گوگوش: سعی کردم در آلبوم جدید عشق بیشتر باشد تا غم

تازه‌ترین آلبوم گوگوش به نام «اعجاز» به‌زودی ششم آبان‌ماه در دسترس علاقه‌مندان آثارش قرار می‌گیرد. آلبومی که در قیاس با آلبوم‌های پیشین این خواننده مجموعه‌ای است که در همکاری با نسل نوی موسیقی پاپ داخل و خارج از ایران پدید آمده اگر چه جای بابک امینی در این آلبوم خالی به نظر می‌رسد. از همراهان قدیمی گوگوش هم تنها حسن شماعی‌زاده با یک آهنگ حضور دارد. گوگوش در این گفت‌وگو از چگونگی شکل‌گیری این آلبوم و نگاه انتقادی‌اش به ترانه‌ها و آهنگ‌های امروزی می‌گوید:

 این آلبوم بعد از دو سال و نیم منتشر شد. دو سال و نیم برای یک آلبوم مدت زیادی است. مشکلاتی سر راه انتشار آلبوم بود؟ یا اینکه این خواسته خودتان بود که انتشار آلبوم این مقدار طول بکشد یا اینکه می‌شود گفت این برای تولید یک آلبوم زمانی طبیعی است؟
 


بستگی به نوع کار و کسانی دارد که دست‌اندرکار آلبوم هستند. به دلیل تنوع کار و اینکه روزبه و علی‌رضا افکاری در ایران ساکن بودند، رها اعتمادی و بابک سعیدی در لندن بودند و من در آمریکا، طبیعتاً این فاصله‌ها باعث می‌شد که در انتخاب کار یا ضبط موسیقی کمی تأخیر ایجاد شود.

 
از آن جایی که من مقداری حساسیت روی این کارها داشتم و مایل بودم کار خوبی از آب در بیاید. به همین دلیل هم هر بار به دستمان می‌رسید باز هم باید اینها را ترمیم می‌کردم و برای ضبطشان باید به دبی می‌رفتم یا برای تعدادی از آنها باید به لندن می‌رفتم و برای برخی کارها هم بچه‌ها از لندن به آمریکا سفر کردند.
 خوشبختانه آن طور که از نظرات مردم گرفته‌ام به نظر می‌رسد که نتیجه کار خوب از آب درآمده‌است.
 
خودتان چه؟ چقدر راضی هستید؟ تا چه اندازه  فکر می‌کنید آلبوم اعجاز در ادامه مسیری است که گوگوش بعد از انقلاب انتخاب کرد؟
 
من نهایت سعی‌ام را کردم و وسواس لازم را به خرج دادم. فکر می‌کنم بی‌دلیل هم نبود که یکی از ترانه‌ها اسمش اعجاز بود و واقعا گویا اعجاز بود.
 سعی شد که کارها با هم هماهنگ و یکدست باشد. با اینکه تفاوت دست‌اندرکار در آن بود ولی سعی کردم یک هماهنگی نسبی در کارها به کار ببرم.
 
این یک‌دست بودن که منظورتان تنوع در آلبوم نیست؟ چون کارها یکدست هست ولی برخی اوقاعت احساس می‌شود که آن تنوعی که باید باشد، در آن کمتر به چشم می‌خورد.
 
باید ببینیم به تنوع از چه نظر نگاه می‌کنیم؟ اگر منظورتان از تنوع وجود آهنگ‌های تند و آرام است، بله، آلبوم این جوری نبود. آهنگ‌ها تقریبا از نظر ریتم و فضا و از نظر شعر طوری بود که می‌شود این سی‌دی را با فراغ بال از اول در ماشین گوش داد.
 
یک مسئله که شما به آن اشاره کردید، مسئله همکاری با آهنگ‌سازان و ترانه‌سراهایی بود که در ایران به سر می‌برند.  به هر حال وقتی که خواننده می‌خواهد با یک آهنگ‌ساز یا ترانه‌سرا کار کند نیاز به یک هم‌نفسی مداومی دارد تا بده‌وبستان برقرار شود تا کار موفقی از کار دربیاید.
 در این زمینه چه کار کردید؟ به هر حال دو تا از کسانی که شما با آنها کار کردید ساکن ایران بودند.

 
بله. ولی نهایت سعی‌مان را کردیم که با هم در ارتباط باشیم. من آنقدر به کار این دو نفر ایمان و علاقه داشتم که دربست، کارها را در اختیارشان گذاشتم.
 هر دوشان بر این سه کار نظارت داشتند.
 
چطور شد که اصلا تصمیم گرفتید با روزبه بمانی و علی‌رضا افکاری کار کنید؟ آیا شنیدن کار «دنیای این روزهای من» داریوش در این تصمیم‌تان تأثیری داشت؟
 
قبل از آن آلبوم، من کارهایشان را شنیده بودم. یکی دو کار از آنها به دستم رسیده بود ولی اولین بار کارهایی که خیلی به دلم نشست کارهای هلن بود و بعد از آن آلبوم دنیای این روزهای من داریوش بود که توجه‌ام را جلب کرد. آن روزها البته من با آنها در ارتباط بودم و کارها داشت به منصه ظهور می‌رسید.
 
وقتی به ترانه‌های این آلبوم نگاه می‌کنیم و با آلبوم قبلی شما یعنی «حجم سبز» مقایسه‌اش می‌کنیم، کلام به زبان نسل امروز خیلی نزدیک‌تر است و مقداری از سنگینی کلامی که در حجم سبز می‌بینیم و حاصل کار اردلان سرفراز است کاسته شده‌است.
 آیا این تصمیمی بود که خودتان گرفتید یعنی می‌خواستید به سمتی بروید که کلام برایتان سهل و ممتنع باشد؟

 شما کمابیش در جریان هستید که با این که من نزدیک به ۶۰ سال است که آواز می‌خوانم اما اکثر کسانی که به کنسرت‌های من می‌آیند یا شنونده آهنگ‌های من هستند، از نسل جوانند. این مسئله مرا وادار می‌کند که با جنس امروز، خودم را تطبیق بدهم. البته کار مشکلی است. به قول شما سهل و ممتنع است چون هم کار را آسان می‌کند و هم کار را برای انتخاب ترانه سخت می‌کند.
 
البته موسیقی کمتر این سختی را دارد و بیشتر این سختی در کلام است که خوشبختانه در این آلبوم دارم با نسل جوان کار می‌کنم که زبانشان، زبان نسل امروز است.
 
وقتی که مثلا با ترانه‌سرایی که در داخل ایران است و ترانه‌سرایی که در خارج از ایران است و هر دو از یک نسل هستند، کار می‌کنید، چه تفاوتی بین نوع کارهای آنها می‌بینید؟ به هر حال شما کارهای زیادی از این ترانه‌سراها خوانده‌اید و بعد بین آنها کارهای مورد علاقه‌تان را انتخاب کرده‌اید. مثلا بابک روزبه ترانه‌سرایی است که از ایران به خارج از کشور آمده‌است و دارد کار می‌کند.
 شما فکر می‌کنید چقدر این دنیاها به هم نزدیک است و چقدر از هم فاصله دارد؟

 
من بابک روزبه را اخیرا به واسطه شوبرت شناختم. البته خودش را متاسفانه تا به حال ندیدم اما «نازنین بی‌قرار» و ترانه «نمیدونی» را از او اجرا کرده‌ام.
 
کمی رنگ شعر بابک روزبه با روزبه بمانی و رها اعتمادی فرق می‌کند. رها اعتمادی به نظر من با اینکه هیچ‌وقت ایران نبوده‌است- گر چه به قول خودش یازده روز به ایران سفر کرده‌است- و همان یازده روز هم باعث شده‌است که ترانه حس مبهم را بنویسد، ولی به اعتقاد من خیلی جنس شعرش شبیه به شعر روزبه بمانی است.
 
روزبه بمانی به دلیل حضورش در ایران با کلام فارسی بیشتر در ارتباط است. باید گفت که رهای اعتمادی با اینکه هیچ‌وقت در ایران درس نخوانده و فارسی نخوانده‌است ولی در سوئد و در نوجوانی فارسی آموختن را با اشعار ترانه‌ها شروع کرده و نوشتار فارسی را نخست، به صورت نقاشی آغاز کرده‌است. ولی الان دارد به این سبک و سیاق شعر می‌گوید و این برای من خیلی ارزشمند است.
 
اما روزبه بمانی به دلیل استمرار ترانه‌سرایی‌اش، بیشتر کلام را می‌شناسد و حس جوانان امروز ایران را بیشتر در شعرهایش می‌بینیم. کمی هم رنگ غم دارد کلامش.
 خیلی تلاش کردم و از خودش کمک گرفتم تا ترانه‌هایی انتخاب کنیم که عشق در آن بیشتر باشد تا غم.
 
من جاهایی در این آلبوم دیدم وقتی مخاطب‌ها کارهایی از روزبه بمانی و علیرضا افکاری را گوش دادند، لابلای متن نظراتی که این سو و آن سو خوانده‌ام دیدم که خیلی به این نکته اشاره کرده‌اند که این آهنگ‌ها یک جورهایی یادآور همکاری‌های واروژان و جنتی عطایی است.
 از یک سو این ماجرا می‌تواند به یک شکل‌هایی خوب باشد اما از سوی دیگر برای شما حاوی چه پیامی است وقتی این را از مخاطب‌ها می‌شنوید؟

 
احساس خوبی دارم. برای اینکه به من این نوید را می‌دهد که ترانه ما کهنه نیست. رنگ روز را دارد. چون راه آنها راه کهنه‌ای نیست. ترانه و موسیقی‌شان باب سلیقه همه زمان‌هاست.
 
این راه ادامه پیدا می‌کند و موسیقی‌مان رکود ندارد. اگر بتواند آن رنگ و بو را داشته باشد و واروژان را استمرار بدهد، ایرج جنتی عطایی و سرفراز را ادامه بدهد، چه زیباست. خوشحال می‌شوم که ترانه‌های – ببخشید این کلمه را می‌گویم – مزخرف امروزی را کنار بزند.
 
این هراس وجود ندارد که یک زمانی این ترانه‌ها به تکرار برسد یا حتی به کار شما رنگ تکرار بدهد؟
 
نه. نه. من به این اعتقاد ندارم و فکر می‌کنم از عشق گفتن حتی اگر تکرار باشد باز هم تازگی خودش را دارد.
 
از عشق سخن به میان آمد این بار شاهد یک جلوه دیگری از هنرنمایی شما هستیم. شما در مقام آهنگ‌ساز هم حضور پیدا کردید آنهم نه با یک ترانه امروزی بلکه با یک کار کلاسیک از مولانا که می‌تواند کار سختی بوده باشد.
 چطور شد که دست به این تجربه زدید؟ به هر حال شاید روی کارهای کلاسیک کار کردن کمی همراه با ریسک باشد.

 
من این ترانه را سال ۹۰ میلادی در ایران و در خلوت خودم ساختم. خیلی سال بود که این ترانه ته صندوقچه دلم مانده بود حتی مدتی آن را فراموش کرده بودم.
 اصلا من فکر می‌کنم تمام کارهایی که در این آلبوم هست یک اتفاق بود.
 
قطعاً دلیل خاصی وجود داشته‌است که این شعر از مولانا را انتخاب کنید؟
 
چون آن زمان وقت بیشتری داشتم برای مطالعه و شعرخوانی و کمی هم پیانو زدن. درآن روزها دنبال شعری از مولانا می‌گشتم که بتوانم با آن شعر، ملودی خودم را اجرا کنم. یعنی جنس آواز اصیل ایرانی را روی شعر نگذارم.
 
وقتی با این شعر مولانا برخورد کردم خود شعر به من این ملودی را داد.
 

 در ایران فکر نمی‌کردم امکان خواندن آن برایم پیش بیاید به همین دلیل به صندوقخانه دلم سپردمش. البته باید بگویم سال گذشته این ترانه را بابک سعیدی عزیز تنظیم کرد و یکی از بچه‌های آکادمی هم دف آن را نواخت ولی به دلیل مشکلات فنی به وسیله شوبرت دوباره از نو تنظیم شد و تبدیل شد به این کاری که امروز در دست شماست.
 
تنظیمات چقدر متفاوت بود؟ تنظیم شوبرت چقدر با تنظیم بابک سعیدی تفاوت داشت؟
 
رنگشان فرق می‌کرد. رنگ تنظیم بابک غمگین‌تر بود. به موسیقی اصیل بیشتر تمایل داشت.
 
یعنی چیزی که شما نمی‌خواستید در این ترانه اتفاق بیافتد؟
 
نه. برای اینکه شعر، شعری است که در خلوت خودش دارد شادمانی می‌کند.  با اینکه یار در کنارش نیست ولی می‌گوید: من و تو بی من و تو جمع شویم / از سر شوق خوش و فارغ ز خرافات پریشان من و تو.
 این بود که تنظیم شوبرت بیشتر به کارش آمد.
 
به نوعی می‌شود گفت که وصف حال خودتان هم بوده‌است. به هر حال دور بودن از صحنه و از خواندن...
 و اما یک کار هم از آقای شماعی‌زاده در این آلبوم وجود دارد که فکر می‌کنم در لحظات آخر به آلبوم اضافه شده باشد؟ درست است؟

 
بله. و می‌خواهم از حسن شماعی‌زاده تشکر کنم. برای اینکه این کار را خودش اجرا کرده بود و وقتی من این کار را شنیدم بسیار پسندیدم و دلم می‌خواست این کار را من می‌خواندم. به همین خاطر هم وقتی با او تماس گرفتم با طیب خاطر در اختیارم گذاشت.
 
باید از نیکان تشکر کنم که با وجود اینکه در ایران بود ولی به فاصله یک هفته این کار را آماده کرد. یعنی هر چقدر که کارهای علیرضا و روزبه و رها و بابک طول کشید ولی کار حسن شماعی‌زاده به قول ما ترک‌ها در ایکی ثانیه درست شد.
 
ترانه هم از کار بچه‌های ایران و از یکی از دوستان خوب من آقای بابک صحرایی است.
 
بله.
 
این ترانه کولاژی است از کارهایی که طی این سال‌ها آقای شماعی‌زاده انجام داده‌است. از جمله کارهایی که خود شما خوانده‌اید. ترانه شکار که آقای ابی خوانده بوده.
 
بله. کارهای متفاوت حسن شماعی‌زاده است که خوانندگان مختلفی آن را اجرا کرده‌اند.
 ولی زیبایی کار بابک صحرایی در این بود که این کولاژ را بسیار زیبا کنار هم چیده بود. تصویری زیبا از واژه‌های اردلان سرفراز و دیگرانی که در ترانه‌ها شریک بودند.
 
چه شد که اصلا به فکرش افتادید این کار را شما هم بخوانید؟ چون می‌شد آن را اختصاص به آقای شماعی‌زاده داد. زیرا از مجموعه کارهایی تشکیل شده بود که آقای شماعی‌زاده در طی این سال‌ها ساخته بود.
 
دوست داشتم بخوانمش و فکر می‌کنم ادای دینی کرده‌ام به حسن شماعی‌زاده و اردلان سرفراز و همین طور به بابک صحرایی و نیکان.
 
خانم گوگوش آلبوم اعجاز شش آبان ماه منتشر می‌شود؟
 
روز ۲۷ اکتبر. به هر حال این کارها در اینترنت در آیتون و سی‌دی بی‌بی منتشر شده‌است، ولی به صورت سی‌دی همزمان با کنسرت من در لس‌آنجلس منتشر می‌شود.
 
چرا نخواستید که کل مجموعه حتی در اینترنت هم همزمان با کنسرت منتشر شود؟ چون الان برخی از این کارها برای دانلود به صورت آزاد در برخی سایت‌ها گذاشته شده‌است.
 
دست روی دلم نگذارید آقای ضرغامی. برای اینکه آنقدر این کارها طول کشید و آنقدر دلم می‌خواست این کارها زودتر به دست مخاطبم برسد، و یکی دو تا از کارها در حین ضبط هم فیلم‌برداری شد و رهای عزیز در یکی از برنامه‌های تلویزیون «من و تو» آن را پخش کرد، به همین دلیل هم خیلی درخواست برای در اختیار قرار دادن این ترانه وجود داشت. ولی از آن جایی که من می‌خواستم همه کارها با هم آماده شود و این کارها داشت کهنه می‌شد.
 
اتفاقا همه هم فکر می‌کردند که اسم آلبوم در نهایت بشود «نگو بدرود» به این خاطر که این کلیپ در آن برنامه از تلویزیون من و تو پخش شده بود.
 
شاید باور نکنید که من یکماه پیش اسم آلبوم را انتخاب کردم. درست بعد از این که ویدیوی این کارها را ضبط کردیم تصمیم گرفتم اسم آلبوم را بگذارم «اعجاز».
 
دراین میان اتفاق خاصی رخ داد که فکر کردید اسم اعجاز می‌تواند نام قشنگ‌تری باشد؟
 
نمی دانم. شاید فکر می‌کردم اگر این آلبوم به دست مردم برسد یک معجزه است.

رأی دهید
fdsa60 - تهران - ایران
گوگوش جون 1 سوال دارم .راز جوانی چهره شما در چیه؟؟؟؟؟چرا شما اصلا پیر نمیشین.
شنبه 1 مهر 1391 - 18:08
ukguy4u - لندن - بریتانیا
fdsa60 - تهران - ایران. راز جوانی ایشان گریمور فیلیپینی ایشان است. من گوگوش را از نزدیک دیده ام به شدت شکسته شده و آنچه که شما میبینید تنها روکشی از مواد شیمیایی و پودر و کرم است.
شنبه 1 مهر 1391 - 20:34
a.ahooraei - دوسلدورف - آلمان
بمیر!!!!!!!!!!!
شنبه 1 مهر 1391 - 21:28
a.ahooraei - دوسلدورف - آلمان
fdsa60 - تهران - ایران-------شما هم اگه نون به نرخ روز خور بودی غم و غصه ای نداشتی و پیر نمی شدی.
شنبه 1 مهر 1391 - 21:30
mahwash - د‌ن هاخ - هلند
من از طرفداران گوگوش هستم ولی‌ یه انتقاد از گلیپ موزیک ویدئو‌هاشون دارم، چه لزومی داشت حتا برای چند دقیقه کوتاه از اریک رابرت استفاده کنه، چی‌ را می‌خواست ثابت کنه؟؟؟ کرم خدا که این هنرپیشه‌های هالیوودی مثل .... همه جا هستند من یکی که دوست ندارم تو موزیک ایرانی‌، شعر ایرانی‌، قیافه‌ها ی آمریکای را ببینم!! آدم قحطیه؟؟(یا شاید هم می‌خواد جلب بیننده کنه تا آهنگ را به خورد جماعت بده) مردم خودتو دوست دارن نه‌ .....!
یکشنبه 2 مهر 1391 - 00:26
coco - تورنتو - کانادا
fdsa60 - تهران - ایران - من ایشون را در کنسرت چند ماه پیش دیدم اصلا و ابدان شباهتی‌ به این عکس بالا ندارن، البته به خانومی در سنّ و سال خودشون شباهت دارن که در حد خودشون خیلی‌ زیبا هستن. این عکسها‌ای که می‌بینید همه فتو شاپ شده و رتوش شده هستن در حد انفجار. من فقط آهنگای قدیمی‌ قبل انقلاب ایشون را دوست دارم و فکر می‌کنم ۸۰ در صد دوستدارنشون هم فقط و فقط اهنگأه قدیمیشون را دوست دارن واسه همین هم در کنسرتشون بیشتر اون آهنگرو خوندن، تا میگفت "حالا براتون یه آهنگ جدید می‌خونم.." همه مردم داد میزندن نه‌ه‌ه‌ه‌ه‌ه‌ه‌ه
یکشنبه 2 مهر 1391 - 04:45
روحش شاد - لوس آنجلس - آمریکا
جای تاسّف است که مردم ما چنین از هنرمندی که واقعاً جزئی از تاریخ تکرار نشدنی‌ مملکتمان است یاد می‌کند. روزی قدر گوگوش را خواهید دانست که دیگر در میان ما نیست. گوگوش عزیز ممنون از تمام خاطرات شیرین گذشته و ترانه‌های به یاد ماندنی. سلامت، سرفراز، و شاد باشی‌. دوستت دارم. شاه ماهی‌ کدومه، دریایی از گنج هنر...توی صحرای هنر سبزی و پرباری گوگوش.
یکشنبه 2 مهر 1391 - 04:52
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.