فیلم تازه مسعود کیمیایی داستان جالبی دارد: سرگذشت آرسن لوپن ایران
خلافکار باهوشی که از حقهبازی و کلاهبرداریهای پیچیده لذت میبرد!/ مهدی بلیغ در دوران پیری با حکم شیخ صادق خلخالی اعدام شد
مسعود کیمیایی جای «تبعید سایهها»، فیلم «خائنکشی» را جلوی دوربین میبرد. فیلم تازه مسعود کیمیایی داستان جالبی دارد و میتواند اتفاق نو و متفاوتی در کارنامه این سینماگر شاخص باشد. به گزارش همشهری آنلاین کیمیایی قصد دارد زندگی مهدی بلیغ کلاهبردار معروف ایرانی را به تصویر بکشد. گویا این سینماگر در اوایل دهه 40 با آرسنلوپن ایران آشنایی داشته است.
باتوجه به موضوع فیلم، ماجرای خائنکشی قاعدتا باید در سالهای پیش از پیروزی انقلاب بگذرد. این فیلمنامه که هفته گذشته پروانه ساخت از اداره نظارت و ارزشیابی گرفت، به زندگی خلافکار معروف دهههای 30 و 40 میپردازد که به آرسنلوپن ایران معروف بود. بلیغ در کلاهبرداری چنان متبحر بود که یکبار کاخ دادگستری تهران را به عربها فروخت! او را یکی از باهوشترین و عجیبترین کلاهبرداران ایران و حتی جهان نامیدهاند که به زبان عربی و انگلیسی تسلط داشت و در کلاهبرداری روشهای پیچیدهای داشت. بلیغ بارها دستگیر شد و سالهای زیادی از عمر خود را در نوبتهای مختلف در زندان بسر برد. خودش میگفت از انجام دزدیها و کلاهبرداریهای پیچیده و برنامه ریزی شده لذت میبرد. در واقع بیشتر این کارها را برای ارضای روحی و روانی خود انجام میداد.
ماجراهای عجیب و کلاهبرداریهای ماجراجویانه او میتواند داستان جذابی برای مسعود کیمیایی باشد تا نگاه خاصش را به دورهای از حیات اجتماعی ایران معطوف کند که در ان زیسته و درباره آن تحلیل دارد و در نمایشش متبحر است.
در مدخل آرسن لوپن از دانشنامه ویکیپدیا چنین میخوانیم:
در تاریخ اجتماعی ایران نیز شخصیت آرسن لوپن به صورت یک ضرب المثل درآمده و از جمله گاهی نزد عوام، افراد شارلاتان با نام آرسن لوپن خوانده میشوند و مثلا در مورد چنین افرادی گفته میشود که: «فلانی خیلی آرسن لوپن است»، یا: «عجب آرسن لوپنی هست این فلانی!». گذشته از این، نام یا صفت آرسن لوپن، گاهی در مورد برخی افراد ایرانی به کار گرفته شدهاست.
از جمله یکی از شاخصترین این افراد، میتوان به فردی به نام سید مهدی بلیغ اشاره کرد. وی یکی از باهوش ترین و زبده ترین و در عین حال جسور ترین، سارقین و کلاهبرداران ایرانی بود که در مورد دزدیها و کلاهبرداریهای عجیب و حساب شدهٔ او، روایات و داستانهای بسیار نقل میشود. از جمله گفته میشود که وی یکبار ضمن کلاهبرداری از یک شیخ ثروتمند عرب، ساختمان کاخ دادگستری تهران را به وی فروخت! همچنین ماجراهای مربوط به کلاهبرداری او از اعضای خانواده شاه و دربار، ماجرای سرقت او از یک جواهر فروشی در خیابان فردوسی تهران در سال ۱۳۳۳ خورشیدی، یا ماجرای ختنه کردن یک مرد میانسال ارمنی توسط او، و ماجراهای متعدد دیگر مربوط به کلاهبرداریها و دزدیهای او بسیار جالب و خواندنی میباشند.
سید مهدی بلیغ به زبانهای عربی و انگلیسی کاملا مسلط بود. او که از نبوغ و هوش سرشاری برخوردار بود در اعمال کلاهبرداری و دزدی از ترفندهای بسیار زیرکانه و ابتکاری استفاده میکرد و خودش میگفت از انجام دزدیها و کلاهبرداریهای پیچیده و برنامه ریزی شده لذت میبرد. در واقع بیشتر این کارها را برای ارضای روحی و روانی خود انجام میداد.
وی حتی یکبار موقعی که در کویت دستگیر و به ایران منتقل میشد در وسط خلیج فارس خود را به دریا انداخت و موفق شد از دست شرطههای کویتی و کوسههای هولناک و خونخوار آبهای خلیج فارس بگریزد.
با این وجود سید مهدی بلیغ بارها دستگیر شد و سالهای زیادی از عمر خود را در نوبتهای مختلف در زندان بسر برد. بلیغ سالهای پیری خود را در خانه محقری در خیابان امیریه جنوبی تهران میگذرانید، تا اینکه پس از پیروزی انقلاب، به واسطه اعتیاد و به همراه داشتن مواد مخدر دستگیر و توسط شیخ صادق خلخالی اعدام گردید.