گاف تکنولوژیک جیمز باند در 'اسکای فال'

 

در دنیای واقعی، اولین صحنه مکالمه باند و سیلوا ممکن است به سختی قابل شنیدن باشد

برای من، به عنوان یه گیک و خوره تکنولوژی، بارها پیش آمده است که وقوع چیزهای غیرممکن در عالم تکنولوژی، حس لذت بردن از یک فیلم را خراب می کنند. مثلا هنگام تماشای روز استقلال (Independence Day)، لحظه ای که جف گلدبلوم از یک کامپیوتر مک برای انتقال ویروس به سفینه موجودات بیگانه استفاده کرد و بشریت را نجات داد، اصلا کل موضوع فیلم برایم لوث شد. چون، خصوصا در آن دوره (سال ۱۹۹۶)، اینکه شما بتوانید به راحتی و صرفا با یک کابل، کامپوتر مک خود را به یک پرینتر وصل کنید و آن دو نیز یکدیگر را بشناسند و شروع به کار کنند، به یک معجزه شباهت داشت.

پس، به شما، یعنی همه کسانی که حساسیت مشابهی دارید و قصد تماشای اسکای فال، آخرین سری مجموعه فیلمهای جیمز باند را دارید هشدار می‌دهم. زیرا من این فیلم را دیده ام و اگر علاقه شما به تکنولوژی صرفا از نوع رئالیستی آن است، در آن صورت این فیلم برای شما جلوه متفاوتی خواهد داشت.

یکی از خطاهای فاحش این فیلم، در مهمترین صحنه دیالوگ بین رائول سیلوا، تروریست سایبری و باند که به یک صندلی بسته شده است، پیش می‌آید.

در آن صحنه، اتاقی بزرگ می بینیم که چندین طبقه کامپیوتر در آن قرار دارند و همه‌شان هم در حال کارند. سیلوا حملات سایبری خود را از طریق این کامپیوترها سازمان می‌دهد.

هرچند، آنچه که یک گیک همچون من را در آن صحنه آزار می‌دهد، این است که هیچ صدای نویزی در بک‌گراند شنیده نمی‌شود.

اولا، یک اتاق پر از کامپیوتر، لازم است که سیستم تهویه داشته باشد تا دمای سرورها را همیشه پایین نگه دارد. من، فارغ از موقعیت خطیری که باند در این صحنه داشت، همه فکر و ذکرم این بود که به دلیل بیش از حد داغ شدن سرورها (اصطلاحا اُوِرهیت شدن)، هر آن ممکن است آتش سوزی بشود.

دوما، هرکسی که به یک مرکز سرور سر زده باشد، حتما به شما خواهد گفت که در چنین محیطی شنیدن صدای مکالمه افراد - به خاطر نویز مداوم ناشی از صدای کامپیوترها و سیستم تهویه - کار به شدت سختی است.

هک کردن با اعمال شاقه

 
گرافیک کیو از اینترفیس متنی (command-line) بهتر به نظر می‌رسید

در یکی از صحنه های بعدی فیلم، تلاش فعال سیلوا را برای هک کردن سرورهای MI6 (دستگاه اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا) می‌بینیم؛ آن هم به اینصورت که باند و کیو (دیگر شخصیت فیلم) در حال تماشای یک انیمیشن هستند که شیوه عملکرد کدی را که در این حمله از آن استفاده می‌شود، نشان می‌دهد.

این انیمیشن خیلی خلاقانه است ولی مطلقا هیچ شباهتی به آن چیزی که ممکن است در عالم واقعیت ببینید، ندارد.

در عوض، آنچه که شما خواهید دید، یک خط دستور (command line) ساده است. بسیار خوب، قبول دارم که خیلی تصویر کسل کننده‌ای است. اگر خیلی خوش‌شانس باشید، شاید بتواند کپی محتویات صفحه تصویر کامپیوتر شخص حمله کننده را نیز داشته باشید. اما گرافیک خلاقانه؟ بعید می‌دانم.

در این صحنه نیز، انگار از ما گیکهای متخصص امنیت کامپیوتر خواسته می‌شود که آگاهی خود را از پیچیدگی‌های دانش رمزنویسی بروز ندهیم؛ خصوصا در صحنه‌ای که در آن، باند موفق می شود بخشی از کد را کشف رمز کند و به این ترتیب نام ایستگاه متروی "گرَن بورو" را از دل آن بیرون می‌کشد.

ای‌کاش به همین سادگی بود. اما واقعیت آن است که رمزگشایی از یک کد، کار فوق العاده مشکلی است. کافی است میزان سختی این کار را از کارکنان بینوای GCHQ (مرکز شنود و کنترل ارتباطات دولت بریتانیا) بپرسید. تازه همین هفته پیش بود که آنها اذعان کردند بر سر رمزگشایی از یک پیام که ۷۰ سال از عمر آن می گذشت و به پای یک کبوتر مرده بسته شده بود، هاج و واج مانده بودند. کارهایی از این دست، فقط امروزه و آن هم با قدرت پردازش بالای کامپوترهای فعلی، میسر است.

من نمی‌توانم به خاطر بیاورم آخرین باری که حتی یک کد ساده جانشینی حروف (substitution code) را شکستم، چه زمانی بود. هرچند، باید اذعان کنم که من برای GCHQ کار نمی‌کنم.

صحنه‌های ردگیری

 


سم مِندِس، کارگردان فیلم، دقت در زمینه تکنولوژی را بالاترین اولویت خود قرار نداد

و پس از آن می رسیم به صحنه ای که اعصاب من را مورد نوازش اساسی قرار داد: ردگیری باند در زیر زمین.

عامه مردم از این که ردگیری افراد در اماکن سربسته، با استفاده تکنیکهای رادیویی مثل وای-فای، بلوتوث و زیگ‌بی تا چه حد کار مشکلی است، آگاهی ندارند.

تمام آن تکنیکها به شدت غیر قابل اطمینان هستند. حال، اگر این ردگیری فرد در فضای سربسته، به جای روی زمین، بخواهد در زیر زمین انجام شود، کل قضیه دیگر بدل به یک کابوس می‌شود.

با این وجود، ما در فیلم می‌بینیم که کیو، بلافاصله به کمک تجهیزاتی که باند همراه خود دارد، به راحتی رد او را در حین حرکت در اعماق تونلهای زیرزمینی لندن می‌گیرد.

البته، تشخیص این که چرا فیلمها در به تصویر کشیدن تکنولوژی دچار بزرگنمایی و زیاده‌روی می‌شوند، کار سختی نیست.

همین قضیه هک کردن را در فیلم اسکای فال، به فرض مثال در نظر بگیرید.

در دنیای واقعی، هک کردن عملی کاملا پیش پا افتاده است و شامل تعدادی مراحل مشخص است که باید طی شوند، هرچند که ممکن است کار و زمان زیادی صرف آنان شود. این مراحل از تشخیص سیستمهایی که دارای ضعف هستند شروع و به اجرای برنامه (هایی) که اجازه تسخیر آن سیستمها را از راه دور می‌دهند، ختم می‌شود.

همچنین، عمل هک عمدتا در محیط کامپیوتری از مد افتاده command line انجام می شود که کاملا متنی است و در آن از گرافیکهای آنچنانی هم خبری نیست. هر فیلمی که بخواهد در این باره، تصویری کاملا رئالیستی ارائه دهد، ممکن این ریسک را به جان بخرد که مخاطبانش، هنگام تماشای فیلم خوابشان ببرد.

تشویق به تحصیل

 


باند خوش‌شانس است که مجبور نیست در آزمون ICT شرکت کند و در آن قبول شود

جنبه مثبت این جور شاخ و برگهای دراماتیک دادن به تکنولوژی، برای ما که درگیر آموزش علوم کامپبوتر هستیم، آن است که نسل جوانتر را تشویق به انتخاب رشته کامپیوتر در تحصیلات عالی می‌کند.

هرچند، حتی بدون این زرق و برق‌های سینمایی نیز، زندگی برای کارشناسان علوم کامپیوتری حسابی هیجان انگیز است. یکی از مهمترین بخشهایی که من در زندگی ام درگیرش می‌شوم، حضور در دادگاه به عنوان شاهد و متخصص، برای وکلای مدافع است.

در این کار، من با مجوز دادگاه به جستجوی هارد دیسک یا موبایل یک موکل می‌گردم، با مظنونان در زندان ملاقات می‌کنم و برای کمک به یافتن پاسخ به سوالات تکنیکی، در دادگاه حضور پیدا می‌کنم.

اکنون دنیا به سرعت در حال تغییر است و با بیشتر شدن حجم اطلاعاتی که بر روی دستگاه‌های دیجیتال ذخیره می‌شوند، در آینده می‌توان شاهد جریانات به مراتب جالبتری نیز بود.

اهمیت این اطلاعات و نیاز به سیستمهای امن، قطعا یکی از جنبه‌های تکنولوژی است که اسکای فال به درستی به آنها اشاره کرده است. جیمز باند آینده لازم است از تاثیرات مخربی که هک کردن سیستمهای اطلاعاتی به بار می‌آورند، آگاهی تمام و کمال داشته باشد.

رأی دهید
mahshahr - ونکوور - کانادا
این بابا فکر کرده دعوتش کردن برای اظهار نظر در مورد مقاله های کنفرانس علمی! فیلم جیمزباند بوده دیگه با همین چیزاش شیرینه، از زمان شون کانری همین بوده که هست
دوشنبه 13 آذر 1391 - 16:36
Smaes2002 - لندن - بریتانیا
دوست خوب من که این متن رو نوشتی، خیلی به خودت نکیر و وقت کردی قسمتهای مختلف باند رو ببین! قسمتهای مختلف باند همیشه یه سری تکنولوزى که از زمان خودش جلو تر هست رو معرفی میکنه. نمونش ماشینی که به زیر دریایی تبدیل میشه یا ماشینی که به هوابیما تبدیل میشه!! دوست خوب من برو و راجع به باند اول خوب بخون و وقتی که فکر کردی که خیلی راجع به باند میدونی بیا با هم حرف بزنیم!! ولی وقتت رو هدر نده مطلب ننویس.
دوشنبه 13 آذر 1391 - 20:59
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.