معمای کودکان دفنشده در دیوارهای بم پیچیدهتر شد: کشف اجساد تازه!
به گزارش قانون؛ دو تن از این کودکان گیره پلاستیکی بند ناف دارند که معاصر بودنشان را اثبات میکند. این کودکان در پارچه بیمارستانی پیچیده شده و جایی گذاشته شدهاند که نشان میدهد عمل دفن بعد از وقوع زلزله انجام شده است. میزان پوسیدگی و تعفن بدن این دو کودک نشانگر آن است که احتمالاً هنگام کشف اجساد، شش ماه تا حداکثر دو سال بیشتر از زمان مرگ و تدفین آنان نگذشته است. به این ترتیب ارگ بم از دوران صفویه تا همین سالها میزبان جنازه دهها کودک بوده است، اما سازمان میراث فرهنگی گزارشی از تحقیقات بیشتر در اینباره منتشر نکرده است.
بچهها چگونه پیدا شدند؟
به طور رسمی نخستین بار نرگس احمدی در گزارشی اجمالی از کشف اسکلتهای نوزادان در ارگ بم، اشاره مختصری به بچههای بم کرد. (گزارشها و مقالات سالانه پروژه نجات بخشی میراث فرهنگی بم، س 1، ش 1، 1384) احمدی آن روزها مسئول بخش باستانشناسی بود و از ماههای آغازین پس از زلزله برای بررسی میزان تخریب به ارگ رفته بود. بر اساس گزارش او یکی از کارشناسان متوجه میشود که لابهلای آوار دیوارها، استخوانهایی ریخته که استخوان حیوانی نیست. پیگیریهای بخش باستانشناسی نشان میدهد که استخوانها متعلق به انسان است و همه اجساد کودک بودهاند. در مراحل بعدی تعدادی دیگر از بچهها را در بخش بالایی دیوار پیدا میکنند که بخشی از بدنشان ریخته و بخشی سر جایش باقی مانده بوده است.
در این مرحله، از فرزاد فروزانفر کارشناس ارشد میراث دعوت میشود تا برای انجام مطالعات به بم برود. وی در گفتوگو با قانون میگوید: «حصار بم که فروریخت بخشی از اسکلتها از قسمتهای جنوبی و شرقی خارج شد. با بیرون آمدن آنها، پروژه بینالمللی بم که تشکیل شده بود یکی از کارهایش بررسی این موضوع شد و از من برای این کار دعوت شد. من برای بررسی اسکلتهایی که آنجا پیدا شده بود سفرهایی داشتم. بخشی از اسکلتها هم از لای دیوارها مشخص بود که آنها را هم بررسی کردیم. گزارش مختصر و مفیدی به آقای دکتر مختاری دادم که آن زمان رییس پروژه بم بود.»
اما فروزانفر از اجساد تازه خبری ندارد و میگوید اصلا بچه در حد نوزاد ندیده است. بچههایی که او دیده همه بیش از یک ساله و حداکثر 5 و 6 ساله بودهاند. او با بیان این که در اینگونه مواقع معمولا من را خبر میکنند اما لابد در این مورد ضرورتی برای مطالعه ندیدهاند، میگوید: «این که اینها را چه کسی مطالعه کرده من اصلا نمیدانم.»
او اعتقاد دارد: «اگر میگذاشتند این بچهها را هم بررسی کنیم خیلی راحت میشد فهمید که اینها دورهشان چیست.» چرا که بچههایی که او دیده از آنجایی که داخل کفن و کاهگل دفن شدهاند خیلی سالم ماندهاند.
فروزانفر با توجه به محیط بسته بم گمانهزنی میکند که شاید بچههای تازه، سقط جنین شده باشند، اما اندازه جنینهای سقطشده کاملاً مشخص است و آنهایی که او دیده همه بیش از یک سال داشتهاند.
فروزانفر درباره تعداد بچهها هم میگوید کلا حدود 9 بچه دیده که قابلبررسی بودند و با تکههایی که روی زمین ریخته بوده تعداد بچهها دست بالا به دوازده تا هم نمیرسید. وی تاکید میکند که «من اصلا فکر نمیکنم تعدادشان در حد پنجاهتا و صدتا باشد، البته علاوه بر اینها تعدادی اسکلت هم بود که اصلا ربطی به این موضوع نداشت و مربوط به مثلا دو هزار سال پیش از میلاد و آن دورانها میشد.»
گزارش نرگس احمدی مشخص نمیکند که کدام اجساد را شمرده است. آیا همه این بچهها از دیوارها پیدا شده یا آنها که در آوار ریخته شده را هم حساب کردهاند؟ دکتر لیلا پاپلی و دکتر مریم دژمخو هم در پروژه معاصر بم در سال 1387 روی 32 بچه کار کردهاند.
دکتر اسکندر مختاری که در آن سالها رییس پروژه بینالمللی بم بود میگوید در آغاز کار ده دوازده بچه پیدا شد تا کمکم به شصت و چهار بچه رسید. وی به پژوهشهای نرگس احمدی در اینباره اشاره میکند و میگوید آخرین عددی که در خاطرش مانده شصت و چهار بچه است. وی تاکید میکند که در
این مورد دکتر لیلا پاپلی آخرین کار را انجام داده است و روایت او از همه قابلتوجهتر است.
مختاری وجود بچههای تازه را از اساس دروغ میداند و وجود تصاویر بچههای تازه را نیز رد میکند. با این حال مریم نعیمی کارشناس ارشد باستانشناسی در گفتوگو با خبرنگار قانون میگوید بچههای تازه را از نزدیک دیده و از آنها عکس هم گرفته است. وی با تاکید بر این که عکسها به خوبی گویای شرایط بچهها هستند میگوید که نحوه دفن این بچهها به روشنی نشان میدهد که آنها برای کسانی که دفنشان کردهاند، «دیگری» به حساب میآمدهاند.
دکتر لیلا پاپلی نیز وجود بچههای تازه را تایید و در گفتوگو با خبرنگار قانون اعلام میکند که آنها را کارشناس میراث مسئول حفاری در دیوار خانه سیستانیها پیدا کرده است. وی دلیل انکار بچههای تازه توسط مختاری را این میداند که بچهها در زمان او پیدا نشدهاند و او از آنها بیخبر است.
به گفته پاپلی تعداد 68 بچه پیدا شده بوده که سی و دو موردشان توسط او بررسی شده است. البته این تعداد شامل مواردی که در هم ریخته و در جعبههای شیرینی جمعآوری شده بوده نمیشود. پاپلی همچنین با انجام آزمایش دیانای روی تعدادی از بچهها متوجه شده که همه آنها پسر بودهاند.
سالومه پورحسینی که پایاننامه کارشناسی ارشدش در دانشگاه تهران به بچههای بم اختصاص داشته است، میگوید: «در مورد بچههای تازه چون جدیدترند و بافت نرم یکی از آنها بهتر حفاظت شده، به نظر میآید بشود گفت یکی از آنها پسر است.»
بچهها چگونه دفن شدهاند؟
پورحسینی در گفتوگو با قانون میگوید: «بر اساس گزارشهای پژوهشگران پیشین و عکسهای موجود میتوان گفت بچهها به سه شکل دفن شده بودهاند. بچههای کوچکتر به طور کامل در چینه جا گرفته بودهاند و بدنشان طوری در خشت قرار گرفته بوده که دیگر جدا نمیشود؛ طوری که انگار خشت تابوت بچه است. نوع دیگر طوری دفن شدهاند که گویا مقداری از روی خشتها برداشتهاند تا فضایی ایجاد شود و بعد بچه را لابهلای خشتها گذاشتهاند. نوع سوم هم تدفینی است که در گودیهای پس از تخریب انجام شده است. این نوع تدفین احتمالا مربوط به دوران بعد از ترک ارگ بم و تخریب حاصل از نامسکون شدن آن انجام شده است. نمونهاش هم همین بچههایی است که تازه دفن شدهاند.»
بچههای تازه به گفته او برخلاف نمونههای قبلی که بالای دیوارند، پای دیوار قرار گرفتهاند و آنها را روی هم گذاشتهاند و نه کنار هم. کمی هم رویشان پوشانده شده بوده که باعث شده دیرتر پیدا شوند.
وی قدمت بچهها را مربوط به بازه زمانی پس از مرمت حصار در اثر حمله افغانها تا زمان ارگ در دوره قاجار میداند؛ دورهای که در ارگ بم درگیریها کمتر بوده است؛ چرا که منطقی نیست فردی بچهاش را در جایی که ممکن است خراب شود دفن کند. او معتقد است که در کرمان آیینها و فرقههای بسیاری بوده است که تقریبا به هیچوجه در موردشان چیزی منتشر نشده است.
پورحسینی وجود نقش و نگار روی یکی از کفنها را دلیل تعلق به یک اقلیت که البته شاید منشعب از اسلام هم باشد میداند چرا که به هر حال شرعا کفن مسلمان نباید منقوش باشد. به گفته وی از دیرباز در ارگ بم مردم با آیینهای مختلف کنار هم زندگی میکردهاند و میدانیم که غیرمسلمان حق تدفین در گورستان مسلمانان را ندارد، اما فقدان بقایای افراد بالغ این فرضیه را تضعیف میکند. وی به دو جمجمه بالغ هم که پاپلی پیدا کرده اشاره میکند و تاکید میکند که فقط جمجمه بوده و بدن ندارد. یکی دیگر از کارکنان هم که در حسینیه مشغول حفاری بوده سه جمجمه بالغ پیدا کرده که بدنشان
پیدا نشده است و این موضوع را پیچیدهتر میکند. به گفته پاپلی تعیین قدمت این جمجمهها حتی در این حد که مشخص شود آیا جدیدند و به قتل و جنایت مربوطند یا این که باستانی هستند ممکن نبود.
پاپلی قدمت بچهها را تا اواخر دوران تیموری عقب میبرد، اما تاکید میکند که این گمانهزنی با تردید بسیار همراه است. به گفته او حفاری در لایههای قدیمیتر احتمالا مسأله مربوط به قدمت را حل خواهد کرد اما در شرایط کنونی امیدی به این اقدام نیست.
به اعتقاد فروزانفر جسد بچهها مربوط به دوران شکوفایی ارگ بم بوده که در آن زمان ارگ به عنوان محل زیستگاه و یک شهر کوچک محصور، دایر بود و بعد با توجه به شرایط تاریخی، در زمان حمله فیروزخان قاجار که یک سال ارگ در محاصره بوده، شرایط برای ساکنین ارگ اضطراری میشود، چرا که گورستان بیرون از ارگ بوده و اینها نمیتوانستهاند از ارگ خارج شوند. به همین دلیل مجبور شدند که بچهها را روی تیغه دیوارهها دفن کنند.
فروزانفر در پاسخ به این پرسش خبرنگار قانون که برای دفن افراد بالغ چه میکردهاند ابراز بیاطلاعی میکند و میگوید: «نمیدانم! از این که بزرگسالان را چه میکردهاند خبری نداریم. ما اثری از بزرگترها ندیدیم. فقط بچهها را دیدیم که روی راس دیواره و رو به قبله دفن شده بودند. این بچهها کوچک بودهاند و عرض دیوارهها هم زیاد بوده است. بچهها همه داخل کفن بودند و همه شواهد نشان میداد که تدفینها اسلامی بوده است.»
مختاری نیز میگوید کفنهایی پیدا شده که بنا به گفته کارشناسان بافت ماشینی داشته است یعنی ماجرا دستکم تا عصر صنعتی ادامه داشته است و این ممکن است یک سنت بوده که مثلا از دوره قدیم تا دوران قاجار ادامه پیدا کرده باشد. وی به گزارشی اشاره میکند که در آن استدلال شده این تدفینها مربوط به آخرین محاصره ارگ بم در زمانی است که آقاخان محلاتی به ارگ بم پناهنده شده بوده و ارگ توسط سپاهیان حکومت مرکزی محاصره شده بوده است؛ این محاصره طولانی میشود و بچههای بم میمیرند.
با این حال دکتر محمد مرتضایی میگوید که سال 1372 وقتی در ارگ مشغول مطالعات بوده، خودش دیده است که نیروهای نگهبانی دم در خانمهایی را گرفته بودند که قصد تدفین بچه در ارگ را داشتهاند. به اعتقاد وی اینها یا سقط جنین کرده بودند و یا شاید بچهها نامشروع بودهاند و میخواستهاند آنها را در ارگ دفن کنند اما «حین ارتکاب جرم» آنها را گرفتهاند.
به این ترتیب مشاهدات مرتضایی همراه با بچههای تازه پیداشده بُعد پیچیده دیگری به ماجرا میدهند که هنوز جای کار بسیار دارد.
سرانجام بچهها چه شدند؟
به اعتقاد مختاری، اگر همه نظرات را کنار هم بگذاریم به اجماعی نمیرسیم. وی با اشاره به گزارش دکتر پاپلی که همه بچهها پسر بودهاند میگوید شاید این یک رسم پسرکشی بوده است.
او در پاسخ به این که مگر بچهها پیش از دفن نمرده بودهاند میگوید: «نه اصلا کسی نمیتواند در این مورد نظر بدهد. شاید یک بیماری عارض شده و شاید هم رسم کهنی است که وقتی بچهای میمرده میآوردند روی دیوار ارگ دفن میکردند. حالا چرا در گورستان بیرون ارگ دفن نمیکردند نمیدانیم؟ محل دفن بعضی از آنها خیلی منظم است و این طور نیست که با عجله جایی را کنده باشند و این اتفاق در اضطرار افتاده باشد.»
سالومه پورحسینی درباره این که آیا بچهها قبل از دفن مرده بودند یا نه میگوید فقط یک مورد هست که به زنده بودن مشکوک است و آن هم عکسی است که در آن دستی از کفن بیرون آمده و به نظر میآید بچه کفن را پاره کرده است. پاپلی نیز با بیان این که در برخی موارد کاملاً مشخص بود که فرد قبل از تدفین مرده بوده است میگوید: «دو مورد بود که شما حقیقتا حس میکردید اینها هنگام تدفین زنده بودهاند. یکی با دستش خاک را چنگ زده بود و دیگری حتی کفنش را پاره کرده بود و این دو مورد میتواند فرضیه دکتر مختاری را تایید کند.»
پورحسینی تصریح میکند که در بازدیدی که سال 1389 همراه با دکتر پاپلی داشته، کارگران از بچههای جدید اظهار بیاطلاعی میکردهاند. وی میگوید زمانی که برای مطالعه بیشتر روی بچهها به بم رفته بوده به جای این که بچههای یافتهشده را به او نشان دهند یک سری جعبه شیرینی در انبار به او نشان دادهاند که تعدادی استخوان در آنها بوده است. البته استخوانها متعلق به بچهها بود، اما درهم شده بود و متعلق به یک نفر نبود. یعنی صرفا همراه با آوار جمعآوری شده بودند. هرچند که با شمردن آنها دستکم میتوان تعداد افراد یا حدود سنی را دریافت اما اگر بشود دوباره در بم پروژهای تعریف شود اطلاعات خوبی میشود به دست آورد. اتفاقی که به گفته وی «با وضعیت فعلی میراث» بسیار امکانش کم است.
وی تاکید میکند که موضوع هم از نظر تعداد بچهها قابلتوجه است و هم این که مشابه این در هیچ سایت دیگری در دوران اسلامی دیده نشده و از این جهت جای کار بسیار دارد. به اعتقاد وی در پروژههای میراث فرهنگی باید به مطالعات بقایای انسانی فارغ از قدمتشان توجه بیشتری بشود.
مریم نعیمی، باستانشناس، با بیان این که «گاهی برای ما نبودن بعضی چیزها خودش قابلتفسیر میشود و درباره این بچهها تمام فکتهایی که داریم با ابهام روبهروست.» سکوتی که همه این سالها در این باره وجود داشته را مهم میداند. نعیمی میگوید بعد از همه کاوشهایی که انجام شده باز هم فقط سکوت است و سکوت. او این سکوت را به شکل بدبینانهای تفسیر میکند. نعیمی که خود بچههای تازه را نیز دیده و عکسهایی هم از آنها دارد میگوید انگار نوعی خودآگاهی پشت این سکوت هست و انگار همه تصمیم گرفتهاند در این باره چیزی نگویند.
پاپلی نیز میگوید تا سال 1388 که دکتر مختاری رییس پروژه ارگ بودهاند و تا مدتی پس از آن مشکلی برای مطالعات نداشته است، اما بعد از آن اصولا یافتههای مربوط به بچهها انکار شدهاند و دفن مجدد بچهها در دیوارها نیز امید به پژوهشهای بیشتر را به کلی از میان میبرد.
فروزانفر درباره سرانجام کودکان میگوید: «آنهایی که من خودم روی دیوارهها بررسی کردم را اصلا در نیاوردیم و فقط بخشی که مشخص بود را بررسی کردیم. چون جسدها اسلامی بود و مسئولان مرمت هم همانجا با کاهگل حاضر بودند دوباره در همان جای اصلیشان با کاهگل رویشان را پوشاندیم چون از نظر آداب اسلامی هم درست نبود اینها دوباره بیرون بزند.» به گفته وی بچههایی هم که قطعاتشان روی زمین ریخته بود جمعآوری و در قوطیهایی به میراث تحویل داده شد.
اسکندر مختاری در جمعبندی آنچه تا کنون از جانب باستانشناسان مختلف مطرح شده میگوید: «من فکر میکنم مثل داستان فیل مولوی است و یکی دم فیل را دیده و یکی پای فیل و دیگری گوشش را. هنوز باید روی این موضوع بیشتر کار شود چرا که هر کسی از یک منظر آن را دیده است. اگر سوالهای خوبی پیدا کنیم حتما جوابهای خوبی هم برایش پیدا خواهد شد.»