نیست که اقدام دانشجویان معروف به خط امام، درست پیش از انتخابات و قادر نبودن احمد مدنی به پاسخگویی به آنها در آن مدت کوتاه، تا چه حد از آراء بالقوه او در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران کاست؟

حقیقتش نمی دانیم. چون آن زمان هیچ دستگاه نظرسنجی حتی غیر رسمی هم وجود نداشت که ما بدانیم آراء قبل از این افشاگری ها چه بوده و بعدش چه شده است؟ ولی همین که یک نظامی سابق رای زیادی بالنسبه به دست آورد و در میان بقیه رجل سیاسی که از چهره های شناخته شده همراه با انقلاب بودند، مثل مرحوم فروهر، مرحوم حسن حبیبی ، مرحوم سامی و دیگران، نشان می دهد که به هر حال حس نیاز به امنیت تا این حد گسترده بوده که با وجود آن افشاگری هایی که علیه ایشان شد، ایشان توانستند رای بالایی بیاورند و بعد از آقای بنی صدر نفر دوم شدند.»  

اولین رئیس جمهور ایران در رقابتی پرشور و با نرخ مشارکت و آرای بالا برگزیده شده بود. اما به گفته حسین قاضیان، حتی در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران همه شهروندان ایران بخت برگزیده شدن شایسته یک انتخابات آزاد، با معیارهای بین المللی را نداشتند.

«این انتخابات به یک معنا انتخاباتی کاملا آزاد و رقابتی نبود. یعنی کماکان آزادی مذهبی بین کاندیداها نبود و غیر شیعه ها نمی توانستند کاندیدا بشوند.

زنان هم نمی توانستند نامزد بشوند و ابعاد حقوقی هم به دقت رعایت نمی شد. مثلا آقای رجوی، کاندیدای مجاهدین خلق به این دلیل رد شد که گفتند به قانون اساسی رای نداده است. در حالی که رای ندادن خلاف نیست و جزو حقوق عادی افراد است و می توانند به چیزی رای ندهند، منجمله به قانون اساسی و این عدم التزام عملی آنها را اثبات نمی کند ولی به همین دلیل ایشان رد صلاحیت شد. بنا بر این بخشی از نیروهای چپ هم امکان حضور در انتخابات را نداشتند کما اینکه کاندیداهای چپ غیر مذهبی هم امکان حضور نیافتند.»

هر چه بود سید احمد خمینی ، فرزند بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران از جانب پدرش هنگام قرائت حکم تنفیذ ریاست جمهوری ابوالحسن بنی صدر، در روز ۱۵ بهمن ۱۳۵۸ این جمله ها را بر زبان آورد:

«تنفیذ و نص این جانب و رای ملت مسلمان ایران محدود است به عدم تخلف ایشان از احکام مقدسه اسلام و تبعیت از قانون اساسی اسلامی ایران.»

و سپس ابوالحسن بنی صدر گفت:

«این روز فرخنده را مغتنم می شمارم و در حضور امام امت که حضور ملت و دین ملت است، به قرآن مجید سوگند یاد می کنم که به قانون اساسی وفادار باشم و  همواره برای اعتلای ایران و برای بهبود وضع زندگی مردم کشورم با تمام قدرتم بکوشم.»

و آن گاه نوبت به آیت الله خمینی رسید که از جمله بگوید:

«هر مقامی که برای بشر حاصل می شود چه مقام های معنوی و چه مقام های مادی، روزی گرفته خواهد شد. من از آقای بنی صدر می خواهم که قبل از ریاست جمهوری و بعد از ریاست جمهوری بر احوال ایشان تفاوتی نباشد. تفاوت بودن دلیل بر ضعف نفس است.»

پنج ماه و نیم بعد ، پس از تشکیل اولین دوره مجلس شورای اسلامی ایران، در ۳۱ تیر ۱۳۵۹، ابوالحسن بنی صدر بار دیگر سوگند یاد کرد، این بار در مجلس دوشادوش آیت الله محمد حسین بهشتی، رئیس مجلس و رهبر حزب جمهوری اسلامی.

«بسم الله الرحمن الرحیم، من به عنوان رئیس جمهور در پیشگاه قرآن کریم و در برابر ملت ایران به خداوند قادر متعادل سوگند یاد می کنم که پاسدار مذهب رسمی و نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی کشور باشم.»

یک سال و چهار ماه بعد

عمر ریاست جمهوری ابوالحسن بنی صدر کوتاه بود و یکسال و چهار ماه بعد در روزهای خرداد ۱۳۶۰ در پی کشمکش با محمد علی رجایی، نخست وزیر و کابینه مورد حمایت حزب جمهوری اسلامی از سویی و با بالا گرفتن اختلاف آشتی ناپذیر میان او و مجلس و نهادهای مسلح انقلابی، رقیب ارتش در جنگ با عراق و سپس اوج گرفتن رویارویی با روحانیون مخالفش و سرانجام با شخص آیت الله خمینی، در پی عزل از مقامش در مجلس، به پایان رسید.

از میان هفت رقیب اصلی در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران ، صادق قطب زاده در فروردین ۱۳۶۱ ، متهم به طراحی یک کودتا و در شهریور همان سال اعدام شد.

کاظم سامی، رهبر جنبش انقلابی مردم ایران- جاما- و نامزد نهضت آزادی ایران  در آن انتخابات، در آذر ۱۳۶۷ در مطبش به قتل رسید. داریوش فروهر، رهبر حزب ملت ایران در قتل های سیاسی زنجیره ای پاییز ۱۳۷۷ همراه با همسرش پروانه اسکندری با ضربات متعدد چاقوی اعضای وزارت اطلاعات کشته شد.

احمد مدنی در بهمن ۱۳۸۴ پس از دوره ابتلا به بیماری سرطان در تبعید در آمریکا درگذشت و حسن حبیبی ، معاون اول رئیس جمهور در دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی و محمد خاتمی، در بهمن ماه سال گذشته- ۱۳۹۱- در تهران درگذشت.

صادق طباطبایی اینک کمابیش به دور از دنیای سیاست ساکن تهران است.  و ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران ، ۳۲ سالی است که در تبعید در پاریس روزگار می گذراند و خواستار انحلال و سرنگونی جمهوری اسلامی است.

رأی دهید
کبالت - کرج - ایران
رفیق شیخ صادق خلخالی کاندیدای مورد حمایت حزب توده!
‌سه شنبه 7 خرداد 1392 - 19:56
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.