«فتنه ۹۲» یا فتنهسازی برای ۹۲ ( یادداشتی از اکبر گنجی )
دوربین تلویزیون رسمی ایران در حال تصویربرداری از یکی از حوزههای اخذ رأی
اکبر گنجی ( روزنامه نگار و پژوهشگر )
ماههاست که نیروهای نظامی و امنیتی، و اصولگرایان رادیکال از «فتنه ۹۲» سخن میگویند. فتنه ۹۲ چیست؟ ممکن است براساس شواهد و قرائن محکم، وقوع رویدادهایی خطرناک- که توسط عدهای توطئهگر برنامهریزی شده- پیشبینی شود. در این صورت باید با ارائه مستندات نشان داد که چه توطئهای علیه رژیم جمهوری اسلامی طراحی شده و در حال عملیاتی شدن است.
اما مدعیات نیروهای نظامی و امنیتی و اصولگرایان رادیکال در این زمینه، «فتنهسازی» برای حذف رقباست. فتنهای که آنان برساختهاند، دارای سه ضلع است: الف- دولتهای خارجی به رهبری دولت آمریکا. ب- اصلاحطلبان، و هاشمی رفسنجانی و پیروانش. پ- جریان انحرافی به رهبری احمدینژاد.
رضا سراج، رئیس سابق بسیج دانشجویی، که این روزها از او به عنوان کارشناس مسائل استراتژیک یاد میشود، در مسجد شهرک شهید محلاتی که بسیاری از مسئولان سپاه در آن زندگی میکنند، سخنرانی کرده تا ضمن تحلیلی آنان را با فتنه ۹۲ آشنا سازد.
ابتدا گزارشی دستهبندیشده از نظرات بخش امنیتی سپاه در ۴ بند ارائه کرده و سپس در نتیجهگیری- بند پنجم- به داوری درباره آن خواهیم پرداخت.
[آقای سراج] میگوید: نظام سلطه جهانی و عوامل داخلیاش در برابر جبهه انقلاب اسلامی قرار گرفتهاند. آمریکا در فتنه ۸۸ میخواست از طریق «انقلاب مخملی» جمهوری اسلامی را سرنگون سازد. ایران مهمترین مسئله سیاست خارجی آمریکا است و هرچه سریعتر باید این مسئله را حل کند. مهمترین استراتژیستهای آمریکا به دولت اوباما گفتهاند: برای مهار ایران فرصت زیادی وجود ندارد، دوران اوباما آخرین فرصت است. برای اینکه همه فرصتهای داخلی و خارجی به سود قدرتیابی ایران و به زیان آمریکا است.
یکم- فرصتهای خارجی:
از نگاه طیفی که رضا سراج آنها را نمایندگی میکند، این تحولات به مثابه فرصتهای خارجی به سود ایران و به زیان آمریکاست.
اول- افول آمریکا: افول شدید آمریکا موجب شده که گزینه نظامی به حاشیه رفته و مذاکره با ایران به تنها راهبرد آمریکا تبدیل شود. به گفته رئیس شورای روابط خارجی آمریکا، جهان چند قطبی شده و ایران یکی از قطبهای آن است. دوم- اضمحلال رژیم صهیونیستی. سوم- سقوط و تزلزل رژیمهای وابسته به آمریکا در منطقه (جابهجایی قدرت در عربستان با مرگ پادشاه و ولیعهد که توأم با بیثباتی خواهد بود. جابجایی قدرت به صورت با ثبات در عربستان منوط به حل مسائل آمریکا با ایران است). چهارم- استمرار بیداری اسلامی. پنجم- قدرتیابی ایران در منطقه. ششم- حل مسئله سوریه منوط به توافق با ایران است.
دوم- بهترین فرایندهای فرصتساز داخلی:
سراج این فرایندها را فرایندهای فرصتساز داخلی میشمارد:
اول- در انقلاب اسلامی شاهد ایستادگی نسل اول، تثبیت نظام توسط نسل دوم، و نهادینهسازی ارزشها توسط نسل سوم بودهایم. دوم- تحکیم رابطه مردم با رهبری است که دائماً تقویت شده است. سوم- جهش علمی کشور و غرور ملی. چهارم- بصیرت مردم که فریب مدعیات پیروی از خط امام را در فتنه ۸۸ نخوردند. پنجم- تقویت روحیه استکبارستیزی. ششم- احساس نقش تاریخی در مناسبات منطقهای و بینالمللی.
به عقیده او با توجه به این مقدمات، ایران از نظر فرصتهای داخلی و خارجی در بهترین وضعیت قرار دارد. میگوید: «روند قدرتیابی جمهوری اسلامی بهگونهای است که آمریکاییها نمیتوانند خیلی منتظر بمانند و باید در همین امسال و سال آینده مسئلهشان را با ایران حل کنند».
سوم- انتخابات نقطه کانونی تقابل جمهوری اسلامی و آمریکا:
سراج معتقد است که انتخابات ریاست جمهوری میتواند فرصتهای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی را تقویت کند، اما آمریکا میخواهد تا فرایندهای فرصتی را معکوس سازد. انتخابات ۱۳۷۶ به دنبال متوقف کردن فرصتهای ایران بود، اما فتنه ۸۸ به دنبال معکوس کردن فرصتها بود. منتها، انتخابات ۸۴ فرصتها را جهش یافته کرد. پیروزی اصولگرایان در انتخابات ۹۲ فرصتها را جهشیتر خواهد کرد. جهش یافتگی فرصتها به زیان آمریکا است. به همین دلیل آمریکا به دنبال تبدیل انتخابات به چالشهای اقتصادی/سیاسی/امنیتی/محاسباتی است. او مدعی است، آمریکا سه مدل برای ایجاد چالش در انتخابات ۱۳۹۲ طراحی کرده است:
الف- مدل قبل از انتخابات با اسم رمز انتخابات آزاد: اعتراض و اجتناب از برگزاری انتخابات که در روسیه عملیاتی شد. مقابله احمدینژاد با انتخابات نظام پزشکی «یک خط و نشان بود».
ب- مدل حین انتخابات از طریق انجام اقدامات امنیتی مهندسی شده: خرابکاری و ترور که در پاکستان و لبنان عملیاتی شد.
پ- مدل بعد از انتخابات: که مصادیق آن اوکراین، گرجستان، قرقیزستان و فتنه ۸۸ است.
اما از نگاه طیفی که سراج آنها را نمایندگی میکند، این مقاصد چگونه پیگیری خواهد شد؟
الف- مزدوران داخلی: این طرح از طریق برخی از بازیگران داخلی(اصلاحطلبان و جریان انحرافی) عملیاتی خواهد شد.
ب- تشدید فشارها از طریق افزایش تحریمهای اقتصادی به منظور به راه انداختن اعتراض اجتماعی و اعتراض سیاسی در انتخابات علیه نظام: تحریمهای فلجکننده آمریکا به دنبال قطع درآمدهای ارزی و کالاهای استراتژیک است. هدف آنان وضع تصویب تحریمهای جدید است.
پ- اشتباه محاسباتی و مذاکره با ایران در دولت فعلی یا دولت بعدی: آمریکا به دنبال تجدید نظر ایران در محاسبات و سوق دادن ما به اشتباه محاسباتی است. سراج میگوید که [محمود] احمدینژاد اسیر همین دام شد:
«پالسهای آن را در سخنرانی ۲۲ بهمن و در عکس یادگاری گرفتن با پشت زمینه پرچم آمریکا را داریم میبینیم. کانال دوم دیپلماسی را فعال کردند در آلمان و اینکه دارند از آنجا پالس میفرستند به آمریکاییها، همه این موارد را داریم میبینیم. معلوم است که بعضیها دچار اشتباهات محاسباتی شدند. «شعب ابیطالب» را آنهایی مطرح کردند که دچار اشتباه محاسباتی شده بودند. کاری که آمریکاییها میخواهند در ابتدای سال ۹۲ انجام دهند، این است که میخواهند این اشتباه محاسباتی را تشدید کنند و از طرفی هم میخواهند بیثباتی برای ما ایجاد کنند».
سراج مدعی است که دولت احمدی نژاد برخلاف مصالح ملی در حال مذاکره مخفیانه با دولت آمریکا است:
«در حال حاضر دارند گفتوگو را انجام میدهند. اصطلاحی است به نام دیپلماسی کانال ۲ که این دیپلماسی از طریق یک کشور ثالث انجام میشود. آمریکاییها نمایندهشان برای این گفتوگوها «جان کری» بود که در حال حاضر وزیر خارجه است. وقتی که در راهپیمایی ۲۲ بهمن گفته شد که اگر آمریکاییها اسلحه را کنار بگذارند، منظورشان از اسلحه تحریمهاست و اینها میگویند که اگر آمریکاییها تحریمها را بردارند، میگویند که من خودم [احمدینژاد] میروم و با آنها مذاکره میکنم. آمریکاییها وقتی احساس کنند که ما در نقطه ضعف قرار داریم، تحریمها را بیشتر میکنند».
وی در ادامه دو انگیزه برای مذاکره تیم احمدینژاد با آمریکا بر میشمارد:
«اینها میگویند که اگر مذاکره صورت بگیرد، ضربه اساسی به گفتمان انقلاب وارد میشود و گفتمان انقلاب تسلط خودش را در جامعه از دست میدهد و از طرفی هم میگویند که اگر مذاکره صورت بگیرد، گشایش اقتصادی در شرایط کشور به وجود میآید که این مسئله برای ما سبد رأی درست میکند».
ت- شعار انتخابات آزاد اسم رمز تأیید صلاحیت مشایی:
سراج معتقد است احمدینژاد شعار انتخابات آزاد سر داده که معنایی جز تأیید صلاحیت [اسفندیار رحیم] مشایی ندارد. اگر صلاحیت مشایی تأیید شود، انتخابات آزاد است. اگر صلاحیت او رد شود، انتخابات آزاد نبوده و او کشور را در «شرایط اضطرار» نگاه خواهد داشت. یعنی به سمت عدم برگزاری انتخابات پیش خواهد رفت. سر دادن شعار بهار توسط احمدینژاد در همین راستا و پیروی از سازمان مجاهدین خلق است(پدیده نفاق جدید). جریان انحرافی پس از انتقاد حضرت آقا از احمدینژاد، «به شبکه وبلاگیشان دستور دادند که قداستشکنی کنند. در یکی از وبلاگها کسی نوشت که عدل جزو اصول دین است، ولی ولایت فقیه جزء اصول دین نیست، پس ما به خاطر عدالت میتوانیم از ولایت فقیه عبور کنیم. یکی دیگر از وبلاگهایی از این دست نوشت که من هنوز برایم هضم نشده که چرا آقا اینقدر تشر زدند به رئیسجمهور، مگر رئیسجمهور چه کاری کرده بود. این فرد در برخورد آقا تشکیک ایجاد کرد که به همین خاطر گفت که من وبلاگم را تعطیل میکنم. اینها حرکتهای تکتیرانداز نیست. اینها کاملاً هدفمند عمل میکنند، دو گام به جلو و یک گام به عقب میروند».
سراج سپس به ذکر دلایل رفتارهای تابوشکنانه و ایستادن در برابر همه نظام پرداخته و میگوید:
«جریان انحراف هیچ راهی غیر از بقا در قدرت ندارد. در غیر این صورت به میرایی میرود و به دلیل پروندههایی که اینها دارند، اگر از اریکه قدرت پایین بیایند، باید پاسخگو باشند. اینها باید در قدرت بمانند تا قدرت برایشان مصونیت ایجاد کرده و خط قرمز بشود. تنها راه رسیدن به قدرت و داشتن مصونیت هم تکیه بر یک گزینه [یعنی مشایی] است و اصلاً به گزینههای دیگر فکر هم نمیکنند. اسامی دیگری هم که مطرح میشود، مشقی است و میخواهند حساسیتها را کم کنند، زیرا هر کس دیگری غیر از این یک نفر کاندید بشود، به راحتی با نظام کنار میآید».
اما فقهای شورای نگهبان گفتهاند که مشایی را رد صلاحیت خواهند کرد.
چهارم- تضمین پیروزی اصول گرایان:
سراج میگوید: اصولگرایان برای پیروزی در انتخابات باید وحدت کنند، اما اساس کار ولی فقیه است، لذا:
«نباید از آقا جلو بیافتیم، صبر کنیم تا ایشان ملاکها و معیارها را بگویند و ببینیم که حضرت آقا با چه ملاکی میخواهند به مردم دید بدهند که اصلح را انتخاب کنند... ما نباید در دعواها و بازیهای سیاسی قرار بگیریم و حدود ۱۰ الی ۱۵ روز دیگر صبر کنیم تا حضرت آقا در مشهد سخنرانی کنند. انتخابات مهم است و ایشان هم جامعه و امت خودشان را در این شرایط رها نمیکنند. ملاکها و معیارهایشان را میگویند و ما در آن زمان میتوانیم براساس ملاکها و معیارها اصلح را انتخاب کنیم که بهتر است خودمان به اصلح برسیم».
نتیجه:
الف- تصویری که از قدرت منطقهای و جهانی ایران ساخته میشود، کاذب است. تبدیل ایران به یکی از قطبهای جهانی با کدام شواهد و قرائن تأیید میشود؟ درست است که قدرت نظامی ایران از جهاتی افزایش یافته، اما صرف قدرت نظامی چارهساز نیست. کما این که اتحاد جماهیر شوروی بزرگترین قدرت نظامی جهان بود و به دلایل گوناگون- از جمله ضعف اقتصادی- از درون فرو پاشید. میانگین رشد اقتصادی ایران و ترکیه در دوره هشت ساله ۲۰۰۵- ۲۰۱۲ را مقایسه کنید. بگذریم از اینکه تحریمهای اقتصادی فلجکننده جامعه را به سراشیبی نابودی از درون انداخته است.
بیثبات شدن عربستان سعودی چه سودی برای ایران و منطقه دارد؟ آیا در آن کشور یک اپوزیسیون مستقل دموکرات وجود دارد که امیدوار باشد؟ استمرار بیداری اسلامی هم دو پیامد منفی داشته است: اول- جنگ سلفیهای تندور با نیروهای میانهرو سنی. دوم- جنگ شیعه و سنی. این فرایند چه سودی برای ایران دارد؟
ب- فرصتهای داخلی هم مدعیاتی بدون شواهد و قرائن است. به مدعای کاذب میزان بالای محبوبیت رهبر بنگرید. اگر این مدعا صادق است، اجازه دهید تا نهادهای مستقل درباره میزان محبوبیت چهرههای سیاسی و مذهبی- از جمله آیتالله [علی] خامنهای- نظرسنجی کنند. بگذارید درباره میزان اعتماد مردم به نهادهای حکومتی نظرسنجی مستقل صورت گیرد. به موافقان مذاکره و رابطه با آمریکا هم اجازه دهید تا راهپیمایی برگزار کنند. بصیرت مردم افزایش یافته است، بسیار خوب، نظارت استصوابی را لغو کنید و بگذارید تا مردم با بصیرت خود از میان همه نامزدها- از جمله [میر حسین] موسوی و [مهدی] کروبی و [محمد] خاتمی و عبدالله نوری و [اسفندیار رحیم] مشایی و...- فردی را به ریاست جمهوری برگزینند.
پ- تحلیلها و هشدارها نشاندهنده آن است که نیروهای نظامی و امنیتی بیشتر از همه نگران فتنه احمدینژاد و یارانش هشتند. مجتبی ذوالنور، مشاور نماینده ولی فقیه در سپاه، در ۱۲ اسفند ۹۱ درباره سخنان احمدینژاد مبنی بر غیرقانونی بودن دخالت سپاه در انتخابات سازمان نظام پزشکی گفته است:
«طبیعی است کسانی که در انتخابات دنبال انحراف هستند، امروز قشر ولایتمدار و اصیل را مورد هجمه قرار دهند. در انتخابات نظام پزشکی برخی علیه سپاه و وزارت اطلاعات هجمههای تبلیغاتی را در بوق کرنا کردند در حالی که سپاه همانند نیروی انتظامی یکی از ضابطین قضایی است و در انتخابات نظام پزشکی به وظیفه خود عمل کرده است. در آستانه هر انتخاباتی شورای نگهبان یا نظام پزشکی ممکن است از هر دستگاهی استعلام کنند و بخواهند سوءپیشینه و مشکل امنیتی آن افراد را بررسی کنند. حالا وقتی سپاه به وظیفه خود در مورد استعلامها عمل میکند، علیه سپاه جوسازی میکنند. چون یکی از وظایف سپاه حفظ امنیت انتخابات است، جریانهایی که با انقلاب زاویه دارند در صدد آن هستند تا با نزدیک شدن به انتخابات با تبلیغات گسترده چهره سپاه را مخدوش کنند».
سایت احمد توکلی هم در ۱۳ اسفند ۹۱ نوشته است:
«لغزخوانی این روزها برای سپاه و مراجع و بزرگان و دیگر قوا، گوش خواباندن برای قدرت است. باید ماند اما این بار نه از راه خاطره خدمترسانی بلکه از طریق آتشافکنی. این بساط در آوردن و معرکه راه انداختن چوب آخر است. ماندن به هر قیمتی. خاطرهای که از این روزها باید بماند آتش است. یک روز بر خرمن ارز و روز دیگر بر خرمنگاه سپاه. کدخدای بعدی با خاک گلنگزنی مواجه نیست با دود آتش طرف است و خرمن سوخته».
خطر اصلی گروه احمدینژاد است که نه تنها در برابر کل نظام ایستادهاند، بلکه ممکن است تا عدم برگزاری انتخابات و بسیج مردم علیه جمهوری اسلامی پیش رود. برای احمدینژاد مسئله همه یا هیچ است. یا در قدرت و محفوظ خواهد بود و یا کل بازی را به هم خواهد زد. احمدینژاد حتی اگر بخواهد، آیا قادر به انجام چنین کاری است؟ خواستن یک چیز است و توانستن امری دیگر. آیا احمدینژاد دارای نیرویی جز اقشاری است که اندک یارانههای نقدی را دریافت میکنند تا زنده بمانند؟ آیا مسبب این وضعیت- یعنی به زیر خط فلاکت رفتن میلیونها تن- فقط و فقط احمدینژاد است؟ با رفتن او، این معضل عظیم را چه کسی حل خواهد کرد؟
ت- میگویند آمریکا به دلیل مشکلاتی که دست به گریبان آن است، قصد دارد تا مسائل خود با ایران را حل کند. مسئله اصلی آنان این است که طرف ایرانی مذاکره چه کسی باشد؟ به تعبیر دیگر، نزاع بر سر ماندن در قدرت از طریق مذاکره با آمریکا است. احمدینژاد برای افزایش آرای انتخاباتی به دنبال مذاکره با آمریکاست. لذا مدیریت انتخابات و مذاکره با آمریکا مهم است. به همین دلیل این گروه به دنبال مدیریت این امور مهم است تا به خطر افتادن قدرتشان را مرتفع سازند. احمدینژاد نماد به بنبست رسیدن همین باند است. آنها همچنان از روشهای شکست خورده امثال سعید امامی استفاده میکنند. هدف اینها هژمونیک کردن ایدئولوژی اسلامگرایی آمرانه آیتالله خامنهای است. میگویند همه صبر کنید تا «آقا» تکلیف انتخابات را روشن سازد.
ث- نیروهای رادیکال نظامی و امنیتی و اطلاعاتی در حال فتنهسازیاند. آنان اصلاحطلبان را با تیم احمدینژاد یکی کرده و هر دو را خادم آمریکا قلمداد میکنند. اصلاحطلبان که به دنبال آشتی و ورود به نظام هستند، طبعاً هیچ اقدام تحریککنندهای انجام نخواهند داد. این خواست احمدینژاد که یکی از یاران و همفکرانش را به ریاست جمهوری برساند، کوششی غیرطبیعی نیست. [اکبر] هاشمی [رفسنجانی] و خاتمی هم چنین خواستی داشتند. منتها احمدینژاد- برعکس هاشمی و خاتمی- به شدت نگران دوران پس از ریاست جمهوری است که با او و یارانش چه خواهند کرد؟ انتظار از رئیسجمهور که مطیع محض رهبر باشد و حتی قادر نباشد معاون اول خود را برگزیند، یا وزیر اطلاعات را تغییر دهد، خلاف قانون است، نه کودتای اجتماعی.
شاید مهمترین فتنه- یا فتنه ۹۲- همان فتنهای باشد که نظامیان و امنیتیها در حال ساختن آنند: یعنی مدعای کاذب طراحی پروژه مقابله با جمهوری اسلامی در انتخابات ریاست جمهوری توسط دولت اوباما و اجرای آن پروژه توسط اصلاحطلبان و جریان انحرافی به رهبری احمدینژاد است. وزیر اطلاعات هم گفته است: «هدف ما جلوگیری از به وجود آمدن فتنه، قبل از انتخابات است». هیچ فتنهای در کار نیست، از نظر آنان نامزد شدن چهرههای شاخص اصلاحطلبان و فرد مورد نظر احمدینژاد- یعنی مشایی- فتنه جدید است.