شایعه گفتگوهای پنهان ، نشانه ای خطرناک برای ایران
اوباما در اولین نشست خبری اش پس از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اعلام کرد خواستار حل دیپلماتیک مشکلات است و برای آزمودن میزان همکاری ایران در حل مشکلات در ماه های آینده خواهد کوشید تا مذاکره ای بین ایران و جامعه بین المللی صورت بگیرد با این همه درباره همکاری جمهوری اسلامی با جامعه بین المللی قولی نمی دهد. اوباما گفت ما می خواهیم مسئله حل شود واگر ایران د رمورد حل مشکل جدی باشد، اجازه نمی دهیم پروتکل های دیپلماتیک ما را محدود کند.
بهروز بهبودی
www.bbehbudi.com
contact@bbehbudi.com
سخنان باراک اوباما بسیار شبیه سخنان او در آغاز دور اول ریاست جمهوری اش در چهار سال پیش است. این سخنان در حالی مطرح می شود که ایشان خود بهتر از هر کسی می داند مشکل دنیا با ایران حل شدنی نیست نه آنکه دنیا یا مردم ایران و حتی عده زیادی از دست اندرکاران داخل نخواهند، نه! این نخواستن ریشه در ساختار متناقض جمهوری اسلامی دارد و برآمده از ماهیت آن نظام است. جمهوری اسلامی ماهیتاً نمی تواند بدون دشمنی با آمریکا و غرب زندگی کند و زنده بماند اگر غیر از این بود می بایست در طول سی و چند سال گذشته شرایط تغییر می کرد. به همین دلیل است که اوباما می گوید اگر ایران جدی باشد یعنی او خود می داند که ایران جدی نیست.
آیا اوباما نمی داند وجود این نظام چه بر سر منطقه آورده است؟ آیا او نمی داند به دلیل جاه طلبی های جمهوری اسلامی امروز مسابقه تسلیحاتی در منطقه به راه افتاه است؟ رئیس جمهور آمریکا به یقین بهتر می داند امارات متحده عربی به چه دلایلی می خواهد تا سال 2020 نیروگاه اتمی اش را تکمیل کند و یا عربستان و حتی شاید کشورهای دیگر منطقه. اگر ساخت نیروگاه "برکت"، آنگونه که اماراتی ها اعلام کرده اند برای تولید برق و کم کردن وابستگی ها به واردات گاز است، خریداری پیشرفته ترین سلاح ها و هواپیماها توسط امارات متحده عربی و دیگر کشورهای منطقه نباید و نمی تواند باز در راستای محقق کردن اهدافی از این دست باشد.
اوباما بهتر می داند آزموده را آزمودن خطاست. او می داند اگر دنیا به فرض محال جلوی غنی سازی اورانیوم را در نیروگاه های ایران بگیرد، با تولید سلاح ها و موشک هایش کاری نمی تواند بکند. مگر نه آنکه ایران موشک هایی با برد 5000 کیلومتر در دست تولید دارند که مدعی استفاده از آن برای مطالعات فضایی است در حالیکه آشکارا پیداست از این موشک ها برای اهداف دیگر هم می توان بهره جست و کشورهایی را در نقاط مختلف دنیا مورد هدف قرار داد؟
نظامی گری در تار و پود نظام جمهوری اسلامی رسوخ کرده است. مگر نه آنکه رهبر ایران خود فرمانده کل قواست و بسیاری از مسئولان رده بالا، سپاهی و یا متاثر از سپاهیان هستند. مگر نه آنکه امروز سپاه در همه امور ریز و درشت کشور دخالت دارد و در همه زمینه ها فعالیت می کند از قاچاق گرفته تا صادرات و واردات رسمی و قانونی، از چمبره زدن بر منابع قدرت تا دست اندازی برمنابع دیگر چون نفت و... در چنین شرایطی امیدواری برای پیدا کردن راه حل های دیپلماتیک تا چه اندازه کارآمدی می تواند داشته باشد؟
اوباما درست می اندیشد، در خیابان سیاست، کوچه بن بست وجود ندارد، بالاخره باید راهی وجود داشته باشد، اما مذاکره با چه کسی و به چه قیمتی؟ با یک کشور با حاکمیت نظامیان و نظامی اندیشان آیا می توان از دیپلماسی سخن گفت؟ در طول سال های گذشته جمهوری اسلامی بسیاری از موقعیت های خود را از دست داده است. با توجه به موقعیت فوق العاده ایران در منطقه، جمهوری اسلامی می توانست امروز در نقش یک آقا از اعتبار و عزت ایران و ایرانی در منطقه و دنیا دفاع کند و بر میزان آن بیفزاید، اما در حکومت نظامی ایران تنها یک گمشده بزرگ وجود دارد و آن عقل است.
مذاکره با کسانی که نه عقل می فهمند و نه منطق بر چه بنیادی می تواند شکل بگیرد؟ و در صورت شکل گیری اش بر یک بنیاد متزلزل تا چه اندازه می تواند اثربخش و امیدوار کننده باشد؟ وقتی کسی زبان نمی فهمد نمی توان با او بر سر یک میز نشست و به شکل گرفتن یک دیالوگ مفید خوش بین بود. اگر استفاده از این ابزار فایده ای داشت، مشکلات میان جمهوری اسلامی و دنیا حداقل سی سال پیش باید حل می شد.
نتایج ساده نظامی گری و بی اعتنایی به عقلانیت و منطق، استبداد و قرار دادن بنیاد کشور بر شعار است. این ویژگی ها که با اصل و اساس جمهوری اسلامی عجین شده اند مانع آن می شوند که این نظام بتواند با دنیا تعامل درست و سالمی داشته باشد. مرور عمر جمهوری اسلامی نشان می دهد در سی و چند سال گذشته هرگاه سران ایران خود را در موضع قدرت احساس نموده اند، چموشی و مشکل تراشی را آغاز کرده اند. تن دادن این نظام به مذاکره همواره در شرایطی بوده که رهبران ایران احساس خطر می کرده اند و برای تثبیت موقعیت خود و جلوگیری از سقوط، در پای میز مذاکره حاضر می شده اند و به محض عادی شدن اوضاع روز از نو بوده است و روزی از نو.
بررسی روابط جمهوری اسلامی با کشورهای دنیا نیز همین مدعا را تایید می کند. در طول این سی و چند سال بارها کشورهای دنیا سفیران خود را به نشانه اعتراض به موضوعی از ایران فراخوانده و یا سفارت خانه های خود را در آن کشور تعطیل کرده اند. این بی ثباتی در ویژگی غیرقابل انکار در تعاملات جمهوری اسلامی با دنیا بوده است. هرچند معمولا نظام ایران با مظلوم نمایی و ظالم جلوه دادن کشورهای دیگر، استعمارگر و دشمن خواندن آنان کوشیده است تا خود را حق به جانب نشان دهد.
از قضا اوباما همه اینها را به خوبی می داند. سیاست های آمریکا هیئتی و حاصل تاملات چند ساعته نیست بنابراین رئیس جمهور آمریکا بهتر از هرکسی می داند که این راه به همان بیابانی ختم می شود که او چهار سال پیش نیز آزموده بود. با این حال چرا او همچنان بر مذاکره با ایران پای می فشارد؟ به نظر می رسد رئیس جمهور آمریکا می خواهد با سران ایران اتمام حجت کند به همین دلیل می گوید هیچ قولی مبنی بر همکاری ایران با جامعه بین المللی نمی دهد چرا که او از پیش این مذاکرات را محکوم به شکست می داند.
اکنون اوباما محدودیت های چهار سال اول ریاست جمهوری اش را هم ندارد. او می خواهد پیش از هر اقدام از نوع دیگری، یک بار دیگر به رهبران ایران فرصت بدهد تا شیوه خود را تغییر دهند. روزهای سختی برای سران ایران در پیش است آیا در آن روزها دنیا سیاست نخ نمای امتیاز دادن به قیمت ماندن را باز می پذیرد؟ اوباما چهار سال پیش گفته بود نسیم بهار عربی به ایران هم خواهد رسید استشمام این نسیم شاید دیر یا زود داشته باشد اما سوخت و سوز ندارد بخصوص اگر بخواهد از سوریه گذشته و به میدان آزادی در تهران برسد.
بهروز بهبودی
لندن – جمعه 16 نوامبر 2012