اسیدپاشی بر مادر و سه دختر بیگناه توسط زن دایی!
اختصاصی عبرت نیوز: ماجرا بحدی تکان دهنده و تلخ است که به سادگی نمیتوان از کنار آن عبور کرد، نگاه کردن به چهره معصوم آرزوی ده ساله، هانیه 8 ساله و آتنا 2 ساله و همچنین مادر 35 ساله آنها آنقدر ناراحت کننده است که هر دلی را به درد می آورد، فارغ از چگونگی وقوع این جنایت، سخنان شیرین و مملو از گذشت دختری که صورتش را از دست داده است از ارزشمندترین آموزه های این ماجراست .
اکنون که این خانواده از قصاص صرف نظر کرده اند، مدافعان « گذشت » به میدان آمده و آنان را از رنج این واقعه تلخ نجات دهند
آرزو سمت راست و یلدا در سمت چپ و مادر و آتنا در وسط تصویر قبل از وقوع این جنایت
درد دلهای مادر خانواده و دغدغه های او و همچنین گلایه های پدر این دختران بی گناه از شیوه کمک رسانی اورژنس و پذیرش بیمارستانها و البته تقدیر و تجلیل از شهردار تهران و همسرش و همچنین یک پزشک ارزشمند و در نهایت سخنان پر از امید و گذشت آرزو و دل پر خون یلدای عزیز در دادگاه و مصاحبه از جمله فرازهای ارزشمند این گزارش است.
استمداد اعضاء یک خانواده از مردم و رسانه ها
در جنایتی کم سابقه و تکان دهنده، زن دایی بی رحم شب هنگام به بالین همسر و فرزندان خواهر شوهرش رفته و در شرایطی که مهمانان در خواب بودند، 4 لیتر اسید را به روی مریم، آرزو ویلدا خالی کرد.
به گزارش اختصاصی عبرت نیوز، محاکمه زنی که متهم است در اقدامی کینه جویانه، خواهر شوهر و سه فرزندش را در خواب غافلگیر و به روی آنها اسید ریخته است در یکی از محاکم کیفری و تجدید نظر دادگستری اصفهان آغاز و به صدور رای منتهی گردید.
محاکمه رو به پایان است و قضات دادگاه تجدید نظر و کیفری استان اصفهان باید پس از شور در خصوص متهم تصمیم قاطع و مناسب را بگیرند اما در این میان روحیه جالب و پر از گذشت و اطمینان و عطوفت بچه ها نسبت به پدرشان توجه همه حاضران را به خود جلب می کند.
شرح واقعه از زبان مریم مادر خانواده
درد دلهای مادر خانواده و دغدغه های او و همچنین گلایه های پدر این دختران بی گناه از شیوه کمک رسانی اورژانس و پذیرش بیمارستانها و البته تقدیر و تجلیل از شهردار تهران و همسرش و همچنین یک پزشک ارزشمند و در نهایت سخنان پر از امید و گذشت آرزو و دل پر خون یلدای عزیز از جمله فرازهای ارزشمند این گزارش است.
ماجرا هنگامی رخ می دهد که 4 عضو خانواده برای سفری کوتاه و تجدید دیدار با والدین وهمچنین شرکت در مراسم تاسوعا و عاشورا عازم شهرستان بادرود در اطراف کاشان شده و بی خبر ازنقشه شیطانی که قبلا برایشان طراحی شده بوده و به دعوت زن دایی جنایتکار پا به مهلکه ای خطرناک می گذارند.
« مریم » 35 ساله مادر خانواده که خودش نیز بشدت دچار آسیب و سوختگی شده ، ضمن بیان آنچه در آنشب سیاه رخداده است در گفتگویی اختصاصی به عبرت نیوز می گوید:
مدتها بود که قصد مسافرت به خانه پدری را داشتم و با اینکه نگرانی هایی از قبل وجود داشت با توکل به خدا سفر را برنامه ریزی کردم و علیرغم اینکه همسرم بشدت گرفتارکار بود، فرصت را غنیمت شمرده و ناچار در تعطیلات ایام محرم و در روزهای تاسوعا و عاشورا عازم کاشان شده و به اصرار زن برادرم طیبه به خانه آنها رفتیم.
تا بعد از ظهرهمه چیز خوب پیش رفت اما کم کم حس غریبی به من می گفت که قرار است اتفاقی بیفتد و دلشوره تمام وجودم را گرفت.
به هر صورت مشکلاتی وجود داشت که موجب می شد نگران باشم اما با تصور خوشبینانه اینکه محرم وعاشورا و تاسوعا هر انسانی را از بدی و ظلم دور می سازد با خودم کنار آمدم و با اینکه میلی به ماندن در خانه برادرم نداشتم اما اصرار همسر وی را پذیرفتم و آن شب شوم را در خانه ماندم.
ساعات پایانی شب من و بچه ها در پذیرایی خوابیدیم، آتنا و یلدا و آرزو هم در کنار من خوابیده بودند.
مریم در ادامه به خبرنگار ما می گوید: حدود نیمه شب بود که بچه ها شروع به سر و صدا کردند و پس از آنها خودم هم متوجه خیس شدن صورتم شدم و بلادرنگ از جا برخواستم و صحنه وحشتناکی را مشاهده کردم.
آنقدر شوکه شده بودم که نمی دانستم چه کنم، حس کردم صورتم خیس شده است، از جا بلند شدم و دیدم که زن برادرم در حالیکه فرزندش را در بغل گرفته بالای سر من ایستاده و یک چیزی در دست دارد، آتنا که آن موقع یک سال و هفت ماهه بود کنارم بود و ظاهرا مقداری اسید به صورت او پاشیده شده بود.
این مادر دردمند در ادامه اظهار کرد: به سرعت آتنا را به سمت آشپزخانه بردم تا صورتش را بشویم که ناگهان صدای جیغ یلدا و آرزو هم بلند شد و دیگر نفهمیدم چه کنم.
وقتی خودم را به محل خواب بچه ها رساندم دیدم که این زن شیطان صفت با همان میزان اسید باقی مانده، دو فرزند دیگرم را نیز مورد حمله قرار داده است.
صبر نکردم و تلاش کردم با وجود سردی هوا، بچه ها را با آب سرد بشویم اما میزان صدمات زیاد بود و کار خاصی نمیشد کرد و به همین دلیل همگی با سرعت خودمان را به اورژانس شهر بادرود رساندیم، متاسفانه بدلیل عدم آگاهی کافی نسبت به این مسئله اقداماتی زیادی نتوانستند انجام دهند و تنها موفق شدند با جدا کردن لباسها و شستن چشم و صورت بچه ها کمی از شدت خسارت بکاهند اما کاری که تخصصی باشد و مشکلات وارده را به حداقل برساند انجام نشد و ما بدلیل هزینه ها ی نقل و انتقال از جابجایی ما با آمبولانس خودداری شد و خودمان ناچار در همان ساعات به سرعت به اورژانس کاشان رفتیم .
در کمال تاسف در نخستین لحظات وقوع حادثه خدمات پزشکی مورد لزوم صورت نگرفت و حتی تشخیص داده نشد که آنچه به روی ما ریخته شده است اسیدی با قدرت فراوان است و دست اندرکاران معتقد بودند که جوهر نمک است.
مریم می گوید: چشم پزشکی که در کاشان ما را معاینه کرد گفت که چیز خاصی نیست، با گذشت زمان مشکلات ما نیز رو به افزایش گذاشت و پرسنل بیمارستان کاشان نیز نتوانستند خدمات شایانی انجام دهند و سر انجام من و فرزندانم بصورت عادی خودمان را به تهران رساندیم و با کمکهایی که نتیجه تلاشهای همسرم بود به بیمارستان سوانح و سوختگی شهید مطهری رفته و و همگی بستری شدیم.
مریم می گوید: هنوز گیجم که چرا او دست به اینکار زده است و چگونه توانسته مرتکب چنین جنایتی شود در حالیکه فرزند خودش را در بغل داشته است. البته می دانستم که رابطه خوب و صمیمی من و همسرم و فرزندان موفقم شاید کمی باعث چنین کینه و حسادتی شده باشد، من اصولا با او و همسرش مشکلی نداشتم و حتی وقتی به منزلشان رفتم به او کمک کرده و خانه را تمیز و بچه هایش را مراقبت می کردم.
اکنون پر از اندوه و رنجم نه برای خودم بلکه برای فرزندانم، برای آرزو و برای یلدا که این روزها با تمام مصائب و مشکلات محکم و استوار برای بهبودی می کوشند و درس می خوانند، دلشان پاک است و کینه ای در دل ندارند اما با همه این صبوری ها من و همسرم که کارمند شهرداری است امکان جبران خسارت را نداریم و اکنون مدتهاست که با تمام اندوخته هایمان نمی توانیم دخترهایمان را نجات بدهیم، من فقط دست دعا به سوی خداوند دراز کرده ام و از مردم و مسئولان و جامعه پزشکی کمک می خواهم تا بلکه امکان درمان فرزندانم فراهم شود.
در عین حال پدر خانواده که از کارمندان شهرداری تهران است با تلخ و تکاندهنده بودن این واقعه به عبرت نیوز می گوید: چیز زیادی نمی توانم بگویم زیرا آنقدررنج و سختی در خانواده من وجود دارد که نقل آن ممکن نیست اما باز هم خدا را شاکرم و با عطوفت و مهربانی فرزندانم را درمان می کنم، من چیز زیادی از مال دنیا ندارم اما با صبوری و توکل به خداوند رحمان این واقعه را هم پشت سر بگذارم اما شما می دانید که هزینه های درمان آنقدر زیاد است که درمان آرزو و یلدا را ساختی مواجه ساخته است.
وی با گلایه از مسئولان درمانی در بادرود گفت: اورژانس برای چه چیزی تاسیس شده استو چگونه باید ماموران آنجا متوجه چنین مشکلی نشوند و چرا باید به دلیل میزان هزینه نقل و انتقال فرزندان و همسر من نتوانند به بیمارستانی مجهز منتقل شوند.
حتی شبی که به بیمارستان شهید مطهری رفتیم از پذیرش مصدومین خودداری می کردند و به بهانه اینکه نیمه شب است و جا ندارند، درمان بر روی آنها را آغاز نکردند و بجای اینکه به من آرامش بدهند از ترس اینکه کسی فوت کند حتی از انجام خدمات اولیه هم خودداری می کردند.
چرا باید همسر و فرزندان من در چنین شرایطی به منزل فرستاده شوند و از انجام امور درمان بر روی آنها به شکلی قابل قبول اجتناب گردد.
هاشمی پدر این خانواده می گوید: ما واقعا مستاصل و درمانده از آنچه بوقوع پیوسته بود در انتظار کمک بودیم و من چون کارمند شهرداری بودم موضوع ظاهرا به اطلاع شهردار تهران سردار قالیباف رسیده و ایشان دستور دادند که بچه ها را به بیمارستان ببرند و متعاقب آن آرزو و یلدا و همسرم عازم بیمارستان شهید چمران شدند و مدت 50 روز در آی سی یو این مرکز درمانی بستری شدند و در خاتمه این مرحله از ما مبلغی حدود 98 میلیون تومان مطالبه شد که شهردار تهران آقای قالیباف آن را تقبل کرد و البته همسر ایشان هم مرتبا پیگیر بود اما نمی دانم چرا دستور شهردار در حد نوشته باقی ماند و پس از آن اقدامی صورت نگرفت .
البته از جامعه پزشکان ایران آقای دکتر امامی فوق تخصص جراحی پلاستیک مار را راهنمایی کردند ولی هزینه بالای درمان بچه ها به هیچ عنوان قابل تامین توسط من یا فردعادی نیست .
باید بگویم دکتر احمد مشیدی معاون هماهنک کننده « شهر سالم » مهمترین یاور ما بود که طی این مدت از هیچگونه مساعدتی دریغ نکرد ولی واقعیت این است که درمان بچه ها مسئله ساده ای نیست.
از طرفی متاسفانه باید بگویم که این ماجرا در عاشورای سال 89 رخ داده اما دستگاه قضایی موضوعی به این اهمیت را تا امسال طول داد و تازه ما یکماه است که موفق شدیم در دادگاه تجدید نر استان اصفهان حضور پیدا کنیم و آنهم بدلیل مشکلات مالی بدون راهنما و وکیل قانونی که شاید منتهی به ضرر و زیان ما شده باشد، معتقدم واکنش به مقوله اسید پاشی بسیار ضعیف است و باید قاطعانه برخورد شود.
خبرنگارعبرت نیوز که خود بشدت از مشاهده مشکلات این خانواده متاثر است می نویسد: با آتنا گفتگوی خاصی نتوانستم انجام دهم زیرا او کودکی است که در زمان واقعه 1 ساله و نیمه بوده و الان تنها 3 سال دارد و خاطره خوشی ندارد اما گفتگو با یلدا که تنها 8 سال دارد و کلاس دوم دبستان یکی از مدارس تهران است بسیار قابل توجه است.
یلدا به عبرت نیوز می گوید: من بشدت از زن دایی خودم ناراحت هستم و هیچگاه نمی توانم او را ببخشم، به صورت من نگاه کنید، او این بلا را به سر من آورده اما به چه دلیلی ، من با او کاری نکرده بودم تازه همیشه سعی می کردم که کمکش باشم.
یلدا گرچه می گوید اجازه صحبت در دادگاه نیافته است اما معتقد است که زن دایی او هیچ مشکلی نداشته و در کمال عقل چنین کاری را صورت داده زیرا در همان زمان فرزند خودش در بغلش بوده است.
یلدای مهربان با همه رنجها و زجرهای که بخاطر این واقعه به او تحمیل شده است و با لحنی کودکانه می گوید « من او را نبخشیدم و نخواهم بخشید » اما پدر و مادرم را با تمام وجود دوست دارم .
یلدا می گوید: مردم همه خوب هستند و از آنها می خواهم نه به من بلکه به خواهرم آرزو کمک کنند تا به آرزوهایش برسد و آبجیم خوب بشه و بعد اگر ممکن بود به داد من هم برسند.
اما ماجرای اخلاق آرزوی 10 ساله بسیار خواندنی است، او دختری مهربان و پر از شر و شور است و لحظه ای آرام ندارد و حتی در زمانم محاکمه نیز ساکت بوده و پس از آن هم لحظه ای از مادر و چدرش جدا نمی شود.
آرزو چه گفت
این دختر ده ساله که در کلاس چهارم دبستان فومنی تهران مشغول به تحصیل است به خبرنگار عبرت نیوز می گوید: من علاقه عجیبی به پدر و مادرم دارم و این روزها این علاقه بیشتر و نزدیک تر شده است.
من در طی این مدت خیلی اذیت شدم اما پدرم همیشه به من روحیه داد و ذره ای در کمک به من درنگ نکرد، من احساس بدی ندارم و با خودم و مشکل امروزم کنار آمده ام .
من قبلا از هیچ چیز نمی ترسیدم اما امروز از آمپول خیلی می ترسم ولی باید با آن هم کنار بیایم.
آرزو از مدرسه هم روایتی جالب دارد و می گوید: دوستهای هم کلاسی مثل قبل با من رفتار می کنند و با وضع صورتم کنار آمده اند اما منتاسفانه کلاس اولی ها از من می ترسند و فرار می کنند.
خوب چاره ای نیست من باید درک کنم .
معلمها با من مهربان هستند مثل بقیه بچه ها.....
آرزو اما در خاتمه صحبتش درس بزگی به همه می دهد و می گوید: من برای خودم و خواهرم و مادرم و پدرم ناراحت هستم اما دلم برای متهم « زن دایی » سوخت و او را بخشیدم و قصاص هم نخواستم زیرا او به هر صورت زن دایی من بود و از این واقعه هم که پیش آمده بشدت ناراحت هستم ولی پیش آمده و من باید گذشت می کردم.
کمی ناراحت هستم که چرا باید حسادت کار آدم را به اینجا بکشد ولی این قضیه ممکن است برای هر کسی پیش بیاید .
لازم به ذکر است متهمان این پرونده پیش از این دستگیر و در حبس به سر می بردند و پس از آن متهم ردیف نخست طیبه .......به اتاهم اسید پاشی و عدم کمک به مصدومان در دادگاه بدوی محکوم و سپس در مرجع تجدید نظر و کیفری استان اصفهان نیر محاکمه و محکوم شده است و با توجه به گذشت شکات از وی از قصاص عبور و باید دیه قانونی را پرداخت و از جهت عمومی نیز مجازات گردد.
عبرت نیوز از کلیه کسانی که علاقمند به کمک و مساعدت مالی و یا درمانی به این خانواده هستند می خواهد تا با ارسال نظر و پیشنهاد و زمینه کمک و مساعدت را فراهم کرده و وارد این عرصه خیر و ارزشمند شده و دعای خیر این خانواده را همراه داشته باشند.
امروز به حمایت و محبت سبزتان نیازمندیم
هموطن گرامی ................شماره تلفن و امکان تماس با خانواده در عبرت نیوز محفوظ است و علاقمندان می توانند از این طریق کمکهای خود را در تمام زمینه ها سامان دهند. هموطنانی و جامعه پزشکی در صورت علاقمندی برای تماس مستقیم با خانواده میتوانند با سامانه پیامک عبرت نیوز تماس تا امکان ارتباطشان برقرار گردد.